سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

نظریه های بنیادین در تحلیل گفتمان



      نظریه های بنیادین در تحلیل گفتمان
آلفا عثمان بري ترجمه ی نداترابي، سحر جليليان، حسن زارعي

از سال های 60، یک حوزه ی پژوهشی مستقل با موضوع گفتمانبه گونه ای کلی در چهارچوب تحول علوم زبان جای می گیرد. در همین سال ها، روابط پیچیده ای میان تحلیل گفتمان و زبان شناسی ایجاد می گردد که پیوسته نیاز به یک تعریف دوباره دارند زیرا تحلیل گفتمان بیشتر یک مکتب علمی است که در تقاطع با علوم دیگر قرار می گیرد و دارای هدف، چهارچوب های روان شناختی و مفاهیم خود است و یک شاخه ی محدود را در برنمی گیرد.

نظریه های بنیادین در تحلیل گفتمان[1]

مقدمه

از سال های 60، یک حوزه ی پژوهشی مستقل با موضوع گفتمان[2]به گونه ای کلی در چهارچوب تحول علوم زبان جای می گیرد. در همین سال ها، روابط پیچیده ای میان تحلیل گفتمان[3]و زبان شناسی ایجاد می گردد که پیوسته نیاز به یک تعریف دوباره دارند زیرا تحلیل گفتمان بیشتر یک مکتب علمی است که در تقاطع با علوم دیگر قرار می گیرد و دارای هدف، چهارچوب های روان شناختی و مفاهیم خود است و یک شاخه ی محدود را در برنمی گیرد. علی رغم رویکردهای متفاوت در تحلیل گفتمان و تئوری ها و مفاهیمی که در برگیرنده ی آن هستند، گراویتز[4] از آن یک تعریف واحد ارائه می دهد ( 345: 1990). بنابر نظر وی،« اصل اساسی در تحلیل گفتمان به این صورت است که گفته ها[5] به جای آنکه در قالب عبارات یا مجموعه های متوالی ازعبارات ارائه گردند، به عنوان متن مورد مطالعه قرار می گیرند. وانگهی در تعریف متن، می توان گفت که یک نحوه ی سازماندهی ویژه است که با در نظر گرفتن شرایطی که در آن تولید می شود، بایستی مورد مطالعه قرار گیرد. به عبارت دیگر، گفتمان عبارت است از مطالعه ی ساختار یک متن با در نظر گرفتن شرایط تولید آن».

در مکتب زبان شناسی فردینان دو سوسور[6] از گفتمان صحبتی نشده است. وی حوزه ی زبان شناسی را محدود به مطالعه ی زبان می کند و زبان را به عنوان یک سیستم متشکل از نشانه ها تعریف می کند. تئوری سوسور بر پایه ی تضاد میان زبان[7] و گفتار[8] بنا نهاده شده است که با تضاد میان جامعه و فرد مطابقت دارد. بنابراین تئوری، زبان شناسی به مطالعه ی ارتباط میان سیستم زبان و نمود های فردی گفتار می پردازد. زبان بر مقوله ی اجتماعی و گفتار بر مقوله ی فردی دلالت دارد. ولیکن این نظریه گفتمان را نادیده می انگارد. نخستین فردی که نظریه ی سوسور را رد می کند، شارل بلی[9] است، وی در سال 1909 در رساله ی سبک شناسی خویش، اصول یک زبان شناسی گفتار را بیان می کند که این اصول راه را برای پژوهش در مورد رابطه میان گفته پرداز[10]، گفتمان و بافتی[11] که گفتمان در آن صورت پذیرفته باز می کند.

مفهوم کنش گفتمان[12] با جزئیات بیشتر در مورد جایگاه گفته پرداز در تئوری گویوم[13] مشهود است، ولیکن این نظریه از نظریه سوسور فراتر نمی رود. وانگهی، از سال 1915، صورت گرایان[14] روسی در مورد ساختارهای روایی ادبیات شفاهی و نوشتاری تحقیقاتی انجام می دهند. در سال 1928، در صرف داستان های روسی پروپ[15]، مشاهده می کنیم که مولف از اصل اتکای به ذات[16] فراتر رفته و به منظور در نظر گرفتن ساختار نحوی و معنایی متن، مجموعه های گفتمانی[17] که متشکل از متن ها هستند را به کاربرده است. بن ونیست[18] با الهام از فلسفه ی تحلیلی و به ویژه نظریه ی کنش گفتار[19] که متعلق به اوستین[20] است، تحقیقاتی در زمینه ی گفته پردازی[21] و نشانه شناسی زبان[22] انجام داده است و نتیجه ی تحقیقات وی، حوزه ی نوینی را وارد زبان شناسی فرانسه نموده که امروزه تحلیل گفتمان نامیده می شود. این تحلیل ما را در مقابل سوالات متعددی قرار می دهد، از جمله:

-گفتمان چیست؟

-رویکردهای اساسی در تحلیل گفتمان کدامند؟

-دستاورد این ابزارها در کار پژوهشی چیست؟

1-1 تعریف گفتمان:

با توجه به برداشت های متفاوت از مفهوم گفتمان، تلاش برای ارائه ییک تعریف مشخص از آن و نیز از تحلیل گفتمان بیهوده است. ولیکن می توان توضیح داد که به چه دلیل اصطلاح گفتمان بنابر نظر محققان معانی مختلفی را در برمی گیرد، برخی آن را یک مفهوم بسیار محدود پنداشته، برخی دیگر آن را معادل متن یا گفته دانسته اند. ولیکن، مسلم است که گفتمان یک واحد زبانی در سطحی بالاتر از جمله است. ل. گسپن[23] گفتمان را در مقابل گفته قرار می دهد. او می گوید: « گفته شامل یک سری عبارات است که توسط دو گویشور زبان تولید می شود در حالی که گفتمان به مکانیسمی که گفته در آن تولید می شود، دلالت دارد». (10: 1970)

هم چنین اصطلاح گفتمان، به مجموعه ای از گفته ها برگرفته از یک جایگاه اجتماعییا اعتقادی اشاره دارد که از جمله می توان بیانیه ییک شخصیت سیاسی و اتحادیه ای را مثال زد و نیز مذاکره یا گفتگو یکی از اقسام ویژه ی گفته پردازی در گفتمان است.

با الهام از عملکرد گفته پردازی، بن ونیست (1966) گفتمان را در مقابل زبان قرار می دهد، به عقیده ی وی زبان مجموعه ی محدود و تا حدی پایدار است که از عناصر بالقوه تشکیل شده است. خلاقیت و بافت سازی[24] ارزش های جدیدی به زبان می بخشند. بن ونیست گفته پردازی را این گونه تعریف می کند:

«کنش فردی[25] که یک گویشور[26] از طریق آن سیستم زبانی را به کار می برد و یا تبدیل زبان به گفتمان». (13-12: 1970)

بنابر نظر بن ونیست، گفتمان تجلی گفته پردازی است در هر مرتبه که شخص سخن می گوید. به نظر می رسد که این تعریف بن ونیست با تعریفی که ژان میشل ادم[27] از گفتمان ارائه می دهد، هم خوانی داشته باشد: «گفتمان یک گفته است با مشخصات متنی[28] که در یک موقعیت داده شده ( شرکت کنندگان، نهادها، مکان و زمان) به عنوان یک کنش گفتمانی تحققیافته در نظر گرفته می شود».

1-2 گفتمان و متن

در گذشته، اصطلاح گفتمان تنها به تولید شفاهی اشاره داشت ولیکن امروزه، این اصطلاح نه تنها گفتمان شفاهی بلکه متن نوشتاری را نیز در بر می گیرد. این بدان معناست که گفتمان برای گفته های شفاهی و نوشتاری به کار می رود. س. فوچ[29] (22: 1985) که تمایزی میان متن و گفتمان قائل نمی شود، این دو را به عنوان مقوله ای عینی در نظر می گیردکه در یک موقعیت مشخص تحت تاثیر یک شبکه ی پیچیده و متشکل از عوامل فرازبانی( اجتماعی، اعتقادی) نمود پیدا می کند.

به نظر می رسد که در حوزه ی زبان شناسی، واژه ای نتوان یافت که همانند واژه ی گفتمان چند معنایی باشد. در حقیقت، این اصطلاح نه تنها کاربردهای مختلفی دارد بلکه تعیین حدود آن نیز کار ساده ای نیست. از تعاریف متعدد، چنین بر می آیدکه نزد تمامی مولفان، گفتمان در برگیرنده هر گونه تولید شفاهییا نوشتاری در سطح عبارت یا متن و نیز بافت است. به گفته میشل اریوه[30] (233: 1986)« گفتمان یا به عنوان مقوله ای در بسط زبان شناسی تلقی می شود و یا به عنوان یک مشکل درونی در این رشته ظاهر می شود ( به ویژه در حوزه ی معنا[31]) که در این صورت متوسل شدن به رشته های دیگر ضرورت مییابد».

به همین ترتیب، گفتمان دیگر یک دستور متنی[32] نیست بلکه به سطح فراجمله ای ارتقا مییابد. در این صورت، گفتمان به مفاهیم دیگری از جملهانسجام گفتمانی[33] و یا انسجام متنی[34] دلالت دارد که این مفاهیم از ساختارهای متعدد فراجمله ای و با توجه به شرایط ویژه گفته نتیجه گرفته می شوند.

موضوع اصلی در دستور متن که انسجام گفته ها را مطالعه می کند، گفتمان است. ظهور یک زبان شناسی گفته پردازی راه جدیدی را برای بررسی گفتمان فراهم ساخته است. در حقیقت، از این پس، با در نظر گرفتن شرایط تولید گفته، هرگونه تولید (کلامییا غیرکلامی) گفته ها با در نظر گرفتن شرایط تولید و تفسیر، گفتمان نام دارد. از همین دوره است که می توان گفت هدف از تحلیل گفتمان، مطالعه ی آنچه که متن می گوید نیست بلکه چگونگی تولید گفته مد نظر است.

از نقطه نظر کاربردشناسی، متن یک مجموعه ی فرهنگی است با خاستگاه های متعدد که لزوما زبانی نیستند. به همین دلیل است که متن همانند گفتمان با هدف کاربردشناسی به صورت زیر تعریف می شود: به کارگیری گفته ها برای انجام اعمال اجتماعی. گفتمان دارای سه کنش زیر است:

-کنش گزاره ای[35] ( آنچه از طریق کلمات بیان می شود)

-کنش غیر مستقیم[36] : (آنچه به واسطه ی کلمات انجام می شود) مانند متهم کردن، دستور دادن، درخواست اطلاعات کردن و ...

-کنش تاثیری[37](هدف مورد نظر): عمل کردن یا اقدام به عمل کردن در مقابل مخاطب.

می توان از این تعاریف نتیجه گرفت که تحلیل گفتمان عبارت است از مطالعه ی رفتارهایارتباطی و ترکیباتی که از طریق تعامل میان محدودیت ها و انتخاب های گفته پرداز[38] صورت می گیرد. تحلیل گفتمان در برگیرنده یرابطه ای است که میان یک رفتار فرهنگی و گفتمان های اجتماعی وجود دارد. در همین چهارچوب، نظریه پردازان گفته پردازی و کاربردشناسی، گفتمان را به عنوان مجموعه ای از گفته ها در نظر می گیرند که در بعد تعاملی، قابلیت عمل بر دیگری و قرارگیری در یک موقعیت گفته پردازی با پارامترهایی از قبیل : گفته پرداز، مخاطب[39]، زمان و مکان گفته پردازی مورد مطالعه قرار می گیرد. به عبارت دیگر، هر ارتباط، موقعیتی است که در آن عامل های اجتماعی[40]، جایگاه ها و روابط میان فرستنده[41] و یک یا چند گیرنده[42]و نیز بافت بیرونی و درونی ارتباط، تجلی مییابند. این بدین معناست که زبان تعیین کننده ی معناییک گفتمان نیست ، بلکه این مسبب[43] است که از طریق نشانه هایی که نافع[44] به جا گذاشته است، معنای گفتمان را در مییابد. به گفته ی منگنو[45] (18: 1989)،« می توان هر گفتمان را به عنوان مجموعه ای از راهکارهاییک فاعل تعریف نمود که محصول آن ساختاری است متشکل از عامل ها، مقاصد، مشخصات و رویدادهایی که بر این فاعل اعمال می شود».

از آنچه گذشت می توان نتیجه گیری کرد که مفهوم گفتمان تعریف دقیقی ندارد. این اصطلاح معانی متعددی را شامل می شود تا حدی که ارائه ییک تعریف واحد که مورد قبول تمامی محققان باشد را ناممکن می سازد. زیرا زبان شناسی گفتمان یک شاخه ی محدود را در برنمی گیرد بلکه رویکردهای متعددی را شامل می شود. دومینیک منگنو (8: 19996) توضیح می دهد که به چه دلیل نمی توان حوزه ی تحلیل گفتمان را محدود به یک شاخه ی خاص کرد:«حوزه ی تحلیل گفتمان با شاخه های متعدد گفتمان از جمله تحلیل گفتگو، تحلیل گفتمان، نظریه های استدلال، نظریه های ارتباط ، جامعه شناسی زبان، مردم شناسی زبان و ... در هم تلفیق می شوند و هر یک از شاخه های ذکر شده، گفتمان را از زاویه دید ویژه ی خود مطالعه می کند».

امروزه با گسترش حوزه های پژوهشی، هر تولید شفاهییا غیر شفاهی، گفتارییا نوشتاری می توانند موضوع مطالعه ی تحلیل گفتمان باشند. به همین دلیل است که نمی توان پیکره های متعدد را از رویکردها و فرضیات نظری متعدد جدا نمود. در صفحات بعد، فرآیند تحلیل گفتمان را که در یک حوزه ی گسترده قرار می گیرد توضیح خواهیم داد.

 

1-3 رویکردهای مختلف در تحلیل گفتمان

1-3-1 رویکرد گفتمانی[46]

محققان به منظور فراتر رفتن از زبان شناسی گفتمانی، اصطلاح گفته پردازی را مطرح می کنند و دلیل آنکه امروزه موضوع گفته پردازی مورد توجه قرار گرفته است این است که این مبحث همان گستره زبان شناسی است. در حقیقت ، می توان گفت که برای درک عملکرد زبان، تمامی پدیده های مرتبط با شرایط تحلیل گفتمان معتبر هستند. هنگامی که معنای واحد های زبانی را مطالعه می کنیم، الزاما آنها را به عوامل فرازبانی از قبیل مرجع یا گفته پرداز مرتبط می سازیم. بنابراین ایجاد یک رابطه میان واحد های زبانی و شرایط تولید آنها منجر به به وجود آمدن نظریه گفته پردازی می شود که به عبارت دیگر، مبین رابطه میان زبان شناختی و فرا زبان شناختی، گفتمان و شرایط تولید گفته است. امیل بن ونیست که خاستگاه این نظریه از آن اوست، در تحقیقات خود (1970، 1966)، گفته پردازی را به صورت زیر تعریف می کند:

1.به کار گیری زبان توسط یک فرد

2.به تعریف بالا، نظریه ی کلی نشانگرهای زبانی را نیز اضافه می کند که عبارتند از ضمایر شخصی، انواع فعلی، مولفه های مکانی و زمانی[47]، مولفه های وجهی[48] که این نشانگرها به گفته ی بن ونیست (251:1966)« همان عوامل ساده و در هر مرتبه منحصر به فرد هستند که یک گویشور زبان با به کارگیری آنها، زبان را فعلیت می بخشد».

بنونیست( پس از ژاکوبسون[49])، ضمایر من،تو و دیگر ضمایر را عامل اتصال[50] می نامد زیرا ضمایر ذکر شده گفته را به لحظه ی گفته پردازی متصل می کنند،

1.ضمایر شخصی که به لحظه ی فرایند گفته پردازی اشاره دارند (مانند من/تو یا ما/شما) در مقابل ضمایر سوم شخص قرار می گیرند (مانند او/ آنها) که مرجعی را که گفته پرداز از آن سخن می گوید در نظر دارند (بدون شخص)

2.عوامل تعیین کننده ای که در لحظه ی گفته پردازی، دنیای گفته را تشکیل می دهند (مالِ من، مالِ تو، مالِ او، این و ....)

3.بنونیست صورت های زمانی را به دو دسته تقسیم می کند:

- زمان های گفتمان که در آنها نشانگرهای زمانی به لحظه ی گفته پردازی اطلاق می شوند ( لحظه ای که من صحبت می کنم و یا می نویسم) که در این صورت گفتمان می تواند تمامی زمان های شفاهی را در برگیرد از جمله: ماضی نقلی، آینده ی ساده، آینده ی مقدم، شرطی، گذشته ی مقدم و ماضی بعید. زمان داستان که در آن نشانگرهای زمانی در انفصال[51] با لحظه ی گفته پردازی قرار گرفته و به گذشته ی ساده اطلاق می شود. در این صورت داستان در برگیرنده ی زمان های ماضی بعید، ماضی استمراری، شرطی، گذشته ی مقدم و گذشته ی ساده خواهد بود.

به این ترتیب، بن ونیست طرح گفته پردازی که در گفتمان نمایان می شود را از طرح گفته پردازی داستانی که به روایت رویدادهای گذشته بدون اینکه گویشور نقشی داشته باشد، متمایز می کند. (بنونیست، 239-238: 1966)

بنونیست (1966) گفته پردازی را ابزاری برای گذر از زبان به گفتمان می داند. به این ترتیب، به گفته ی وی، با توجه به اینکه گویشور، عامل اساسی در به کار گیری زبان است، کافی است که یک تحلیل گر نگاه خود را به عملی که از طریق آن گفتمان تولید می شود معطوف کند. به عبارت دیگر، گویشور از یک سو با استفاده ی فردی از زبان و از طریق نشانه های به خصوص و از سوی دیگر، از طریق فرآیندهای جانبی، موقعیت خود را به عنوان یک گویشور زبان اعلام می دارد. (14: 1970)

به این ترتیب، گفته پردازی متشکل از روابط بین فاعلی[52] است. بن ونیست می گوید: به محض اینکه گفته پرداز لب به سخن می گشاید، در مقابل او فرد ناطق دیگری قرار می گیرد. در حقیقت، گفته پردازی بر رابطه ی گفتمانی با یک شریک گفتگو[53]، چه حقیقییا خیالی، چه فردییا گروهی تاکید دارد. (1970:14)

نقص الگوی گفته پردازی بنونیست، برخی محققان را واداشته تا تغییراتی در مفهوم گفته پردازی و صورت های صرفی نشانگرهای زبانی اعمال نمایند که نتیجه ی این تغییرات موجب توسعه ی حوزه ی گفته پردازی شده است. به گفته ی کلیبر[54] (1986)،« به نظر می رسد که علاوه بر زمان، مکان و شرکت کنندگان در گفته پردازی (گویشور وشریک گفتمان)، موضوعی که در موقعیت گفته پردازی مطرح است نیز چهارچوب مولفه ای گفتمان را تشکیل می دهد».

در حقیقت، بنا برنظر کلیبر، این موضوعات می توانند حضور فیزیکی و یا ذهنی داشته باشند. وی توسعه ی چهارچوب مولفه ای را در قالب یک حافظه ی گفتمانی[55]گفته پرداز تعبیر می کند که این حافظه متشکل از دانسته های مشترک میان فرستنده و گیرنده است، دانسته های فرهنگی و جامعی که از قبل وجود داشته اند و عوامل ارتباط، آنها را در حافظه ی جمعی خود ذخیره کرده اند.

نظریه ی بنونیست مبنی بر تقسیم بندی زمان های شفاهی به دو دسته ی گفتمان و داستان موجب انتقاد تعداد زیادی از نظریه پردازان گفته پردازی شده است. از جمله می توان به زمان ماضی نقلی اشاره کرد که در گفتمان و نیز در زندگی نامه ها دارای عملکرد یکسان است. به گفته آندره پتی جان[56] (1987)، ماضی نقلی زمانی با دو کارکرد متفاوت است؛ این زمان می تواند در گفتمان و یا در روایت های داستانی به کار رود.

در همین چهارچوب، کربرات اورکیونی[57] (1980) دسته بندی دیگری از تعیین کننده های زمانی و مکانی ارائه می کند. این دسته بندی از یک سو با توجه به زمان گفته پردازی(زمان صفر) بوده و از سوی دیگر، با توجه به اینکه این تعیین کننده ها مشمول تضاد همزمانی/ تقدم زمانی/ تاخر زمانی هستند یا خیر.

نظریه ی دیگری از بن ونیست مورد اعتراض شدیدی قرار گرفته است و آن عبارت است از احتمال وجود یک گفته پردازی روشن از نوع روایی که در آن هیچ گویشوری دخالت ندارد. در حالی که به گفته ی دوکرو[58](1972)، با توجه به اینکه هر گفته همواره مستلزم وجود یک گفته پرداز است، نمی توان پذیرفت که یک داستان مبنی بر تعریف بن ونیست وجود داشته باشد. بنا بر نظر وی (1984 و 1980) داستان داراییک گفته پردازی چند گونه بوده که در آن تداخل میان دو لحن متفاوت مشهود است که این تداخل در حوزه ینشانه شناسی[59] و کاربردشناسی[60] که نشانگرهای زبانی با حضور فرستنده و گیرنده در آن نمایان ترند، بیشتر خود را نشان می دهد. حتی اگر برخی جنبه های نظریه ی بن ونیست مورد قبول محققان دیگر نباشد ولیکن وی با وارد کردن مفهوم گفتمان در حوزه ی زبان شناسی، گام قابل توجهی در پژوهش ها برداشته است.

پس از بنونیست، کولیولی[61] اذعان می دارد:« گفتن عبارت است از ساختن یک مکان و زمان، جهت دادن، تعیین کردن، ایجاد شبکه ای از ارزش های ارجاعی و به طور خلاصه تعیین یک سیستم موقعیتی در ارتباط با یک گفته پرداز، شریک گفتمانی[62]، زمان و مکان گفته پردازی». توصیف فعالیت یک فاعل عبارت است از تحلیل ویژگی های آن و نیز عواملی که تحت کنترل آنهاست. در مرحله ی اول، گفته ها هستند که از لحاظ زبانی مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرند، گفته ها (تحقق فعالیت زبانی) بر طبق یک سیستم از قوانین (دستور) ساخته می شوند و می توان گفت که در چهارچوب یک موقعیت گفته پردازی، میان یک گفته پرداز و یک شریک گفتمانی (گفته پرداز بالقوه[63]) و با هدف انتقال یک محتوا به وجود می آیند. بنابراین معناییک گفته را تنها می توان با ارجاع به یک موقعیت خاص تعیین نمود و با توجه به وجود یک موقعیت گفته پردازی، کولیولی از یک سری ارزش های ارجاعی ( از قبیل زمان، وجه، نمود، کمیت) که از ساختارهای شناختی فاعل هستند نام می برد.

در مقابل دومقولگی های[64] چامسکی مانند زبان/ گفتار، کنش/ توانش، کولیولی تضاد تولید/ بازشناخت را مطرح می کند که عبارت است از:« قابلیت همگانی در تولید و تفسیر متن».(83: 1983)

کولیولی اصطلاح اظهارگر[65] را به مفاهیم گفته پرداز و گویشور اضافه می کند و در تعریف آن می گوید: اظهارگر شخصی است که چیزی را تصریح می کند و نیز جهت و یا معنای گفته را تعیین می کند. گفته پرداز، گویشور و اظهارگر به دنیای واقعی تعلق دارند و فاعل را از گفته (فاعل دستوری) متمایز می کنند. به علاوه، گفته پرداز، عامل فرآیند گفتمان است زیرا شرایط تولید و بازشناخت را برای گفته مهیا می سازد ولیکن گویشور شخصی است که در یک موقعیت مکانی مشخص سخن می گوید.

کولیولی با استفاده از نظریه ی کارکردهای زبان که متعلق به ژاکوبسون است، مفهوم روابط بین فاعلی را مطرح می کند ولیکن تنها دو کارکرد را مد نظر قرار می دهد: کارکرد عاطفی[66] و کارکرد کنشی[67] ( هدایت گفتمان به سوی شریک گفتگو). همچنین، وی رابطه ی میان دو عامل گفتگو را تحت عنوان رابطه میان فرستنده و گیرنده بیان نموده و در تعریف این دو می گوید: فرستنده نیت خود را با معنای روشن و واضحی بیان می کند و گیرنده با تفکیک پیش انگاره[68] و انگاره[69]، آن را رمز گشایی می کند و به منظور رفع ابهامات لاینفک گفتمان، به نیت های گفته پرداز مراجعه می کند. هنگامی که گفته پرداز گفته ای را تولید می کند، شریک گفتمان را بر آن می دارد تا رابطه ای میان گفته و رویدادی که گفته به آن برمی گردد برقرار نماید. به این ترتیب، کولیولی از یک زبان شناسی گفتمانی سخن می گوید و آن را به طور خلاصه چنین تعریف می کند: عناصر تشکیل دهنده ی موقعیت گفته پردازی ( از جمله: گفته پرداز، زمان و مکان گفته پردازی) سیستم هایی را به وجود می آورند که مطابق بر آنها، گفته های بالقوه، ارزش ارجاعی می گیرند.

پس از توضیح رویکرد گفتمانی می توان نتیجه گرفت که حوزه ی گفته پردازی همواره در تحول است. با مقایسه ی تئوری های نظریه پردازان مختلف، از جمله بن ونیست که به مساله ی مولفه ها می پردازد، اوستین از مفهوم کنش گر[70]ها سخن می گوید، مفاهیم معنای ضمنی[71] و پیش انگاره که به دوکرو تعلق دارد و سرانجام نظریه ی انتزاع گرایی[72] کربرات ارچیونی (1980) می توان نتیجه گرفت که نظریه ی کولیولی که همانا زبان شناسی گفتمانی است، موفقیت بیشتری کسب کرده است. با پیدایش رویکرد گفتمانییک گسیختگی میان زبان شناسی متکی به ذات[73] که گفته ها را در قالب مجموعه های انتزاعی بررسی می نمود و زبان شناسی گفتمان که شرایط بافتی تولید را در مطالعه ی گفته ها مد نظر قرار می دهد، ایجاد گردید.

به این ترتیب، گفته پردازی جایگاه ویژه ای در حوزه ی گفتمان پیدا می کند. به همان صورت که گفته جنبه ی اجتماعی به خود می گیرد، گفته پرداز نیز در بطن گفته نمایان می شود. تحلیل گر مفهوم گفته پردازی را به سه شکل معرفی می کند:

1.پدیدار شدن فاعل در گفته

2.رابطه ای که گویشور از طریق گفتمان با شریک گفتگو ایجاد می کند.

3.نگرش فاعل به گفته ی تولید شده برای پی بردن به قوانینی که رابطه میان گفته پرداز و گفته خوان[74] را شکل می دهند. نظریه ی گفته پردازی که به تفصیل توضیح داده شد، به عنوان مبانی مقدماتی تحلیل رابطه میان عوامل ارتباط در گفتمان سیاسی مورد استفاده قرار می گیرد.

1-3-2 رویکرد ارتباطی

درک یک گفتمان و نیتی که به واسطه ی آن بیان می شود، تنها استخراج یا بازسازی اطلاعات و افزودن آنها به دانسته های پیشین نیست بلکه تشخیص کارکرد این اطلاعات در موقعیت تولید گفتمان است. با توجه به اینکه تولید گفتمان در شرایط ارتباط تحقق مییابد ، بنابراین می توان گفت که هر گفتمان داراییک سری مشخصات متنی است و به شرایط ارتباطی ویژه ای وابسته است و هر یک از این شرایط از برخی مولفه ها به دست می آیند. بنابراین می توان رابطه ی نزدیکی میان این مولفه ها و ویژگی های گفتمانی که به این مولفه ها وابسته اند، برقرار نمود.

1-3-2-1 طرح ارتباط از نقطه نظر ژاکوبسون

تفکر ژاکوبسون در مورد عملکرد ارتباط زبان شناختی خاستگاه رویکرد ارتباطییا کارکردی است. وی با کاهش تنوع مبادلات اجتماعی، یک الگوی ارتباطی بر اساس عوامل حاضر در یک فرآیند ارتباطی تعریف می نماید. این عوامل عبارتند از: فرستنده، عامل مسبب، بافت، مجرای ارتباطی، رمز زبانی و پیام منتقل شده. ژاکوبسون برای این شش عنصر تشکیل دهنده ی کنش ارتباطی، شش کارکرد اصلی تعریف می کند: کارکرد ارجاعی، کارکرد عاطفی، کارکرد کنشی، کارکرد تاکیدی، کارکرد منظوم و کارکرد متازبانی.

به گفته ژاکوبسون، جست و جوی پیام هایی که تنها در برگیرنده ییک کارکرد هستند، کار ساده ای نیست زیرا تنوع پیام ها در انحصار یک کارکرد بخصوص نیست بلکه کارکردهای مختلف را شامل می شود. ولیکن ساختار شفاهییک پیام پیش از هر چیز به کارکرد غالب آن وابسته است.

افزایش پژوهش های صورت گرفته توسط کاربردشناسان[75]، تعامل گرایان[76] ( مانند گفمن[77]، گومپرز[78]، هایمز[79]، بچمن[80] و ...) و نیز پژوهش های انجام گرفته در حوزه ی تحلیل گفتمان در فرانسه، شکل موقعیت ارتباطی و نیز کنش گرهای آن تغییر یافته و به یک توانش اعتقادی و فرهنگی تبدیل شده است.

در ابتدا نظریه ی ژاکوبسون از نقطه نظر رمز زبانی مورد انتقاد قرار گرفت. در حقیقت، در زبان های طبیعی، هیچ گاه نمی توان قوانین ثابت و دوجانبه میان دال[81] و مدلول[82] تعریف نمود. کاترین کربرات[83]، به منظور تکمیل نظریه ژاکوبسون، دو اصل مربوط به فرستنده و گیرنده را به توانش های صرفا زبان شناختی ( و فرازبان شناختی) می افزاید:

-عوامل روان شناختی و روان کاوی که نقش مهمی در فرآیند رمزگذاری[84]/ رمز خوانی[85] ایفا می کنند.

-توانش های فرهنگی ( یا دایره المعارفی) که تمامی دانسته های ضمنی را که فرستنده و گیرنده از جهان دارند و نیز تمامی سیستم های عالم ارجاعی که قابلیت تفسیر و ارزیابی دارند (توانش اعتقادی) را در برمی گیرد. در حقیقت، رابطه ی بسیار نزدیکی میان این دو نوع توانش و توانش زبانی وجود دارد. مدل ارتباطی که کربرات ارائه می دهد، به دیگر توانش ها و نیز عواملی که رابطه زبان/ گفتار را شکل می دهند جایگاه ویژه ای می بخشد. این تجدید نظر صورت گرفته منجر به تاثیرات مثبتی می شود. به این ترتیب که دیگر ارتباط کلامی تنها وسیله ای برای انتقال اطلاعات نیست بلکه دانسته ها و رفتارها را نمایان می سازد.

1-3-2-2 توانش ارتباطی به گفته ی هایمز

مفهوم توانش که برگرفته از نظریه ی توانش[86]/ مهارت[87] چامسکی[88] می باشد، توانایی گفته پرداز در پیش بینی و تفسیر گفته است. هایمز (1982) که معتقد است نمی توان توانایی گفته پرداز را تنها به شناخت زبانی محدود کرد، نظریه ی توانش های ارتباطی را مطرح می کند که عبارت است از مجموعه توانایی هایی که امکان ارتباط موثر در موقعیت های به خصوص را برای گفته پرداز فراهم می سازد. این توانش در تضاد با مکتب زایشی[89] چامسکی قرار می گیرد. در حقیقت، انتقادی که به مکتب چامسکی وارد می شود این است که با وجود اینکه امکان تولید تعداد نامحدودی از عبارات که از لحاظ دستوری منسجم هستند، وجود دارد ولیکن در مکتب زایشی، امکان استفاده ی منسجم و صحیحِ تعداد نامحدودی عبارات در موقعیت های نامحدود وجود ندارد. بنابراین می توان گفت که صرفا تسلط بر دستور زبان بدون تسلطِ صحیح بر شرایط استفاده از این قوانین دستوری به کار نمی آید.

کسب این توانش که عبارت است از به کارگیری تمامی شیوه های کلامی و غیر کلامی برای ایجاد یک ارتباط زبانی صحیح، مستلزم تسلط بر ابزار پیراکلامی و غیر کلامی و نیز قوانین انحصاری و بافتی گفته های تولید شده است. به عنوان مثال، توانش ارتباطی شامل تمامی قوانین مکالمه ای مرتبط با تناوب نوبت گیری[90] سخن است. این قوانین همان بایدهایی هستند که به قوانین زبانی اضافه شده و بینا کنش گرها[91] آنها را می شناسند و رعایت می کنند.

سیستم ارتباطی در برگیرنده یالزامات اجتماعیو قوانین زبانیاست. در این سیستم دانسته های زبانی و اجتماعی-فرهنگییک کلِ واحد را تشکیل داده و استفاده ی درست از توانش های مختف، ارتباط زبانی را می سازد.

نظریه ی توانش ارتباطی دارای دو مشخصه ی اصلی بوده که نظریه توانش/ کنشِ چامسکی فاقد آن است. توانش ارتباطی با توجه به بافت گفتمانی[92]( در ارتباط با شریک گفتگو) قابلیت تغییر و انطباق پذیری دارد. به گفته ی هایمز، بیناکنش گرها توانش های تا حدی ناهمگن در اختیار دارند. به گونه ای که تنها در طی مکالمه، برخی ناهماهنگی های ابتدایی از بین رفته و گویشورها به تدریج با انطباق برداشت های ذهنی خود با معیار های ارتباطی توانش ارتباطی خود را آشکار می سازند. به عقیده ی هایمز، ارتباط برقرار کردن عبارت است از به اشتراک گذاشتن گونه های مختلف ناهمگن که پس از اینکه در تعامل با یکدیگر قرار گرفتند، به شباهت های صورت های زبانی، دانسته های مشترک و هنجارها تبدیل می شوند.

چامسکی گویشور- شنونده را ایده آل می خواند زیرا به یک جامعه ی همگن تعلق دارد. در حالی که به عقیده ی هایمز (1982) توانش ها از یک اجتماع به اجتماع دیگر و نیز در درون یک اجتماع براییک گفته پرداز خاص متفاوت است. و به این ترتیب، جامعه ی زبانی ناهمگن می نماید.

 

 

 

 

رویکرد محاوره ای[93]

زبان شناسی اجتماعی ، راه را برای زبان ، در غالب یک فعالیت در تعاملات اجتماعی ، ترسیم می کند.تحلیل محاوره ای که برای نخستین بار در آمریکا شکل گرفته است ، از این تعبیر بهره می جوید .پیدایش تحلیل محاوره ای ناشی از تقارب سه روند پژوهشی عظیم می باشد :تعامل گرایی نمادین[94] ، مردم نگاری در ارتباطات[95] و روش – قوم شناسی[96].

 

1.3.3.1  تعامل گرایی نمادین

مید[97]تعامل گرایی نمادین را مطالعه تبادلات فردی به عنوان رفتاری نمادینتعریف می کند ، که نتیجه یک فرآیند اجتماعی تعاملی می باشد.این جریان که در دهه 80 پا به عرصه نهاد، مبدا مجموعه ای از فعالیت های خرده جامعه شناسی می باشد که به بررسی  ساز و کار تعاملاتی می پردازد که در طی آن حقایق اجتماعی به وجود آمده، مبادله و اصلاح می شوند.

به عقیده باشمن[98] (1981) و به نقل از رودلف قیگلیون[99] (1991: 18) رویدادهای اجتماعی به عنوان تولیدات بیرونی در کاربرد های اجتماعی تعبیر نمی شوند، بلکه اقداماتی هستند که کنش گر به طور روزانه اتجام می دهد. از این امر چنین منتج می شود که تمامی ارتباطات تعاملی بین انسان هایی برقرار می شود که زندگی روزانه خود را بین همنوعانشان می گذرانند.

مفاهیم "تعامل" و "روزانه" اندیشه های گفمن(1974: 21)[100]را به سمت تحلیل محاوره های روزانه سوق می دهد که بر طبق گفته وی از اصل احترام به هویت فردی پیروی می کند.این اصل به وسیله مجموعه ای از قرارد ها و قوانین هدایت می شود که هر گوینده از آنها یاری می جوید.به تعبیری ، در جریان یک تعامل خاص گوینده می کوشد ، تا از طریق رفتار های زبانی هویت فردی خویش ، تصویر اجتماعی خود و شریکان مکالمه اش را حفظ نماید.وی نتیجه می گیرد که هویت فردی یک شی مقدس به شمار میرودو چنین ادامه می دهد که انسجام در بلاغت در حفظ این شی مقدس،اصلی مهم می باشد.

گفمن ساختاری را برای مبادلات محاورهای بر اساس دو وجه  تعریف می کند: تبادلات ایجابی[101] و تبادلات ترمیمی[102]. تبادلات ترمیمی  به بخش های آغازی و پایانی تعاملات مرتبط می باشد. مانند (سلام کردن)، راجع به تبادلات ترمیمی، چنین  میتوان بیان کرد که آنها طرفین گفتگو را قادر می سازند تا توازن متعامل را برقرار کنند، مسیر مکالمه را دنبال کنند و یا در هنگام به پایان رسیدن مکالمه می توانند به گونه ای رفتار کنند که آداب مکالمه همچنان بر قرار باشد. به عقیده گفمن هر مکالمه را میتوان به مجموعهای از رفتارها تجزیه نمود، زمانیکه عبارت آغازین بیان میشود منجر به واکنش مخاطب می گردد. تحلیل محاوره ای گفمن دارای نوعی تمایل جامعه شناختی در توصیف آداب اجتماعی است که مبادلات روزانه را سازماندهی می کند.

1.3.3.2مردم نگاری در ارتباطات 

این جریان فکری بویژه به ارتباط های بین زبان و بستر اجتماعی بهره گیرنده از آن ، توجه نشان می دهد.  علاوه بر مفهوم توانش زبانی که مورد علاقه چامسکی[103] است، هایمز[104](1984)سخن از توانش محاوره ای به زبان می آورد که این امکان را برای گویشور فراهم می کند تا گفته هایی را مطابق با بستر های اجتماعی تولید کند. مردم نگاری در ارتباطات لزوم استفاده از دو گونه توانش را در نظر می گیرد: توانشی که تولید عباراتی را قادر می سازد که به لحاظ نحوی صحیح می باشند و دیگری که تولید عبارت هایی را ممکن می سازد که به لحاظ اجتماعی صحیح هستند. این توانش بواسطه چهار وجه تحقق پیدا می کند:

  • توانش زبانی  که در اختیار یک گویشور معین متعلق به یک جامعه کلامی معین، است.
  • گونه های گفتمان که کم و بیش تدوین شده اند مانند بحث و گفتگوها، مصاحبه ها، ترانه ها...
  • قوانینی که در ارتباط با تفسیر هستند این امکان را فراهم می سازد تا در یک بستر اجتماعی مشخص ، یک مولف زبانشناختی، دارای ارزشی محاورهای گردد.

تمامی رویکردهای گفتمان مراحلی را در نظر میگیرند که تحلیل بیان را به همان اندازه بافت بیان در نظر می گیرند.در نتیجه هایمز جدول تحلیل موقعیت های ارتباطی را ارایه می دهد که این چنین طبقه بندی می شود:

بخش تعامل های ارتباطی که پارامترهای مکانی-زمانی[105] را در نظر می گیرد، که شامل فضای روانشناسی می باشد که مکالمه در آن جریان می یابد،  همچنین مشارکت کنندگانی ، که در زمان ارتباط در نقش های معین خود هستند، آنها تمامی افراد فعال یا غیر فعال حاضر در هنگام تعامل می باشند.

  • مقصود ، در مفهوم هدف کلامی و معبر به کار رفته برای برقراری ارتباط می باشد که می تواند شفاهی یا مکتوب ،مستقیم یا غیر مستقیم باشد .
  • معیار های تعامل که ارتباطات را خارج از معیارهای زبانشناسی سازماندهی میکنند، بطور مثال رفتارهای مکانی، حرکتی و پیرا کلامی.
  • قوانین تفسیر[106] که رفتارهای ارتباطی را در رابطه با بستری که در آن تحقق می یابند، تفسیر می کنند.

1.3.3.روش-قوم شناسی مکالمات روزانه[107] :

      

اصول این جریان فکری بر کنشگر اجتماعی استوار است، وی از طریق دانسته ها ، اظهارات و استراتژی های استدلالی  به مقاصد خویش دست می یابد و اینچنین رفتارهای اجتماعی را در واقعیات اجتماعی روزانه به وجود می آورد.پژوهش بر روی یک کنش زبانی، هرگزبه صورت منفرد انجام نمی گیرد ، بلکه این پژوهش بر توالی تعاملی استوار است که از طریق توانش های به کار برده در چشم انداز فرآیند تکمیل فعالیت های محاوره ای متمرکز میان افراد یک جامعه در زندگی روزمره وجود دارد، این تعاملات همچون فعالیت هایی در زندگی متداول در نظر گرفته می شوند که در بسترجامعه تکمیل می گردند .

هریتیژ[108]چهار اصل را در نظر می گیرد و چنین تصور می کند که اعمال اجتماعی در مفهوم تنظیم ساختارهای مشخص به واسطه مجموعه ای از قوانین از پیش تعیین شده  قابل تحلیل هستند.

بدین گونه تعامل به مانند یک صحنه آرایی در بین طرفین گفتگو ترسیم می شود که از اصل رابطه چرخشی پیروی می کند ، این بدان معنی است که رفتار یکی بر دیگری تاثیر می گذارد و این نکته متقابل است. از طریق این ارتباط متقابل که دو قطب یک مکالمه را تشکیل می دهند گویشوریک فرآیند تعاملی را تحقق می بخشد. فرآیندی که بر اساس نقش های از پیش معین شده و قوانین دقیق شکل گرفته است، که درتوانش ارتباطی میان طرفین گفتگو به کار می رود. در ادامه چهار اصل تعرف شده توسط هریتیژرا از نظر می گذرانیم:

 

  1. تعامل به طور ساختاری تنظیم شده است.
  2. مشارکت شرکت کنندگان بر اساس بستر مکالمه پیش می رود.
  3. جزییات تعامل براساس این دو اصل هدایت می شود.
  4. با تحلیل اطلاعات طبیعی است که می توان تعاملات را درک کرد.

در میان فعالیت هایی که در این زمینه صورت گرفته است می توان از پژوهش های  شگلوف[109] و ساکس[110](1973-74)نام برد. پژوهش هایی که معطوف به موضوعاتی چون فرایند های آغازین و پایانی  مکالمات هستند  و یا نکات مربوط به ساختار عمومی مکالمات را در بر می گیرند.

بر اساس این پژوهش ها مراحل آغازین و پایانی، هر یک در دو مرحله تحقق می یابند:

  • فرایند آغازین: شامل  یک مرحله  ابتدایی می باشد که متشکل از جفتی عبارتهای همجوار مانند سلام کردن و یا تماس و پاسخ طی یک مکالمه تلفنی می باشد. هر دو گفته در یک رابطه اعتباری هستند، بطوریکه اولی دلالت بر دومی دارد. در اینجا واحد تحلیل جمله نمی باشد، بلکه بخشی متشکل از دو واحد است که اولی مشروط بر دومی است.
  • فرایند پایانی: این فرایند شامل یک مرحله آماده سازی است که در طی آن گویشور به واسطه عباراتی طرف مکالمه را از پایان ارتباط آگاه می سازد. مرحله پایانی نیز شامل گفته هایی مشخص می باشد که در غالب جفتی عبارات همجوار ظاهر می شوند، مانند درود های پایانی.

ترتیب کلی مکالمات بواسطه اصل تناوب در بین طرفین گفتگو مشخص می شود. تبادل کلامی از طریق بدست گرفتن رشته کلام توسط هر گویشور بوجود می آید. تناوب گردش کلام بواسطه سلسله اصول گذرایی مقدور می گردد که بر پایه مجموعه ای از قوانین بنیادین استوار هستند. رویکرد تعاملی در آمریکا از طریق جامعه شناسی زبان بوجود آمده است که به نوعی زمینه را برای بوجود آمدن تحلیل مکالمه ای در فرانسه و سویس آماده می گرداند.

 

1.3.3.4رویکرد تعاملی در فرانسه و سویس

تحلیل های مکالمه ای در ژنو[111] و لیون[112] گسترش می یابند، منبع هدایت کننده تئوریک آنها مکالمه گرایان آمریکایی هستند.

گفتمان، اکنون همانند یک مبادله در نظر گرفته می شود و این آنچیزیست که درک ساختار و کاربرد آنرا ممکن می سازد. نمونه تغییر یافته توسط روله[113](1985) و همکارانش، مفهوم کاربردی گفتمان را در ساختن روابط بین گفته های مختلف، در نظر می گیرد. ساختاری که سطوح مختلف تحلیل ( تعامل، ساختار، پیوستگی) و خصوصا ارتباط میان این سطوح را مد نظر قرار می دهد. این تحلیل از دو بخش تشکیل شده است: تحلیل سلسله مراتبی[114] و تحلیل کاربردی[115].

تحلیل سلسله مراتبی شامل سه مرحله اصلی می باشد: کنش گفتاری که کوچکترین واحد تولید شده توسط گویشور است و مرتبط با نوبت سخن گیری است. تبادل، کوچکترین واحدتشکیل دهنده تعامل است و حداقل از دو کنش گفتاری دوگویشور متفاوت تشکیل شده است. هر بخش تشکیل دهنده تبادل یک واسطه است که می تواند تنها از یک کنش گفتاری تشکیل شده باشد. زمانیکه نوبت سخن گیری تنها به یک و یا چندین کنش گفتاری متعلق به یک گویشور محدود می شود؛ شکل تک گویی را به خود می گیرد. اما یک واسطه این امکان را دارد که ساختاری پیچیده داشته باشد، آنزمان که تعدادی قرارداد منتسب به چندین گوینده را در بر میگیرد.

 ارتباط بین عناصر گوناگون، بویژه ارتباط میان واسطه ها ، موضوع تحلیل کاربردی است که می کوشد تا کنش غیر بیانی هر عنصر تبادلی را روشن سازد.همچنین است کنش های تعاملی که اجزای هر واسطه گفتمان را به هم متصل می کنند. کنشهای تعاملی در هر موقعیت قادر به توضیح نقش استدلالی یک جزء خواهند بود.

تحقیقات مکتب ژنو[116] که بر اساس مدل پیشنهادی روله می باشد، از سویی بر مطالعه استراتژیهای بکار رفته توسط مخاطبان استوار است و از سویی دیگر بر اساس شکل گیری شرایط تفسیر که ادای گفتمان را مشخص می کند، بنیان گذارده میشود.

دو اصل، الزامات گوناگونی که منجر به درک ساختار و کارکرد گفتمان می شوند را معین می سازند: کامل کننده تبادلی[117] و کامل کننده تعاملی[118]. بنا بر اولین اصل، هر گفتمان شرکت کنندگانش را ملزم می سازد تا آداب شروع، خاتمه و رضایت را به جا آورند، الزامی که در نهایت پایان مذاکره را ممکن می سازد. تحلیل گفتمان از یک سو دنبال کننده محور مذاکره در نظر گرفته شده، به مفهوم  یافتن یک تفاهم و از سویی دیگر تفسیریست که توجه را بر معیارهای انسجام شکلی و انسجام معنایی، متمرکز می کند. دنبال کردن یک گفتمان همیشه امکان پذیر نمی باشد، زیرا که مخاطب ممکن است اطلاعاتی را در طی یک مکالمه در خواست کند، این بدان مفهوم است که دنبال کردن یک گفتگو نیازمند مذاکرات تکمیل کنندهای است که بایستی به نتیجه برسد، کامل کننده تعاملی پس از تبادلاتی که در طی آن مذاکرات  به خوبی صورت گرفته، حاصل می شود.

رویکرد مکالمه ای که از مفاهیم انسجام معنایی و اعتبار یاری می جوید، بویژه بوسیل موسشلر[119] مطرح شده است که از تئوری شناختی که توسط اسپلبر[120]و ویلسون[121](1986)ترسیم شده، الهام می گیرد. وی از این تئوری مفهوم اعتبار را به استعاره می گیرد. مفهوم اعتبار مشروط این واقعیت را نشان میدهد که آنچه که جفت های همجوار را مرتبط می سازد، یک قانون ساخت صحیح نمی باشد بلکه تحقق انتظارات ویژه ایست که بایستی به آنها پاسخ دهد. انسجام معنایی به مانند یک اصل سازمان دهنده مکالمه در نظر گرفته نمی شود بلکه مانند اثری است که در نتیجه تعدادی انتظارات تبادلی دیده می شود. آنچه توجه پژوهشگر را به خود جلب می کند تحلیل فرایند های انتظار بکار رفته توسط شرکت کنندگان یک مکالمه می باشد. یکی از نتایج تئوریک برای تحلیل مکالمهای این است که در هر موقعیت یک گفته، یک سری انتظارات قابل پیش بینی هستند.

تحلیل مکالمه ای بویژه درفرانسه و در شهر لیون، زیر نظر کاترین کربرا اورشیونی[122]و بانژ[123] بوجود آمد. این گروه لیونی یک وجه مهم در تحلیل مکالمه را معرفی می کند، رویکرد چند رمزی مکالمه آنها را قادر می سازد تا از مرز تحلیل درونی واحد زبانی بگذرند تا بتوانند وجه های  سمعی و اشاره-حرکتی را مانند پارامترهای تحلیل بکار بگیرند. این همان نکته ایست که تا آن زمان بدان توجهی نشده بود. گروه مبنا را بر فرضیه اولیهای می گذارد که بر اساس آن جریان مکالمه دائما از طریق فعالیت های همپایه گویشور و مخاطب هدایت می شود. تبادلات کلامی توصیف تعامل را به عنوان یک ساختار مستمر، ممکن می سازد که بواسطه فعالیت های پیوسته و همپایه شریکان مکالمه تضمین می شود. چنین دور نمایی نیازمند آن است که مجموعه تنظیم کنندگان سمعی و بصری، توصیف و مقایسه شوند.

مفهوم تنظیم متقابل، فعالیت هایی را در بر می گیرد که بواسطه آنها گویشور و گیرنده پیام در باز خورد جریان تعامل را حفظ و هدایت می کنند. تنظیم از فعالیت اضافی و وابسته بر فعالیت اصلی گویشور حاصل می شود، گاه به صورت غیر کلامی از راه های قابل مشاهده همچون نگاه و لبخند...، محرک مانند تکان دادن سر ...، صوتی مانند زمزمه کردن...، گاه نیز به صورت کلامی بوسیله تنظیم کنندگانی چون بله، قبول، درست است... ، ابرازمی شود. این تنظیم کنندگان که هر فعالیت کلامی را نشانه گذاری می کنند، همچون نقطه ارجاعی برای شنونده بکار می روند. چنین بنظر می رسد که در یک مکالمه، گویشور از گیرنده پیام میخواهد او را در نقشش تایید کند، از او رخصت برای ادامه دادن را طلب می کند و بررسی میکند که آیا گیرنده پیام به ادامه روند مکالمه راغب است یا نه.

گروه محقق لیونی مفهوم تنظیم کردن را در مرکز فعالیت های خود قرار داده اند، آنها این قابلیت را داشتند که در رویکرد تعاملی مفاهیم اشاره-حرکتی و صوتی را در تحلیل پیشبرد تعاملگران، در روند مکالمه وارد کنند.

1.3.4.گفتگوگرایی و چند صدایی نزد باختین[124]

مفهوم گفتگو گرایی که از حدود 15سال پیش در فرانسه موفقیتی چشمگیر داشته است، از اثر فیلسوف اهل شوروی باختین(1992) بدست آمده است. وی تحلیل زبان بعنوان یک سیستم انتزاعی را غیر قابل قبول دانست. رد آگاهی فردی و پذیرش مفهوم گفتگو گرایی، باختین را به سمت در نظر گرفتن تعامل کلامی به عنوان رکن اصلی هر نظریه مربوط به کلام سوق می دهد. موفقیت این نظریه از روش تحقیق پیشنهاد شده ای محقق شده است که زبان را در کارکردهای ارتباطی و ساختارسازی واقعیت در نظر می گیرد. دیدگاه باختین که در آغاز این تئوری قرار دارد به اصل مهمی اشاره میکند: صحبت کردن، ارتباط برقرار کردن است و ارتباط برقرار کردن تعامل نمودن است.

بر خلاف دوگانگی درونی-بیرونی، باختین ترتیب معرف ها را برعکس می کند، وی بر این نکته اصرار می ورزد که:"فعالیت ذهنی، بیان را سازمان دهی نمی کند بلکه بیان است که فعالیت ذهنی را سازمان دهی می کند و آنرا فرم می دهد و جهت آنرا مشخص می کند."(1977: 122-123)

از این اطلاعات نتیجه مقابل بدست می آید: "مرکز عصبی هر گفته پردازی، هر برونه، درونی نیست بلکه بیرونی است و در فضای اجتماعی که فرد را در بر می گیرد، قرار گرفته است." (1977: 136)

به ترتیبی دیگر این بدان معنی است  بیانه بعنوان یک کنش فردی تصور نمی شود بلکه یک فعالیت اجتماعی است بوسیله مجموعه ارتباطات گفتگویی معین شده است. در واقع برای باختین، گفتگو در معنای واقعی کلمه، تنها یکی از فرم های مهم تعامل کلامی را می سازد. اما می توان کلمه گفتگو را در مفهومی گسترده در نظر گرفت، گفتگو تنها تبادلی با صدای بلند در اشاره به افرادی که رو در رو قرار گرفته اند نیست بلکه هرگونه تبادل کلامی را در بر می گیرد. هر گفته پردازی هر قدر که پر مفهوم و کامل باشد، تنها جزئی از جریان کلامی می باشد.

بنابراین چنین منتج می شود که هر تولید تک گویانه، هر چه که باشد در اصل یک گفتگو است، تا حدی که بوسیله مجموعه ای از تولیدات درونی مشخص می شود. این تولید لزوما خود را مانند یک کلام خطاب شده نمایان می کند که به انتظارات پاسخ می گوید و بر تلاش های تطبیق و تعجیل دلالت دارد و قادر است که در چرخه گفتن و تفسیر کردن وارد شود. مفهوم گفتگو گرایی یکی از اجزای تشکیل دهنده اصلی آنچیزی است که آنرا وجه تعاملی زبان می نامیم[125]. اگر تک گوئیها که اساسا ارتباطات یک جانبه می باشند، بتوانند هم پایه تولیدات گفتگویی، همچون ابزار تعاملی در نظر گرفته شوند، به این دلیل است که آنها در هر فعالیت کلامی، گفتگو گرایی پیوسته ای را ابراز می دارند.

در تئوری باختین مساله گفتگو دلالت بر این موضوع دارد که هر گفتمانی بدون در نظر گرفتن ماهیت آن، نوعی تغییر در گفتمان درونی به صورتی آگاهانه یا غیر آگاهانه را بیان میکند. این ارتباط بینا گفتمانی بر این حقیقت دلالت دارد که هر شکل از آگاهی یا شناخت بواسطه فعالیت گفتمانی پذیرفته می شود به نحوی که هر گفتمان "…به چیزی پاسخ می گوید، موضوعی را تکذیب یا تائید می کند، پاسخ ها و اهداف بالقوه را پیش بینی می کند و یک حامی را می جوید."(همان)

به عبارتی دیگر" ماهیت اصلی زبان نه بر یک سیستم انتزاعی از فرم های زبانشناسی و نه بر یک گفتمان پردازی تک گویانه منفرد و نه بر کنش فیزیولوژی-روانشناختی تولیدش بنا نشده است، بلکه بواسطه پدیده اجتماعی تعامل کلامی سازمان می یابد و از طریق گفته پردازی و گفته پردازان تحقق می یابد. بدین ترتیب تعامل کلامی حقیقت بنیادین زبان را بنا می نهد."(1977: 136)

نزد باختین هر فرم تک گویانه تنها بواسطه یک فرم بیرونی بوجود نمی آید، بلکه بواسطه فرم معنا شناسی و سبک شناسی که در حقیقت اساسا گفتگوئی است، تحقق می یابد. بی آنکه سخنی از ماهیت گفتگوئی به میان آید، هر گفتمان یک جانبه، گفتگوئی است، تا بدانجا که چندین صدا را با یکدیگر ترکیب می کند که منتسب به گفته پردازانی مجزا هستند." گفتمان در یک گفتگو همچون پاسخی زنده بوجود می آید."(1978: 103)

نظریه گفتگو گرایی مفهوم چند صدایی را عنوان می کند. چند صدایی یا گفتگو پردازی درونی در گفتمان که توسط یک گویشور تولید شده است نظریه ایست که در ابتدا در مطالعات گفتمان های ادبی مطرح شده است. آنگاه که سخن از گفتگو پردازی درونی به میان می آید، باختین این فرم بخصوص از گفتمان ساختار دوگانه[126] را به صورت مقابل تعریف می کند: "ساختار دوگانه، گفته ای است که بر اساس نشانگر های دستوری و تشکیل دهنده اش متعلق به یک گویشور می باشد اما در حقیقت جائیست که دو گفته، دو حالت سخن گفتن، دو سبک، دو زبان، دو چشم انداز معنا شناسی و جامعه شناختی با یکدیگر در می آمیزند. بایستی آنرا بار دیگر چنین تعبیر کرد:بین این دو گفته، دو سبک و دو زبان، هیچگونه مرز معینی وجود ندارد. تقسیم صداها و زبان ها در یک مجموعه نحوی واحد تحقق می یابد، اغلب در یک گزاره ساده."(1978: 125-126)این بدان معنی است که گفتمانهای تک گویانه تبادلات را خلق می کنند و فرم های گفتگو را باز سازی می کنند.

مفسران نظریه باختین:[127]

تودوروف[128](1981: 98) چنین مطرح می کند که ایده گفتمان یک وجود همگن نمیباشد بلکه آنچیزی است که متاثر از حضور دیگری می باشد. در نظر این نویسنده گفتمان در تمام مسیرهایی که وی را به سمت هدف پیش می برد با گفتمان دیگری مواجه می شود و غیر ممکن است که با آن در تعاملی پویا نباشد. تنها حضرت آدم[129]قادر بوده است اولین گفتمان را از دنیایی دست نخورده و پیشتر بیان نشده بیاورد. براستی وی تنها کسی بوده که می توانسته از این اثر پذیری متقابل از گفتمان دیگری بر حذر باشد.

تاثیر نتیجه نظریه گفتگوگرایی که بوسیله تودوروف تحقق یافته است، مطالعه نظریات باختین را در فرانسه و فضای فرانسوی زبان به طرز قابل توجهی گسترد.

فرضیات باختین امروزه از سر گرفته، متحول و دقیق تر شده اند و این بواسطه محققانی است در تمانی فرم های گفتمان در نظر دارند تا نظریه چند صدایی را مطرح کنند.ابزار توصیفی که امروزه در دسترس است نشان دادن صحت آنرا میسر می سازد.روله(1985) از طریق تحلیل چندین متن تک گویانه (بویژه مقالات مطبوعاتی) نشان می دهد که چنین متونی در واقع ساختار یک گفتگو را دارا می باشند. گاهی این متون در میان یک مبادله هستند که دیگر بخش های این مبادله به صورت ضمنی و نه آشکارا وجود دارند و گاهی نیز شبیه به یک ساختار مبادله ای هستند. باختین یکی از تئوری پردازانی است که به نحوی رویکرد مکالمه ای را تحت تاثیر قرار داده است، به خصوص در مورد نظریه متن ادبی، این نکته صادق است.

در تفسیر گفتگو گرایی باختین ، کریستوا[130]  کلمه بینا متنیت[131] را معرفی می کند. وی چنین بیان می دارد که "گفتگو گرایی در هرواژه، واژه ای را میبیند که بر واژه دیگر بنا شده است و خطاب به آن واژه میباشد."

وی چنین تصدیق می کد که هر واژه در اساس گفتگویی است، در صورتی که متعلق به این چند صدایی و این فضای بینا متنی[132] باشد واژه یک واژه کامل است. "واژه خود را در بینا متنیت می گستراند، آنجا که گفته پرداز خویشتن را کمتر یا بیشتر میکند، همین حالت برای گفته شنو که ما هستیم نیز وجود دارد."(1970:14)

در تداوم مسیر باختین میتوان تقسیم بندی مطرح شده توسط ژنت[133](1979 ,1985) را مطرح کرد که نظریه های ادبی را بر تحلیل گفتمان می گشاید. این نویسنده تحقیقات خود را بر ترامتنیت[134] متمرکز می کند و آنرا چنین مشخص می نماید: "فراسوی معنی یک متن و یا بطور دقیق تر هر آنچه که متن را در ارتباط آشکار و یا پنهان با دیگر متون می گذارد، می تواند ارتباطی انتزاعی، دلالتی یا کلی باشد." (همان : ص 8)

بدین صورت نویسنده پنج گونه خصوصیتی ارتباطات متنی را بر می شمارد: بینا متنیت، که به معنای یک حضور مشترک بین دو و یا چندین متن می باشد که بواسطه حضور موثر یک متن در متن دیگر بوجود می آید. بطور مثال می توان از نقل قول نام برد.

پیرامتنیت[135] در مفهوم ارتباطی تقریبا دور و غیر مستقیم میباشد که یک متن با مجموعه ای از نشانگرها دارد، نشانگر هایی که با وجود معنا داشتن همواره توسط گفته خوان ناآگاه کم اهمیت بنظر می رسند. مانند عنوان، مقدمه،....

فرا متنیت[136]ارتباط متن با تفسیر را در بر می گیرد، که یک متن را به متن دیگر متصل میکند، آنگاه که از یک متن صحبت می کنیم بی آنکه لزوما آنرا نقل کنیم یا نامی از آن ببریم. (همان : ص 11)

سر متنیت[137]رابطه تعلق مطلق یک متن به طبقه بندی مشخصی از متون را معین می کند. این طرح تمایزهر متن با دیگری را در قالب انواع مختلف متون ممکن می سازد. این زمینه در ارتباط با تحقیقات ژان میشلآدام[138] (1987: 56) می باشد که بیشتر به نظریه پردازی فرم های متنی- سکانسی گفتمان پردازانه در ارتباط است.

بیشمتنیت[139] هرگونه رابطه که متن B(بیش متن[140]) در ارتباط با متن A( پیش متن[141]) دارا باشد را در بر میگیرد. بین این دو متن رابطه ای وجود دارد که متفاوت از رابطه متن با تفسیرش است. در این مفهوم بیشمتنیت، می توان انعکاس نظریه باختین را مشاهده کرد.در اثر ژنت به نام الواح بازنوشتنی[142](1982: 453) این جمله به چشم می خورد: بیشمتنیت تنها یکی از نام های این گردش بی وقفه متون می باشد که بدون آن ادبیات ارزش یک ساعت تلف کردن را نداشت.

مانگونو[143] (1991: 155) یک نوع خوانش دیگر از دسته بندی های ژنت را پیشنهاد می دهد و میکوشد آنها را در انواع دیگری از گفتمان که غیر از ادبیات باشد بکار ببندد. تمایل وی بر این است که واژه "دیگر بار بکار بردن" را با "دگرگونی" جایگزین کند، با تاکید بر این نکته که در تحلیل گفتمان کاربرد بیشمتنیت کمتر در نظر دارد که تغییر بوجود آورد و بیشتر می کوشد تا در مفهوم گفتمانی سلطه اصلی موجود در برخی متون را دریابد.

مانگونو در این حالت دو دسته بندی  متضاد را مشخص میکند. دریافت کردن(جذب کردن) و نابود کردن ( نقض کردن) که خصوصیات عمل گفتمان، در دگر بار بکار بستن میباشد.

دوکرو[144](1984: 173-233)در بحث چند صدایی گفته پردازی مبحث یگانگی گفته پرداز[145] را به چالش می کشد. وی پیشنهاد می دهد تا تفاوتی میان فاعل سخنور[146]، گویشور[147] و گفته پرداز[148] قائل شود. برای این نویسنده، فاعل سخنور، موجودی از گوشت و استخوان است، یک عامل تجربی. گویشور اما موجودی از گفتمان است که گفته به وی منسوب استو ضمیر من و دیگر نشانه های اول شخص به وی باز می گردد و در نهایت گفته پرداز از آندسته موجوداتی است که فرض بر این است که از طریق  گفته پردازی خود را بیان کند بی آنکه به وی کلمات مشخصی را نسبت دهیم.

از این نقطه نظر، چند صدایی معنا شناسانه اصل بنیادین برای بررسی سوالاتی می باشد که در تحلیل گفتمان مطرح میشود. بدین ترتیب "معنا همچون جمع معنا با چیز دیگری نمی باشد بلکه همچون ساختاری بوجود آمده با در نظر گرفتن موقعیت گفتمان می باشد که از طریق ترتیبات خاص معناها مطرح می شود."( همان، ص 182)

با مطرح کردن مفهوم چند صدایی گفتمانی در تحلیل گفتمان، دوکرو تاکید می کند که"هدف اصلی یک مفهوم چند صدایی معنا، نشان دادن این نکته است که چگونه گفته در گفته پردازی اش انطباق چندین صدا را نشان می دهد." (همان، ص 183)

در افق این دیدگاه بتدریج تفاوتی که نویسنده در ادامه میان کنشگر گفته پرداز و کنشگر وجهی قائل است ترسیم می شود. حضور این دو کنشگر در جریان یک گفته پردازی نشانه یک چند صدایی گفته پردازانه است.

نزد اوتیه-رووز[149](1982) مفاهیم گفتگومندی و چند صدایی در غالب ناهمگونی نشان داده شده[150] و ناهمگونی تشکیل دهنده[151]، ترسیم می شود.

به هنگام تحلیل،"نشانه های گفتمان نا خودآگاه بازیافته و پدیدار می شوند که تاییدی بر این نکته است که هر گفتمان چند صدایی است."(1982: 34)

گویشور تجلی گفتمان های دیگران است در حالیکه می کوشد تا جایگاه آنها را در گفتمان خودش محدود کند. از طریق این فرایند "وی دیگری را محدود می کند و این عمل تاییدی بر این حقیقت است که دیگری همه چیز نیست."(1982: 44)

از این نظریه برجسته باختین، گرولیس[152] تحت موضوع نمایشی کردن بهره میبرد. موضوعی که دو قطب ارتباط را در نظر می گیرد. لحظه گفته پرداز ثالث که از این پس محور دیگر تحلیل را می سازد.

 فرضیه اصلی این پژوهش که توسط پیتارد[153] هدایت شده است بر این فرمول استوار است: "هرگونه بیان گفته پرداز ثالث مانند کنش گفتمان نقل شده، شامل یک رفتار ارزیابی شده از گفتار نقل شده است."(1992: 75)

این مرور مختصر اهمیت افکار باختین را نشان می دهد.

1.3.5رویکرد زبانشناسی اجتماعی[154]

زبانشناسی اجتماعی یک زمینه تحقیقاتی است که گوناگونی کاربرد زبانشناسی را در یک جامعه بررسی می کند، زمینه تحقیقاتی وی بسیار گسترده است: کارکردها و کاربردهای زبان در یک جامعه، تسلط بر زبان، تحلیل گفتمان، قضاوت هایی که جوامع در مورد زبان خود دارند، برنامه ریزی و استاندارد سازی زبان. از حدود بیست سال پیش زبانشناسی اجتماعی مطالعه زبان در بافت فرهنگی-اجتماعی آنرا در بر می گیرد. زمینه مطالعه این رویکرد تنها زبان بعنوان سیستمی از نشانه ها یا مجموعه ای از قوانین نیست. بدین گونه است که برخی از محققان می کوشند تا زمینه تحقیقاتی زبانشناسی اجتماعی را گسترده تر کنند. از جمله آنها می توان از گومپرز[155]( 1971-1974) نام برد.

1.3.5.1زبانشناسی اجتماعی تعاملی گومپرز، یک رویکرد تفسیری از گفتمان[156]:

گومپرز از جمله کسانیست که روح تازه ای در کلبد زبانشناسی اجتماعی دمیده است. آنچه توجه این نویسنده را به خود جلب میکند، همانا یافتن رابطه میان دریافت نشانه های ظاهری و تفسیر است.

گومپرز دستور جامعه زبانی را جایگزین دستور گویشور ایده آل[157] چامسکی میکند. گومپرز گوناگونی زبانی را که یک جمعیت گویشور نشان می دهند مرتبط با دسته بندی هایی می داند که تفکیک بندی های اجتماعی را شامل می شود: سن، جنسیت،سطح تحصیلات، جایگاه اقتصادی، اصل و نسب. از این منظر، گومپرز یک نوع زبانشناسی اجتماعی شنونده تفسیرگر را بنیان می نهد که توجه را به سمت سوء تفاهمات مکالمه ای مبذول می دارد.

گومپرز در ابتدا معنی تفسیر و اثر مفهوم ارتباط را از یکدیگر متمایز می کند. وی در ادامه چنین مطرح می کند که تفسیر همواره یک مسئله تداخل مکالمه ای است. ماهیت نظریه گومپرز بر اصول مکالمه ای گریس[158] استوار است. به این دلیل است که جهت گیری در مورد نظریه تداخلی گومپرز تاییدی بر این امر است که روش کار وی شامل مشاهده تبادلات کلامی همانگونه که تداخلات در سطح گفتمان نهایی که بر بافت سازی، بنا شده، ارائه می دهند. بطور ساده تر آنهایی که بر اساس توالی کنش های گفتمانی که بطور متوالی مرتبط هستند، سازماندهی می شود.

نزد این نویسنده تفاوت ها و واگرایی ها ی تفسیر، از این حقیقت ناشی میشود که در تماس های اجتماعی، کنشگران به جهان های نمادین متفاوتی تعلق دارند، حتی اگر در ظاهر آنها به یک زبان سخن بگویند و توانش های زبانی همسانی داشته باشند. عدم درک و سو تفاهماتی که در طی یک تعامل کلامی بوجود می آیند به دلیل روش های متفاوتی است که نشانه های گفتمان دریافت می شوند. هر نشانه، تفسیری را القا می کند که به نوبه خود این نشانه را که تا آن لحظه توسط شنونده نادیده انگاشته شده بود را در مرکز توجه قرار می دهد. این بدان معنی است که فرایند یافتن نشانه ها در ارتباط با شیوه ای است که شرکت کنندگان در یک مکالمه عملکرد زبانی خود را می سازند و تفسیر میکنند. نشانه های گفتمانی که توسط شخصیت های اصلی ارتباط که بافت گفتمان را می سازند، دریافت می شود.

تمام این مبحث توسط این نویسنده به صورت مقابل بیان شده است: "بافت سازی به معنای به کار بستن نشانه های کلامی و غیر کلامی توسط گویشوران و شنوندگان است که آنچه را که بیان می شود. به لحظه ای و یا مکانی معین که به شناخت آنها از جهان باز میگردد، نسبت میدهند."(1989:9)

گومپرز با بهره گیری از شاخص های متفاوت و تفاسیر بوضوح واگرا سعی کرد بین شاخص ها و ارزش های معنادار مختلف ارتباط برقرار کند. در این رفت و برگشت میان شکل و معنی شاخته شده، کار تحلیل شامل حکم کردن در خصوص ارزش پیشنهادی شاخص تفسیر می شود، به منظور مشخص کردن دلایل سختی درک متقابل همچون:

- برخی مولفه های نواگفتاری[159] که وجود زبان شناسی اجتماعی با کاربردهای متنوع را نشان می دهد.

- نگاه به دنیا از سوی بازیگران اصلی مکالمه در جهان نمادین که پیش انگاره های فرهنگی-اجتماعی را درگیر می کند.

از دید گومپرز، تفسیری که شنونده از گفتمان دارد از بروز همزمان مجموعه ای از شاخص های مکالمه ای حاصل می شود. بعنوان مثال معنای ضمنییک واژه، شکل صرفی-نحوی در جز نواگفتاری؛ همه می توانند برای نشان دادن معنی ای بکار روند که یکی از طرفین مکالمه قصد بیانش را دارد. در تفکر گومپرز، از آنجا که "صحبت کردن عمل کردن متقابل است"، " می بایست توجه بر بررسی تعامل و روش تحقق درک در بافت زبانی متمرکز شود". (1989: 13)

از دید او مفهوم بافت سازی که جایگاهی کلیدی در این نظریه دارد، دارای دو سطح است:

- مقصود نویسنده از نوای گفتار اینست: نیت، تغییر لحن، تاکید، درنگ و ... این مولفه ها که نقش علامت را ایفا می کنند، بیان کننده احساسات و رفتارهای بینافاعلان هستند. نقش نواتی گفتار در تحلیل مکالمه اهمیتی ویژه دارد. در حقیقت، از نظر نویسنده این نوای گفتار است که به طرفین اجازه می دهد تا جریان کلامی را به واحدهای پایه های پیام تقسیم کند و این هم به معنی تفسیر و هم به معنی کنترل مبادله پاسخ ها یا استرتژی های تغییر سخنور است که در حفظ گفتگو حیاتی است.

- انتخاب کد در مخزن زبانی، برای مثال تغییر کدییا سبکی، متغیرهای صرفییا زبانی-اجتماعی بررسی فرآیند استنباط[160] را با توجه به روش های کمیتی در سطح گروه یا فرا-فردی ممکن می سازند. مطالعه این متغییرها می تواند به کارکرد روزمره شروع یا اختتام مکالمه و انتخاب اصطلاحات استعاری مربوط شود.

مطالعه این سطوح مختلف اجازه می دهد نقش هرکس در بافت سازی فرآیند گفتمانی مشخص، پررنگ یا برجسته شود. این بافت سازی در سطح نوع فعالیت اعمال می شود و مشخص می کند که در یک مرحله خاص، تعامل چه چیز را در برمی گیرد. استنباط های مختلف که از کنش ... حاصل می شوند، اطلاعاتی در خصوص ساختار ممکن نوبت های گفتاری، تمایز میان شناخت های مشترک و اطلاعات جدید ارایه می دهند.

1.3.5.2 رویکرد تغییرگرای[161] لبوف[162]

محققان دیگری همچون لبوف معتقدند که هر تولید زبانی نشاندهنده نظم پذیری است و بنابراین می توان تعریفی از آن ارایه داد. این پژوهشگران تمایل دارند زبان را به عنوان فعالیتی در نظر بگیرند که از نظر اجتماعی محدود و مشخص است و مطالعه آن میدانی خواهد بود.

با پذیرفتن این رویکرد که مبتنی بر بازیابی اجتماعی در زبان شناسی است، محقق در نظر می گیرد که موقعیت های زبانی فقط با رجوع به متغیرهای اجتماعی قابل حل شدن هستند. از این رو، لبوف (1976) تصدیق می کند که تعلق یک کنشگر به یک جامعه زبانی او را قادر می سازد تسلطی سامان یافته از زیر سیستم های مختلف داشته باشد. این متغیر در دو سطح آشکار می شود: گوناگونی سبکی (کاربردهای مختلف از سوییک گویش ور)، گوناگونی اجتماعی (کاربردهای مختلف از سوی گویش وران مختلف در سطح جامعه).

به کمک لبوف، روش هایی به مراتب ظریف تر، بویژه مفهوم قوانین متغیر، زبان شناسی را به سوی کابردهای جدید سوق دادند. این روش های مطالعه بیناروابط میان متغیرها را در سطوح مختلف ساختار دستوری و محیط زبانی شان از یک سو و مولفه های اجتماعی که کاربردهای آن ها را محدود می کنند از سوی دیگر، ممکن ساختند. پژوهش های لبوف به او اجازه دادند تا رفتارهای حرکتی، عادات زبانی و آوایی را که تحت تاثیر متغیرها منتاسب با محیط های اجتماعی قرار دارند، آشکار کند.آنها همچنین دورنماهای جالبی را در مورد فرایندهای تغییر میسر ساختند که تا آن زمان تصور می شد در پژوهشهای سامان یافته غیرقابل دسترسی هستند. این روش ها بازتاب های گوناگونی ارایه می دهند، روابطی که گفته را به زنجیره های مکالمه ای[163] وصل می کنند.

از دید لبوف دو نوع قانون گفتمانی[164] وجود دارد: قوانین تفسیر و قوانین زنجیره وار کردن مکالمه ای که اعمال را به یکدیگر مرتبط می سازند. شکل این قوانین گفتمانی به ماهیت خاص گزارهای تایید شده وابسته است. بعلاوه، این قوانین به برخی قراردادهای تلویحی در خصوص روابط اجتماعی ارجاع می دهند؛ دانش های پذیرفته شده، وظایف گویش ور، شنونده و مخاطب، حقوق و محدودیت ها که به این وظایف و یا به هر شکل دیگری از محدودیت وابسته اند.

1.3.5.3 بوردیو: آداب اجتماعی[165]

از نظر بوردیو[166] (1982) هر کنش زبانی مجاز، بلاغت آن، نحو آن، واژگانش و حتی تلفظ آن فقط به این دلیل موضوعیت دارند که اقتدار کنشگر خود را یادآور شوند. سبک، در این مورد، مولفه ابزاری است که زبان به واسطه آن اقدام به تولید و بازنمود اهمیت خود می کند و با این ترتیب اعتبار خود را تضمین می کند. حتی خواسته کنش اقتداری[167] اساس خود را در گروهی مییابد که اختیار را به رییس تفویض می کند و بکار گیری موثرش به مجموعه ای از شرایط بستگی دارد که آداب اجتماعی را تعریف می کنند. اما مهمترین آنها شاید موفقیت این عملیات های "جادوی اجتماعی" یعنی کنش های مقتدرانه است. این آداب تابع مجموعه ای سامان یافته از شرایط بیناوابسته است که ارتباط سیاسی را تشکیل می دهند.

از دید بوردیو، دنیای اجتماعی مانند یک جهان مبادلات نمادین است و او کنش ارتباط را همچون عملی می پندارد به منظور رمزگشایی شدن از طریق یک کد فرهنگی که تعمالات نمادین را تععین می کند. روابط ارتباط اجتماعی نیز روابط تعاملی نمادین هشتند که شناخت و باز شناخت را به دنبال دارند که روابط قدرت بین گویش وران و گروه های دریافت کننده شان را تحقق می بخشند.

هر کنش گفتاری و به شکل کلی تر، هر عمل یک ربط دهنده است، ملاقاتی بین رشته های سببی غیروابسته: از یک سو اختیارات، به نحوی اجتماعی از ظاهر زبانی شکل می گیرند که نوعی تمایل به صحبت، به گفتن چیزهایی خاص و نوعی توانش را برای صحبت کردن (توانش زبانی تولید گفتمان) سبب می شوند. تمامی نظریه بوردیو در توانش اجتماعییک سیاستمدار در بکارگیری مناسب استعدادهای سخنوری و همخوان سازی آن ها با یک موقعیت خاص خلاصه می شود. الگوی تولید و گردش زبانی مثل ارتباط میان ظاهر زبانی و بازارهایی که کنش وران سیاسی در آن ها تولیداتشان را ارایه می دهند، هسته نظریه بوردیو را می سازد.

1.3.6 مکتب فرانسوی تحلیل گفتمان

به شکل دقیق تر در دهه 60 میلادی بود که جنبش بنیانگذار روش فرانسوی تحلیل گفتمان که بوسیله دوبوآ و سومپف[168] پیش می رفت در شماره سیزدهم مجله "زبان"[169] با عنوان "تحلیل گفتمان" عرضه شد که ترجمه مقاله “Discourse Analysis” از هریس[170] بود که در سال 1952 در ایالات متحده به چاپ رسیده بود. تحلیل گفتمان از تلاقی زبان شناسی ساختاری، روانکاوی لاکان[171] و مکسیسم آلتوسر[172] زاده شد که پرسش های (ایدئولوژیک)، موضوعات شان (نظریه قدرت، مبارزات اجتماعی و سیاسی) پایه تحلیل گفتمان محققان فرانسوی، وارثین و اقتباس کنندگان مدل چکش کاری شده هریس است. رویدادهای ماه می 1968 متبلور کننده دغدغه های محققان گفتمان سیاسی بود. به موازات این جهت گیری اولیه، ژان-پل فه[173]، در همان زمان، در مجله "تغییر" از تحقیقات در خصوص ارتباط گفتمان-سیاست سخن گفت که به گرامر زایشی[174] شومسکی[175] نزدیک تر بود.

نظریات هریس طرح نشانه-معناشناسی گرماس[176] (1966) را بوجود آوردند درخصوص یافتن و آزمودن قوانین منطقی-نشانه شناسی است که در چارچوب رسمی جمله قرار نمی گیرند. این قوانین به شکل گیری مجله Semioticaکمک کرد. دوبوآ، شوالیه، میتران[177] و... در "جامعه بررسی زبان شناسی فرانسه" آموزش می دادند. در سال 1962 که مجله "زبان" فعالیتش را آغاز کرد، گامی نوآورانه در کارهای همچون بارت، پوتیه، کمادا[178] برداشته شد. همزمان با پژوهش های تیم دوبوآ در دانشگاه پاریس، موریس تورنیه[179] در مدرسه ملی سن-کلود کمیت شناسی واژگان[180] سیاسی را توسعه داد که روشی بر پایه تحلیل آماری داده ها بود. مجله "کلمات" از اصلی ترین نهادهایی بود که این رویکرد را گسترش داد.

میشل پشو[181] که تحت تاثیر نظریه آلتوسر بود، در دانشگاه پاریس7 و با همکاری آزمایشگاه روانشناسیCNRSاز راه تحلیل خودکار گفتمانی نظریه ای زبانی مطرح کرد. در سال 1969، میشل فوکو[182] در کتاب "باستان شناسی دانش" با به چالش کشیدن روابط بین عملکردهای اجتماعی، راه هایی تازه بسوی تحلیل گفتمان گشود.

رویکرد زبان شناسی اجتماعی در فرانسه با تحلیل گفتمان های اجتماعی و بویژه گفتمان سیاسی بروز پیدا کرد. گفتار یک سیاستمدار می تواند به مطاله ارتباط سیاسی منجر شود، یا از طریق جامعه شناسی که به کانال ها و کدها وابسته است، و یا به کمک یک تحلیل زبان شناختی از خود پیام های سیاسی. تحلیل یک گفتمان سیاسی، مطرح کردن مسئله معنی و معنا بافت موقعیتی و فاعل گویش ور است. گفتمان یک رفتار اجتماعی است، تا جایی که گویش وران و شنوندگان به عنوان تولیدات اجتماعی مشخص شده اند و همچنین تا جایی که اهداف نطق اجتماعی هستند. تحلیل گفتمان سیاسی در فرانسه در مواجه با تنوع اهداف، مسیرهای متنوعی برگزید.

رویکردی واژگانی: از آنجا که گفتمان از لغات تشکیل شده است، تحلیل نیز باید رویکردی واژگانی اتخاذ کند. منشا این گفتمان، فرضیه ای در مورد ارتباط بین تعلق سیاسی و واژگانی است. این مطالعه واژگانی گفتمان سیاسی از آمار واژگانی (کمیت شناسی واژگان)، انفورماتیک (تحلیل خودکار) و مفاهیم نشانه شناسی (معنایضمنی، ارتباط معنایی، تحلیل معنایی و پیش انگاری) کمک می گیرد. می توان به کتاب مگنو[183] (1976) با عنوان "آشنایی با روش های تحلیل گفتمان" روجوع کرد که تصویری از مجموعه کارهای مرتبط با تحلیل گفتمان سیاسی فرانسه ارایه می کنند. این رویکرد واژگانی فقط به یک جنبه محدود از کارکرد گفتمان دست پیدا می کند: ارتباط میان واحد های مجزا در دورنمای ساختارگرای حوزه های معناشناختی.

رویکردی نحوی: اهمیت را به ساختارهایی می دهد که در آن هاواحدها با یکدیگر ترکیب می شوند، تا جایی که مفهوم لغات را تعیین می کنند. این رویکرد از توزیع گرایی[184] هریس الهام می گیرد. گفتمان به شمی ترین شکل یک گفته در می آید که از چارچوب جمله فراتر می رود. این نظریه به انسجام متنی می گراید که می تواند با تقطیع و دسته بندی مشخص شود.

در تحلیل خودکار گفتمان که توسط میشل پشو (1969) معرفی شد، مقصود پیوند دادن گفتمان ها به ایدئولوژی زمان خود بود. به لطف ذخیره داده ها بر روی رایانه، کار تحلیل خودکار مقادیر ثابت نشانه شناختی و آرایش های "خیالی" صورت می گیرد. امروزه، با پیشرفت فناوری اطلاعات، این رویکرد جانی دوباره گرفته است. در واقع، اهداف این پژوهش های آماری از چارچوب محدود بسامد وقوع اجزای اصلی فراتر می رود تا به شبکه های اشتراکی که میان لغات در متون بافته می شوند، معصوف شود.

از طرف دیگر، این داده جدید تحلیل گفتمان نتایج قابل توجهی در مدرسه عالی سن-کلود و توسط گروه تحقیقاتی آزمایشگاه کمیت شناسی واژگان به سرپرستی موریس تورنیه به همراه داشت. این رویکرد تحلیلی، پیشرفت نشانه-معناشناختی متون ادبی را در "گروه پژوهشی زبان شناسی- انفورماتیک و نشانه-معناشناسی" (GRELIS)دانشگاه فرانش کنته میسر ساخت. نتایج امیدبخش حاصل از بکارگیری تحلیل مولفه ای ارتباطات در تفکر که بر روی متون ادبی و سیاسی صورت گرفت، ما را به استفاده از ابزارهای تحلیلی سوق می دهد که توسط GRELISدر اختیارمان قرار گرفته اند.

پس از این دوره طولانی تحلیل متد که بر روی رویکرد گفتمان های اجتماعی متمرکز بود و مسیرهای متنوعی را بخود دید، زبان شناسی اجتماعی[185] ارتباطش را با این سنت قطع کرد تا جایی که محور تحقیقات جابجا شد. زبان شناسی اجتماعی بتدریج به شکل تعاملی درآمد که دغدغه اصلی اش بررسی معنای اجتماعی آداب زندگی عادی شد. این زبان شناسی درصدد است زبان را همانگونه که در ارتباطات اجتماعی عمل می کند درنظر بگیرد. در حقیقت، زبان شناسی اجتماعی بر این باور است که عادی ترین تبادلات در زندگی روزمره، فعالیت هایی ساختار یافته اجتماعی اند و این بدان معناست که رویکردشان می تواند یک موضوع تحقیق باشد. هر نوع گفتمان، شرکت کننده اش را به بجا آوردن آداب آغازین و پایانی وا می دارد تا به توافقی دوگانه منجر شود که اجازه می دهد مذاکره خاتمه پیدا کند. اهمیت کم کم به ویژگی شفاهی گفتار معطوف می شود چراکه مکالمه پیش از هر چیز، امری شفاهی است.

تحول زبان شناسی اجتماعی، که در این جا به اختصار بیان شد،رویدادی سریع بود و با یک بازتعریف و جهت گیری جدید از موضوعش و از مفاهیم توصیفی و متدولوژیکی همراه بود. نتیجه آن این شد که تحلیل مکالمه به سرعت پیشرفت کند و تعاملات میان جریان های گوناگون طی چند دهه اخیر غنی تر شود.

1.3.7 رویکرد کاربردشناختی

مفاهیم کاربرد شناسی[186] که از تلاقی رشته های متعددی متولد شدند، جهت های متعددی را پیش گرفتند. کاربرد شناسی فاصله زیادی با یک رشته و یکپارچه دارد چراکه هیچ اتفاق نظری بین محققان درخصوص تعیین حدود آن، فرضیاتش و حتی اصطلاحات آن بوجود نیامده است. کاربرد شناسییک چهارراه بزرگ بینارشته ای برای زبان شناسان، منطق دانان، معناشناسان، روان شناسان و جامعه شناسان است. تنوع جریاناتی که آن را تغذیه کردند همزمان باعث غنای آن هم شد. اقدام به معرفییک نظریه عمومی از کاربرد شناسی در حد و اندازه یک رساله بسیار مشکل به نظر می رسد. به همین دلیل است که ما در این بخش به ارایه چند علامت مفید و به واضح ترین شکل ممکن بسنده می کنیم.

برخی بر این باورند که کاربرد شناسی بویژه واژه "گفتمانه"[187] به معنای ورود رفتار زبانی به یک نظریه عمل است. برخی دیگر آن را در رابطه ای با ارتباط، و یا هر نوع تعامل میان ارگانیسم های زنده در نظر می گیرند. و سرانجام برخی معتقدند که کاربرد شناسی علم بکارگیری زبانی در بافت است و یا بطور دقیق تر کاربرد نشانه ها در یک بافت است. تمامی این جهت گیری در خصوص موضوع مورد مطالعه کاربرد شناسی منجر به اندیشه هایی می شود که تفکرات دیگری منشا می گیرند و ما آن ها را در ذیل معرفی می کنیم:

قدیمی ترین تعریف از کاربرد شناسی را ارمانگو[188] (1985: 5) از موریس (1938) نقل می کند: " کاربرد شناسی بخشی از نشانه-معنا شناسی است که ارتباط میان نشانه ها و کاربران را بررسی می کند".

موریس خاطر نشان می کند که بدلیل اینکه بیشتر نشانه ها توسط ارگانیسم های زنده تفسیر می شوند، می توان به کاربرد شناسی جنبه های زیستی نشانه شناسی را اختصاص داد. مقصود او از این جنبه ها، پدیده های روان شناختی، بیولوژیکی و جامعه شناختی مرتبط با عملکرد نشانه هاست.

در این حالت، کاربرد شناسی بر نحو و نشانه شناسی دلالت می کند چراکه هدف مطالعه ارتباط میان نشانه ها از یک طرف و میان نشانه ها و اشیا از طرف دیگر، به منظور بدست آوردن روابطی است که نشانه ها را به مفسران مرتبط می کند.

از دیدگاه دیلر و رکاناتی[189] (1979) " کاربرد شناسی استفاده از زبان در گفتمان و علایم خاصی را مطالعه می کند که، در زبان، دال بر رسالت گفتمانی اش هستند". به عقیده آنها، معناییک جز زبانی فقط می تواند از راه کابردش در گفتمان تعریف شود.

تعریفی که به نظرمان از بقیه راضی کننده تر است، تعریفی است که فرانسیس جک[190] (1979) ارایه می کند: " کاربرد شناسی زبان را به عنوان پدیده ای در نظر می گیرد که همزمان هم کلامی است و هم اجتماعی".

زبان همچون مجموعه ای بینافاعلی از نشانه ها تلقی می شود که کاربردشان بوسیله قوانین پذیرفته شده معین شده است. این امر به مجموعه ای که شرایط احتمالی گفتمان مربوط می شود، یعنی روابطی که بین نشانه ها و کاربرانشان از یک سو و میان جملات و گویندگان از سوی دیگر شکل می گیرند. ابتکار رویکرد کاربرد شناختی در مفاهیم بنیادینش نهفته است که نه از گفتار محض زبان شناسی و نه از فلسفه نشات می گیرد.

  • مفهوم کنش

زبان فقط برای نشان دادن واقعیت استفاده نمی شود بلکه در انجام کنش ها نیز کاربرد دارد. صحبت کردن، عمل کردن بر روی دیگریست. این مفهوم تاثیراتی را که گفتمان بر روی گویشور- شنوندگان می گذارد برجسته تر می کند. در چنین سطحی، توجه بر بعد تعاملی و بیناکنشی ای متمرکز است که هر توع تولید زبانی را سبب می شود. بنابراین کاربرد شناسی دو وظیفه دارد: تعریف کنش های گفتاری، به عبارت دیگر مشخص کردن ویژگی های بافت و تعیین کردن گزاره ای که توسط یک عبارت بیان می شود.

مسئله کنش های گفتارییافتن شرایط لازم و کافی است برای موفقیت و یا صرفا تحقق عادییک کنش گفتاری است. این شرایط شامل وجود یا نبودن برخی ویژگی ها در بافتی است که کنش گفتاری بوجود می آورد (نیت گوش ور، دانش ها، اعتقاد، انتظارات، تاثیرات و...).

  • مفهوم بافت

بافت موقعیتی عینی است که در آن گفتمان بیان می شود؛ بافت تمامی پارامترها همچون مکان، زمان، هویت و ماهیت روابطی که طرفیت را با یکدیگر درگیر می کند در برمی گیرد. در یک کلام، بافت تمام آن چیزهایی است که باید دانست تا یک گفتمان را فهمید و ارزیابی کرد. بنابراین، موضوع کاربرد شناسی بررسی عمومی ترین روابط میان گفته و گفته پردازی، میان جملات و بافت های تولیدی شان است. بافت افرادی را در برمی گیرد که در دنیای واقعی وجود دارند، هویت طرفین مکالمه، محیط فیزیکی و اجتماعی شان، مکان و زمان بیان گفته هاست.

  • مفهوم عملکرد

عملکرد به مفهموم تحقق عمل در بافت است چنانکه یا توانش گویش وران در آن به فعل در می آید و یا بتوان ورود در کنش گفتار در قابل فهم ترین برداشت از توانش ارتباطی را متصور بود.

در تلاقی چندرشته ای که کاربرد شناسی در آن شکل گرفته است می توان سه جریان اصلی تفکر را در نظر گرفت:

  1. کاربرد شناسی ظاهرا جزیی از نشانه شناسی است؛ نمادهای اندکسی را مطالعه می کند یعنی اصطلاحاتی که کعنی شان بگونه ایست که ارجاع شان بسته به شرایط کاربردشان تغییر می کند. ارتباط نشانه و مفسر به گونه ای در نظر گرفته می شود که بر ارتباط میان فاعل و مفعول تاثیر می گذارد. این روش از نظریه پرس[191] الهام گرفته شده است.
  2. رویکرد کاربرد شناختی تابعی از نظریه کنش گفتاری نیز هست که توسط اوستین و سرل[192] بیان شد. نظریه کنش های زبان از این تفکر که کوچکترین جز ارتباطات انسانی، تحقق برخی از انواع کنش (بیان غیر مستقیم[193]، بیان تاثیری[194]) است منشا می گیرد. کنش غیر مستقیم چیزی است که با همزمان با سخن گفتن انجام می گیرد، درحالیکه کنش تاثیری با صورت گرفتن تاثیر مورد نظر محقق می شود: سخن گفتن عمل کردن است. اثر گذاری تاثیری است که توسط سخن بر وری شنونده اعمال می شود.
  3. کاربرد شناسی از میراث زبان شناسی گفته پردازی استفاه می کند که توسط بنونیست[195] مطرح شد. کاربرد شناسی زبانی معنییک کنش گفتاری را با کارکرد ارتباطی اش تعریف می کند و تصوری از آن معنی ارایه می دهد که بر کارکرد گفته ای آن متمرکز است. نتیجه می شود که کنش گفتارییک کنش با ماهیت ویژه یعنی کنش گفته پردازی است.

پس از این اشاره کوتاه به گذشته نظریاتی که به شکل گیری کاربرد شناسی منتهی شدند، بنظر می رسد که این رشته راه پژوهش را گفتمان شفاهی را می گشاید. کاربرد شناسی علیرغم عدم تعیین حدود حوزه اش، رشته ای زنده است که در آینده ای نزدیک می تواند گزینه ای مطرح در تحلیل گفتمان باشد. کاربرد شناسی که ایده اولیه اش این بود که "گفتار، به گونه ای، عمل کردن بر روی شنونده است" به نوعی ابزارهایی در اختیارمان می گذارد که بررسی شیوه ای را ممکن می سازد که ناطق بوسیله گفتارش بر شنوندگانش اعمال اقتدار می کند.

1.3.8 رویکرد نشانه-معناشناختی

از تلاقی دو جریان اصلی تفکر بوجود می آید: نشانه شناسی از طرح سوسور زاده شد و نشانه-معنا شناسی از اثر پرس شکل گرفت. در مورد اول، نشانه شناسی توسط سوسور معرفی شد ولی فعالیت های او در زبان شناسی است و نه در فلسفه. او به نشانه شناسی نیاز داشت تا بتواند این موضوع را در زبان شناسی مطرح کند که "زبان سامانه ای از نشانه هاست که ایده ها را بیان می کند و از این منظر با نوشتار، الفبای ناشنوایان، آداب نمادین، اشکال مودبانه، علایم نظامی و ... قابل مقایسه است". نشانه شناسی مهم ترین این سامانه هاست. به عقیده سوسور می توان علمی را طراحی کرد که زندگی نشانه ها را در درون زندگی اجتماعی مطالعه کند و می توان آن را نشانه شناسی نامید. زبان شناسی تنها بخشی از این علم عمومی تر استو ارتباط مستقیم سوسور با نشانه شناسی غیر زبان شناختی به این جملات محدود می شود ولی همین جملات هم نقش مهمی ایفا می کنند. این تعریف از نشانه شناسی از طرف سوسور به مجادله ای منجر می شود که دو گرایش از آن زاده می شود:

  • از طرفی، کسانی معتقدند که نشانه شناسی دربر گیرنده زیان شناسی است و از سوی دیگر کسانی که فکر می کنند نشانه شناسی تنها بخش از زبان شناسی است. بعنوان مثال رولاند بارت[196] بر به روز بودن پژوهش های نشانه شناختی در دوره پیشرفت ارتباطات جمعی تاکید می کند ولی "فقر" حوزه های کاربرد نشانه شناسی (قوانین راهنمایی رانندگی، ارسال پیام[197]، ...) بارت را مجاب به بیان این نکته می کند که هر مجموعه نشانه شناختی مهم نیازمند زبان است، "هر سامانه نشانه شناسی با زبان درگیر می شود". به این ترتیب، نشانه شناسی شاخه ای از زبان شناسی خواهد بود و نه عکس آن. از نظر جورج مونن[198] نشانه شناسی مطالعه تمام سامانه های نشانه ای بجز زبان های طبیعی است.
  • از دیدگاه پرس، نشانه-معنا شناسی طرح نشانه شناسی سوسور را از سر می گیرد؛ ولی برخلاف آن از اهمیت دادن به زبان و جامعه امتنا می کند. نشانه-معنا شناسی نظریه عمومی وجه مدلولی را را نظریه اصلی خود قرار می دهد. اصطلاح نشانه-معنا شناسی در کاربرد امروزی اش، اولین بار توسط پرس بکار برده شد. نشانه-معنا شناسی ای این نویسنده مد نظر دارد علمی از نشانه هاست.

از دید پرس انسان توسط نشانه ها فکر می کند چراکه تفکری که می شناسیم، تفکر نشانه هاست؛ یا بهتر، این تفکر، نشانه است. یکی از خصوصیات نشانه ارجاع همیشگی به نشانه ای دیگر است. به این ترتیب تفکر نیز یک نشانه است که به تفکری دیگر ارجاع می دهد که نشانه مفسر آن است. تفکر ارجاعی نیز تفکر دیگری ارجاع داده می شود که آن را در فرایندی مداوم و بی پایان تفسیر می کند. خود انسان نیز یک نشانه است. وقتی که فکر می کنیم، ما نشانه هستیم. نشانه-معنا شناسی پرس فاصله زیادی با یک رشته تجربی دارد؛ پایه و اساس آن فلسفی و اندیشمندانه است.

نشانه-معنا شناسی پرس سه بخشی است به این معنا که مفهوم نشانه در آن بر سه مولفه استوار است:

  • ماده دال[199]: ابزار، حامل، ویژگی ادارکی و معتبر[200]؛
  • مدلول و نمود[201]؛
  • تفسیرگر[202] که با مفسر که یک فرد تجربی است تفاوت دارد. تفسیرگر از نظر پرس مولفه سازنده نشانه است. ارتباط کاربرد شناختی میان یک نشانه و دیگری (تفسیرگر آن) نیز کماکان یک نشانه است (که آن هم تفسیرگر خود را خواهد داشت). این فرایند تبدیل میان نشانه و تفسیرگر را می توان با روابطی نشان داد که یک کلمه با عبارتی که در فرهنگ لغت آن را توضیح می دهد: هم معنایی یا اطناب، تمامی عباراتی که می توان دوباره تعریفشان را در واژه نامه پیدا کرد، تعریفی که همواره فقط از کلمه تشکیل شده است. نشانه یک نشانه خواهد بود مگراینکه نتواند به نشانه دیگری برگردانده شود و در آن کاملا توسعه یابد.

پرس هسته مفهوم نشانه-معنا شناسی خود را از نشانه ها و چرخش آن ها ساخت. بر مبنای همین نشانه-معنا شناسی است که یک صورت صرفی[203] فهمیده می شود و ارتباطش در آن شکل می گیردو معنا تابع کاربرد می شود.

ما دو تمایز مهم تحلیل زبان به شکل عام و تحلیل نشانه-معنا شناختی به شکل خاص را به پرس مدیون هستیم: تمایز میان یک اصطلاح که به عنوان نوع شناخته می شود و وقوع این اصطلاح؛ نشانه شناسی کاربردی از هر چیز عوامل تابع و وقوع یک نشانه و تمایز میان نشانه-نمایه، نشانه-نماد و نشانه-شمایل[204] اهمیت می دهد. نشانه یک نماد است اگر آنچه را به ذهن متبادر می کند، قراردادی تبیین شده باشد. مثل عموم نشانه های زبانی و کدهای فرهنگی. به شکل دقیق تر، قرارداد مدلولی را به نشانه ربط می دهد و هر وقوع نشانه به این ارتباط فعلیت می بخشد. نماد از دیدگاه پرس اختیاری بودن نشانه سوسوری را دربر می گیرد. نشانه یک نمایه است اگر هریک از وقوع های آن وجود خارجی داشته باشد، مثل دود و آتش، بیماری و علایم آن، ردپا و راه رفتن. ور در نهایت نشانه-شمایل ویژگی های مشترکی با آنچه نماینگر آنست دارد ولی تمامی این ویژگی ها را دارا نیست. می توان نقشه ها، عکس ها و یا ماکت ها را مثال زد.

این تقسیم سه گانه نماد-شمایل-نمایه ارزش نشانه-معنا شناختی عام دارد. با این حال، بروز یک نشانه نمایی کاربرد زبان شناختی دارد: ارجاعاتی مثل "من"، "اینجا"، "الان"، با توجه به بافت موجود مشخص می شوند. بخشی از نشانه-معنا شناسی، آن ها را بعنوان نمادهای نمایه ای مطالعه می کند؛ و این نقطه همگرایی زبان شناسی، کاربردشناسی زبان و نشانه-معنا شناسی است.

در فرانسه، تحت تاثیر لویس-استراس[205]، بارت و گرمیس، نشانه-معنا شناسی به مطالعه اشکالی اجتماعی که کارکردی "همانند زبان" دارند (سامانه خویشاوندی، افسانه، مد) و مطالعه زبان ادبی سوق پیدا کرد. نشانه-معنا شناسان با اختصاص مطالعه روایی متن، به عنوان کاربردی معنادار، به نشانه-معنا شناسی خیزی در پژوهش ها ایجاد کردند. بنابراین نشانه-معنا شناسی مطالعه کابردهای معنی دار در حوزه متن است.

تحلیل گفتمان نتیجه تحلیل روایی[206] است. کاربرد معنی دار مثل معنی بیان شده بنظر می رسد، یعنی مثل معنا و مثل گفتمان درباره معنی، ب این مفهوم که عمومی سازی معنا پیش از تولید گفته ها و ترکیب آنها در گفتمان روی نمی دهد؛ در مسیر خود توسط ساختارهای روایی تعویض می شود و همین ساختارها هستند که گفتمان معنی دار و بیان شده به شکل گفته را تولید می کنند. از سال ها قبل، خواندن متن و تصویر و مطالعه روایی که اهیمت زیادی پیدا کرده اند و امید می رود نشانه-معنا شناسی ای بوجود آید که خود را بیش از پیش به سایر تحلیل های گفتمان نزدیک کند. غنای متودلوژیک تحلیل روایی و امکان اعمال آن در رسانه ها (مطبوعات، رادیو، تلویزیون) و در سینما راه را بر نشانه-معنا شناسیگفتمان باز می کنند. گفتمان در حوزه پیام های ترکیبی رمزگذاری شده قرار دارد که صدا، تصویر، نوشته و موسیقی در آن با هم ترکیب می شوند. در این سطح، یک همبافتگی وجود دارد که تحلیلی خاص از نشانه-معنا شناسی می طلبد چراکه گفتمان با در کنار هم قرار گرفتن اجزا ناهمخوان آن بروز پیدا می کند.: گفتارها، صداها و تصاویر. تحلیل چنین گفتمانی ناظر را ملزم می کند در تحرکی مداوم قرار گیرد که شامل ضبط کردن، گوش کردن، نگاه کردن و... است.

با ورود رسانه های رادیویی و تلویزیونی، از میدان نوشتار که تا اینجا موضوع نشانه-معنا شناسی بود خارج می شویم تا کار بر روی مبادلات کلامی ای میسر شود که در طی آن ها روایت بروز پیدا می کند. تمامی طرح های اشکالی تحلیل نوشتار شامل گفتگوها می شوند. تحلیل نشانه-معنا شناختی به رویکردهای بیناکنشی و مکالمه ای معطوف می شود و اینجاست که موضوع تحلیل خود را می یابد.

نشانه-معنا شناسان با ارایه نظریه چرخش نشانه ها، الگویی تحلیلی تهیه کردند که حکم منبع الهام بخشی را بریمان خواهد داشت که تفکرات را به روابط جذبی معطوف می کند که کلمات در گفتمان سیاسی بوجود می آورند.

بعنوان جمع بندی، می توان نتیجه گرفت که نظریه های پایه ای که ابزار کار با تفکرات گفتمان سیاسی هستند، با این مسیر کوتاه از از رویکردها در تحلیل گفتمان شکل گرفت.

پژوهشگرعضو گروه پژوهشی زبان شناسی- انفورماتیک و نشانه-معناشناسی" دانشگاه فرانش- کنته (بزانسون) و گرادیپ دانشگاه کبک مونترال"

برگرفته از وبسایت http://www.chaire-mcd.ca

 

ویژه نامه «زبان و متن»
http://www.anthropology.ir/node/18342

 

[1]LES BASES THÉORIQUES EN ANALYSE DU DISCOURS

Alpha Ousmane BARRY

Chercheur associé au GRELIS de l’Université de Franche-Comté (Besançon) et au GRADIPde l’Université du Québec à Montréal (UQAM)

 

[2]. discours

[3]. Analyse de discours

[4] GRAWITZ

[5]. énoncés

[6]. Ferdinand De SAUSSURE

[7]. La langue

[8]. La parole

[9]. Charles BALLY

[10]. Sujet parlant

[11]. contexte

[12]. Acte de discours

[13]. GUILLAUME

[14]. formalistes

[15]. OPP

[16]. Principe de l’immanence

[17]. discursif

[18]. BENVENISTE

[19]. La théorie des actes de parole

[20]. AUSTIN

[21]. énonciation

[22]. Sémiologie de la langue

[23]. L. GUESPIN

[24]. Contextualisation

[25]. Acte individuel

[26]. locuteur

[27]. Jean-Michel ADAM

[28]. Propriétés textuelles

[29]. C. FUCHS

[30]. Michel ARRIVE

[31]. sens

[32]. La grammaire textuelle

[33]. Cohérence discursive

[34]. Cohérence textuelle

[35]. Fonction propositionnelle

[36]. Fonction illocutoire

[37]. Fonction perlocutoire

[38]. énonciateur

[39]. allocutaire

[40]. Acteurs sociaux

[41]. émetteur

[42]. récepteur

[43]. destinateur

[44]. destinataire

[45]. MAINGUENEAU

[46]. Approche énonciative

[47]. Déictiques spatiaux et temporels

[48]. modalisateurs

[49]. JAKOBSON

[50]. embrayeurs

[51]. disjonction

[52]. Relations intersubjectives

[53]. partenaire

[54]. G. KLEIBER

[55]. Mémoire discursive

[56]. André PETIT-JEAN

[57]. KERBRAT ORECCIONI

[58]. DUCROT

[59]. sémantique

[60]. pragmatique

[61]. CULIOLI

[62]. Co-énonciateur

[63]. Énonciateur potentiel

[64]. dichotomie

[65]. asserteur

[66]. Fonction émotive

[67]. Fonction conative

[68]. présupposé

[69]. posé

[70]. performatif

[71]. implicite

[72]. subjectivème

[73]. Linguistique immanente

[74]. énonciataire

[75]. pragmaticiens

[76]. interactionnistes

[77]. GOFFMAN

[78]. GUMPERZ

[79]. HYMES

[80]. BACHMANN

[81]. signifiant

[82]. signifié

[83]. Catherine KERBRAT

[84]. encodage

[85]. décodage

[86]. compétence

[87]. Performance

[88]. CHOMSKY

[89]. générativisme

[90]. Alternance des tours de parole

[91]. interactants

[92]. Contexte interlocutif

1. L’Approche conversationnelle

[94] .L’interactionnisme symbolique

[95]. L’ethnographie de la communication

4.L’ehnométhodologie

5.MEAD

6.BACHMAN

7. Rodolphe GHIGLIONE

8. GOFFMAN

 

[101].Les échanges confirmatifs

[102] . Les échanges réparateurs

[103].CHOMSKEY

[104] .HYMES

[105]. Les paramètres spatio-temporels

[106].Les règles d’interprétation

[107] . L’ethnométhodologie des conversations quotidiennes

[108]. HERITAGE

[109]. SCHEGLOFF

[110] . SACKS

[111].Genève

[112] .Lyon

[113] .ROULET

[114].L’analyse hiérarchique

[115] . L’analyse fonctionnelle

[116].L’école de Genève

[117] . La complétude interactionnelle

[118] . La complétude interactive

[119].MOESCHLER

[120].SPERBER

[121].WILSON

[122].CATHERINE KERBRAT ORECCHIONI

[123].BANGE

[124].Dialogisme et polyphonie chez BAKHTINE

 

[125]. La dimension interactive du langage

[126].La construction hybride

[127].Les commentateurs de la théorie de BAKHTINE

[128] .TODOROV

[129].ADAM

[130] . KRISTEVA

[131] . L’intertextualité

[132] . L’espace intertextuel

[133] .GENETTE

[134] .La transtextualité

[135] .La paratextualité

[136] . La métatextualité

[137] . L’architextualité

[138].Jean Michel ADAM

[139] . L’hypertextualité

[140] . Hpertexte

[141] . Hypotexte

[142]. Palimpsestes

[143] . MAINGUENEAU

[144].DUCROT

[145] . L’unicité du sujet

[146].Sujet parlant

[147] .Locuteur

[148] .Énonciateur

[149].AUTHIER-REVUZ

[150] .Hétérogénéités montrées

[151] .Hétérogénéités constitutives

[152] .GRELIS

[153] . PEYTARD

[154] .L’approche sociolinguistique

[155].GUMPERZ

[156].La sociologie interactionnelle de GUMPERZ : une approche interprétative du discours

[157] . Le locuteur idéal

[158] .GRICE

[159]Prosodique

[160]inférence

[161]Approche variationniste

[162] LABOV

[163]Conversationnel

[164]Règles de discours

[165]Rituels sociaux

[166]BOURDIEU

[167] Acte d’autorité

[168]DUBOIS et SUMPS

[169]Langages

[170]HARRIS

[171]LACAN

[172]ALTHUSSER

[173]Jean-Paul FAY

[174]Grammaire générative

[175]CHOMSKY

[176]GREIMAS

[177]Jean DUBOIS, J.C CHEVALIER, Henri MITTERAND

[178]BARTHES, POTTIER, QUEMADA

[179]Maurice TOURNIER

[180]Lexicométrie

[181]Michel PÊCHEUX

[182]Michel FOUCAULT

[183]MAINGUENEAU

[184]Distributionnalisme

[185] Sociolinguistique interactionnellle

[186]Pragmatique

[187]Praxis

[188]ARMENGAUD

[189]DILLER et RECANATI

[190]Francis JACQUES

[191]PEIRCE

[192]AUSTIN et SEARLE

[193] Acte illocutoire

[194] Acte perlocutoire

[195]BENVENISTE

[196]Roland BARTHES

[197]Semaphore

[198]Georges MOUNIN

[199]MatérielSignifiant

[200]Trait perceptive et pertinent

[201]Signifié et representé

[202]Interprétant

[203]Paradigme

[204]Index, symbole, icône

[205]Claude LEVIS_STRAUSS

[206]Analyse narrative