پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

پژوهشی در گویش عربی خوزستان 3 (اسم های علم)



      پژوهشی در گویش عربی خوزستان 3 (اسم های علم)
رسول بلاوی

تصویر: روستای سید محمد تفاخ (الهدامة) - شمال خوزستان - بهار 1390
عکس: قاسم منصور آل کثیر
اسم علم یا خاص اسمی است که بر انسان یا حیوان یا شیء معین و کاملاً مشخصی گذاشته شود.
اسم علم یا خاص وقتی بر زبان آورده می شود در ذهن گوینده و شنونده صورتی نقش می بندد که در میان افراد هم جنس خود مشخص است، مانند همه ی نامهایی که انسان برای خود بر می گزیند مانند: علی، خالد، مریم، زینب، و همچنین همه نامهای مناطق و کشورها و شهرها و روستاها و رودخانه ها و کوهها و قبایل ، ‌مانند: الحمیدیه (نام شهری در غرب اهواز)، الکرخه (نام رودی)، الحلاف (نام قبیله ای).
اسم علم بر دو نوع است :
الف- مفرد: اسمی است که از یک واژه ساخته شده باشد، مانند: یوسف ،‌ سعید ، ‌فاطمه.
ب- مرکب: اسمی است که از ترکیب حداقل دو واژه ی دیگر به وجود آمده باشد ،مانند: عبدالله ، ماشاف ،‌ عبدالرضا.
اسم علم از جنبه ی وضع یا مرتجل است یا منقول:
مُرتجل اسمی است که سابقة علمّیت نداشته بلکه در مرتبه ی اوّل واضع لفظی را اختراع کرده و نامگذاری نموده، مانند: مَرْیَم، سعاد.
و علم منقول اسمی است که در اصل اسم جنس بوده، سپس برای فردی وضع شده ، ‌و بیشتر اعلام از این قبیل است، مانند: کمال، ناصر، فهد، عبدالله.
این انتقال معمولاً از موارد زیرصورت می گیرد:
(1)- از مصدر : کمال ، ‌نَصِر.
(2)- از صفت : ناصر ، جمیله ، سعید.
(3)- از اسم جنس: اَسَد، إچلیب، إیریو، فَهَد.
(4)- از ترکیب : عبدالحسین ،‌یارالله، ماشاف.
اسمهای علم مردم عرب خوزستان را می توان به دو گروه اساسی تقسیم کرد: الف- اعلام شهری ب- اعلام غیر شهری . قسم دوم شامل اعلام روستایی و بدوی و تمامی اعلامی می شود که مردم عامی به کار می برند.
 
الف- اعلام شهری:
این قسم شامل اعلام سنّتی  بوده و می توانیم آنها را به شکل زیر تقسیم کنیم:
(1)- اعلام مذهبی: مثل «احمد» و «محمد» که مسلمانان در دیگر دوره ها این دو را به عنوان اسم انتخاب کرده اند و هنوز در خوزستان این نام ها را ، به باب تیّمن و تبرّک به پیامبر (ص) استفاده می کنند.
و مثل «عبدالله»  که علم مرکب اضافی است یعنی اضافه «عبد» به «الله» و نیز «نصرالله» و «خیر الله» و «جارالله»، که همگی هنوز هم کاربرد دارند. «عبدالله» یک نام بسیار قدیمی است و در جاهلیت هم وجود داشته است.مثلاً پدر پیامبر (ص)، عبدالله نام داشت و شاید در آن دوره در کنار «عبداللات» به کار می رفته است (سامرائی ، ابراهیم : زبان شناسی تطبیقی،ص222).
یکی دیگر از اعلامی که با «عبد» شروع می شود، «عبدالنبی» است که میان مسلمانان از قدیم رایج بوده است .
1- لفظ «عبد» فقط به کلمة جلالة «الله» اضافه نمی شود، بلکه به دیگر اسماء و صفات خداوند هم اضافه می شود، مانند: «عبدالعظیم» ،‌«عبدالقادر» ، «عبدالمجید» ،«عبدالجبار» ،‌«عبدالرحمان»،«عبدالجلیل». نامگذاری با «عبد» که به این اسماء و صفات اضافه شده باشد، دستاورد اسلام است و در آغاز حکومت بنی امیه رایج شد(همان، ص223).
اضافه کلمه «عبد» به لفظ جلالة الله یا دیگر نامهای خداوند محدود نمی شود، بلکه به اسم ائمه و دیگر اولیای شایسته خداوند یا لقبهای آنها سرایت کرد. مثل «عبدالامیر» و «عبدعلی» و «عبدالحسین» و «عبدالکاظم» و «عبدالزهرا» و «عبدالساده».
ناگفته نماند که گاهی لفظ «عبد» را از تمامی اسمهای پیشین – بجزء عبدالله – حذف می کنند و آنها را برای نامگذاری فرزندان خود استفاده می کنند، مثل : قادر، رحمان، نبی، کاظم، زهرا.
(2)- اعلام تاریخی: این قسم شامل علمی می شود که در قدیم به کار می رفته و هنوز هم کاربرد دارد، مثل : «علی»، «سلمان»، «عمار».
و نیز از این قبیل است اعلام منقول که از صفت و مصدر به علم نقل شده اند، مانند: الحسن، الحسین، العباس، ...... این اسمها هنوز هم کاربرد دارند ولی بدون «ال».
و نیز علمهایی که در علمیّت رایج بودند و سپس متروک شدند، امروزه ،‌برای زنده کردن اسمهای اسلاف و گذشتگان ،‌ دوباره به این اسمها روی آورده اند،‌مثلاً اسمهایی چون «طارق» ،‌«عدنان» ،‌ «مازن» ،‌«رائد»،....
(3)- اسمهای اعجمی: در دهه های اخیر مردم خوزستان خصوصاً در میان شهر نشینان اسمهای اعجمی را به کثرت بر فرزندان خود اطلاق می کنند، و این نامها به همراه واژه های دخیل دیگر، وارد گنجینه ی فرهنگی مردم عرب خوزستان شده اند، به عنوان مثال نامهایی همچون:   «بهروز»، «رستم»، «پوریا»، «امید»،....
 
ب-اعلام غیر شهری (روستایی):
اطلاق اعلام بر اشخاص به طور کلی دلیل پیشرفت جامعه ی  انسانی است . چون اطلاق اعلام مرحله ی پیشرفته ای از تاریخ عمومی انسانی را تشکیل می دهد، و بیانگر سطح تمدن و فرهنگی است که جامعه آن را پشت سر می گذارد، به همین جهت اعلام ، نزد انسانهای فرهیخته دارای دلالت عالی است و بر سطح عقلانی خاصی دلالت دارد، در حالی که نزد روستاییان از سطح خاص دیگری حکایت می کند و با دیدی زبان شناسانه و جامعه شناسانه به اعلام این مردم می توانیم فقر اجتماعی آنها را دریابیم، گاهی پست ترین واژگان را برای اشخاص انتخاب میکنند، مانند: «گِشّایه» به معنای کاه ریز، «إمْطَشَّر» به معنای پراکنده شده.
به طور کلی اسمهای آنان را علاوه بر (اعلام شهری)، می توان به چند دسته تقسیم کرد:
(1)- اسم گیاهان: حنظل (هندوانه ابوجهل) ،‌موزه (موز)، رّمان(انار)، حَرْفَشْ (نوعی گیاه).
(2)- اسم مکانها: و ادی (بیابان)  ،‌شاطی(ساحل)، غدیر(برکه آب).
(3)- اسم حیوانات : یرو (توله سگ)، چلب(سگ)، یحش (کره خر)، فَهَد(پلنگ)، أَسَد(شیر).
(4)- اسمهایی که بر آثار طبیعی دلالت دارند: صلبوخ (ریگ)، صخر(سنگ).
(5)- اسمهایی که بر ابزار دلالت دارند: مِنْیَل (داس)، سِیف (شمشیر)، خَنْجَر.
(6)- اسمهایی که اشاره به یک حادثه تاریخی یا وقوع درگیری دارند: جنگی، فتنه(آشوب).
(7)- اسمهایی که بر صفات دلالت دارند: ثِجِیل (سنگین)، مظلومه (مورد ظلم واقع شده).
(8)- اسمهایی که بر زمان دلالت دارند: خمیس (پنج شنبه)، جمعه، شعبان ، رمضان.
گرچه این نامها بیشتر درمیان روستائیان مشاهده می شود، ولی شهر نشینان از این نامها بی نصیب نبودند و اغلب نامهایی که انتخاب می شود، بین شهرنشینان و روستائیان مشترک است.
 
    کنیه:
اگر اسم علم با الفاظ أبو، اُم، ابن، اخو، بت و إخت آغاز شود کنیه نامیده می شود، مانند: ابو جاسم، ام صالح، ابن صادق ، اخو عّمار،‌ بت کاظم، إخت علی.
کنیه در زبان عربی برای ادای احترام و گرامی داشت شخص به کار می رود و در آداب ورسوم اقوام دیگر کاربردی ندارد.
معمولاً بیشتر کنیه ها واقعی ومطابق با حقیقت می باشند، مثلاً ابوتوفیق (اگر نام فرزند شخصی توفیق باشد)، و بت کاظم . و بعضی کنیه ها را خود شخص انتخاب می کند تا دیگران او را با آن خطاب کنند، مثلاً : علی ابو دانیال (اگر علی واقعا فرزندی به نام دانیال نداشته باشد).
و تعدادی دیگر از کنیه ها به طور تعارفی در میان مردم خوزستان متداول هستند که برای احترام شخص او را با آن خطاب می کنند، ذیلاً به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
- ابراهیم :أبوخلیل / ابو اسماعیل
- أحمد : ابو شهاب
- اسماعیل : ابوابراهیم
- جبّار: ابوستار
- جعفر: ابوصادق
- جواد: ابو کاظم
- حسن: ابوعلی / ابوفلاح
- حسین: ابو علی
- خالد :ابوولید
- خِضِر: ابویاس
- داود: ابوسلمان
- رضا: ابو محمد
- سلمان: ابو داود
- صادق : ابو جعفر
- صالح: ابو مهدی
- طه : ابو یاسین
- عباس: ابو حمزه
- عبدالساده: ابو حازم
- عبدالله: ابو نجم
- علی: ابو حسین
- عمّار: ابو یاسر
- فاضل: ابو عباس
- کاظم: ابو جواد
- محمد: ابو جاسم
- مسلم : ابو عقیل / ابو طاهر
- مهدی : ابوصالح
-هادی :ابو حسن
- یاسر: ابو عمّار
- یعگوب: ابو یوسف
- یوسف: ابو یعگوب
در خوزستان هر طایفه ای نیز کنیه ای برای خود دارد که به آن معروف است،‌به عنوان مثال: العبیات (اخوة دلّه ) ، الحیادر (اخوة فِریه)، البوعبید(اخوة سعده)، السواعد (اخوه بشخه)، الحلاف (اخوه سعده)،...
نکته: بعضی از کنیه های موجود درخوزستان به جهت وجود صفتی در شخص برای او وضع می شوند، مثلاً: کسی که به شجاعت و شهامت معروف باشد به او «اخوخَیْتَه»می گویند و یا کسی که همیشه برای خود و دیگران مشکل ساز است و با مردم اختلاف دارد، به او «ابوالعوایر، یا ابوالطراجیع،‌ یا ابوالطلایب» میگویند. ذیلاً به چند مورد از این کنیه ها اشاره می شود:
-  ابو رأس الحار: کسی که زود ناراحت و خشمگین  می شود (کنایه از ابوالفضل العباس [س] می باشد) .
-  ابن وادم: کنایه از کسی که صاحب اخلاق والا و پسندیده باشد.
-  ابن حلال یا ابن خیّر: کنایه از انسان پاک و بزرگ است.
-  ابن طایفه: کنایه از انسان صاحب نسب.
[منابع در انسان شاسی و فرهنگ محفوظ است]
دکتر رسول بلاوی، پژوهشگر و استاد دانشگاه در خوزستان.