جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ضرب المثلهای ترکی و موقعیت های اندرونی و بیرونی



      ضرب المثلهای ترکی  و موقعیت های  اندرونی و بیرونی
مهدیه محمدی

مقدمه: ضرب‌المثل گونه‌ای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی ازاین بیان ها نهفته است. بسیاری از این داستان‌ها از یاد رفته اند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست. بااین‌حال، در سخن به‌کار می‌رود. شکل درست این واژه «مَثَل» است و ضرب در ابتدای آن اضافه است. به عبارتِ دیگر، «ضرب المثل» به معنای مَثَل زدن (به فارسی: داستان زدن) است. همچنین ضرب المثل ها به عنوان پدیدۀ زبانی به حلقه گسترده علم بیان تعلق دارند و در این معنی، ضرب المثل در واقع زنجیره ای است از واژهایی که چگونگی شکل گیری آن کمتر با قواعد نحوی یا معنایی قابل توضیح است.معنای ضرب المثل ها با توسل به اجزای تشکیل دهندۀ آن، یعنی واژه ها، به دست نمی آید و معنای کلی آن کمتر قانون مند به معنای تک تک واژه ها است.

ضرب المثل ها در میان مردم و از زندگانی مردم پدید می آید و با مردم پیوند ناگسستنی دارد. این جملات کوتاه زاییده ی اندیشه و دانش مردم ساده و میراثی از غنای معنوی نسل های گذشته است که دست به دست و زبان به زبان به آیندگان می رسد و آنان را با آمال و آرزوها، با غم و شادی، با عشق و نفرت، با ایمان و صداقت و با اوهام و خرافات پدران خود آشنا می سازد.زبان شیرین پارسی در نتیجه ی فکر موشکاف و باریک بین و طبع بذله گو و نکته سنج ایرانی، از لحاظ امثال و حکم از غنی ترین زبان های دنیاست.

از سویی دیگر اگر بخواهیم قصه پیچیده و طولانی جایگاه ضرب المثلها در فرهنگ عامیانه را ببینیم باید به رابطه مثل ها و فولکور هر منطقه اشاره کرد.

پرداختن به فولکور هر منطقه در حقیقت کنکاش و جستجویی واقعی در آداب و رسوم، باورها، اعتقادات و عقاید تاریخی مردم آن منطقه است.عقایدی که از طریق زبان بیان شده و به لطف همین بیان به افراد دیگر منتقل و از طریق همین دیالوگها حفظ می شود.ضرب المثلها در بررسی فولکور و ادبیات شفاهی و همچنین فرهنگ زیرین و اصیل یک منظقه نقش اساسی را بر عهده دارند.چرا که تغییر آنها نیازمند به گذر زمان طولانی است و در اغلب موارد این تغییر ها در جایگاه اصلی و زیر بنای ضرب المثلها رخ نمی دهد و ممکن است یا کمتر مورد استفاده قرار گیرند و یا در تلفظ روبنایی تغییراتی اتفاق  بیفتد. تاریخ به وجود آمدن ضرب المثل ها جالب، ولی مبهم است . گفته می شود که ضرب المثل ها در فاصله ی کوتاهی بعد از پیشرفت قوه ی ناطقه بشر به وجود آمده است.

از آنجا که مؤلف و خاستگاه ضرب المثل ها مشخص نیست، منتقدان در پی نه تنها کشف

آنند که بدانند هر ضرب المثلی در چه زمانی به وجود آمده است، بلکه می خواهند بدانند چه طور به کار می رفته و چه کسی از آن ضرب المثل استفاده می کرده است، بلکه مشتاق هستند دریابند که این ضرب المثل ها در چه بافتی به کار رفته و تا چه میزانی می توانسته بر کل یک پیام اثر بگذارد.

ضرب المثلها در فرهنگ ترکی:

این تحقیق پیرامون ضرب المثلهای منطقه ماهنشان و ایجرود زنجان است که از طریق مصاحبه با تعدادی از اطلاع رسان های منطقه گردآوری شده است. روش این تحقیق مصاحبه مستقیم و استفاده از دانش محلی است.

 در مورد منطقه و تاریخ بنای شهرزنجان هم باید گفت که این شهر را باید هم زمان با سلطنت اردشیر بابکان دانست. در آن زمان ، آنرا شهین یعنی منسوب به شاه می نامیدند . گفته میشود که این نام طی قرون و اعصار به زنگان و سپس به زنجان تبدیل شده است.

در قرون چهارم و پنجم هجری قمری ، زنجان به علت داشتن چراگاه های وسیع ، مورد توجه قبیله های ترک نژاد قرار گرفت و قبیله های گوناگون ترک در زنجان و نواحی مختلف آن ، بویژه در چمن سلطانیه ، مسکن گزیدند.

در حمله مغول ، شهر زنجان و آبادیهای اطراف آن آسیب فراوان دید . سپس ایلخانان مغول به این شهر توجه فراوان نشان داد ، مخصوصا" سلطان محمد خدابنده ، از زمانی که مذهب تشیع را پذیرفت ، در توسعه این ناحیه کوشید و زمینه تبدیل آن به یک مرکز اسلامی رافراهم کرد تا پس از آن در اندک زمانی به یکی از مراکز مهم سیاست و تجارت تبدیل گردد.

هرچند برخی از این رویدادها ، رهاوردی جز ناملایمات فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی برای مردم این شهر نداشته اند ، اما هرگز فرهنگ و مدنیت استعماری در این شهر نفوذ نکرده است و اکثر قریب به اتفاق مردم ،همچنان در حفظ شعایر مذهبی و سنتی خود  پابرجا و اسوار باقی مانده اند .همه این اتفاق ها و رخدادهای تاریخی باعث شده همواره اقوام مختلفی در این شهر بیایند و در حال حاضر هم در این شهر هر منطقه و روستاهای اطراف آن، سنت ها و حتی لجهه و گویش خاص خود را دارند.

از نظر تیپولوژی انسانی ، با توجه به سوابق تاریخی منطقه ، نقل و انتقالات سیاسی ایلات، هجوم های جنگی و بررسی تیپ های نژاد انسانی این چنین استنتاج می گردد که مردم این شهرستان از نظر قومیت یکدست نمی باشند ، بلکه اختلاط و امتزاجی از اقوام آریایی که در اواخر هزاره دوم قبل از میلاد در منطقه ساکن شده و تیپ های مختلفی از اقوام ترک ، که با نام طایفه قنغور در قرن هفتم هجری در منطقه سرازیر گردیده ، همچنین اقوام گرجی که در دوران صفویه از آذربایجان کوچانیده شده با قبایل ایلات خمسه ، تیپ مخصوص زنجانی را که در جلگه ها و حاشیه رودخانه های منطقه زندگی میکنند بوجود آورده است . از مشخصات این تیپ با رنگ پوست گندمی و چشمهای میشی با موهای به رنگ سیاه دیده میشوند ، تیپ اصیل که در ارتفاعات و مناطق کوهستانی زندگی می کنند بعلت عدم فعل و انفعالات انسانی ، آریایی اصیل باقیمانده و از مشخصات این تیپ با رنگ پوست سفید ، چشمهای زاغ و موهای به رنگ بور و مردمانی بسیار آرامند که تیپ اخیر در مناطق جمعیتی کوههای زنجان شمالی اکثریت دارند

زنان بیشتر از ضرب المثلها استفاده می کنند یا مردان؟

ادبیات چگونه دربردارندۀ مناسبات جامعه است؟ طبیعتاً در پاسخ به این پرسش باید به «بازنمایی» معطوف شویم. اما در ادبیات طیف وسیعی از مناسبات جامعه حضور دارند: جنسیت، قومیت، مذهب، طبقه و..‌. . اگر بخواهیم توجه خود را به جنسیت معطوف بداریم ،  بنابراین پرسش محوری ما آن است که ادبیات چگونه بازنمایانندۀ زن در جامعه است؟ در خلال  حرکت به سمت علت این فرایند، هر چه به گذشته میل می‌کنیم برج و باروی شهر مردانه رخ می‌نماید‌. شهری که آن چنان که از نامش بر می‌آید در چارچوب اسطقس‌دار خود منادی ارزش‌های مردسالارانه است‌. گویی «یکی بود، یکی نبودِ» قصه‌ها، در این شهر، به «بودِ مردانه» و «نبودِ زنانه» اشاره دارد و البته طبیعی است هنگامی که گفتمان جامعه، مبیّن نظام مردسالارانه باشد، ادبیات تصویرگر و افشاگری بیش از آن نباشد‌. در تعبیر «فوکو» تفکر بیرون از گفتمان ناممکن است، بنابراین، بدیهی است که در معیار‌های مردمحور جامعه، زن، به سکوت فرا خوانده می‌شود. سکوت زن، معنای بافتاری نظام پدرسالار است.

در فرهنگ ترکی که در آن اغلب تفکیک ها مبنای جنسیتی دارد، نوع جنسیت در استفاده از امکانات مادی و معنوی تاثیر بسزایی دارد. این تفکیک کار را به جایی رسانده است که استفاده ابزاری از زبان و به خصوص ضرب المثلها تاثیر مستقیمی بر شرایط استفاده از آنها دارد: شرایط درونی- شرایط بیرونی. دسته ای از این ضرب المثل ها در محیط داخلی و متناسب برای جمع های صمیمی تر است. دسته ی دیگر این ضرب المثل ها هم برای موقعیت های بیرونی و در تقابل با افرادی است که از میزان صمیمت کمتری برخوردارند که این دسته از لفافیت بیشتری برخوردارند و مضمون حرف در لایه های پنهانی تری به خورد مخاطب می رود. ضرب المثل ها، نشانگر رفتارهای بهنجار و نابهجار و ارزش ها و ضد ارزش های اجتماعی هستند که مردم آنها را پذیرفته اند و یا رد کرده اند. به همین دلیل ضرب المثل ها بیش از ادب مکتوب و شعر و نثر نشان دهنده اندیشه های اجتماع هست.

شرایط درونی که همان شرایط صمیمی تر، ساده تر، بی ریا تر، قابل پیش بینی تر را تداعی می کند، یادآور مفهموم اندرونی و شرایط بیرونی، شرایط و موقعیت های حساس تر، زمخت تر،غیر قابل پیش بینی، رفتار مبتنی برحسابگری، تداعی کننده مفهوم موقعیت های بیرونی است. متناسب با اینکه افراد یا چه جنسیتی و در شرایط اندرونی-بیرونی قرار بگیرند، نحوه صحبت کردن آنها و استفاده از واژگان ها هم متفاوت می شود به عنوان مثال برخی از ضرب المثلهای ترکی متناسب برای موقعیت های بیرونی است که از طریق این مثل ها نوعی بی اعتمادی و یا گوشزدی برای توجه به محتاط تر شدن دیده می شود.این نوع ضرب المثها چون متناسب برای موقعیت های بیرونی است و از آنجایی که موقعیت های بیرونی اغلب مردانه هستند، بیشتر از سوی مردان استفاده می شود تا زنان. زنان هم در موقعیت های اندرونی که در آن جو حاکم متفاوت است از ضرب المثلهای خاص این موقعیت استفاده می کنند.

به نظر من یک نکته در این جا قابل تاکید است و آن اینکه در نگاه اول نباید این مسئله به ذهن متبادر شود که از ابتدا ما یک سری ضرب المثل زنانه و یک سری ضرب المثل مردانه داریم و استفاده دو گروه از مثلهای گروه مقابل نوعی تابو است. این شرایط هستند که کاربرد یک سری از جملات را به سمت موقعیت هایی می برند که بیشتر زنان در آن موقعیت ها قرار می گیرند تا مردان.

ضرب المثلی برای موقعیت های بیرونی و درونی

:َمرحَمَتین قارپوز:اولین واژه از کلمه مرحمت و رحمت استخراج شده است و دومین کلمه هم به معنای هنداونه است.حال ربط میان رحمت و هندوانه در چیست؟ این اصطلاح رایج در موقعیت های بیرونی است که در آن رفتار باید حساب شده و  عقلانی باشد. با استفاده از این مثل، فرد به طرف مقابل می فهماند که لطفی که او از آن دم زده است و قرار است در حق وی انجام دهد، بی ارزش است. مثل هندوانه که بخش عمده ی آن را آب تشکیل می دهد. در واقع به طرف مقابل می گوید که لطف تو مثل هندوانه است و گیرایی و قوت ندارد و ارزش بالایی را هم به همراه ندارد.در معاملات بین گروهی این جمله کاربرد دارد و به معنای این است که تو نمی توانی سر من کلاه بگذاری و من حواسم جمع است.

قونشی دَن قارداش اولماز=این مثل را هم می توان در موقعیت های درونی و هم موقعیت های بیرونی استفاده کرد چرا که موضوع آن برتری صمیمت فردی بر گروهی است. واژه ی ابتدایی این مثل یعنی همان قونشی به معنای همسایه است، قارداش در اینجا به معنای برادر است و کل مثل به معنای آن است که همسایه هیچ وقت برادر آدم نمی شود و باید حواس خود را جمع کرد چرا که جایگاه آنها قابل تبدیل به جایگاه یکدیگر نیست.

زَحمتی مشاطه چِکَر لذتی داماد آپارَئر. این مثل به معنای«مشاطه زحمت زیبا شدن عروس را  میکشد داماد لذت این زیبایی را میبرد» خاصه موقعیت های درونی است و اغلب هم زنان برای بالا بردن کار خود یعنی همان آرایشگری استفاده می کنند.

ساح باشا، سَقِز یاپیشتیرمَزلَر= ساح به معنای سالم/ باش یه معنی سر/ سقز به معنای سقز/ یاپیشتیرماخ هم به معنای چسباندن...به سری که سالم است سقز نمی چسبانند.این مثل هم اغلب در موقعیت های بیرونی کار برد دارد. سقز در اینجا استعاره از دردسر است و به این مثل به معنای این است که انسان سالم به دنبال دردسر برای خود نمی گردد.در واقع به نوعی یاد آور این بیت معروف است که سری که درد نمی کند را دستمال نمی بندند. به نوعی این مثل این را گوشزد می کند که انسان سالم به دنبال دردسر نباید باشد و به دنبال دردسر بودن به معنای این است که یک سقزی را به سر بچسبانی و زحمت جدا کردن آن از سر را هم باید تحمل کنی!

سَن آقا ، من آقا ، اینَکلَری کیم ساغا؟/ تو آقا،من هم آقا،حالا چه کسی شیر گاوها را می دوشد؟ این مثل هم اغلب برای موقعیتهای بیرونی استفاده می شود که در آن نوعی تمایل به حفظ موقعیت ،برتری و حتی برابری و کم نیاوردن از طرف مقابل وجود دارد. در اینجا کلمه ی آقا به معنی این هست که من هم از نوعی وجهه برخوردارم و به نوعی ارباب هستم و تو هم اگر از همین شان و منزلت اربابی و نه رعیتی برخورداری حالا چه کسی برود و شیر گاوها را بدوشد؟ در این مثل نوعی حفظ به برتری دیده می شود که خاص موقعیت های حساب شده بیرونی است.

قورخان گوزه چوپ دوشر:  «موش توی کاسه آدم وسواسی میافتد». این مثل هم در موقعیت های درونی تر کاربرد دارد و اغلب زنان از آن استفاده می کنند و به نوعی اصطلاحی زنانه است که برای نقد از وسواس به خرج دادن زنان به کار برده می شود.

ییماخ نَن دویمَرَخ،سیلماخدَن دویَرَن؟«از خوردن سیر نمی شوی میخواهی از لیسیدن سیر شوی؟». این مثل هم اغلب در موقعیت ها و جمع های صمیمی تر به کار برده می شود چرا که مفهوم آن در لایه های ابتدایی به مخاطب می رسد.ضرب المثلهایی که مفهوم آنها نیاز به توضیح بیشتری دارد و معنای اصلی و کنایه ای که در آن نهفته است در چند لایه نهفته شده است، خاص موقعیت های بیرونی است که گوینده علاوه بر حفظ حرمت به دنبال آن است که هدفش را با ظاهری مرتب و بدون توهین و در نهایت لفافه به مخاطب بگوید.موقعیت های درونی که متشکل از جمع های صمیمی تراست، استفاده از مثل ها با مفهوم صریح تر به کار برده می شود که اغلب هم جنبه تربیتی دارد.این مثل فوق هم بیشتر جنبه تربیتی دارد که درآن از حرص و طمع نکوهش می شود و با قرار گرفتن دو مفهوم خوردن(انسانی)،لیسییدن(مفهومی حیوانی) صراحت بیشتر را می توان مشاهده کرد. با خوردن که روشی انسانی است سیر نمی شوی،می خواهی با لیس زدن که روشی غیر انسانی است، سیر شوی؟

آتان سوغان آنان ساریمساق اوزون نَجَه اولدون گول بِسَر: پدرت پیاز و مادرت سیر،تو چه جوری خیار شدی؟ گل بسر کنایه از گل بالای خیار سبز است.این ضرب المثل بیشتر در موقعیت های بیرونی و در مواقعی به کار برده می شود که قرار است فردی، اصل و تبار یک فرد را به او یادآوری کند که فرد مقابل زرنگی به خرج ندهد و سرسایرین را کلاه نگذارد.

ایش قالسا اوستونَه قار یاغار. «اگه کار بماند رویش برف میبارد»

ایش:کار/قالسا: ماندن و تلمبار شدن/ اوستونه: رویش/ قار:برف/ یاغار:باریدن

این مثل هم بیشتر جنبه تربیتی دارد تا جوابیه و دفاعی در برابر موقعیت هایی که دیگران برای یکدیگر خلق می کنند.کار هایت را سروقت انجام بده و گرنه مثل برف در هوای سرد وقتی برف دیگری می آید رویش تلمبار شده و یخبندان و بوران و سختی را به همراه می آورد. کار،کار می اورد و روی هم کارهایت تلمبار می شود پس هر خرده کاری را به موقع انجام بده و آن را برای فردا میانداز.

خالَم بیلدی، عالَم بیلدی: اگر خاله ام یک نکته ای را بفهمد،کل عالم می فهمد

این مثل، اصطلاحی است برای موقعیت های درونی که در آن روابط بین فردی زیر ذره بین قرار دارد و طبق این مثل که بار تربیتی هم دارد، بحث اطمینان و رازداری مطرح می شود.نکته ای که حکم راز را دارد باید به اهل سخن و فردی که راز دار است بگویی، یعنی اینکه اگر به فردی که با همه در ارتباط است و اهل رازداری نیست، راز و نکته ای را بگویی همه عالم از آن آگاهی پیدا می کنند. راز را باید به راز دار بکئیی

سؤز سؤز آچار، سؤز گُز آچار: «حرف حرف را میاورد ، حرف هم چشم را باز میکند».این مثل هم که از دسته ی ضرب المثلهای تربیتی است در هر دو موقعیت بیرونی و درونی استفاد ه می شود و در لایه های زیرین این مثل نوعی توصیه به خوب گوش دادن است و هشدار مبنی بر اینکه با تحقیق نسبت به مسئله ای که  برایت مبهم است، و خوب گوش دادن به حرف اهل سخن چشمانت به حقایق باز می شود مواردی که برایت مبهم بوده است شفاف می شود.

آتی آت ایله باغلاسان همرنگ اولماسا هم خوی اولار: «دو اسب را که یکجا ببندی اگر هم رنگ نشوند هم خوی هم میشوند». این هم از دسته مثل های تربیتی است که خاص محافل صمیمی تر است.در این اصطلاح بر همنشینی با دوستان و اطرافیان تاکید می شود، اگر با کسی مراوده و همنشینی کنی، اگر هم از لحاظ ظاهری چهره و قیافه تو شبیه او نشود، خوی،منش و رفتار تو با او یکرنگ می شود.پس مراقب باش با چه کسانی مراوده و دوستی می کنی چرا که آنها در منش تو تاثیر گذار هستند و تو در نهایت همانند آنها می شوی.

پیشمیش طوغ،دیله گَلَر: این ضرب المثل که اصطلاحی رایج در میان ترک زبانان منطقه زنجان است، در هر دو موقعیت بیرونی و درونی، جمع های رسمی و غیر رسمی کار برد دارد. معنای تحت الفظی این مثل عبارت است از اینکه تو آنقدر حرف نا به جایی زدی که از این حرف تو مرغ پخته شده در ظرف شروع به حرف زدن می کند و زبان باز می کند. کنایه ای است از اینکه حرف مطرح شده تا چه اندازه بی معنی و نا سنجیده بوده که مرغ پخته به زبان می آید و این حرف را انکار می کند.

اوزو یئخئلان آغلاماز: «کسی که خودش بیفتد، گریه نمی کند». بیانگر این است که اگر اشتباهی کردی، پس مرد و مردانه پای اشتباهت بمان و کس دیگر را مقصر ندان و آه و زاری نکن چرا که خودت این کار را کردی پس به گردن دیگران نیانداز. در لایه های زیرین این مثل تربیتی شاهد این هستیم که از طریق این مثل تاکید بر مسوولیت پذیری دیده می شود.

ناشی زورنانی یوغون باشندان چالار:  «آدم ناشی، سرنا را ازسر گشادش میزند» حکایت از این دارد که وقتی در کاری نابلد هستی،خیلی زود رسوا میشوی چرا که چیزی که بسیار واضح است را نتوانستی درست انجام بدهی.آدم نا آشنا به امور خیلی زود مشخص و رسوا می شود.

آقانِن مالی چِخاندا نوکرین جانی چیخَر:از اموال آقا داره کم میشه جان نوکر داره در میاد: مثلی است برای موقعیت های بیرونی که در آن باز به ترتیب رتبه، درجه و منزلت اجتماعی تاکید شده است.بیانگر این است که شاه می بخشد، ولی وزیر نمی بخشد. گاهی اوقات نوکرها از ارباب ها بیشتر خودشان را بالا می دانند که این مسئله در مثل فوق مورد نکوهش قرار گرفته است.

بو خمیر چوخ سو آپارار: این خمیر تا وقتی عمل بیاید نیاز به آب بسیار دارد.این مثل که هم جایگاه اجتماعی و هم اقتصادی دارد در جوش دادن معاملات اقتصادی و یا حل و فصل مشکلات و حتی معرفی دو نفر برای ازدواج کاربرد دارد. در لایه های زیرین کاربرد این مثل به این نکته می رسیم که اگر چه این راه رسیدن به خواسته طولانی و مشکل است اما بالاخره هموار می شود. بنا براین نوعی دعوت به صبور بودن و تلاش بیشتر برای رسیدن به خواسته ها در این مثل دیده می شود.

سو آیدینلیقدی جالا اوز قاپینا: اگر آب روشنی است بریز جلوی در خودت. این هم از آن دسته از ضرب المثلهایی است که بیشتر کاربرد بیرونی دارد و در موقعیت هایی به کار می رود که فرد هشیاری خود را به رخ طرف مقابل می کشد و می گوید اگر خوب است برای خودت بخواه...در واقع نوعی زیرکی در این مثل دیده می شود که فرد بدون هیچ توهینی به فرد مقابل می فهماند که از حیله وی اگاه شده است و اگر خوب است چرا برای خودش ان کار را انجام نمی دهد.در معامللات اقتصادی هم از این مثل استفاده می شود و فردی وقتی از کالایی که خود آن را ندارد، تعریف و تمجید بسیار می کند، از طریق این ضرب المثل به او گفته می شود که اگر خوب است پس چرا برای خودت از این کالا نمی خری، در واقع در لایه های زیرین این مثل آشکار شدن نوعی حیله یا حقه از سوی گوینده این مثل خطاب به فرد مقابل دیده می شود.

آت آلماغا جاوان یوللا،قیز آلماغا قوجانی:  «جوان را برای خرید اسب بفرست و پیر را برای انتخاب دخترو همسر برای دیگران». در این ضرب المثل تاکید بر احترام به تجربه دیده می شود و کنایه از آن است که در موقعیت های دشوار و حساس از تجربه پیرها و کسانی که اهل تجربه هستند، استفاده کن. چرا که جوان تنها برای خرید اسب که از روی ظاهر آن را می خرد، مناسب است اما برای مقوله ازدواج و همسرگزینی بهتر است از تجربه دیگران استفاده کنی و پیر را که دنیا دیده است برای انتخاب دختر بفرست تا بر اساس تجربه، همسری مناسب را برای تو برگزیند.

سور به دَرِه: معنای تحت الفظی این مثل یعنی اینکه بریز به درّه/ اما در شرایط کاربردی به این معنا است که باید غصه ها و ناراحتی ها را مثل خش و خاشاک و زباله ها به دره بیاندازی.جای ناراحتی و مضوعات کم ارزش در ته درّه است و نباید به آنها فکر کنی. این مثل هم اغلب در موقعیت های صمیمی و درونی تر استفاده می شود و جنبه ی تربیتی دارد. غصه ها ارزش وقت  گذاشتن را ندارند چرا که جای آنها در میان زباله ها است.

 

آلله  قارغا دییل کی گُز چاقارتسِن:  خداوند مثل کلاغ نیست که چشم در بیاورد.در مواردی استفاده می شود که کنایه از این است که خداوند انگشت ندارد که چشم فرد خاطی را در بیاورد. از حکمت خدا بترس چرا که چوب خدا صدا ندارد و اگر قرار است فردی مجازات شود، خداوند بر اساس حکمتش او را مجازات می کند پس منتظر نباش که خداوند آشکارا تو را به مجازتت برساند و گاهی از جایی که نمیدانی، مجازت می شوی.

 

باغدا اریک واریدی سلام علیک واریدی، باغدان اریک قوتوردو، سلام علیک قوتوردو:

تا زمانی که در باغ مان زردآلود بود، سلام علیک همسایه هم بود وقتی زردآلوی باغ تمام شد، سلام های همسایه ها کمرنگ تر شد. اصطلاحی است برای موقعیت های بیرونی و نکوهشی است مبنی بر اینکه تازمانی که فردی برای فرد دیگر سود داشت، با او خوب بودند و او فرد مهمی بود ولی زمانی که منفعت و سود رسانی وی نیز تمام شد، احوالپرسی ها از وی نیز تمام شد و کسی دیگر جویای حال او نیست. اینکه یک فرد تا زمانی که منفعت می رساند محبوب است، مورد نکوهش و سرزنش قرار گرفته است.

نتیجه گیری:

در واقع ضرب المثل ها نه تنها آیینه زندگی امروزیک جامعه است، بلکه انعکاس دهنده وسند معتبر فرهنگ عقاید و باورهای گذشتگان نیز هستند . مطالعه ضرب المثل ها، روشن کننده ی آن است که پدران و نیاکان ما چگونه فکر می کرده اند و چه روحیه ای داشته اند. از میان انبوه ضرب المثل ها، می توانیم اساسی ترین مفاهیم فرهنگ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و آموزشی را استخراج و استنباط کنیم . به همین دلیل مطالعه مردم شناسانه، جامعه شناختی و تاریخی ضرب المثل ها ، روشن کننده بسیاری از حقایق خواهد بود. از سویی با توجه به آوای زبان ترکی و دایره واژگان این زبان و همچنین تفکیک موقعیت ها و توجه به مفهوم زرنگی و عدم به کار بردن حیله یا نیرنگ از سوی افراد دیگر، ضرب المثلهای ترکی می تواند زنگ هشیاری را در دیالوگ های بین فردی بنوازد. بنا بر این فرد گوینده از طریق به کار بردن ضرب المثلها به طرف مقابل می فهماند که فردی هشیار است و آن طرف نمی تواند سرش را کلاه بگذارد.همچنین از آنجایی که ضرب المثلها عصاره و چکیده ی داستانهای پندآموزی است که در گذشته رخ داده است، خلاصه کردن این داستان در چند واژه، موثرترین شیوه ی تربیتی است که به جای گفتن کل داستان، جملاتی از آن گفته می شود. بنا بر این جنبه ی دیگر ضرب المثلها، تربیتی است که در موقعیت های درونی تر که قرار است پند و اندرزی گفته شود،استفاده می شود.

منابع:

*اطلاعات شفاهی از اهالی خوب روستای خوئین و روستای حلب در منطقه زنجان

*هویت ایرانی و دینی در ضرب المثل های فارسی / ذوالفقاری، حسین،1386