پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

نگاهی از منظر نشانه شناسی آیین به فیلم سینمایی «راه خانه»/شور عاشقانه ی انسان، طبیعت و جامعه



      نگاهی از منظر نشانه شناسی آیین به فیلم سینمایی «راه خانه»/شور عاشقانه ی انسان، طبیعت و جامعه
محمد هاشمی

کارگردان فیلم «راه خانه» (محصول سال 1999 کشور چین، با نام اصلی Wo de fu qin mu qin  و نام انگلیسیThe Road Home ) یکی از فیلم سازان بسیار شناخته شده و پرافتخار جهانی از سینمای کشور چین با نام ژانگ ییمو است. ییمو متولد سال 1951 در ژیانِ شانگهای است. وی در زمینه های کارگردانی، تهیه کنندگی، فیلم نامه نویسی، بازیگری و فیلم برداری در سینما فعالیت داشته است. ییمو به عنوان یکی از فیلم سازان جریان «نسل پنجم» سینمای چین شناخته می شود. به روایتی، اولین فیلم این جریان به نام «ذرت سرخ»( Red Sorghum) نیز توسط خود ییمو ساخته شده است. ییمو حدود 60 جایزه ی برنده شده و نامزدی 30 جایزه ی معتبر را در کارنامه دارد و در چهل و سومین جشنواره­ی بین المللی فیلم برلین، عضو هیأت داوران این جشنواره بوده است. یکی از مضامین تکرار شونده در فیلم های ژانگ ییمو انعطاف پذیری تحسین برانگیز مردم چین در برابر سختی ها و مصائب زندگی است. مضمونی که در تعدای از فیلم های وی کاوش می شود، از جمله در: «برای زیستن»To Live (1994) و «نه یکی کمتر»Not One Less  (1999). فیلم های وی به خصوص از لحاظ استفاده ی غنی شان از رنگ قابل توجهند، مثلاً در فیلم هایی چون «فانوس دریایی سرخ را برافراز»Raise the Red Lantern، «قهرمان» Hero و «خانه ی خنجرهای پرنده»House of Flying Daggers.

ژانگ ییمو حین کار کارگری، از اوان کودکی و نوجوانی در مزرعه و کارخانه، اولین فعالیت­های سینمایی خود را نیز با فیلم برداری غیرحرفه ای و از میانه های دهه ی 1960 آغاز کرد. وی در سال 1978 به آکادمی فیلم پکن رفت و در آنجا فیلم برداری حرفه ای را آموخت. جایی که سینماگران مطرح بعدی چون چن کایگه، تیان ژوانگ ژوانگ  و ژانگ جون ژاهو نیز تحصیل می کردند. همین سینماگران بودند که بعدها هسته ی جریان شناخته شده ی «نسل پنجم» سینمای چین را شکل دادند که می توان آن را یک اتفاق زیبایی شناسانه ی فوق العاده در سینمای نوین کشور چین دانست. اولین فیلم هایی از این جریان که مورد استقبال جهانی قرار گرفت و سینمای نوین این کشور را به دنیا معرفی کرد، فیلم «یک و هشت»One and Eight، به کارگردانی ژانگ جون ژاهو و مدیریت فیلم برداری ژانگ ییمو و همچنین فیلم «زمین زرد»Yellow Earth به کارگردانی چن کایگه و در سال 1984 بود. در 1985 ییمو به زادگاهش، ژیان بازگشت تا فیلم برداری و بازیگری نقش اول فیلم «چاه قدیمی»، به کارگردانی وو تیان مینگ را به انجام برساند. فیلمی که در سال 1987 به نمایش درآمد و جایزه ی بهترین بازیگر جشنواره ی بین المللی فیلم توکیو را برای ییمو به ارمغان آورد. در همین سال بود که ییمو اولین فیلم خود را با نام «ذرت سرخ» کارگردانی کرد. وی دهه ی 90 را با کارگردانی فیلم «جودو»Ju Dou آغاز کرد و با فیلم «فانوس دریایی سرخ را برافراز»  ادامه داد، که داستان زندگی یک خانواده ی ثروتمند را حین دهه ی 1920 به تصویر می­کشید. فیلم در سطح بین المللی مورد استقبال گسترده قرار گرفت و در سال1992 نامزد دریافت جایزه ی اسکار بهترین فیلم خارجی شد. راجر ابرت، منتقد نشریه ی شیکاگو سان تایمز نیز فیلم را به خاطر زیبایی طبیعی و استفاده ی گران مایه اش از رنگ ستود. فیلم بعدی ییمو، «داستان کیو جو»The Story of Qiu Ju، داستان زنِ کشاورزِ در جستجوی عدالتی را روایت می کرد که همسرش توسط یک مأمور محلی مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود. فیلم، در جشنواره های جهانی بسیار موفق بود و جایزه ی شیر نقره ای جشنواره ی فیلم ونیز را هم در سال 1992 به دست آورد. سپس ژانگ ییمو فیلم «برای زیستن» را کارگردانی کرد که یک فیلم حماسی و اقتباسی ادبی بود. این فیلم بر انعطاف پذیری مردم معمولی چین تمرکز می کرد و با شخصیت پردازی دو شخصیت اصلی­اش، سه نسل از این جامعه را مورد مطالعه ی تاریخی قرار می داد. این فیلم در سال 1994 جایزه ی بزرگ جشنواره ی فیلم کن را از آن خود کرد. در سال 1995، ییمو فیلم «مثلث شانگهای»Shanghai Triad  را ساخت که هفتمین همکاری اش با گانگ لیGong Li بازیگر به حساب می آمد. سپس در 1997 فیلم «آرام باش»Keep Cool را کارگردانی کرد که یک کمدی سیاه درباره ی زندگی مدرن در چین بود. در فیلم «نه یکی کمتر»(1999)، همچون فیلم دیگرش، «داستان کیو جو»، ژانگ به استفاده از بازیگر غیرحرفه ای یا نابازیگر روی آورد. سنتی که توسط سینمای نئورئالیستی یا نوواقع گرایانه ی ایتالیای دهه های 1940 و 50 بنیان گذارده شده بود. این فیلم دومین جایزه ی شیر طلایی ونیز را نصیب ییمو کرد. «راه خانه»، آخرین فیلم ییمو در دهه ی 1990 بود. ییمو هزاره ی جدید را با کارگردانی فیلم «زمان های شاد»Happy Times آغاز کرد که فیلم کم اهمیت تری از وی، بر اساس یک داستان کوتاه بود. اما فیلم بعدی ییمو یک درام تاریخی- رزمی بلندپروازانه، با نام «قهرمان» و با فهرستی از بزرگترین بازیگران آسیایی همچون جت لی و مگی چئونگ بود که در سال 2002 به نمایش درآمد. این فیلم افسانه ای تخیلی از یینگ ژنگ ، سلطان استان کین را روایت می کرد که بعدها به اولین امپراتوری چین تبدیل شد. فیلم «قهرمان» نمایش بسیار موفقی در سطوح مختلف بین المللی داشت و در سال 2003 نیز نامزد دریافت جایزه ی اسکار شد. ییمو این موفقیت گسترده را با فیلم مطرح بعدی اش، «خانه ی خنجرهای پرنده» ، در سال 2004 امتداد داد. تعداد دیگری از فیلم هایی که ژانگ ییمو در طول سال های اخیر کارگردانی کرده بدین شرح هستند: «تنها راندن برای هزاران مایل»Riding Alone for Thousands of Miles (2004)، «نفرین گل طلایی»Curse of the Golden Flower (2006)، «یک زن، یک اسلحه و یک فروشگاه ماکارونی»A Woman, a Gun and a Noodle Shop (2009) و «گل های جنگ»The Flowers of War  (2011).

فیلم «راه خانه» برنده شدن 15 جایزه ی معتبر و نامزدی 15 جایزه ی دیگر را در کارنامه دارد که بعضی از جوایز برنده شده اش عبارتند از: جایزه ی بزرگ خرس نقره ای و جایزه ویژه ی داوران جشنواره ی فیلم برلینBerlin International Film Festival، جایزه ی تماشاگران جشنواره ی فیلم ساندنسSundance و جایزه ی سیمرغ بلورین جشنواره ی فیلم فجر. 

 

شاید بتوان گفت که مهم ترین درونمایه ی فیلم «در خانه»،  توجه به اهمیت برگزاری «آیین» ها و مراسم ویژه در هر مرحله از زندگی است. فیلم با موضوع مرگ لو چانگیو ، معلم دهکده و پدر یوشنگ آغاز می شود و مسأله ی اصلی ای که طرح می کند این است که مادر یوشنگ دوست دارد که پیکر بی جان شوهرش توسط مردان پیاده به دهکده بازگردانده شود. دلیل اصرار مادر به برگزاری این آیین تشییع جنازه در زمان حال، به رویدادهایی در زمان گذشته مربوط می شود که یوشنگ با گفتار متن روی فیلم، آنها را روایت می کند. در واقع قهرمان فیلم در زمان حال یوشنگ است، اما در روایت یوشنگ از زمان گذشته، این مادرش، ژائو دی است که قهرمان ماجراست. در زمان گذشته، همراه با روایت یوشنگ، داستان دلدادگی و ازدواج پدر و مادر یوشنگ به تصویر کشیده می شود که خود، حامل مجموعه ای از آیین هاست و توسط آنها نشانه گذاری می شود. از جمله ی این آیین ها غذا درست کردن های هر روزه ی ژائو دی برای کسانی است که در ساخت مدرسه ی جدید شرکت دارند. او هر روز غذای مشابهی درست می کند و در ظرف مشابهی قرار می دهد به امید آن که شاید روزی غذایی که او به دست خود درست کرده، توسط محبوبش خورده شود. در اینجا تمام اشیا و اجزای مرتبط با آیین اهمیت ویژه ی خود را می یابند. عنصری که از این میان، بیش از همه مورد توجه قرار می گیرد، کاسه ای است که ژائو دی در آن غذا را برای لوچانگیو می برد. فیلم، هم در تکرار نماهای گذاشتن این کاسه بر میز، در مونتاژ و هم به یاری ترکیب بندی تصویری در فیلم برداری بر این وجوه متمایز کاسه تأکید می کند. مثلاً در یک سکانس، این کاسه را از زاویه ی رو به بالا و در زمینه ای از آسمان آبی در قاب می گیرد که به آن وجوه پرشکوه وعظمت و زیبایی می بخشد. کنجکاوی دختر و توجهش به اینکه چه کسی کاسه ی غذای او را برمی دارد، عامداً با عدم نمایش چهره های مردان و حضور درهم و انبوه آنان مؤکد شده، تبدیل به بخش دیگری از این آیین پرشکوه و دوست داشتنی می شود. بند زده شدن همین کاسه ی شکسته شده در ادامه ی داستان نیز بر اهمیت ویژه ی این ظرف تأکید می کند. از اجزای دیگر این آیین های خاص، همچنین می توان به این اشاره کرد که ژائو دی هر روز از چاهی که دورتر از محل زندگی اش قرار دارد، آب می آورد تا صدای درس دادن لوچانگیو را بشنود یا لحظه ای او را ببیند. همچنین در ادامه ی فیلم، طی کردن راه خانه تا مدرسه و جاده های اطرافش نیز تبدیل به یک آیین تکرار شونده برای ژائو دی می شود. پارچه ی قرمزی که بر یکی از تیرک های چوبی ساختمان مدرسه بسته می شود، نشانه ی دیگری از این آیین های ویژه است.

نشانه های این آیین های شخصی در طبیعت و جامعه ای که این دو دلداده را در بر گرفته اند نیز قابل ردیابی است. در صحنه های بازگشت به گذشته که جوانی لو چانگیو و ژائو دی نمایش داده می شود با دو جنس از تصویرسازی متناسب با داستان مواجه می شویم. در سکانس هایی که لوچانگیو در دهکده و نزدیک به ژائو دی است، متناسب با خوشحالی ژائو دی، تمام نماهای فیلم سرشار از نور و رنگ های گرم می شود. انگار که شادی و امیدواری که به مدد دوست داشتن لئوچانگیو، درون ژائودی جوانه زده، نمودی هم در طبیعت یافته و طبیعت را نیز به وجد و سرور آورده است. از سوی دیگر، در مدت زمان کوتاهی که میان ژائو دی و لوچانگیو جدایی می افتد، سردی و انجماد طبیعت حضور قاطع خود را به نمایش می گذارد که به بیماری وخیم ژائو دی نیز منجر می شود. حتی در یک سکانس که ژائو دی ناامیدانه به دنبال یافتن لوچانگیو بیرون می رود، لحظه ای درون مه آلودگی ناشی از بوران ناپدید می شود. انگار که انجماد طبیعت قصد دارد ژائو دی را در خود حل کند که البته گرمای روابط پرشکوه انسانی چنین اجازه ای نمی دهد. چرا که با بازگشت لوچانگیو دوباره طبیعت سرشار از رنگ و نور به نمایشگری می پردازد. در زمان حال نیز، که مصادف با مرگ لو چانگیو است، تمام سکانس ها با تأکید بر برودت زمستانی بر جدایی و فراق دو دلداده، پس از سال ها تأکید می کنند.

جنبه های مهم دیگری از اجرای آیین های شخصی مربوط به مرگ و زندگی مذکور با پیوند میان داستان های گذشته و حال، در فیلم «راه خانه» قابل پیگیری است. مهم­ترین نشانه های این ارتباط در جایی است که مادر تأکید ویژه ای بر بازگرداندن پیکر بی جان پدر به دهکده و با پای پیاده می کند. او با برگزاری این آیین می خواهد برای آخرین بار یاد و خاطره آیین هایی را که در زمان گذشته برپا می کرده است، زنده کند. مهم ترین جزء این آیین ها نیز طی شدن چندین و چند باره ی راه خانه توسط ژائو دی و به دنبال لو چانگیو بوده است. مادر، همچنین اصرار ویژه ای دارد بر اینکه خودش پارچه­ای را که باید روی تابوت لوچانگیو کشیده شود، با همان دستگاه قدیمی بافندگی اش تهیه کند. در اینجا هم قصد بر یادآوری لمحه ای از خاطرات گذشته با تبلور زنده ی آنها در اشیاء است که با برگزاری جزء دیگر آیینی خود را به نمایش می گذارد. چراکه در گذشته، مادر یوشنگ با همین دستگاه بافندگی برای مدرسه ای که پدر وی در آن درس می داده پارچه ای بافته که بر تیرکی از ساختمان مدرسه بسته شود. یکی دیگر از این اجزای آیینی که در پیوندهای میان گذشته و حال، اهمیت خود را به نمایش می گذارد، در درس دادن یک روزه ی یوشنگ، در زمان حال و در مدرسه نمود می یابد. این درس دادن یک روزه ی یوشنگ به این قصد اصلی است که مادر وی یک بار دیگر صدای درس دادن را از این ساختمانی که در زمان حال، دیگر مدرسه هم نیست، بشنود. این برای مادر یادآور برگزاری آیینی مشابه در زمان گذشته است که همانا درس دادن پدر یوشنگ در این مدرسه و گوش دادن ژائو دی به صدای درس دادن او از بیرون مدرسه بوده است. این آیین زمان حال نیز باید با دقت، نزدیک به آیین زمان گذشته و با اجزای مشابهی باشد. حتماً باید شخص یوشنگ این آیین را به جا آورد که صدایش، طبعاً شبیه به صدای پدرش است. همچنین حتماً این تدریس یک روزه باید از روی کتابی انجام شود که پدر یوشنگ در زمان گذشته انجام می داده است. نکته ی ظریف دیگری هم در اینجا وجود دارد و آن، اینکه این کتاب، کتاب رسمی آموزش و پرورش کشور چین نیست، بلکه کتابی است ساخته ی دست خود لوچانگیو که برای تدریس شخصی اش از آن استفاده می کرده است. بنابراین، تمام اجزای این آیین ها ارتباط و پیوند محکمی با عشق و ازدواج لوچانگیو  و ژائو دی در زمان گذشته و خاطرات باقی مانده از آن در زمان حال می یابند که تمام آنها در اجزا و اشیای طبیعت و زندگی باقی مانده است.

اما گفته شد که جنبه های شخصی این آیین ها با جنبه هایی اجتماعی نیز پیوند می یابند و به این ترتیب، حاوی وجوهی عام نیز می شوند. از جمله نشانه های مبنی بر این موضوع، همان پارچه ی سرخی است که بر تیرک مدرسه آویخته می شود که در وجوه اجتماعی نیز بر «بخت خوش» دلالت می کند. همان گونه که در زمینه ی زندگی شخصی یوشنگ و لوچانگیو نیز بر بخت خوش آنها در پی سال ها زندگی پر از دوستی و وفاداری مشترک شان، از گذشته تا زمان حال، و از جوانی تا پیری شان و مرگ یکی از آنان، دلالت می کند. نشانه ی مهم تری که بر چنین وجوه اجتماعیی دلالت دارد و محیط بر محتوای داستانی فیلم است، موضوع برگزاری آیین تشییع پیکر بی جان فرد مرده، به شکل پیاده، به زادگاهش است. آن چنان که در دیالوگ های ابتدای فیلم میان یوشنگ و مردان ریش سفید و پیش کسوت روستا معلوم می شود، این آیین تنها مربوط به زندگی ویژه و فردی ژائو دی و لو چانگیو در گذشته نمی شود. بلکه آیینی مربوط به کلیت روستا نیز هست که انجام می شود، تا طی یک باور محلی، فردِ درگذشته هیچ گاه راه خانه اش را فراموش نکند. بنابراین، به نظر می رسد که فیلم از میانه ی تأکید بر این نشانه هایی که بر پیوند میان آیین های فردی و باورهای اجتماعی دلالت می کند، قصد دارد که بر پیوندهای کلی فرد و اجتماع نیز تأکید کند و آن را همچون یک ارزش انسانی گرامی بدارد. این پیوند همچنین در ارتباط با شغل لوچانگیو در گذشته و پسرش، یوشنگ در زمان حال قرار می گیرد که همانا شغل معلمی است. یعنی تمام لطافت ها و ظرافت های زیبایی که در فیلم «راه خانه» در زمینه ی برگزاری آیین های مربوط به زندگی و ازدواج و مرگ به نمایش درمی آید با موضوع آموختن دانش و در گستره ای، از گذشته تا اکنون و از فرد تا اجتماع بسط می یابد. به این ترتیب، فیلم «راه خانه» از زاویه ی نگاهی دیگر تبدیل به ستایشی سینمایی از تلاش برای تحصیل دانش و معرفت در تمام زمان ها و مکان ها و در گستره ای به وسعتِ از تولد تا مرگ و از گهواره تا گور می شود.