چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

هویت عربی از چندگانگی تا یکپارچگی (1): زبان عربی



      هویت عربی از چندگانگی تا یکپارچگی (1): زبان عربی
حلیم برکات ترجمه ی هدی بصیری

تصویر: نقاشی اثر اوژن فرومنتن(قرن نوزده)
بعد از فروریزی خلافت عثمانی و استقلال کشورهای عربی ،جهان عرب جهت تثبیت هویت قومی خویش تلاشهایی کردند که شعله ی این تلاشها تا کنون نیز روشن است .به خصوص بعد از این که حرکتهای جدائی طلبانه و پیچیدگی های فراوانی را در این مسیر تجربه نمودند.در تکاپوی خویش جهت اثبات هویت قومی یا گذشتن از اختلافات و چندگانگی ها لازم بود که هویت زبانی خود را تثبیت کرده و  در نگاه خود به واقعیتها تجدید نظر کنند تا بتوانند در برابر آنهایی که می خواستند هویت خود را بر هویت عربی تحمیل کنند مقابله نمایند.از مهمترین جوانب این بررسی آشنایی با طبیعت تصویر عرب  از هویت خویش است.در بسیاری مواقع فهم عرب از هویتشان به گونه ای آرمانی بوده که بر عناصر تشابه و نه تکامل تأکید کرده است.در این میان گرایش فراوان به صورت جبرگرایانه بر تأکید بر هویت یگانه عربی متحد الشکل بوده که همزمان با  دوری گزیدن از اعتراف به چندگانگی هویتی بوده است تا زمینه را برای عمل همگانی جهت یکپارچگی سیاسی و اجتماعی فراهم نمایند.نگریستن به هویت به عنوان یک موجودیت ثابت و لا یتغیر با پیشینه ی تاریخی مشخص و ممانعت از ورود تجارب ملل عربی دیگر به نام اصالت به جای باز کردن دربهای سرزمینی جهت استفاده از تجارب دیگران چیزی است که هویت عربی در حال دست و پنجه زدن با آن است.
به همین رو امید داریم الگویی که در این مقاله مورد تفحص و بررسی است مورد توجه نیز قرار بگیرد.این نظریه و الگو جهت تجدید هویت قومی بیان می شود والگویی ست نقدی و تبیینی که بر موارد زیر تأکید می نماید:
•    تلاش برای تحلیل عناصر هویتی عرب که می تواند همبستگی جهان عرب را بیافریند.که هدف از ایجاد این همبستگی ایجاد شباهت میان ملل عرب با تأکید بر عناصر مشخصی نیست بلکه تأکید بر عناصر اتحاد بخشی است که در طول تاریخ و در جوامع عربی دست در دست هم داده اند.
•    تعدد هویتی را ضمن هویت مشترک عربی نه تنها می پذیریم بلکه ارزش می نهیم زیرا در تنوع هویت عربی مجالی برای رسیدن به همبستگی در جهان عرب وجود دارد البته اگر بتوانیم میان مفهوم چندگانگی و اتحاد توافقی ایجاد کنیم  که در این صورت در مسیر احترام متبادل و چند طرفه گام برداشته ایم.در مقوله ی چندگانگی  بر تسامح و همزیستی تأکید داریم  و حتی فراتر رفته خواستار تعلیم دادن لزوم احترام به حقوق دیگران هستیم .از جمله حق تفاوت های هویتی است و استفاده از آن در عمق مفهوم  و معنی هویت قومی.
•    به هویت به عنوان موجودیتی در حال تحول و تکامل دائم می نگریم.
•    سخن در باب هویت لاجرم ما را به سمت ترسیم مرز میان خود و دیگری سوق می دهد واطراف خود دایره هایی ترسیم می نماییم که می تواند کوچک باشد یا بزرگ، تنگ نظرانه باشد و یا داری افق گسترده ،مرزهایش رو به دیگری باز باشد یا بسته،قابل انعطاف باشد یا غیر قابل انعطاف،متعصبانه باشد یا مسامحه جویانه و...بنابراین لازم است این سؤال را از خود بپرسیم تا در نهایت به جوابی قانع کننده دست یابیم.عرب واقعا می خواهد چه مرزهایی را بین خود و دیگری ترسیم کند؟
•    طبقات اجتماعی مختلف برداشتهای متفاوتی را را از هویت خود دارند.گروه های حاکم که تمام منابع قدرت و جاه و ثروت را تحت سیطره ی خویش دارند و دارای روابط اقتصادی و سیاسی با قدرتهای بیگانه هستند و همواره از این رابطه ها سود برده اند تلقی متفاوتی از هویت قومی با کسانی دارند که جزو طبقات پایین جامعه  هستند و همواره از تحولات و اوضاع حاکم بیشترین ضرر متوجهشان بوده است.در این میان اشتباه حرکتهای قومی  عدم اعتراف به مسأله ی تأثیر تفاوت طبقاتی در برداشت از هویت قومی است زیرا از این می هراسند که درگیری های طبقاتی به حساب درگیری قومی رقم بخورد.
با توجه به مقوله های  پنج گانه ی ذکر شده عمل باهم جهت رسیدن به خود آگاهی و سرنوشت بهتر است که می تواند نتایج تلاشها را حفظ کرده و جایگاه اعراب را در تاریخ بهبود بخشد.آگاهی افراد به هویتشان همانا آگاهی به وابستگی هایشان به جامعه، ملت و طبقه ی اجتماعی در چارچوب وابستگی های عام انسانی در جهان است.
با حل تعارض ها و اختلافات به گونه ای عادلانه و منصفانه  می توانیم جهان عرب را به سمت یکپارچگی حقیقی سوق دهیم.در این میان حاکمیتهای سیاسی باید هوشیار باشند که مشروعیت آنها برخاسته از توانایی شان در برطرف کردن درخواستهای مردمی و ایجاد حد متوسطی از رفاه برای آنان است.دولت همان قدرتی است که سلطه ی خود را از مردم می گیرد.جامعه و مردمی که به حاکمیت اجازه می دهند قوانین را در حقشان اجراء و یا تحمیل کند.
با پیش فرضهای مطرح شده در ادامه به دنبال بررسی مسائل تنوع و تجانس در هویت عربی و تآکید بر حالت کشمکش میان عوامل وحدت بخش و فتنه انگیز وهمچنین میان ملتها از یکطرف و سلطه ی حاکمان در کیان سرزمینهای مختلف  از طرف دیگر است.کشمکشی که در ادامه بر آن تأکید می شود دوگانه است و جهت آزادی از قدرتهای سلطه گر و همچنین بهره گیری و استفاده از قدرتهای خارجی و داخلی به صورت همزمان می باشد.
علی رغم اختلاف درباره ی عوامل وحدت بخش و تجزیه کننده چرا در این میان به عنهصر زبان به عنوان یکی از عناصر اساسی هویت توجهی نمی شود؟
همواره کارشناسان مطالعات قومی عرب بر عنصر زبان به عنوان یک عنصر اساسی در تجدید هویت عربی تأکید ورزیده اند حتی آن هنگام که در مورد سایر عناصر عربی در حیطه ی هویت اختلاف داشته اند.از جمله عبدالعزیز دوری بر این نکته تأکید فراوانی دارد که زبان عامل اساسی در شکل گیری آگاهی های عربی در کشورهای عربی حتی پیش از اسلام است .به همین رو هویت عربی را عنصری فرهنگی و نه قومی و همچنین اقلیمی و دینی می داند.جاک بیرک علت تأکید بر زبان عربی را به عنوان عنصر هویت بخش در کشورهای عربی چنین معرفی می کند:"شرق بستر و زمین کلمه است و همانا زبان عربی نه تنها به جهان انسانی وابسته نیست بلکه استعاره ای از آن است.کلمه بیش از آنکه با حقایق زندگی روزمره وابسته باشد به صدا، ایقاع و لحن خویش وابسته است.(یعنی این زبان است که ذهنیت انسانها را شکل می دهد ونه بالعکس)
همچنین آلبرت حورانی در مقدمه ی کتاب «اندیشه ی عرب در عصر نهضت» چنین می گوید:"عرب حساسترین ملتها به زبان خویش اند".شاید از همین نقطه نظر باشد که محمود درویش در باب رابطه اش با زبان این قصیده را می سراید :"از زبانم متولد شدم ...من چه کسی هستم؟این سؤال دیگران است و جوابی برای آن نمی یابم جز :من زبانم هستم و بس"
ادونیس شاعر نیز در این رابطه چنین می گوید:"زبان عربی سرزمین و موطن من است ،هویت من در زبانم شکل گرفته است...زبان عربی ریشه ی من است و محل تولدم....حرکت خود را آغاز می کنم تا جایی در جایی که بدان وابسته ام بیابم و زبان من همان سرزمین موعود من است...زمان و مکان را در زبان باز آفرینی می کنم. از آن آغاز می کنم و با آن آغاز می شوم..."
اما نکته ی حائز اهمیت در این میان لزوم اعتراف به وجود مشکلی بس پیچیده در زبان عربی است.و آن وجود فاصله ی گسترده میان زبان عربی ادبی و مکتوب و زبان عربی عامه ی مردم است .حاد بودن این مشکل زمانی ظاهر می شود که بدانیم که با مشکل آموزش و گسترش بی سوادی روبرو هستیم زیرا فرض اساسی بر این بوده که زبان عربی فصیح زبان مشترک در میان کشورهای عربی است و مردم صرفنظر از اقلیم ،دولت،نقشه ی سرزمینی و فرهنگ خود می توانند در ارتباط با یکدیگر از این زبان استفاده کنند.در حالیکه حقیقت امر این طور نیست.
به همین رو هشام شرابی مشخص ترین ویژگی زبان عربی را دوگانگی آن در سطح نوشتار و گفتار و در زندگی روزمره می داند...«این دوگانگی را فقط بین زبان ادبی و زبان عامه ی مردم نمی دانیم بلکه بهتر است بگوییم بین دو گویش زبانی مختلف این دوگانگی وجود دارد که ربطهای اساسی نیز با هم دارند اما کاملا در تباین با یکدیگر هستند .فرد گویش عامه را در جریان زندگی روزمره فرا می گیرد اما اصوا زبان نوشتاری را لازم است طی فرآیند آموزش زبان رسمی یاد بگیرد.نتیجه ی این، افزایش قشربندی های اجتماعی و پنهان شدن بنیان مادی و طبقاتی تضادهای فرهنگی است به طوری که دانش و معرفت جزو ممتلکات خاص طبقات اجتماعی بالا قرار می گیرد.»