یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

نقش ارزیابی در سیاست گذاری عمومی


نقش ارزیابی در سیاست گذاری عمومی

سیاست گذاری عمومی ارزیابی سیاست ها

● نقش ارزیابی در سیاستگذاری عمومی

مسائل کاملا جدیدی درباره تاثیر تحقیق ارزیابی بر سیاست‌گذاری عمومی اظهار شده است. آیا ارزیابی شرایط را تغییر می‌دهد؟ آیا سیاست‌گذاران تصمیمات را بر اساس اطلاعات مربوط به ارزیابی اتخاذ می‌کنند؛ به‌طوری که این تصمیمات در غیاب آن اطلاعات قابل اتخاذ نبوده؟ آیا زمانی که تصمیم‌گیری در جهت پایان دادن، گسترش یا تغییر محسوس خط‌مشی‌ها و برنامه‌ها انجام می‌گیرد، نتاج ارزیابی مورد استفاده قرار می‌گیرد؟

● تعهدات و انتظارات

این سوالات در گذشته از اهمیت کمی برخوردار بودند. در دهه‌ی ۱۹۷۰ باور غالب این بود که تقاضاهای مربوط به استفاده از تحقیقات ارزیابی، راکد یا در بهترین حالت از اهمیت ثانوی برخوردار است، زیرا سیاست‌گذاران به طور آشکار اطلاعات علمی را در فرایند سیاستگذاری وارد می‌کردند. سیاستگذاران بر حسب عادت از فقدان اطلاعات مناسب که برای کارآمدتر کردن سیاست‌ها لازم است شاکی بوده و معتقدند اگر اطلاعات به موقع و مناسبی در اختیار ‌داشتند بهتر می توانستند به مردم خدمات ارائه کنند؛ برنامه‌های بی‌نتیجه خاتمه یافته یا اصلاح می‌شدند و برنامه های کارآمد ادامه پیدا کرده و اگر منابع اجازه می‌داد توسعه می‌یافتند. نهایتا این‌که تصمیمات سیاستی آگاهانه، منافع عمومی را افزایش می‌دهد.

جلوه های نمادین و ملموس تعهد سیاستگذاران به ارزیابی و استفاده از آن، تخصیصات بودجه‌ای برای تحقیقات ارزیابی و تشکیل دفاتر و مشاغل ارزیابی در سطوح و شاخه‌های مختلف دولت بود. برای مثال، کنگره نه تنها صدها میلیون دلار برای ارزیابی برنامه‌ها توسط نمایندگی‌های اجرایی تصویب نمود بلکه توان ارزیابی خود را با تشکیل و گسترش ستادهای ارزیابی در دفتر حسابرسی عمومی، دفتر بودجه کنگره، کمیته‌های بودجه سنا و نمایندگان و کمیته‌های تخصیص دهنده و قانونگذار نیز تقویت کرد.

همراه با تعهد سیاست‌گذاران به ارزیابی، انتظارات زیادی از جامعه علمی در مورد کمک‌هایی که می‌توانند به عقلانی کردن سیاستگذاری عمومی کنند وجود داشته است. به قول کارول ویس: شادمانی زیادی درباره عقلانیتی که علوم اجتماعی برای جهان نامرتب دولت به ارمغان می‌آورد وجود دارد. این عقلانیت، داده‌های نیرومندی‌ برای برنامه‌ریزی فراهم می‌کند که شاهدی بر نیازها و منابع است و نظریه‌های علت‌-تاثیر را برای سیاستگذاری ارائه می‌کند به صورتی که دولتمردان بدانند برای تاثیرگذاری بر نتایج مورد انتظار چه متغیرهایی را باید تغییر دهند. این نظریات، شناخت هزینه- فایده‌ نسبی را برای ارزیابی سیاست‌های بدیل به ارمغان می‌آورد که سیاستگذاران می‌توانند گزینه‌های دارای بیشترین بازدهی را انتخاب نمایند و هر زمان سیاستها عملی باشند این نظریات، ارزیابی عینی اثربخشی آنها را میسر می‌سازد به‌طوری که تغییرات لازم برای بهبود اجرا قابل اعمال باشند.

شاخص‌های وسعت و گستردگی تعهد جامعه علمی تعداد مطالعات ارزیابی انجام گرفته، کتابها و مقالات منتشر شده و تعداد دوره‌ها، سمینارها و کارگاه‌های برگزار شده توسط دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی است. لذا اوایل دهه ۱۹۷۰ هر سال درحدود ۲۰۰ مطالعه ارزیابی با حمایت مستقیم دولت فدرال با میانگین بودجه‌ای درحدود ۱۰۰ هزار دلار انجام می‌شد. در دهه‌ی بعد تعداد ارزیابی‌ها در هر سال بیش از دو برابر شده و هزینه‌ها به سرعت افزایش یافت. کتاب مرجع کنگره در سال ۱۹۷۶ درباره ارزیابی برنامه فدرال، شامل ۱۷۰۰ مورد گزارشهای ارزیابی صادر شده توسط ۱۸ سازمان بخش اجرایی و دفتر حسابرسی عمومی در خلال سالهای مالی ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۵ است.

رشد ارزیابی به منزله التزامی علمی، با این انتظار ارزیابان همراه بوده است که یافته‌هایشان بلافاصله و به‌طور گسترده بر سیاستگذاری عمومی تاثیر‌گذارد. عده زیادی هنوز به این صورت می‌اندیشند که ارزیاب یک مدل نظری را طراحی می‌کند که مفروضات سیاستگذاران، هدف و متغیرهای برنامه و روابط داخلی آنها را توضیح می‌دهد. وی بهترین طرح تحقیقاتی ممکن( ترجیحا یک طرح آزمایشی) را توسعه داده و اطلاعات حاصله، نتیجه‌ای قطعی با سطح خطای یک هزارم را ارائه می‌دهند. اگر نتایج، نشانگر کارآمدی برنامه باشد و به محض آنکه به دانشی عمومی تبدیل شود سیاستگذاران از سراسر کشور برای استفاده از نسخه‌های المثنی برنامه در مجموعه خودشان درخواست کمک می‌کنند. در یک دوره زمانی کوتاه، برنامه مشکلی را که برای حل آن طراحی شده اصلاح می‌کند. از سوی دیگر، اگر نتایج نشان دهد که برنامه ناکارآمد است بلافاصله کنار گذاشته یا به طور موثری اصلاح می‌شود. در واقع این سناریو به مفهوم‌سازی ایده‌ال از فرایند سیاستی که در آن بازخورد، به طور مستقیم و آزاد از مرحله ارزیابی (مرحله آخر زنجیره سیاستی) به مرحله شکل گیری سیاست جریان می‌یابد ارتباط بسیار نزدیکی دارد.

● الگوی آرمانی مورد استفاده

در مدل آرمانی مورد استفاده، اجتماع ارزیابی به عنوان افرادی دیده می‌شوند که به طور پیوسته، سیستماتیک و با دقت زیاد اطلاعات مناسب و به موقعی را درباره ارزیابی، تاثیر و هزینه- کارآمدی خط مشیها و برنامه‌ها تولید می‌کنند. ارزیابان بر اساس تحقیقات تجربی و نظری می توانند تغییرات سیستماتیک در برنامه را توضیح داده و اثرات ناشی از تغییر متغیرهای برنامه را توضیح دهند. علاوه بر این، آنها زمانی که به فهم مساله سیاستی نائل می‌شوند به طراحی برنامه‌های جدید یا بازطراحی برنامه‌های ناکارآمد کمک می‌کنند. [در این مدل] اهداف سیاستی همیشه مورد توافق، شفاف و قابل سنجش‌‍؛ بنیانهای نظری، دقیق؛ و منابع موردنیاز برای اجرای برنامه کافی هستند؛ سازمانهای اجرایی اهداف سیاستگذاران را اجرا می‌کنند؛ ارزیابان دارای مهارت، خبرگی، انگیزه‌ها و منابع برای انجام بهترین ارزیابی ممکن هستند.

در مدل آرمانی، سیاستگذاران - مصرف کنندگان اطلاعات ارزیابی- سودمندی اطلاعات و بررسی فعالانه آن را درک می‌کنند. تحقیق ارزیابی یک مولفه جدانشدنی فرایند تصمیم‌گیری است. اهداف سیاستی آشکار، شفاف و سازگار هستند. هرزمان ممکن باشد این اهداف بالا پایین می‌شوند و تصمیم‌گیران همه تصمیماتشان را مورد کندوکاو قرار می‌دهند تا فایده دستیابی به هر هدف را با فایده دستیابی به اهداف دیگر برابر نمایند. هر زمان که برنامه‌هایی فعال می‌شوند حداقلی از ثبات در دوره زمانی [اجرای] این برنامه‌ها به وجود می‌آید به این منظور که ارزیابی درست را ممکن و مفید سازد. ساختار انگیزشی سیاستگذاران چیزی است که در آن منافع عمومی به عنوان معیاری برای تصمیمات سیاستگذاری به کار گرفته می‌کند. زمانی که منافع عمومی کلان پیشرفت می‌کند خودخواهی سیاستگذاران افزایش می‌یابد. ساختار بازار سیاسی همانند بازار آزاد اقتصادی است و از آنجا که تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان اطلاعات ارزیابی در منافع متقابلی سهیم هستند دست نامرئی، شرایط را برای استفاده بهینه تنظیم می‌کند.

معیار تشخیص به‌کارگیری در تعریف ارزیابی شکل می‌گیرد: تحقیق ارزیابی برای استفاده مستقیم و فوری در بهبود تصمیمات سیاستی مورد استفاده قرار می‌گیرد. ارزیابی، تعیین ارزش یک خط‌مشی است. زمانی که ارزشی مستقر می‌شود تصمیمات سیاستی، با ارزش تعیین شده مطابقت می‌کند(به‌کارگیری) یا روابط ارزشی را نقض می‌کند( عدم به‌کارگیری). اگر این موضوع اتفاق نیفتد (و در واقع اگر به ندرت تحت این شرایط رخ دهد) وسیله مبادله دیگری مورد نیاز است تا تولیدکنندگان و مصرف کنندگان را به روابط مبادله‌ای بهینه برساند. به عنوان مثال من(Mann) از این مفهوم سازی استفاده کرد و نتیجه گرفت: تحقیق ارزیابی منطقه مخفی ویژه‌ای را نمایندگی می‌کند، در معتبرسازی خویش در عمل شکست خورده است و هرچقدر شکست‌ آن زودتر پذیرفته و تشخیص داده ‌شود گذار به روش دیگر برای همان مساله آسان‌تر خواهد بود.

● استفاده واقعی از ارزیابی

مدل ایده‌ال ارزیابی را درنظر بگیرید؛ نباید خیلی تعجب‌آور باشد که اجتماع ارزیابی با بحران انتظارات برآورده نشده روبرو شود. در واقع کمترین مدارک مبهمی که ما تاکنون درباره استفاده از اطلاعات ارزیابی داریم نشان می‌دهد که انتظارات بالای سیاستگذاران و ارزیابان مانند هم برآورده نشده است. مطالعات موردی مستند اندکی وجود دارد که در آنها اطلاعات ارزیابی به طور چشمگیر و فوری تصمیمات سیاستی مجزا را تحت تاثیر قرار داده باشد. مطالعات موردی مستند بیشتری وجود دارد که نشان می دهد یافته‌های ارزیابی، تصمیمات مجزا را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد. تعدادی از تحقیقات سیستماتیک و تجربی نشان می‌دهند که به‌کارگیری‌[ارزیابی] انجام می‌شود اما نه به‌طور متناوب، گسترده و روش آرمانی.

درباره وضعیت نخست یعنی تاثیر چشمگیر و آنی دو مثال کافی است. در سطح ملی ریچاردسون گزارش می‌دهد که مطالعه وامهای لایحه‌ی آموزش دفاع ملی به دانشجویانی که شغلی آموزشی دارند نشان می‌دهد این وامها مشوق مهمی نبوده است. نتیجه می‌شد، با موافقت کنگره، که این لایحه باید کنار گذاشته شود و شد. در این مورد یافته‌های برنامه قطعی بودند و انتظار نمی‌رفت تغییر برنامه یک مشاجره سیاسی راه بیندازد: موضوع سیاستی از اهمیت سیاسی پایینی برخوردار بود. در سطح محلی آلکین، دایلاک و وایت برنامه‌ای را که تحت حمایت مالی ESEA Title I در راکلند قرار داشت ارزیابی کردند. نتایج ارزیابی منفی بود و و برنامه کنار گذاشته شد. تصمیم برای کنار گذاشتن برنامه متکی به یک نفر بود: مدیر درجه اول راکلند. انتظار نمی‌رفت تغییر برنامه باعث مشاجره‌ای شود. برنامه جای کارکنان را عوض نمی‌کرد و هیچ اتلاف سرمایه‌ای نداشت. راکلند یک نمونه‌ی کتابی به‌کارگیری[ارزیابی] است. یک برنامه قابل شناسایی خاص ارزیابی شد؛ گروههای مقایسه تشکیل گردید؛ گزارش ارزیابی نوشته شد؛ یافته‌ها منفی بودند و برنامه کنار گذاشته شد.

آزمایشهای مربوط به حفظ درآمد نیوجرسی با توجه به عدم به‌کارگیری آن، آموزنده است. ارزیابی‌ها توسطOEO در سال ۱۹۶۸ انجام شد. هدف آزمایشها تعیین مقدار کاهش کار بود که از اتخاذ سیاست مالیات بر درآمد منفی که بحث‌بر‌انگیز بود حاصل می‌شد. آزمایشها به منظور ارائه یافته‌های حاصل از پنج سال مشاهده میدانی طراحی شدند. پس از گذشت کمتر از یک سال از کار میدانی یک طرح برای اجرای سیاست در سطح ملی ، طرح کمک به خانواده‌ها، مطرح شد. این موضوع احساسی از ضرورت را در بخشی از سیاستگذاران بوجود آورد تا از آزمایشها معیاری بدست آورند. در پاسخ به فشارهای وارده از طرف مقامات OEO محققان نتایج مقدماتی مربوط به کار یک ساله را منتشر کردند. اگرچه یافته‌ها حاکی از افزایش تلاش کاری آنهایی که مالیات بر درآمد منفی بیشتری دریافت می‌کردند بود اما کنگره طرحی را تصویب نکرد. مصاحبه‌های بعدی با اعضای کمیته‌های مربوطه کنگره یک پاسخ مشترک را آشکار کرد: آزمایشهای مالیاتی تنها مدرکی آزمایشی و غیرقطعی را فراهم می‌کرد.

مطالعات تجربی بسیار کمی که به طور منظم درباره استفاده از ارزیابی منتشر شده نشان می‌دهد این به‌کارگیری برحسب تصمیم‌گیری و مدیریت برنامه رخ می‌دهد اما نه به شیوه مطرح شده در تحقیقات ارزیابی اولیه. پاتون و همکاران(۱۹۷۵) بیست مورد ارزیابی برنامه‌های سلامت ملی را بررسی کرده و در هر برنامه ضمن مطالعه، با ارزیابان و تصمیم‌گیران اصلی برنامه مصاحبه کردند. بر اساس این مصاحبه‌ها ارزیابان نشان دادند که تحقیقات ارزیابی مورد استفاده تصمیم‌گیران قرار می‌گیرد اما نه به روشهای صریح و مختل کننده سازمان که برخی مواقع دانشمندان علوم اجتماعی معتقدند باید مورد استفاده قرار گیرد. به طور مشابه الکین و همکاران(۱۹۷۴) ۴۲ برنامه ESEA Title VII را مطالعه کرده و نتیجه گرفتند که مجریان پروژه از اطلاعات ارزیابی برای تصمیم‌گیری در برنامه محلی استفاده می‌کردند. کاپلان و همکاران(۱۹۷۵) با ۲۰۴ نفر از کارکنان کاخ سفید، شعب فدرال و نهادهای تحقیقاتی مصاحبه کرده و ۴۵۰ نمونه از به‌کارگیری را ذکر کردند.

نویسندگان نتیجه گرفتند: تعداد زیادی از نمونه‌های گزارش شده استفاده‌های خلاقانه و راهبردی از اطلاعات علوم اجتماعی متناسب با آن سیاست را دربردارد و دلیل رضایتمندی آنها و مخالفت‌شان با ناامیدی و شک زیادی که در تحقیقات قبلی جاری است را نشان می‌دهد. لین مثالهای دیگری از استفاده‌ی HEW از مطالعات ارزیابی در برنامه‌های اصلی ذکر می‌کند که محدوده‌ای شامل ارزیابی استفاده از خدمات مرقبت بهداشتی تا رشته‌ای از برنامه‌های کمک آموزشی را دربر می‌گیرد. ‌سرانجام اینکه رابرت و لارسن(۱۹۷۲) در مطالعه تغییرات ۳۵۰ سیاست و برنامه در بیمارستانهای روانی فهمیدند که ۶۰ درصد آنها از گزارشهای تحقیق ذوق زده می‌شوند و ۱۵ درصد نیز از یافته‌های تحقیق استفاده می‌کنند تا تصمیمات قبلی را اصلاح نمایند.

● به‌کارگیری و سیاستگذاری عمومی

حتی در بهترین جهان ممکن نیز نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که همه فرضیات مدل آرمانی به‌کارگیری، واقعیت را نشان دهد. درجای دیگر بحث کرده‌ام که مشکلات مربوط به روش‌شناسیهای کلی، در انجام تحقیق ارزیابی وارد می‌شوند. البته این‌ها در کیفیت اطلاعات ارزیابی بازتاب پیدا می‌کند. درواقع تغییرپذیری در کیفیت اطلاعات چنان بزرگ است که در موارد زیادی سیاستگذاران بهتر است اطلاعات را به طور کلی نادیده بگیرند. به عنوان مثال برنشتاین و فریمن(۱۹۷۵) گزارش می‌دهند که از ۳۸۲ ارزیابی تامین مالی شده توسط سازمانهای فدرال تنها حدود سه چهارم شامل اندازه‌گیری تاثیر بودند و حدود نیمی از اینها فاقد مقیاسهای طراحی، نمونه‌گیری یا اعتبار هستند. اما حتی اگر کیفیت اطلاعات ارزیابی بهبود یابد که معتقدم بهبود می‌یابد واقعیت آن است که این، تنها یک مولفه‌ی فرایند سیاستگذاری عمومی چندپاره را تشکیل می‌دهدکه در آن محرکهای سیاستگذاران متنوع، مخالف و همیشه مطابق با محورهای منافع عمومی درباره استفاده موثرتر است.

تحقیق ارزیابی یک اقدام علمی و در عین حال سیاسی است. این نشان می‌دهد که سیاستگذاران موضوعاتی را که شایستگی توجه بیشتری دارند مورد ارزیابی قرار می‌دهند. اما ممکن است ارزیابی، عملی نمادین یا حتی تشریفاتی باشد که کارویژه‌اش آرام کردن هیجانات شهروندان و دائمی کردن تصویر عقلانیت حکومت است. در واقع ارزیابی به عنوان پاسخی سیاسی به نارضایتی و تقاضاهای مربوط به پاسخگویی و اثربخشی حکومت به قانون تبدیل شد. با قانونی کردن ارزیابی، سیاستگذاران به فشارهای ایجاد شده از سوی فرایند سیاسی پاسخ دادند. البته وضع قانون، حکم به به‌کارگیری نمی‌کند اگرچه هدف تقاضاهای سیاسی، رسمی کردن و نهادینه‌سازی تبدیل دانش به سیاستگذاری عمومی است.

ارزیابی نه تنها یک عمل سیاسی است بلکه کارویژه‌هایی غیر از تشخیص ارزش نیز انجام می‌دهد. بنابراین ارزیابی ممکن است وسیله‌ای برای مدیریت تضاد باشد، تاکتیکی که به منظور محدود کردن دامنه تضاد به کار می‌رود. ارزیابی نشان دهنده آن است که وقتی یافته‌های تحقیق موجود است خط‌مشی، تابع مذاکره و اصلاح است. در واقع تجربه حفظ درآمد در نیوجرسی به تغییر بحث ایدئولوژیک در یک دستور کار سیاستی خاص کمک نمود. حتی داده‌ها نشان می‌دهد مکان اقلیمی بر سر اینکه چه نوع تغییرات سیاستی ، با چه سرعتی و با چه هزینه‌ای انجام شود محدودیت ایجاد می‌کند.

ارزیابی ممکن است به کارویژه کاهش رضایت‌خاطر کمک نماید. واقعیت مشارکت در یک ارزیابی می‌تواند توجه کارورزان به اقدامات جدید را جلب نماید. مشارکت در ارزیابی می‌تواند شفاف شدن رویه‌های عمل استاندارد و بازنگری‌ آنها را تقویت نماید. در این موارد به‌کارگیری که وضعیتی با تقاضای زیاد برای اندازه‌گیری است در اجرای برنامه مشخص می‌شود. اما این واقعیت که ارزیابی و تشخیص به‌کارگیری آن دشوار است نباید این معنا را برساندکه ارزیابی مورد استفاده قرار نگیرد.

از آنجا که ارزیابی کارویژه‌های مختلفی را انجام می‌دهد استفاده از آن باید با توجه به کارویژه‌ای که برای سیاستگذاران خاص دارد سنجیده شود. البته با توجه به چندپارگی فرایند سیاستی این کار، سخت است. چه کسی سیاست حفظ درآمد یا کنترل جرم یا حفظ انرژی را طرح می‌کند؟ هیچ سیاستگذار یکتا و معتبری وجود ندارد. قدرت اعمال سیاست‌گذاری عمومی در بین همه شاخه‌ها و سطوح حکومتی پراکنده است. چندپارگی با تخصص اداری و کاری افزایش می‌یابد. به عنوان مثال ۱۱ کمیته در مجلس نمایندگان آمریکا، ۱۰ کمیته در مجلس سنا و ۹ سازمان اجرایی درباره برنامه‌های حفظ درآمد اختیار قانونی دارند. این بازیگران نقش‌ها، منافع، ارزش‌ها، نگرش‌ها و هیات موکلان متفاوتی دارند و درواقع تعهداتشان به ارزیابی و سودمندی فرق می کند. برخی بهترین استفاده‌ ممکن را از اطلاعات می‌کنند بقیه تلاش می‌کنند از داده‌ها برای اهداف مشروعیت سازی و میهن پرستی استفاده نمایند و حتی بعضی افراد، اطلاعات را به طور کلی نادیده می‌گیرند.

اگر به‌کارگیری[ارزیابی] معنی عامی داشته باشد به معنای ارتباط با تعداد زیادی از بازیگران در یک فرایند سیاستی پیچیده و چند پاره است. از دیدگاه سیاستگذاران، ارزیابی تحقیقی است که می‌تواند به آنها کمک نماید تا نقش‌هایشان را انجام دهند وبه اهدافی که آن‌ها ( نه ارزیابان ) مهم می‌دانند دست پیدا کنند. از نظر ارزیاب، این بدان معناست که یافته‌های وی در چارچوب یک فرایند سیاسی رقیب ارزیابی می‌شود که در آن تصمیمات سیاستی از طریق چانه‌زنی ، مصالحه و سبک و سنگین کردن حاصل می‌شوند. در این فرایند، اطلاعات ارزیابی باید با انبوهی از عوامل غیرعلمی که سیاستگذاران در ساخت تصمیمات سیاستی مناسب می دانند رقابت کند. اگر این عوامل توسط سیاستگذاران برای تقویت یافته‌های ارزیابی تفسیر شود شانس به‌کارگیری به نحو چشمگیری افزایش می‌یابد. اگر این عوامل روش تحقیق را متوقف نمایند شانس به‌کارگیری کاهش خواهد یافت. در بیشتر موارد نتایج ارزیابی و عواملی که سیاستگذاران را وادار به اقدام می‌کنند شفاف نیستند. این به‌عکس کشف نمونه‌های به‌کارگیری و مطالعه اطلاعات سیاستی را بی‌نهایت دشوار می کند.

سیاستگذاری عمومی نه تنها بسیار چندپاره بلکه تدریجی است. سیاستگذاری عمومی یک عمل یا رویداد مجزا و یکتا نیست. سیاست‌ها بیشتر به طور تدریجی در طول زمان در رشته‌ای از راه‌حل‌ها و به‌موازات تعدادی از مراحل شکل می‌گیرند. راه‌حل‌ها جزئی هستند و نه الزاما کلی؛ این مساله کاربردهای چندی برای به‌کارگیری دارد:

نخست و شاید مهمترین آن، این است که به‌کارگیری می تواند در سراسر چرخه سیاستی اتفاق بیفتد نه لزوما در مراحل معینی.

احتمال تضاد و چندپارگی بیشتر سیاست، شانس استفاده از آن را در مرحله اجرا بیشتر می‌کند. در این موارد به‌کارگیری لازم است و توسط کارکنان برنامه بیشتر از تنظیم کنندگان آن انجام می‌شود.

این واقعیت که به‌کارگیری می تواند در سراسر چرخه سیاستی رخ دهد نشان می‌دهد که نمونه‌های به‌کارگرفته نشده در یک نقطه زمانی مفروض به طور کافی قابل توضیح نیست. علاوه بر این درونی شدن یافته‌های ارزیابی توسط سیاستگذاران زمان می برد. این به‌ویژه هنگامی صادق است که یافته‌های علمی در تضاد با عقاید محکم یا عقل سلیم قرار می‌گیرد. در این موارد یافته‌های ارزیابی برای تاثیر بر فرایند سیاستی به روشی غیرتدریجی قابل انتظار نیست.

● نکته پایانی.

ما دانش سیستماتیک کمی درباره تاثیر تحقیق ارزیابی بر سیاستگذاری عمومی داریم. این عرصه‌ تحقیقاتی‌ جدید و دشوار است. تعریف سودمندی [ارزیابی] مشکل است. اندازه‌گیری آن بسیار دشوار و محاسبه سوابق آن مساله کاری سخت است. علاوه بر این ادبیات اولیه ارزیابی، به‌کارگیری را از سیاست و ارزیابی را از سیاستگذاری تفکیک می‌کرد. اما ارزیابی و به‌کارگیری هردو در یک فرایند سیاستی پیچیده، چندپاره و تدریجی اتفاق می‌افتند. آگاهی از این مشاهده باید در کمترین حالت شکاف بین انتظارات نسبت به ارزیابی و اجرای گذشته اش را کاهش دهد.

ترجمه: محمد جواد حق شناس

دانشجوی دکتری سیاست‌گذاری عمومی دانشگاه تهران ـ خبرنگار سیاست‌گذاری عمومی سرویس مسائل راهبردی خبرگزاری دانشجویان ایرن، ایسنا