دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

توهم زبان


آلن فیلسوف فرانسوی می گوید : «گفتار، چه یک روایت باشد، چه یک شعر یا یک دعا، جهان دیگری را می سازد، جهانی از اشیاء، از جانوران و از انسان ها و از همه چیزهایی که می توان نامی بر آنها گذاشت، اما جهانی که هرگز ظاهر نمی شود»؛ و برگسون، دیگر فیلسوف فرانسوی پیش از او گفته بود: «ما بیشتر از آنکه بیاندیشیم، سخن می گوئیم».
زبان یک توهم است زیرا سطحی از نماد ها را ، ولو نمادهایی بسیار پیچیده را، به جای واقعیت ها گذاشته و از این هم فراتر ، به تدریج این نمادها را واقعی تر از واقعیت ها نشان می دهد و یا به عبارتی دیگر اصولا واقعیت را بر اساس میزان انطباقش با خود می سنجد. شاید از همین روست که ما کلمات و ساختارهای جنون ، خلسه و هذیان را نه تنها به معنا می شماریم بلکه از آنها همچون سایه هایی ترسناک می گریزیم. خروج از منطق دستوری زبان، از منطق کلمات و زنجیره هایی که با معنای زبانی و گفتمانی ساخته شده است، خروجی از نظمی است که به نظر ما نظمی نه فقط «طبیعی» بلکه «ذاتی» می آید، همچنان که با سخن گفتن خود، به سادگی فراموش می کینم که بسیاری از مقولاتی که از آنها سخن می گوئیم همچون «گذشته» و «آینده» و حتی خط سیر زمانی که کلمات ما را به یکدیگر متصل می کند، جز «ابداع» هایی تصنعی در خدمت درک ما از جهان بیرونی به گونه ای که کلیشه های مغزمان بتواننند آن درک را بپذیرند، نیستند.
زبان یک توهم است، زیرا به ما قدرتی خارق العاده می دهد: رومانتیسمی بی پایان که می تواند همه چیز را ابداع یا نابود کند: ما با فریاد های شادی یا با خشونت خویش به گمان خود چیزها را تغییر می دهیم، و حتی شاید تصور کنیم چیزها را زیر و رو می کنیم: چیزهایی که نه می توانند این کلمات را بشنوند و نه آنها را حس کنند؛ چیزهایی که به حیات شیئی خود ادامه می دهند و در برابر نمادگرایی شور انگیزی که درزبان ما وجود دارد ، هیچ واکنشی از خود نشان نمی دهند( و نمی توانند نشان دهند): «چیزها» خاموشند و بی تفاوت و گاه بسیار محکم و پایدار.
ژرژ اورول، در کتاب «1984» از جهانی معکوس که به ضرب زبان شکل گرفته است سخن می گوید : آنجا که وزارت «صلح» کار جنگ را بر عهده دارد و وزارت «آزادی» کار سرکوب آزادی را؛ آنجا که مخفف ها، معانی کلمات را به اشیائی تغییر ناپذیر بدل کرده اند و سختی شیئی را به آنها داده اند. در چنین جهانی، توهم زبان شکل موجودیتی فیزیکی را به خود گرفته است. همین امر، آن جهان را غیر قابل زیستن کرده است. جهان اورول جهانی است که کلمات و مفاهیم نمادین به هر گونه که اراده قدرت بخواهد به «واقعیت» هایی تبدیل می شوند که همان قدرت آن را به همگان تحمیل می کند. در این جهان زبان در خود اراده عظیمی را می بیند که آن را مدیون قدرت خشونت بار اراده سیاسی ای است، اما در توهمی محض آن را حاصل منطقی طبیعی قلمداد می کند.
خطر زبان نیز دقیقا در همین توهم است زیرا انسان موجودی است که می تواند توهمات خود را به همنوعان خود به خویشتن تحمیل کند و در این راه از بی رحمانه ترین ابزارها استفاده می کند. مرزهای بی رحمی و شقاوت انسان ها هنوز ناشناخته اند، اما بی شک تا جایی که بتوان توهم زبان را بی کران دانست می توان آنها را نیز قابل گسترش پنداشت.