سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
ماركس پیروزی و اسطوره
در بیشترِ سالهایِ دههی نودِ میلادی درست مانندِ سگی مرده با او برخورد میكردند؛ كارل ماركس بابِ روز نبود. از سالِ گذشته یا چیزی در همین حدود گزارشگرانِ نشریههایِ پرنفوذی مانندِ Fintional times و New yorker مقالههایی را در تأییدِ پیوستهگیِ و پیوندِ اندیشهی ماركس با وضعیتِ كنونیِ جهان منتشر كردهاند. كم پیش میآید كه هفتهای بگذرد و صفحههای اقتصادیِ Guardian ارجاعی به نقدِ ماركس از سرمایهداری نداشته باشند.
در واقع بیل كلینتون با گفتن این كه: «اقتصاد اینه، احمق!» احیایِ دوبارهی آوازهی ماركس را بیان كرده است. تا جهانِ سرمایهداری در نیمهی نخستِ دههی ۱۹۹۰ كامیاب مینمود، ماركس ناپذیرفتنی بود. اما حالا كه اقتصادِ جهانی گرفتارِ دشواریهایِ هر دمْ فزاینده است، دستآوردهایِ او بارِ دیگر به كار گرفته میشوند.
این تازه باریكهراهی در بیشمار راههایِ بازگشت به ماركس است كه به چشم میآید. بهرغمِ احترام و توجهِ بیشتری كه حالا نسبت به او دارند، محتوایِ اندیشهاش همچنان بهشدت نادیده گرفته میشود. ویكتور كهگانِ Guardian در آغازِ ژانویه نوشت كه دوتایی قدمزدن با ماركس را دوست دارد اما همین كه خواست به استدلال بپردازد، افزود: «آنچه ماركس را بهواقع شگفتزده میكند، انعطافپذیریِ سیستمِ بازار است كه به نظر میآید از هر بحرانی جان به در برده است.»
در واقع چنین ارجاعِ تحقیرآمیزی بر دستگاهی از اسطورههایِ ریشهدار دربارهی سرشتِ اندیشهی ماركس قرار گرفته است. هیچیك از این ]اسطوره[ها تازه نیستند ـ بسیاری از آنها بهوسیلهی نخستین منتقداناش در یك سده پیش فرمولبندی شدهاند. آن ]اسطوره[ها بهوسیلهی نظامِ آموزشی و رسانههایِ تودهای استمرار یافته و بهویژه در سطحی بالاتر و بسیار پیچیدهتر در دسترس قرار گرفتهاند. آنها همانگونه كه گفتم اسطورهاند ـ یعنی كژنماییِ محتوایِ واقعیِ اندیشهی ماركس. در این نوشته به پنجتا از ریشهدارترینِ آن اسطورهها میپردازم
● اسطورهی یكم: دركِ ویكتوریایی از طبقه
از مانیفستِ حزبِ كمونیست به بعد، ماركس، جامعهی سرمایهدار را بهمثابهی ]جامعهای[ بخش شده به اقلیتِ كوچكی از سرمایهداران كه همهی قدرتِ اقتصادی را در دست دارند و اكثریتِ بزرگی از كارگران كه سیستمْ متكی بر كارِ آنان است، شرح داده است. اما جامعهشناسانِ بنام میگویند كه جامعهی كنونی با چنین تصویری هماهنگ نیست: بسیاری از مردم دستِ كم در كشورهایی مانندِ بریتانیا در طبقهی متوسط به كارهایِ یقهسفیدی در صنایعِ خدماتی میپردازند به جایِ اینكه در كارخانههایِ ویكتوریایی رنج ببرند.
این نقد بر بدفهمیِ درستوحسابیِ دركِ ماركس از طبقه قرار دارد. برایِ او طبقه با شكلِ زندهگی یا كارِ یك شخص و یا حتا درآمد اش تعریف نمیشود. موقعیتِ طبقاتیِ یك فرد را ربطوبستاش با ابزارهایِ تولید تعیین میكند. بدونِ منابعِ تولید ـ زمین، ساختمانها و ماشینآلات ـ هیچ فعالیتِ اقتصادیای صورت نمیگیرد. كارگران كمتر به منابعِ تولید دسترسی دارند ـ بهجز به نیرویِ كارِ شان؛ یا تواناییشان در كاركردن. برایِ زندهگیكردن باید نیرویِ كارِشان را به سرمایهدارها كه ثروتْ امكانِ كنترلِ ابزارِ تولید را بهشان داده، بفروشند. اینكه موقعیتِ ضعیفِ چانهزنیِ كارگران به كارفرمایان ربط دارد به این معنیست كه آنها نیرویِ كارِ شان را در شرایطی نادلخواه فروختهاند. آنها زیرِ كنترلِ سفتوسختِ مدیران و كارفرمایان در عوضِ مزدی كه به كارفرماها امكان میدهد از كارِ آنها سود درآورند، كار میكنند. طبقه برایِ ماركس یك رابطهی اجتماعی هم هست. در این تعریف تو كارگری؛ چه در سوپرماركت، چه در بیمارستان یا كارخانه.
میتوانید كارِ یقهسفیدی انجام دهید یا به انجامِ خدمات كمك كنید ـ چه با آموزشِ كودكان، چه با سِروكردنِ یك همبرگر ـ تا آنجا كه یك كالایِ مادی باشد. در این تعریف، اكثریتِ بزرگی از نیرویِ كارِ كشورهایی مانندِ بریتانیا كارگر اند ـ و در واقع نظرسنجیها هم نشان می دهند كه بهرغمِ ناامیدیِ جامعهشناسها لحظهبهلحظه شمارِ بیشتری خودشان را جزوِ طبقهی كارگر میانگارند.
● اسطورهی دوم: قانونِ آهنینِ مزدها
ماركس همچنین متهم است باور داشته كه طبقهی كارگر در روندِ پیشرفتِ سرمایهداری لحظهبهلحظه تهیدستتر و بیچیزتر میشود. این همان چیزیست كه گاهی پیشبینیِ او دربارهی «فقرزدهگیِ فزاینده»ی تودهها خوانده میشود. اما حالا كه مزدهایِ واقعی در كشورهایِ پیشرفتهی سرمایهداری از بیش از صد سالِ گذشته تا همین حالا بهواقع در حالِ افزودهشدناند، آنچه ماركس میگوید بیشك نادرست از آب در آمده است.
اینْ كژنماییِ حیرتانگیزِ اندیشهی ماركس است. «قانونِ آهنینِ مزدها» به این معنی كه مزدهایِ واقعی نمیتوانند از پسِ برآوردنِ حدِ اقلِ محضِ جوهرِ مادی ]حدِ اقلِ نیازِ مادی[ بر آیند، یكی از جزمهایِ بنیادیِ اقتصادهایِ راستكیشِ پیشاسرمایهداریِ در حدودِ سدهی نوزدهم است. بر پایهی نظریهی جمعیتِ توماس مالتوس است كه گفته میشود جمعیتِ ]در حالِ افزودهشدن[ به سمتِ افزایشِ هرچه بیشترِ مصرفِ خوراك پیش میرود. هر گونه افزایشِ مزدها بر پایهی جوهر، بر اساسِ این نظریه، به رشدِ جمعیت و تهیدست و بیچیزشدنِ توده]ی مردم[ میانجامد.
ماركس بدونِ تندادن به این نظریه، نیرومندانه بر ضدِ آن مبارزه كرد و خواستارِ متقاعدكردنِ سوسیالیستها برایِ نپذیرفتنِ آن شد. در «مزدها، قیمت و سود» بحثِ یكی از پیروانِ سوسیالیستِ اتوپیایی، رابرت اُوِن، را كه میگوید «قانونِ آهنینِ مزدها» به این معنیست كه اتحادیهها هرگز نمیتوانند شرایطِ كارگران را بهبود دهند، به چالش میكشد. ماركس نشان میدهد كه سهمبندیِ تولید میانِ كار و سرمایه به همترازی و موازنهی قدرت میانِ این دو بخش و بنابراین به مبارزهی طبقاتی بستهگی دارد.
درست این است كه بگوییم ماركس ]تفاوتِ[ میانِ فقرِ مطلق و فقرِ واقعی را برجسته كرده است. مزدهایِ واقعی افزوده میشوند اما سهمی كه كارگر در یك زمانِ مشخص از كارِ خود در تولید به دست آورده است، در مقایسه با سهمی كه كارفرمایان به شكلِ سود به دست میآورند، بسیار كمتر است. اگر كارِ كارگران بارورتر شود، استانداردهایِ زندهگیشان میتواند افزایش یابد اما باز هم از گردهی آنهاست كه كارِ بیشتری كشیده میشود چرا كه ]به همان نسبت[ كارفرمایان هم میخواهند سودِ بیشتری به دست بیاورند.
ماركس همچنین بحث كرد كه اینها ]كارفرمایان[ در برابرِ رِفُرمهایِ اتحادیهها محدودیتهایی به وجود میآورند. كارفرمایان با كنترلِ ابزارهایِ تولید میتوانند با غارتكردنِ كارگران از قدرتِ چانهزنیشان بكاهند. این است آنچه در هنگامهی ركود پیش میآید. بیشترِ نیروهایِ بیكار به كارگرانی بدل میشوند كه به شغلهایی با مزدهایی پایینتر و شرایطِ كاریِ بدتر گردن مینهند. در ۲۵سالِ گذشتهی بحرانهایِ اقتصادی، مزدهایِ واقعی در ایالاتِ متحد امریكا، ثروتمندترین كشورِ جهان، به شكلِ معناداری پایین آمدهاند. اینْ بهروشنی اشاره دارد به اینكه ماركس بر چیزی نادرست پای نفشرده است.
● اسطورهی سوم: ناگزیریِ درهمشكستهگیِ اقتصادی
منتقدان میگویند، آیا ماركس ادعا نكرده است كه سرمایهداری بهناگزیر زیرِ اثر و پیامدِ ناهمسازیها و تضادهایِ اقتصادیاش در هم شكسته خواهد شد؟ و چون هیچ سرمایهداری از جایاش تكان هم نخورده است، آیا یك بارِ دیگر ثابت نمیشود كه ماركس اشتباه كرده است؟
ماركس در واقع نظریهای در بابِ بحرانِ اقتصادی را در كارِ بزرگاش، «سرمایه»، بسط داده است. بسیار پیش از مینارد كینزِ اقتصاددان، ماركس این ایده را در هم میكوبد كه یك اقتصادِ بازارِ بهدرستی سازماندهیشده ناگزیر از دستیافتن به تعادلی در همهی منابعِ بهطورِ كامل بهكاررفته (مصرفشده) است؛ ]ایدهای كه[ هنوز هم اصلِ بنیادیِ روندِ كلیِ اقتصاد و امروزه آن را گوردُن بروْن تویِ بوق و كرنا كرده است. او همچنین نشان داده است كه دستِ نیروهایی در عمق ریشهدوانده در كار است كه سرمایهداری اینگونه در بحران فرو میرود.
مهمترینِ اینها گرایشِ نرخِ سود به پایینآمدن است. نرخِ سود ـ آنچه از سرمایهگذاریِ سرمایهدارها به آنها بر میگردد ـ سنجهی پایهایِ كامیابی در اقتصادی سرمایهدارانه است. اما كارفرمایان طبقهای در درون تكهتكهاند ـ آنها با یكدیگر رقابت میكنند و هر كس در پیِ سهمِ بزرگتری از سودهاییست كه از كارِ كارگران بیرون كشیده میشود.
سرمایهدارانِ یكّه در روشهایِ بهبودیافتهی تولید سرمایهگذاری میكنند تا سهمِ بزرگتری را در بازار به دست آورند. رقیبانشان هم برایِ زندهماندن بهناگزیر از آنها تقلید میكنند. به این سبب، سرمایهگذاری ـ بهویژه در ماشینآلات ـ با شتابِ بیشتری رشد میكند تا در نیرویِ كار. اما كارِ كارگران سرچشمهی سود است. بدینگونه انباشتِ سود بسیار آرامتر از انباشتِ سرمایهگذاری رشد میكند و در نتیجه نرخِ سود پایین میآید. هنگامی كه در همهجا نرخِ سود از سطحِ مشخصی پایینتر آمد، سرمایهگذاریِ جدید متوقف میشود و اقتصاد در بحران فرو میرود.
اینْ تنها یك گرایشِ پایینآمدنِ نرخِ سود است. ماركس «جریانهایِ خنثاكننده»ای را كه سببِ برگشتنِ نرخِ سود به سطحِ تراز میشوند، فهرست میكند. او میگوید: «همان جریانها كه گرایشی را در نرخِ كلیِ سود به پایینآمدن به وجود میآورند، خنثاكنندههایی را راه میاندازند و جلوی این پایینآمدن را میگیرند، آن را كُند و بهشكلِ محدود فلج میكنند». مهمترینِ این ]خنثاكنندهها[ خودِ بحرانهایند.
منبع: مجله هفته
الكس كالینیكوس (۱۹۹۹)
ترجمه از روزبه آغاجری
www.saayeh.mihanblog.com
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست