یکشنبه, ۱۷ تیر, ۱۴۰۳ / 7 July, 2024
فلسفه سیاسی اسلام
![فلسفه سیاسی اسلام](/web/imgs/16/152/fukqb1.jpeg)
[حضرت] محمد (ص) به عنوان رهبر امت نوپای اسلامی (۱) ، علایق مذهبی را با مقتضیات سیاست (حكومت) تركیب كرد. (۲) در پیمان نامه معروف به منشور مدینه، امت مؤمنان وحدت خود را در برابر دشمنان مشترك اعلام كرده، [حضرت] محمد (ص) را به عنوان پیامبر و داور در میان قبایل رقیب پذیرفتند. (۳) رهبری او از طریق وحی الهی مشروعیتیافته بود.
چنین به نظر رسید كه این مشروعیت رهبر باید به جانشینان پیامبر، یعنی خلفا [نیز] از طریق انتخاب امت، یا به دلیل شایستگیهای آنها و یا به خاطر انتساب به بیت پیامبر، منتقل گردد. البته در باره مشروعیتخلفا اجماعی در بین نبود. چالشهای اولیهای كه بلافاصله بعد از رحلت پیامبر (۴) آغاز گردید، در میان مسلمانان آگاهی امت و رهبری، و آگاهی به ساختارهای سلسله مراتبی جامعه و به وابستگی و علقه و مسئولیت نسبتبه آزادی فردی انسان را، به عنوان عضو امت نوپای اسلامی ایجاد كرد. ویژگی ثابت و سنتی باور اسلامی، یعنی ایمان به خداوند متعال، اعضای امت اسلامی را بر آن داشت تا بارها در باره نقش فرد به عنوان رهبر دولت مذهبی تامل نمایند و وظیفه و ویژگیهای او را كه با نصب الهی خلیفه شده است، تعریف كنند. از این رو، در میان بنی امیه تمایل به جبر، قدرت مطلق الهی، قدر، آزادی انسان، به عنوان نوعی تضاد و دو گانگی كه از یك نگرش انتقادی پویا نسبتبه حاكمان نشات میگیرد، دیده میشود: فرد آزاد است تا در برابر حاكمان گهنكار یعنی حاكمانی كه از كتاب الهی، قرآن، یا سنت پیامبر پیروی نمیكنند، شورش نماید. (۵) همزمان، این مطلب آشكار گشت كه رهبری سیاسی مبتنی بر وحی الهی است ; مبتنی بر قرآن و اصل هدایت اخلاقی جامعه به آنچه خوب و درست است. (۶)
این زمینه ایدئولوژیك اسلام نخستین، نقطه آغاز فلسفه سیاسی بود كه از قرن سوم ه./ نهم م. به بعد تحت نفوذ هلنیسم و مجموعه باورها و آراء سیاسی تركیب یافته و در قرن دوم / هشتم در الهیات اسلامی نگارش یافته و در اندرزنامههای قدیم پادشاهان در قرن دوم / هشتم و در كلام اسلامی بازتاب یافته بود، توسعه یافت.ابن مقفع ایرانی (متوفای ۱۴۰ه./۷۵۷ م.) یكی از نویسندگان مشهور قدیمی نثر ادبی عربی در كتابهای خود، «الادب الكبیر الدرهٔ الیتیمهٔ» و «رسالهٔ فی الصحابهٔ» و «ترجمه و شرح كلیله و دمنه» كه در اصل مجموعهای از افسانههای هندی است، نصیحت و پندهای عملیای به پادشاه ارائه میكند. (۷) این آثار، تصویری از یك جامعه را با اقلیتی از مردم دارای نیروی داوری عالی، دوستی ثابت و ، ارائه میكند ; آنها یك اخلاق نسبتا عقلانی معطوف به [savoir viver] را نشان میدهند ; آنها تحتسلطه مقامات سیاسی بر شریعت اسلامی، نگرشی انتقادی - عقلانی و احتمالا نگرش الهام شده منیكائین در برابر مذهب را، البته بدون انكار كلی ارزش مذهب، نشان میدهند: مذهب به مردم آنچه را كه استحقاق دارند عطا میكند و آنها را به وظایفشان هدایت میكند. (۹) به نظر میرسد كه پادشاه و حاكم، یك رهبر مذهبی و دنیوی است ; او باید عادل و با جبروت باشد، در عین حال مردم نیز باید نسبتبه او بدگمان باشند. به نظر میرسد این نگرش شكاكانه در برابر مقامات سیاسی مذهبی، ارزش دوستی و صداقت را به عنوان عامل به وجود آورنده جامعه و ارتقا دهنده خصلت انسانی احیا كرده است (۱۰)
ابن مقفع وامدار مطالب هندی بود ; البته وی عمدتا همانند نویسندگان بعدی اندرزنامههای پادشاهان (۱۱) یا نویسندگان اندیشه سیاسی (۱۲) از سنتهای اخلاقی ایرانی- ساسانی متابعت كرد. این سنتها با گفتارهای حكیمانه حكمای قدیم، تركیب یافته بودند: گفتارهای حكمای گذشته یونانی، اسلامی و ما قبل اسلام (۱۳) ، متون حكمتساسانی را تاكید و تقویت میكردند. اسكندر كبیر، شاگرد ارسطو، نمونه بارز یك پادشاه بود (۱۴) و در مجموعه نصایحی كه به ارسطو نسبت داده میشود، به عنوان مخاطب ظاهر میشود. (۱۵) این نامهها مبتنی بر دست نوشتههای بیزانسی پیرامون جنگ و اداره امور بوده ; شامل مطالبی از آثار كلاسیك و متاخر هلنیستی - هرمسی میباشند ; آنها به پیشنهاد سالم ابوالعلاء، منشی هشام، خلیفه اموی (كه در سالهای۱۰۶ -۱۲۶ / ۷۲۴ -۷۴۳ حكومت كرد) از زبان یونانی ترجمه شده و در چارچوبهای عربی همانند رساله منحول ارسطو[ «سر الاسرار،» (۱۶) اندرزنامهای از پادشاهان قرن چهارم / دهم،] به كار رفتند، كه در ترجمه لاتین آن نقش زیادی در قرون میانه ایفا كردند. (۱۷)
متون اخلاقی اسلام با عنوان «ادب» طبقهبندی شده و هدفش آموزش اخلاقی انسان، حاكم و حكومتشوندگان است ; مقامات و مراجع گذشته، اسلامی و غیر اسلامی، توصیه و پند عملی را در شرایط سیاسی معاصر توصیه نمودهاند. مخصوصا آثار حكیمانه یونانی با آثار عربی همانند «نوادرالفلاسفه» اثر مترجم مشهور حنین بن اسحاق (متوفای ۲۶۰ /۸۷۳) كه به طور گسترده در زمانهای بعدی به كار رفت، عجین گشت. (۱۸) میراث یونانی، راهنمایی برای اخلاق فلسفی معروف گشت كه مبتنی بود بر گفتارهای حكیمانه و نیز بر ترجمههای آثار یونانی همچون كتاب بسیار مهم ارسطویی (۱۹) etvitiis De virtutibus ، كتاب (۲۰) De cohibenda ira نوشته پلوتارك و رساله گالن در باره اخلاق كه تنها یك خلاصه عربی از آن باقی مانده است. (۲۰) نامه تمیستیوس به جولیان درباب سیاست (۲۲) ، كتاب ژردخذرذردخت (۲۳) نوشته بریسون نو فیثاغورثی و رساله «خلاصی از غم» كه احتمالا تمیستیوس یا پلوتارك آن را نوشته است. (۲۴) مطالب این كتابها در اخلاق فلسفی اسلام عجین گشته و اساس فلسفه سیاسی اسلام را شكل داده است: این مطالب ایده سیاسی عدالت (۲۵) و ساختار سلسله مراتبی جامعه را كه در آن موقعیت مردم با رفتار (فضایل و كنترل نفس) و كردارشان تعیین شده و در آن، دوستی و رفاقت عنصر كلیدی شكلگیری آن است، ماهرانه تبیین نموده است ; دوستی و عشق و علاقه موضوعات محوری در نظریه مسكویه بوده (بنگرید به مباحثبعدی) و مباحث ابن مقفع را، ادامه میدهند (بنگرید به آنچه گذشت).
این گفتارهای اخلاقی، اساس فلسفه سیاسی اسلام را شكل داد كه در قرن سوم / نهم شروع به نضج كرد، ریشه و بنیان فلسفه سیاسی اسلام ارتباط تنگاتنگی با ترجمه نوشتارهای سیاسی افلاطون دارد. (خلاصههایی از كتابهای جمهور، قانون و سیاست (۲۶) ) و نیز با اخلاق نیكو ماخوسی ارسطو، با ترجمههای اسحاق بن حنین و خلاصه یونانی گم شده Summa Alexandrinorum ، كه احتمالا اثر نیكولاس دمسنیوس میباشد. علاوه بر این، عربها شرح اخلاق نیكو ماخوسی توسط پروفیری را میشناختند. (۲۷)
و در نهایت، علاوه بر توسعه و پیشرفت اولیه خلافت و سنتهای اخلاقی اسلامی و غیر اسلامی، میاحث كلامی در باره امامت عادل، از قرن دوم / هشتم توسط شیعیان و معتزله و از قرن چهارم / نهم توسط اشاعره (به عنوان مثال بنگرید به الباقلانی (۲۸) )، نقش رهبر، امام و كاركرد وی در جامعه را مجددا تبیین نمودند ; او مورد اعتماد امت است و باید قانون و امور مذهبی و اخلاقی را بشناسد و در داوری خویش مستقل باشد; تنها بهترین و برجستهترین شخص میتواند امام بر حق باشد. شیعه دوازده امامی، نظریه امامتخود را بر ضرورت رهبر معصوم در جامعه بنا نهاده است ; امامی كه مبلغ الهی مذهب بوده و از این رو شبیه پیامبر است، البته در غیر این جهت كه پیامبر حامل كتاب مقدس است. (۲۹) این مفهوم رهبری هدایتیافته الهی عمیقا فیلسوفان سیاسی اسلام را از قرن چهارم / دهم تحت تاثیر قرار داده است.
پیشگامان آنها در قرن سوم / نهم مباحثخود را به اخلاق فرد در جامعه اختصاص داده و سنت گفتارهای حكیمانه اسلامی و غیر اسلامی را ادامه دادند: هر چند كه اولین فیلسوف بزرگ عرب، كندی (۳۰) (۲۵۲ - ۱۸۵ /۸۶۶ - ۸۰۱) و به نحو آشكارتری معاصر جوانتر او قسطی بن لوقا (۳۱) (۳۰۰ - ۲۰۵ / ۹۱۲ - ۸۲۰) فلسفه عملی سه گانه ارسطو در اخلاق، اقتصاد و سیاست را میشناختند و در این زمینهها به آثار ارسطو استناد میكردند، این آثار ظاهرا در دسترس آنها نبوده است. اخلاق نیكوماخوسی بعدا ترجمه شد (۳۲) و به نظر میرسد از رساله ارسطو در باب سیاست، تنها بخشی از آن در قالب شرح یا تلخیصی از آن در دوران رم یا هلنیسم، در دسترس عربها بوده است. (۳۳)
با وجود این «فهرست» ابن ندیم، چند كتاب از كتابهای سیاسی كندی (۳۴) را ذكر میكند كه در میان آنها رسالهای در باره سیاست و رسالهای دیگر در باره سیاسهٔ الامهٔ، هر دو گم شدهاند. بقیه رسالههای فهرستشده، عمدتا از موضوعات اخلاقی كه شامل فضایل افراد میشود، بحث میكنند. این علاقه كندی در باب اخلاق را به عنوان ویژگی اصلی سیاست، از آثار به جای مانده وی میتوان اثبات كرد. كندی در «رسالهٔ فی حدود الاشیاء و رسومها» (۳۵) دانش انسانشناسی افلاطونی - ارسطویی (۳۶) ، تقسیم دوگانه نفس - بدن و تقسیم افلاطونی نفس به اجزاء سه گانه معقول، امیالی و آتشی مزاج را آشكار كرد; این اجزاء چهار فضیلت اساسی افلاطونی را به وجود میآورند (۳۷) : حكمت، عفت و شرافت. اگر اعتدال در آنها به هم بخورد، متضاد آنها - همچون فسق و فجور - پدید میآید. «فضیلتحقیقی» بخشی از «اخلاق در نفس» و نیز بخشی از «عدل» به عنوان سرپرست «افعال النفس» است. (۳۸) این مفهوم افلاطونی - ارسطویی از اخلاق همچنین در گفتارهایی كه به كندی نسبت داده شده، آمده است. (۳۹) «رسالهٔ فی الفاظ سقراط» (۴۰) و «رسالهٔ فی السیبیادیز و سقراط» (۴۱) نوشته كندی، سقراط را به عنوان الگوی ارزشهای معنوی و اعتدال، كه بر داراییهای دنیوی برتری دارند، توصیف میكند. (۴۲) علاقه كندی به شخص سقراط، همفكری او را با این مفهوم از اخلاق آشكار میگرداند: به شیوهای مشابه، «رسالهٔ فی الحیله لدفع الاحزان» كندی، كه در واقع یك رساله گم شده هلنیستی را بازسازی میكند (۴۳) ، نادیده گرفتن اشیاء دنیوی و توجه به دنیای معنوی را با «پیروی از خداوند» (۴۴) توصیه میكند. این امر از طریق فضایل انسانی و رفتار و اعمال نیك ما حاصل شده است. اگر ما اشیاء دنیوی را نادیده بگیریم، در آخرت «شقی» نخواهیم بود، «نزدیك به خالق خود» بوده، «او را خواهیم شناخت». (۴۵)
مسعود پزشکیان انتخابات انتخابات ریاست جمهوری ایران پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری 1403 سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم دولت چهاردهم انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ انتخابات 1403 ریاست جمهوری
تهران کنکور آلودگی هوا هواشناسی قتل شهرداری تهران سلامت سازمان هواشناسی آموزش و پرورش پلیس راهور قوه قضاییه پلیس
بانک مرکزی قیمت طلا خودرو قیمت دلار قیمت خودرو بازار خودرو بورس واردات خودرو بازار سرمایه حقوق بازنشستگان دلار ایران خودرو
عاشورا کربلا امام حسین تلویزیون خودکشی نقاشی امام حسین (ع) سینمای ایران تئاتر رامبد جوان سینما هنرمندان
کنکور ۱۴۰۳ طب سنتی باتری
رژیم صهیونیستی فلسطین غزه جنگ غزه اسرائیل روسیه آمریکا انگلیس جو بایدن چین حماس حزب الله لبنان
پرسپولیس فوتبال استقلال یورو 2024 خوان کارلوس گاریدو باشگاه پرسپولیس لیگ برتر علیرضا بیرانوند تیم ملی آلمان نقل و انتقالات لیگ برتر تیم ملی اسپانیا لیگ برتر ایران
هوش مصنوعی موبایل سامسونگ فناوری ناسا نخبگان استاندارد گوگل
ازدواج رژیم غذایی ویتامین تب دانگ کاهش وزن طول عمر آلزایمر پوکی استخوان سردرد