پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
درباره رضا سید حسینى؛ خیلى خوشمزه بود آن دوران!

در طبقه چهارم انتشارات صدا و سیما ـ سروش ـ مشغول به کار است و چندین جلد فرهنگ آثار (Dictionaries des Oeuvres) و میز شلوغ کارش حکایت از ادامه کار «فرهنگ آثار» دارد. مردى که ده دوازده سال است مشغول سروسامان دادن به این کار است وتا امروز چهار جلد از آن را با همکارى مترجمان زیادى منتشر کرده است. سالیان درازى سردبیر مجله «سخن» بوده و در آن سالها هر هفته جلساتى داشته با پرویز ناتل خانلرى، نادر نادر پور، جمال میرصادقى، بهرام صادقى و دیگران. زمانى هم در جمع اصفهانى ها بوده است (در فاصله سالهاى ۵۳ تا ۵۶) و به قول خودش «یگانه ترک بین اصفهانى ها!»...
رضا سید حسینى متولد اردبیل (۲۲ مهر ۱۳۰۵) - وفات تهران(۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۸) نویسنده ، مترجم و فرهنگ نویس
شروع به کار ترجمه از سن ۱۶ سالگی و با ترجمه از ترکی قفقازی و ترکی استانبولی
انتشار اولین ترجمه از فرانسه ۱۳۲۶
ورود به مدرسه پست و تلگراف تهران و اشتغال به تحصیل در رشته ارتباطات
سفر به پاریس برای تکمیل مطالعات
تحصیل دوره ای کوتاه در فیلم سازی در دانشگاه U.S.C آمریکا
بازگشت به ایران و فراگیری عمیق تر زبان فرانسه و فارسی نزد اساتیدی همچون عبدالله توکل، پژمان بختیاری، دکتر ناتل خانلری
استخدام در اداره مخابرات و کار در رادیو و تلویزیون
تدریس مبانی نقد فلسفه هنر و ادبیات در آموزشکده تئاتر
سردبیری مجله سخن در چند دوره
انتشار۳۴ جلد کتاب و ترجمههایی از آندره مالرو، مارگریت دوراس، یاشار کمال، ناظم حکمت، ژان پل سارتر، آندره ژید، آلبر کامو، توماس مان، ماکسیم گورکی، بالزاک، جک لندن، چارلی چاپلین و...
سرپرست و عضو اصلی تألیف و ترجمهٔ مجموعهٔ شش جلدی «فرهنگ آثار»
انتخاب به عنوان چهره ماندگار در سال ۸۱
تعدادى از ترجمه ها: زنان و بازیچه (پى یرلویس)، دختر چشم طلایى ( اونوره دو بالزاک)، مکتب زنان ( آندره ژید)، زندان بان (ماکسیم گورکى)، رؤیاى عشق( ماکسیم گورکى)، امید(آندره مالرو)، طاعون( آلبرکامو)، در دفاع از روشنفکران (ژان پل سارتر)، ضد خاطرات( آندره مالرو) و ...
در طبقه چهارم انتشارات صدا و سیما ـ سروش ـ مشغول به کار است و چندین جلد فرهنگ آثار (Dictionaries des Oeuvres) و میز شلوغ کارش حکایت از ادامه کار «فرهنگ آثار» دارد. مردى که ده دوازده سال است مشغول سروسامان دادن به این کار است وتا امروز چهار جلد از آن را با همکارى مترجمان زیادى منتشر کرده است. سالیان درازى سردبیر مجله «سخن» بوده و در آن سالها هر هفته جلساتى داشته با پرویز ناتل خانلرى، نادر نادر پور، جمال میرصادقى، بهرام صادقى و دیگران. زمانى هم در جمع اصفهانى ها بوده است (در فاصله سالهاى ۵۳ تا ۵۶) و به قول خودش «یگانه ترک بین اصفهانى ها!»، با هوشنگ گلشیرى، ابوالحسن نجفى و دیگر اعضاى قدیمى جنگ اصفهان و البته دیگرانى چون محمدعلى سپانلو، داریوش آشورى و پرویز مهاجر در تهران ... با شگفتى و حسرت از گذشته یاد مى کند: «بدى سن زیاد این است که آدم دوستانش را از دست مى دهد.» غلامحسین ساعدى، بیژن مفید، هوشنگ طاهرى.» از امیر فریدون گر کانى یاد مى کند که در مجله سخن اداى کسانى را که به آنجا مى آمدند در مى آورده... نجف دریابندرى باقاه قاه خنده و خودش اخمو و غرغرو قاه قاه خنده آن روز نجف هنوز در گوشش است. به چهره اش مى آید معلم هم بوده است. مى گوید درس دادن هاى نخستینش از سر بى پولى بوده.پسرانش به مدرسه رازى مى رفته اند و او هم عضو انجمن خانه و مدرسه بوده است. بعد از رفتن فرانسوى ها در جلسه اى مى گوید شیوه تدریس آنها به شکل مستقیم درست نبوده و نتوانسته اند ارتباط بین دو زبان را نشان دهند، به طورى که حتى دختر با سوادى خیال مى کرده mouton که در زبان فرانسه به معناى گوسفند است، مى شود شتر! او که آن روزها از تلویزیون بیرون آمده بود، در چهار کلاس دخترهاى سال آخر تدریس مى کند. دخترهاى کلاس بزرگتر درس نخوان تر بودند و شیطان تر. هر چند از آن کلاس ها امروز مترجمانى باقى مانده اند. بعد هم هر از گاهى در کلاس هاى داستان نویسى و مکتب هاى ادبى درس مى داده تا زمانى که از آن به تلخى با عنوان «حادثه» یاد مى کند. پسرش، بابک در مقطع دکتراى فلسفه تحصیل مى کرده که نوروز ۸۱ در پاریس فوت مى کند. رضا سید حسینى مدتى همه چیز را رها مى کند و امروز همچنان متأثر از این حادثه به کار خود ادامه مى دهد. دیگر پسرش، کاوه هم دو کتاب از بورخس ترجمه کرده و این روزها به عنوان مترجم شفاهى مشغول به کار است. «چاپ اخیر مکتب هاى ادبى خنده دار بود.» کتاب، اول در حجم کمى چاپ مى شود و در جلد دوم پیله مى کند به سوررئالیسم که مى شود صدو هشتاد صفحه و صد صفحه با عنوان «دگر دیسى رمان» به آن اضافه مى کند که سرجمع، کتاب مى شود، هفتصد صفحه و مجموعه دو جلد هزار و دویست صفحه. «هى مى پرسید ند فلان ایسم یعنى چه. اگر حال و حوصله داشتم فرهنگ مکتب ها و جریان هاى ادبى را مى نوشتم. به مجموعه آنها نگاهى انداختم، حدود ششصد عنوان مى شود.» زمانى البته در پى نگارش فرهنگ ادبیات جهان، کار فیش بردارى را به بابک مى سپرد. بعد از رفتن او به فرانسه کار ناقص مى ماند و حالا هم دیگر رغبتى براى رفتن به سمت آن کار ندارد. بعد از رفتن جلال خسروشاهى هم کار نیمه تمامشان را رها کرد. خسروشاهى در ترکیه دکتراى حقوق گرفته بود و به فارسى داستان مى نوشت، خسته از کارهاى ادارى با سید حسینى که بعد از بیرون آمدن از تلویزیون بیکار بود، با هم به سال هاى پر بارى مى رسند: ترجمه آثارى از یاشارکمال، ناظم حکمت و برگزیده داستان هاى امروز ترک. روزهاى اول، خسروشاهى متن ترکى را مى خوانده و او به فارسى مى نوشته، این اواخر اما کار به جایى رسیده بود که خسروشاهى با دیدن متن ترکى، فارسى مى خوانده و سید حسینى فقط مى نوشته؛ «داشت تنبلم مى کرد.»
رمان منظوم پانصد صفحه اى ناظم حکمت، «مناظر انسانى سرزمین من» و صد صفحه اى که ترجمه مى شود، جلال خسروشاهى سکته مى کند و تنها متن ترکى که سید حسینى از آن پس ترجمه مى کند، مقاله اونات کوتلار ـ نویسنده، شاعر و سینماگر اهل ترکیه ـ است درباره خسروشاهى. کوتلار دوست نزدیک و همکلاس خسروشاهى بود که پیش از او در جریان یک بمبگذارى، وقتى در رستورانى غذا مى خورده کشته مى شود.
جلال مدت ها از مرگ او افسرده بوده و گریه مى کرده است. ترجمه مشترک را رضا سید حسینى، اول بار با عبدالله توکل داشته. به تهران که مى آید به مدرسه پست و تلگراف مى رود. در خیابان فروردین با توکل اتاقى مى گیرند . بعد تر براى نزدیک تر شدن به مدرسه در سه راه امین حضور ـ جایى بین امیر کبیر و رى ـ اتاقى در محله عرب ها مى گیرند. مى گوید خانه اى مثل خانه قمر خانم بوده که دور تا دور اتاق داشته و هر اتاق مستأجرى. با توکل و سلیم طاهرى که کارمند دارایى بوده چند سالى با هم زندگى مى کنند. آن روزها را این چنین به یاد مى آورد: «عالى بود راستش خیلى خوشمزه بود آن دوران!» چندین رمان مهم را با هم ترجمه مى کنند. توکل از فرانسه و او از ترکى ترجمه مى کرده و بعد با هم مطابقت مى دادند. سید حسینى هم کم کم زبان فرانسه را جدى مى گیرد. در مدرسه پست و تلگراف استاد فرانسه او پژمان بختیارى، شاعر معروف بوده و بعد هم به انستیتو زبان فرانسه مى رود. خانواده اش که از اردبیل مى آیند از توکل جدا مى شود. به دانشکده افسرى مى رود و خدمت افسرى را در کرمانشاه و قصر شیرین مى گذراند. ضمن خدمت، سال ۳۶ به بلژیک مى رود و سال ۴۲ به فرانسه و همانجا به مدرسه عالى ارتباطات. تجربه ترجمه مشترک را با ابوالحسن نجفى هم دارد، «ضد خاطرات» آندره مالرو. این داستان را پیش از انقلاب در «تماشا» چاپ کرده بود و بعد که تصمیم به چاپ آن در قالب کتاب مى گیرد، با ابوالحسن نجفى به بازخوانى و ترجمه دوباره مى پردازند.
در ترجمه، معرفى نویسنده و دوست داشتن اثر برایش بسیار مهم است و اگر حوصله نداشته باشد حتى بازار و تیراژ هم نظرش را عوض نمى کند. در باره «طاعون» آلبر کامو مى گوید: «اول یک نفر را خراب مى کنند و ترجمه بدى مى شود، بعد آدم جدیت مى کند، طاعون هم این طور بود». ترجمه «دختر چشم طلایى» بالزاک با توکل هم جزو اولین ها بوده و «مکتب زنان» ژیدهم.
رضا سید حسینى گر چه از کودکى شیفته شعر بوده، بر ترجمه شعر اما متمرکز نشده. معتقد است گاهى مى شود جدیت کرد و کار را به جایى رساند، اما ترجمه شعر همیشه موفق در نمى آید: «دعوت به سفر» یا «دژخیم خویشتن» بودلر در مکتبهاى ادبى به صورت خاصى موفق در آمده اند، ولى آیا مى شود تمام اشعار بودلر را این طور ترجمه کرد؟!»
علاقه اش به سعدى، حافظ و جامى بسیار است و حتى زمانى شعرهاى عشقى و ایرج میرزا را حفظ بوده. با نادر پور، مشیرى، آتشى، براهنى و فروغ و دیگران دوستى داشته است، شعر نو را هم دنبال کرده است تا امروز که دیگر فریادش در آمده! اولین دفتر شعر منوچهر آتشى ـ آهنگ دیگر ـ را که از بوشهر فرستاده بود، او چاپ مى کند؛ ناشر: رضا سید حسینى. چندى پیش در مراسم بزرگداشت آتشى در بوشهر نیز به این موضوع پرداخت که زمان شاه، امیر بختیار نامى، وقتى شعر نو گل کرده بود، کلاهش را به زمین مى کوبد که ادبیات از دست رفت.
مى گوید: «من هم که هفتادو هفت سالم است دنبال کسى مى گردم تا کلاهم را به زمین بزنم از این مسخره بازى ، بازگشتن به صدسال قبل، سور رئالیست ها و اداى آنها را در آوردن.» موقع صحبت از شعر امروز لبخندى به لب دارد، همچنان که به وقت یادکردن از روزهاى خوش رفته اش...
زمانى با نادر نادرپور، نصرت رحمانى،م. آزاد، غلامحسین ساعدى و دیگران به کافه نادرى مى رفتند و آن وقت که تلویزون هنوز رستوران نداشته به سورنتو ...
سید حسینى داستان هاى غلامحسین ساعدى را در سخن چاپ مى کرده است. از او باعنوان استعدادى استثنایى یاد مى کند. ساعدى چون یک برادر به او نزدیک بوده . با نصرت رحمانى هم در اداره پست و تلگراف همکار بوده است. نصرت نامرتب سرکار مى رفته و سید حسینى رئیس بخش کوچکى بوده است. او را کارمند خود مى کند تا شاید سخت گیرى ها به رحمانى کمتر شود. در کنار کافه و رستوران رفتن، زمانى تمام فیلم ها را مى دیده و به تئاتر هم زیاد مى رفته است. اوایل ازدواج، بازن جوانش هر پنجشنبه سینما مى رفته اند. حالا مطلقاً سینما نمى رود، نوار و CD فیلم هاى ایرانى را مى خرد، مى برد خانه، خوشش نمى آید و غر مى زند. فیلم هاى تکان دهنده «چشمه باکره» ى برگمن و «اورفه» ى ژان کوکتو را هنوز به یاد دارد و صداى ماریا کازارس همچنان در گوشش است. از فیلم هاى ایرانى یکى دو کار کیارستمى را بسیار تأثیر گذار مى داند. اما رضا سید حسینى که پیگیر به کار و ترجمه پرداخته، خود را در زندگى شخصى شلخته و بى نظم مى داند: «وقتى مى خواهم کتابى پیدا کنم ماتم مى گیرم، افتضاح است..» محمدقاضى برگه اى به او داده، خط کشى شده و مرتب با لیست تمامى آثار و سال انتشار. مى گوید: «حسودیم شد. اصلاً نمى تونم این طور باشم!». سید حسینى که حالا سال هاست ساعت هایى را در انتشارات سروش مى گذراند، ابتداى ورودش به تلویزیون پیش از انقلاب ، وقتى عضو کانون نویسندگان بوده است، به قول خودش احساساتى مى شود و به آل احمد مى گوید اگر کارکردنش در تلویزیون با موازین کانون همخوانى ندارد، حاضر به استعفاست. جلال اما این کار را به او توصیه نمى کند. تا بعد از انقلاب که برگه اى به او مى دهند مبنى بر لغو قرار داد، چون بازنشسته مخابرات بوده است. هرچند بعداً باز مى گردد و حالا سال هاست همان مرد پشت میز اتاق فرهنگ آثار انتشارات صدا و سیما ـ سروش ـ است [که مى گوید:[
«سال ۵۳ با ۲۷ سال سابقه کار از مخابرات بازنشسته شدم. حالا پیش خودم حساب مى کنم ۲۷ سال دیگر هم بعد از آن کارکرده ام و ان شاء الله سال آینده با اتمام کار «فرهنگ آثار» مى خواهم براى بار دوم بازنشسته شوم. آن وقت فرصت مى کنم، پنج شش کار نیمه تمام را تمام کنم و تا وقتى که اجل فرصت دهد، کلى کتاب بخوانم.»
- این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشن نامه مشاهیر معاصر ایران ؛ به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی ، در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد 1290 تا 1330 خورشیدی می پرداخت. بخشی از این پروژه سال 1383در قالب کتاب منتشر شده است.
- این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد. برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com
ویرایش نخست: 1393
ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ«
http://www.anthropology.ir/node/21139
ویژه نامه ی نوروز 1393
http://www.anthropology.ir/node/22280
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست