دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

راهبرد سیاست خارجی در سند چشم انداز موقعیت برتر ایران در منطقه خاورمیانه


راهبرد سیاست خارجی در سند چشم انداز موقعیت برتر ایران در منطقه خاورمیانه

جمهوری اسلامی ایران کشوری است منطقه ای, با توانمندیهای بین المللی که از تأثیرات «سطح جهانی» نیز برخوردار است

آنچه می خوانید بخش پایانی مطلب«تحلیلی بر رکن محوری ترسیم ابعاد سیاست خارجی کشور در سند چشم انداز ۲۰ ساله جمهوری اسلامی ایران »می باشد که بخش اول آن در صفحه سیاسی چهارشنبه هفته گذشته روزنامه منتشر شده است.

● ضرورت برتری یابی

جمهوری اسلامی ایران کشوری است منطقه ای، با توانمندیهای بین المللی که از تأثیرات «سطح جهانی» نیز برخوردار است.

ایران در نظر دارد که ظرف کمتر از دو دهه آتی، به کشور برتر تبدیل گردد. ایران برتری خود را علاوه بر عرصه های سیاسی، اقتصادی، علمی و فناوری و نیز دفاعی، نسبت به کشورهای «محور قدرتمند» در منطقه آسیای جنوب غربی (خاورمیانه) جست وجو نماید.

ایران، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، در حدود نیم دهه، ازطریق وابستگی به ابرقدرت غرب و تلاش برای ادغام درنظام سیاسی، فرهنگی و بین المللی به کشور برتر منطقه تبدیل شده بود. اما این برتری، عمدتا «نیابتی» بود و با ظرفیت ها و قابلیت های برتری ساختاری ایران، پیوندی نداشت.

جمهوری اسلامی ایران با سایر کشورهای منطقه، به لحاظ ژئواستراتژیک و ژئوپالتیک و نیز ژئواستراتژی ژئوپالتیک و ژئواکونومیک، کاملا متمایز است. بیشترین مزیتهای نسبی را در مجموع سه عنصر ساختاری ژئواستراتژیک، ژئوپالتیک، ژئواکونومیک ایران به خود اختصاص داده است. به این لحاظ وضعیت طبیعی ایران، برتری این کشوررا به منطقه تحمیل می کند. اما این «برتری ساختاری» نقد نمی گردد مگر این که لوازم، مقتضیات و ضرورت های دیگری حاصل گردد.

تأمین برتریهای «موقعیتی» و «کارکردی» شرط لازم و ضروری برای تحقق و بروز برتری ایران در سطح منطقه، از سکوی برتری های ساختاری آن به شمار می آید.

جمهوری اسلامی ایران تمایزات دیگری نیز با منطقه دارد؛ تمایزها و تفاوت های مذهبی، نژادی، قومی، فرهنگی و تمدنی ایرانی را در «تنهایی استراتژیک» اسیر نموده است علی رغم این تنهایی استراتژیکی، پارادایم امنیتی در منطقه بدون حضور و مشارکت ایران شکل نخواهد گرفت.

ایران، در تنهایی استراتژیک خود می تواند «منزوی» بشود. کشورهای منطقه با کمک قدرت های مسلط و برتر فرامنطقه ای می توانند «ایران را منزوی» بکند. اما «ایران منزوی» اگر اراده کند، می تواند منطقه را متقابلا به بن بست بکشاند. این امکان به بن بست کشاندن منطقه را هیچیک از دیگر کشورهای منطقه نه به تنهایی و نه حتی دست جمعی ندارند.

ایران تنها کشوری است که با مجموعه خصوصیات و ویژگیهای متمایز خود و برتریهای ساختاری خود، در سطح منطقه، «قدرت تضادسازی» (Contradiction) دارد. برای ایران واجب و ضروری است که به برتری های موقعیتی نیز دست یابد، اگر چه ایران می تواند از «قدرت تضادسازی» خود بهره گیرد که منطقه را به بن بست بکشاند، اما این رویکرد کاملاً سلبی و تلافی جویانه است. این رویکرد همچنین می تواند در شرایطی، به «عامل بازدارندگی» برای ایران تبدیل گردد. اما همین عامل «قدرت تضاد سازی» نمی تواند ازعهده نقش های ایجابی و ضرورتهای پیوند و تعامل و نیز بهره گیری از ظرفیت های ژئوپلتیک و ژئواکونومیک در مسیر تحقق هدف های برتر شدن درعرصه های مادی، علمی: تکنولوژیک و اقتصادی ایران را یاری کند.

پس «قدرت تضادسازی» انتهای هدف های ایران نیست. بلکه اساسا هدف نیست، این عامل ضرورت و وسیله عبور جمهوری اسلامی ایران از موقعیت «تعاملات قهری و خصمی» منطقه با خود و رسیدن به «تعاملات همکاری جویانه و مشارکت طلبانه» خود با منطقه است.

● مناسبات منطقه ای قدرت

وضعیت ژئوپولتیک، سرزمین منابع طبیعی و انرژی، ثروت، قدرت نظامی در کنار میزان استحکام و انسجام ملی و حکومتی، قدرت سازماندهی و مدیریت ملی و فراملی رابطه با قدرت های جهانی و فرامنطقه ای، سابقه تاریخی، تمدنی و قدرت ایدئولوژیک، از جمله عوامل قدرت در بین کشورهای منطقه است.

براساس این معیارها و آنچنان که درواقعیت مناسبات منطقه مشهود است. (به استثناء رژیم صهیونیستی) کشورهای عربستان سعودی، ترکیه، پاکستان، و مصر، «چهار کشور سطح منطقه ای برتر» می باشند. مناسبات امنیتی، سیاسی و اقتصادی حاکم بر منطقه عمدتا متاثر از نقش ها و کارکردهای این چهار کشور بوده و مابقی کشورهای منطقه درپیرامون و متاثر از نوع تعامل خود با این چهار کشور (و البته قدرت های فرامنطقه ای) به ایفای نقش می پردازند.

عربستان سعودی بنا به دلایل بسیار. نسبت به کشور دیگر، درحوزه سیاسی، از نقش موثرتری برخوردار می باشد.

مهم ترین عنصر تعیین وضعیت و رتبه منطقه ای کشورهای مذکور، پس ازعوامل ساختاری موثر، عامل وابستگی و ادغام پذیری این کشورها نسبت به کشورها و قدرتهای جهانی و فرامنطقه ای است.

درعین حال، توزیع نقش ها و عوامل غیر مادی قدرت و نیز ترسیم و تنظیم مناسبات منطقه تا حدود بسیار زیادی تحت تاثیر «نقش و مداخله» قدرت های جهانی و فرامنطقه ای است. ایالات متحده آمریکا، اروپای محور شامل (انگلیس، فرانسه و آلمان (به اضافه ایتالیا و اسپانیا) (نقش های متفاوت)، سپس فدراسیون روسیه و نهایتا چین، بیشترین تاثیر را در شکل دهی به وضعیت توزیع قدرت و مناسبات منطقه دارند.

عوامل غیرکشوری (nonstatesactors) نیز همچون گروه های تروریستی، جریانهای مذهبی و باندهای فراملیتی قاچاق و کمپانی های چند ملیتی اقتصادی چهار دسته از عناصر بازیگر را در سطح منطقه شامل می شوند که در این میان، نیروهای مقاومت اسلامی، هدف رسمی تبدیل شدن به عوامل دولتی و گرفتن نقش مهم رسمی در دولت های محیط ملی را اتخاذ کرده اند و پس از آنها جریانات و گروه های تروریستی مثل گروه القاعده در رده های بالای اثرگذاری قرار دارند.

رکن ششم استراتژی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران کلیات و اصول نحوه تعامل و رفتار جمهوری اسلامی ایران را بر مبنای «هدف برتر ماندن و برتر شدن»، با بازیگران دولتی و غیر دولتی بومی سطح منطقه، مشخص نموده است.

معادله رفتاری جمهوری اسلامی ایران با سایر بازیگران یا قطب های جهانی و بین المللی (و نیز رژیم صهیونیستی) و بلوک جهان اسلامی، در ارکان پنجگانه پیشین این راهبرد، طراحی شده است.

تعامل برتر منطقه ای در لایه نهایی برنامه ملی و عملیاتی سیاست خارجی

«تعامل برتر منطقه ای» در فاز نهایی خود، چنین معنا می یابد که ظرفیت، قابلیت ها و توانمندی های کشورهای پیرامون و منطقه در زمینه های رشد و توسعه ملی (و منطقه ای) به تناسب مزیت های نسبی جمهوری اسلامی ایران نیازمند به پیوند خوردن یا وابسته بودن به قابلیت ها و توانمندی های ایران گردد و رشد و توسعه و مناسبات جمعی این کشورها تا حد ممکن به مزیت های جمهوری اسلامی ایران پیوند خورده و یا به «وضعیت ایران» منوط گردد.

این امر نیازمند به ایجاد زیرساخت های لازم برای پیوند زدن و وابسته نمودن قابلیت ها و ظرفیت های منطقه ای به «مزیت های نسبی» جمهوری اسلامی ایران بویژه در زمینه های امنیتی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است.

جمهوری اسلامی ایران حداقل در چهار حوزه راهبردی:

۱) امنیت سازی

۲) فرآیندها و روندها و شرایط سیاسی

۳) انرژی، ترانزیت و بازار

۴) بنیان های فرهنگی، علمی و تمدنی دارای مزیت های نسبی در مقایسه با کشورهای منطقه است.

منطقه هدف (و حوزه های زیرمنطقه ای و سیستم های تابع آن)، حدود ۱۰ مسئله اساسی و یا چالش محوری را دارا است.

«ایفای نقش محوری» یا «دارا بودن قدرت اثرگذاری» یا «مسلط بودن» و یا پیشتاز بودن، در هر کدام ازاین «مسایل و چالش ها» و در مجموع داشتن معدل بالاتر در شاخص های مربوطه، در مقایسه با کشورهای منطقه، مفهوم «برتری» را مصداق می بخشد:

۱) چالش و مسئله امنیت، هم در محیط های ملی و هم در سطح منطقه

۲) چالش و مسئله «حاکمیت و قلمرو» هم به عنوان یک موضوع تمام کشورها و هم به عنوان موضوع کشمکش ها و تضادهای دو جانبه و چند جانبه در سطح منطقه

۳) مسئله «نفت، گاز و انرژی» مسئله ای محوری و تعیین کننده هم در سطح منطقه و هم در جهان

۴) «بازار و خدمات»(market services) ، چالش برتری جویی و فرادستی، سلطه بر بازار منطقه و کنترل شبکه های خدمات در سطح منطقه تعیین کننده «رتبه برتری» کشورهای منطقه است.

۵) صنعت و تکنولوژی:

این امر چالش و شاخصی برای توسعه یافتگی و تسلط بر مناسبات عمومی کشورها با محیط منطقه ای است. (شاخص صنعت و تکنولوژی، تعیین کننده میزان استقلال و غلبه محیطی است).

۶) ترانزیت و ارتباطات:

عاملی راهبردی، وابستگی ساز و استقلال آور، کشوری که درصد بیشتری از مجاری و کانال های ارتباطی و نقل و انتقال، اعم از حمل و نقل (زمینی، دریایی و هوایی، انتقال خطوط انرژی، ارتباطات مخابراتی، تبادل داده های اطلاعاتی و... را در سطح منطقه تحت کنترل خود داشته باشد، به طور راهبردی منطقه و سایرین را به خود وابسته نموده است.

۷) توسعه اقتصادی و اجتماعی؛ توسعه یافتگی، چالش عمومی کشورهای منطقه است. به ویژه در میان ۵ کشور محور منطقه (ایران، ترکیه، پاکستان، عربستان و مصر) البته «برتری» نسبت به مستقیم با رتبه شاخص های تعیین کننده، میزان توسعه یافتگی دارد. در سطح منطقه، چالش «تفاوت سطوح توسعه یافتگی» و آهنگ و سرعت نامتوازن توسعه یافتگی در میان کشورهای مختلف، موجبات ناپایداری ها و معضلات امنیتی خاصی را فراهم نموده است.

۸) مسئله «روابط سیاسی و فرامنطقه ای» چالش وابستگی و رقابت در افزایش میزان وابستگی به قدرت های بزرگ جهانی و به ویژه قراردادهای «امنیت، در قبال فروش حاکمیت»، از مهمترین چالش ها و مسایل منطقه ای است که بنیان های «انسجام و پیوستگی و وابستگی درون منطقه ای» را به طور جدی به خطر انداخته است. همین مسئله در مناسبات منطقه ای، جایگاه کشورها دگرگون می نماید. هرچه وابسته تر، امتیازات اکتسابی برای برتری بیشتر.

۹) «توان دفاعی و نظامی»:

توانمندی دفاعی و نظامی هم به عنوان یک چالش خطرساز برای منطقه محسوب می گردد و هم به لحاظ فشردگی و چگالی و فوق العاده امنیتی و پتانسیل های بروز ناامنی و مخاصمات در منطقه، یک شاخص مهم برتری منطقه ای، محسوب می گردد. به ویژه آنکه تجهیز یا دسترسی چند کشور محور منطقه به «سلاح هسته ای» سطح تفاوت های موجود را در دو حوزه «متعارف» و «غیر متعارف» به شدت متمایز ساخته است. اختلاف شدید فاز توانمندی در میان کشورهای منطقه، حساسیت امنیتی را به مراتب افزایش وابسته شده است و هم معادله توسعه یافتگی ملی و منطقه ای با چالش جدی مواجه است.

۱۰) عنصر خاص:

هرکدام از کشورهای منطقه نه فقط کشورهای محور، بلکه سایر کشورهای پیرامونی یک معمای خاص، یا برتری نسبی یا معضل ویژه خود را دارند. از قبیل، مسئله هویتی، تاریخی یا تمدنی، محدودیت یا نابسامانی سرزمینی، بن بست یا فراخنای ژئوپالتیک و یا ژئواستراتژیک، محدودیت شدید یا کثرت منابع طبیعی و انرژی، ثروت فوق العاده زیاد و کم، مسئله انسجام ملی، قدرت نظامی، مسئله «ایدئولوژیک» (ضعف یا قوت) و... کشوری که بتواند بیشترین بهره برداری را از «مسایل خاص» هرکدام از کشورهای منطقه بنماید، شانس برتری بیشتری نسبت به سایرین را خواهد داشت.

غلبه سنخ مسایل و موضوعات و چالش های موجود در منطقه، به ترتیب اولویت امنیتی- سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است.

به همین ترتیب رویکرد جمهوری اسلامی ایران نیز در «تعاملات منطقه ای» به ترتیب امنیتی، سیاسی، اقتصادی و در نهایت فرهنگی جلوه یافته است.

دکتر علیرضا اکبری