جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

خانه طلایی نیست


خانه طلایی نیست

نام عباس جوانمرد به عنوان یک کارگردان و بازیگر و از آن مهمتر به عنوان یکی از چهره های اصلی «گروه هنر ملی» در تئاتر ایران رقم خورده است

● درباره تک نمایشنامه عباس جوانمرد

نام عباس جوانمرد به عنوان یک کارگردان و بازیگر و از آن مهمتر به عنوان یکی از چهره های اصلی «گروه هنر ملی» در تئاتر ایران رقم خورده است. اما در کنار آنچه که ذکر شد یک عنوان نمایشنامه نیز از او در حافظه تاریخ ادبیات نمایشی ایران ثبت شده است. تنها نمایشنامه او با عنوان «شهر طلایی» در سال ۱۳۳۸ نوشته و در سال ۱۳۴۶ توسط انتشارات گروه هنر ملی به چاپ رسیده است و در همان سال توسط خود جوانمرد در تالار بیست و پنج شهریور روی صحنه می رود.

جوانمرد در این نمایشنامه فضایی را رقم می زند که بعد از گذشت این همه سال همچنان در ادبیات نمایشی ایران از آن می توان به عنوان فضایی منحصر یاد کرد. رئالیسم گستاخ شهری او فضایی را در اثر ایجاد می کند که حداقل برای آن سال ها عجیب و متفاوت به نظر می آید. این نوع رئالیسم بعدها و با تجربه هایی همچون «سعادت لرزان مردمان تیره روز» (علیرضا نادری) یا «خانه کاغذی» (نرگس امینی) همچنان در ادبیات نمایشی ایران پیگیری شد.

این نوع رئالیسم در کل محیط ادبیات ایرانی از ریشه های محکمی برخوردار است که برای مثال می توان اشاره کرد به ادبیات «صادق چوبک» اما در محیط ادبیات نمایشی، «شهر طلایی» را می توان از پرچم داران اینگونه رئالیسم محسوب کرد.

در این نمایشنامه با یک زن قاچاق فروش روبه رو می شویم که فرزندش از هر سو مورد تهدید قرار گرفته است و در پایان خود نیز دچار اعتیاد می شود. جوانمرد نمایشنامه را در همان سالی نوشته است که «اکبر رادی» نگارش نخستین نمایشنامه خود را (روزنه آبی) آغاز می کند و اتفاقاً هر دو در نقطه ای به نام رئالیسم به اشتراک می رسند.

اما وقتی کلام نمایشی نخستین تجربه اکبر رادی را در مقابل نمایشنامه شهر طلایی قرار می دهیم یک نکته خود را به وضوح نشان می دهد و آن اینکه ظرافت و وسواس کلام رادی را در تجربه عباس جوانمرد نمی توان پیگیری کرد.

هر چقدر نمایشنامه شهر طلایی در بحث فضاسازی خود را شاخص نشان می دهد در بحث ارائه خط داستانی اثر و شخصیت پردازی خود را پرآسیب نشان می دهد. برای مثال نقاط سکون زیادی را در نمایشنامه می توانیم بیابیم که در آن لحظات وضعیت موجود چه به لحاظ فضا و چه به لحاظ خط داستانی رو به جلو حرکت نمی کند و وضعیت موجود مدام خود را تکرار می کند یا برای مثال شخصیت نوجوانی در نمایشنامه حضور دارد به نام «نی نی»؛ در پرداخت نهایی، این شخصیت شبیه به همان نوجوان آشنایی درآمده است که در عین نوجوانی به نکات مهمی اشاره می کند.

جوانمرد در نظر داشته که مخاطب بتواند از کلام این کودک یک خوانش نمادین نیز داشته باشد و از همین رو کلامی عاریتی و قرضی را بر شخصیت این کودک وصله می کند و مخاطب را مجبور می کند که در پس کلام و کنش او به دنبال چیزهای دیگری باشد (اشاره او به خانه های بی دیوار، گرگ ها و...). در بعضی از موارد شخصیت های نمایشنامه از پیچیدگی های لازم برای خلق یک شخصیت چندبعدی برخوردارند اما جوانمرد به هنگام ارائه خط داستانی اثر این پیچیدگی ها را به ساده ترین و ارزان ترین شکل ممکن در اختیار مخاطب قرار می دهد.

برای مثال می توان اشاره کرد به لحظه ای که گلی به مراد (همسر سابقش) اعتراف می کند که «نی نی» فرزند او نیست. جوانمرد این لحظه پیچیده را خیلی ساده در قالب یک اعتراف گزارش گونه در ساختار نمایشنامه خود قرار داده است. یکی دیگر از نقاط آسیب نمایشنامه در لحظه پایانی است. در این لحظه می بینیم که گلی از درد اعتیاد به خود می پیچد. نکبت فضای خانه را فراگرفته است. مریم نوجوان هم سن و سال نی نی و فرزند یحیی (همسایه منحرف) به خانه آنها آمده است. در میان این همه نکبت فرزندان انحراف به روزهای روشن می اندیشند. به آخرین توضیحات صحنه جوانمرد گوش کنید؛ «آفتاب سرزده.

نی نی قفس خرگوش را برمی دارد و با مریم به طرف در می روند. در آستانه در می ایستند. نی نی در قفس را می گشاید و خرگوش را فراری می دهد. یک دسته پرنده از روی درخت پر می کشند. شکوه پرواز بر سیمای نی نی و مریم نقش می بندد. دست همدیگر را می گیرند و خارج می شوند.» این پایان بیش از آنکه نتیجه منطقی درام جوانمرد باشد برآمده از ذهنیت و آرزوهای نویسنده اثر است که از خارج از محیط اثر به آن تحمیل شده است و نتیجه مناسبات محیط خود اثر نیست.

اشاره پایانی؛ چهره آشنای عباس جوانمرد در فضای تئاتر ایران به واسطه آثاری شکل گرفته است که کارگردانی آنها در کارنامه کاری عباس جوانمرد ثبت شده است (نمایشنامه های بهرام بیضایی، نصرت الله نویدی، علی حاتمی و...). اما «شهر طلایی» شبیه به آن نمایشنامه هایی نیست که مورد علاقه جوانمرد بوده اند و او آنها را کارگردانی کرده است.

مهدی میرمحمدی