چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
گفتوگو با عبدالحسین نیکگهر
عبدالحسین نیکگهر را، اهل اندیشه ایران با کتابهای «ورقهای آینده» الوین تافلر، «تکاپوی جهانی» ژان ژاک سروان شرایبر، خاطرات ریمون آرون، «روش تحقیق» ریمون کیوی، «جامعهشناسی ماکس وبر» و «جامعهشناسی مکتب انتقادی» میشناسند. او یکی از نامدارترین مترجمان ایرانی در حوزه جامعه شناسی ایران است که سابقه سیسال کار را در پرونده خود دارد. 29 بهمن نکوداشت این مترجم در تالار ابن خلدون دانشکده علوم اجتماعی ایران دانشگاه تهران بود که همین بهانهای برای گفتوگو با او شده است.
آقای نیکگهر چطور شد که به ترجمه روی آوردید؟ و نخستین کتابی که ترجمه کردید، چه بود؟ اگر از ترجمه کتاب متافیزیک فلسین شاله، در سال دوم لیسانس فلسفه و علوم تربیتی دانشگاه تبریز به عنوان معصیت جوانی بگذریم اولین کتاب را با عنوان «طرح مسایل جامعهشناسی امروز» شامل مجموعه مقالههای جامعه شناسی از گورویچ، آرون، مندراس و ... در سال 1346 در مشهد ترجمه و منتشر کردم که در وقت خودش کتاب خوبی بود و چاپ دوم آن را انتشارات پیام تهران در سال 1348 منتشر کرد، اما نخستین کتابی که در دههِ 1360 انعکاس وسیعی در جامعه و نزد اهل قلم پیدا کرد و برایم شهرت مترجمی به ارمغان آورد، کتاب تکاپوی جهانی اثر ژان ژاک سروان شرایبر بود که با روشن بینی حوادث بعدی جهان و به ویژه بحران در خلیج فارس را پیشبینی میکرد. ترجمه این کتاب داستانی دارد که خلاصهاش این است: اصل کتاب را آقای احسان نراقی به آقای محمدرضا جعفری مدیر نشر نو تازه تأسیس داده بود و ایشان به دنبال مترجم فرانسوی زبان بود و کتاب را توسط احمد اشرف برایم فرستادند، ابتدا قرار بود آقای دکتر فیروز توفیق کتاب را ترجمه کند ولی ایشان پس از ترجمه چند فصل از ادامه کار انصراف داده بود و قرعه به نام من افتاد. من با صرف حدود 1000 ساعت وقت طی چهار ماه در بهار و تابستان 1360 کتاب را ترجمه کردم و در ابتدای کار ترجمه بودم که خرمشهر آزاد شد و من ترجمه را به شهدای گمنام جنگ تحمیلی اهدا کردم. این کتاب 7 بار با تیراژ 7000 تا 11000 نسخه منتشر شد و در زمان خودش به اصطلاح یکی از <بست سلر>های ایران بود. مجموع حقالزحمه من از ترجمه تکاپوی جهانی 60 هزار تومان بود که پس از «بازنشستگی» من در سال 1362، آقای محمدرضا جعفری به مدت 7 ماه، ماهی 7 هزار تومان به من کمک بلاعوض کردند تا روی پای خودم بایستم، چون دریافتی من در ماههای اول بازنشستگی از دانشگاه تهران کمتر از 2 هزار تومان بود، چون از اول اسفند 1362 بازنشسته شده بودم، حقوق ماه اسفند را که پرداخته بودند طی چند ماه از مستمری بازنشستگیام کسر میکردند. من 10 سال اول بازنشستگیام را صرفاً از محل حقالزحمه ترجمه کتابهایم و مختصری درآمد از محل مترجم رسمی دادگستری، گذران میکردم. البته جامعه دانشگاهی و اهل اندیشه شما را با کتاب خاطرات ریمون آرون، «ورقهای آینده»، آلوین تافلر و روش تحقیق در علوم اجتماعی میشناسند، چطور شد که ترجمه خاطرات ریمون آرون را به دست گرفتید؟ ریمون آرون در دوره اول تحصیلیام در سوربون 13433-1340) استاد من بود و من آزمون صلاحیت دفاع از تز دکترای خود را با او گذرانده بودم و آرون که علاوه بر استادی سربون، روزنامهنگار برجستهای بود و در آن ایام سرمقالههای سیاسی روزنامه فیگارو را مینوشت، از من درباره رویداد سیاسی روز ایران (خرداد 1342) سؤال کرد و پس از حدود 50 دقیقه پرسش و پاسخ نمره 5/18 از 20 به من داد. اما ماجرای ترجمه «خاطرات»، در تابستان 1356 همراه با زنده یاد منوچهر راد در سفری یک ماهه به پاریس، به ملاقات ریمون آرون رفتم که از عارضه سکته بهبود یافته و مشغول نگارش خاطراتاش بود؛ محل ملاقات هم «خانه علوم انسانی» در بلوار راسپای پاریس بود. همان زمان تصمیم گرفتم که پس از انتشار آن را به فارسی ترجمه کنم. خاطرات ریمون آرون در پاییز 1983 منتشر شد و خبر انتشارش را از یکی از رادیوهای بیگانه انگلیسی زبان شنیدم. متأسفانه چند هفته پس از انتشار کتاب، ریمون آرون با سکته دوم از دنیا رفت. و من از استادم ژان استوتزل، تلفنی خواستم که نسخهای از کتاب را برایم بفرستد و از 21 آذر 1362 تا 22 خرداد 1366، لابهلای ترجمه اسناد رسمی برای دارالترجمه، خاطرات ریمون آرون را ترجمه کردم. سال 1362 بیست سال پس از گذراندن امتحان صلاحیت دکترا با آرون. با خودم فکر میکردم که آرون آن سال به امروز من نمره 5/18 داده بود و نه به آن روز من؛ و ترجمه «خاطرات ریمون آرون» را به عنوان <جبرانی از تکلیف ناتمام و درسهای تقریر نشده به دانشجویانم در هر کجای ایران که هستند اهدا کردم. حقالزحمه واقعیام از ترجمه این کتاب درسهایی است که درباره پایبندی به ارزشهای آکادمیک، امید و استقامت از آن گرفتم. چه سالی وارد دانشگاه شدید؟ تابستان 1336 برای دیدار و خداحافظی با بعضی از دوستان دوران تحصیل که در دانشکده پزشکی دانشگاه تبریز تحصیل میکردند به تبریز رفته بودم و به اصرار یکی از آنها در امتحان ورودی آن سال رشته فلسفه و علوم تربیتی دانشگاه تبریز ثبت نام کردم و با رتبه یازدهم قبول شدم (از 50 نفر قبولی) و بالاخره ماندگار شدم و سه سال دوره لیسانس فلسفه و علوم تربیتی را با احراز رتبه اول به پایان رساندم. و در آبان سال 1339 به عنوان دانشجوی بورسیه به فرانسه اعزام شدم. مبلغ بورس ما ماهانه 1000 تومان معادل 650 فرانک فرانسه بود، به عبارت دیگر، کل هزینه بورس یک دانشجو برای اخذ دکترا در چهار سال 52 هزار تومان با بلیط رفت و برگشت هواپیما بود. از دانشجویان رتبه اول اعزامی هم دوره خودتان مشهورترینشان چه کسانی هستند؟ زنده یادعلی شریعتی، غلامعباس توسلی، باقر ساروخانی، سیروس سهامی، محمدتقی غیاثی، حبیبالله آیت الهی، ... چه سالی به ایران بازگشتید؟ پس از اخذ دکترای دانشگاهی در رشته جامعه شناسی در تابستان 1343 به ایران بازگشتم و چند ماهی در مؤسسه عالی مطالعات اجتماعی دانشگاه تهران به صورت محقق ساعتی 66 تومان) در «طرح شناسنامه روستاهای ایران» به سرپرستی دکتر ودیعی مشغول کار شدم. زمستان آن سال برای انجام خدمت وظیفه وارد دوره دوم سپاه بهداشت شدم و دوران خدمت را با درجه ستوان دومی و با سمت مدیر پایگاه تبریز تا تیر 1345 طی کردم و در پایان خدمت از طرف «سازمان برنامه و بودجه» به عنوان مدرس جامعه شناسی دانشگاه مشهد انتخاب شدم. در دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد رشته جامعه شناسی هنوز دایر نشده بود و من در گروه تاریخ با دکتر شریعتی هم گروه بودم من در زمستان سال 1346 (سرمای تاریخی آن زمستان به یاد ماندنی است) در امتحان استادیاری جامعه شناسی دانشگاه تهران شرکت کردم. زنده یاد دکتر غلامحسین صدیقی مدیر گروه جامعه شناسی و ریاستعالی مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران را برعهده داشتند، البته مدیریت اجرایی مؤسسه با آقای دکتر احسان نراقی بود. من از ابتدای سال 1348 پس از 30 ماه خدمت در دانشگاه مشهد به دانشگاه تهران آمدم. آن زمان پروفسور رضا رئیس دانشگاه تهران و دکتر سیدحسین نصر رئیسدانشکده ادبیات و علوم انسانی و دکتر غلامحسین صدیقی مدیر گروه جامعه شناسی بودند و من علاوه بر دانشکده ادبیات و علوم انسانی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی و دانشکده اقتصاد و دانشکده هنرهای زیبا، مبانی جامعهشناسی و روش تحقیق در علوم اجتماعی تدریس کردم. در آبان 1350 برای یک دوره فرصت مطالعاتی 4 ساله و اخذ دکترای دولتی در جامعهشناسی به فرانسه اعزام شدم و همان حقوق ماهانه 2500 تومان استادیاری دانشگاه را به عنوان بورس تحصیلی دریافت میکردم. اسفند 1353 پس از دریافت دکترای دولتی و جایزه تز دکترای دانشجویان خارجی در سوربون، به تهران بازگشتم. سال 1354 و 1355 رئیس مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی بودم، سپس به عنوان مدیر گروه جامعه شناسی انتخاب شدم و در تابستان 1357 با تصویب سازمان ملی دانشگاهیان، از طرف اعضای هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی تعاون، با 33 رأی از جمع 36 رأی به عنوان رئیس دانشکده علوم اجتماعی انتخاب شدم و اول مهر 57 تا 14 اردیبهشت 1358 رئیس دانشکده علوم اجتماعی و تعاون بودم. بعد از من یک دوره چند ماهه دکتر سیاوش امینی، سپس دکتر پرویز شیرانی و بعد دکتر غلامعباس توسلی رئیس دانشکده علوم اجتماعی و تعاون شدند. دوست داشتید که باز هم در دانشگاه میماندید و تدریس میکردید؟ وقتی در فروردین 1363 پس از 19 سال و چند ماه سابقه خدمت در سن 46 سالگی حکم بازنشستگیام را از اداره حقوقی دانشگاه تهران گرفتم، وقتی از پلههای طبقه چهارم دبیرخانه دانشگاه پایین میآمدم با خودم عهد کردم «این شر را به خیری تبدیل کنم» و از آن روز این شعار زندگیام شد. 30 جلد کتاب که تاکنون ترجمه، تألیف و منتشر کردهام تحقق عینی همین شعار است و در پاسخ سوال شما باید بگویم نه، من تاب تحمل دانشگاه پس از انقلاب فرهنگی را نداشتم. هیچ چیز سر جای خودش نبود. فکر نمیکنید اگر میماندید تأثیرگذاری شما بیشتر بود؟ البته خسارت من از دست دادن آشنایی چهره به چهره با چند نسل از دانشجویان جامعهشناسی است، ولی در عوض، اکنون برخی از کتابهایم در بسیاری از دانشگاههای کشور تدریس میشود، مبانی جامعهشناسی، روش تحقیق در علوم اجتماعی، جامعهشناسی ماکس وبر، جامعهشناسی پارسونز، جامعه شناسی شهر، هنر، ورزش، منطق کنش اجتماعی و فرهنگ انتقادی جامعه شناسی، سالانه حدود 5 تا 6 هزار جلد از کتابهای درسیام به فروش میرسد. چطور شد از دانشگاه کنار گذاشته شدید؟ همان طور که اشاره کردم، پس از انقلاب فرهنگی، جهاد دانشگاهی آن وقت شروع کرد به یک سری سین - جیم با استادها (این حرف را آنجا زدی، این مطلب را فلان جا نوشتهای و ...) من مخالف اصولی این تفتیش عقاید در دانشگاه بودم و هنوز هم هستم، وقتی نوبت من شد و تلفنی احضار شدم به اتاق آقای ... جواب دادم من با شما کاری ندارم اگر شما با من کاری دارید بیایید به اتاق من و بقیه ماجرا از همین جا شروع شد. با چه معیاری کتابها را برای ترجمه انتخاب میکنید؟ البته دست من برای انتخاب کتاب برای ترجمه خیلی باز نیست، اگر کتاب تکاپوی جهانی را استثنا کنیم که ناشر پیشنهاد کرد ترجمه کنم، بقیه کتابهایم را شخصاً انتخاب کردهام. من اولین بار کتاب مستقلی درباره جامعه شناسی ماکس وبر و تالکوت پارسونز ترجمه کردم، اولین بار اثری از ریمون بودون (منطق کنش اجتماعی) را به فارسی ترجمه کردم. (همه اینها حدود بیست سال پیش) اما جا دارد این نکته را خاطرنشان کنم، تولید کتاب در مرحله ترجمه، تألیف و نشر تا قفسه کتابفروشی، یک تولید مادی مثل سایر کالاهاست، کتاب از وقتی یک تولید فرهنگی میشود که خوانده شود، از آنجا به بعد است که نویسنده یا مترجم کار فرهنگی کرده است ... کدام یک از کتابهایی را که تألیف یا ترجمه کردهاید، بیشتر دوست دارید؟ من همه کتابهای درسی و کمک درسی جامعه شناسی را با این احساس که امانتی نزد من هست که باید به صاحبش (دانشجویان علوم اجتماعی) برسانم انتخاب و ترجمه کردهام ولی همه گله مندیام از بازار بی رونق کتاب را با این دو بیت غزل حافظ با مطلع «طالع اگر مدد کند دامنش آورم به کف» ، بیان میکنم: «طرف کَرَم ز کس نبست این دل پر امید من گرچه سخن همی بَرَد قصه من به هر طرف چند به ناز پـرورم مهر بتـان سنگدل یاد پدر نمیکنند این پسران نخلف» شما کجا به دنیا آمدهاید؟دوران تحصیلی خود را کجا گذراندهاید؟ من در سال 1316، بهمن ماه در قریه حویق تالش متولد شدهام. سال تولدم مقارن با آغاز جنگ جهانی دوم بود. اولین خاطرهای که از کودکیام دارم برمیگردد به شهریور 1320، در سه سال و نیمیام به یاد میآورم که ماهیگیران تالشی که برای جمع کردن تورهایشان به دریا رفته بودند، هراسان برگشتند و خبر آوردند که روسها «دارند میآیند» تا 5 سالگیام در تالش بودم، وقتی به سن مدرسه رفتن رسیدم پدرم برای این که من در مدرسه خوبی درس بخوانم به رشت کوچ کرد. من دوره ابتدایی را در مدرسه صدر و متوسطه را در دبیرستان نوربخش رشت و سال آخر دوره متوسطه را در دبیرستان مروی تهران تحصیل کردهام. خرداد سال 1336 دیپلم ادبی گرفتم و مهر همان سال وارد رشته فلسفه و علوم تربیتی دانشگاه تبریز شدم. در تابستان 1341 در دوره دکترای اولم برای جمع آوری اطلاعات درباره تزم به ایران بازگشتم و همان تابستان ازدواج کردم و با همسرم به پاریس برگشتم. فرزند اول من مرسده در پاریس متولد شد، فرزند دوم سپیده در مشهد و فرزند سوم بابک در اسفند 1347 در تهران. دو دخترم از سال 1363 مقیم کانادا هستند و تا سطح کارشناسی ارشد در دانشگاه مونترال کانادا تحصیل کردهاند و زندگی مرتب و منظمی دارند. سه نوه دارم، دو نوه دختری، نیکی و شروین در کانادا متولد شدهاند، نیکی اکنون در سال دوم دانشگاه مک گیل مونترال در رشته میکروبیولوژی تحصیل میکند، شروین سال اول دبیرستان در مونترال و نیما نوه پسریام سال اول دوره راهنمایی در تهران درس میخواند. مثلی است مشهور میگویند پشت سر هر مرد موفقی زنی ایستاده است! من بخش بزرگی از موفقیتم را مدیون بردباری و کم توقعی همسرم (عالم شهبندی صادق) هستم که در طول 45 سال زندگی مشترکمان با دستتنگی زندگی دانشجویی و عسرت بازنشستگی آن چنانی ساخت و محیط خانه را همیشه برای کار فکری آرام و بدون تنش حفظ کرد. آقای دکتر از چه وقت با «مرکز ملی مطالعات و سنجش افکار عمومی» همکاری میکنید؟ باز هم پاسخ شما را با این مثل مشهور شروع کنم: «خدا گر ز حکمت ببندد دری، ز رحمت گشاید در دیگری.» من قبل از این «مرکز»، هفت هشت سالی در «مؤسسه عالی پژوهش تأمین اجتماعی» به کارهای پژوهشی مشغول بودم. از سال 1375 از ابتدای تأسیس با مرکز ملی مطالعات و سنجش افکار عمومی همکاری میکنم و با اغتنام فرصت از رئیس و قائم مقام «مرکز» آقایان دکتر حسن پوشنگر و حاج محمدصادق طاهری که در این ده یازده سال اخیر شرایط کار علمی در محیطی فرهنگی را برایم فراهم کردهاند سپاسگزاری میکنم. همچنین در پایان کلام دوست دارم از دو ناشر فرهیختهام آقایان داود موسایی (فرهنگ معاصر) و حسین حسینخانی (نشر آگه) که در این کساد بازار کتاب پیوسته با خوشرویی کتابهایم را به بهترین صورت چاپ و منتشر کردهاند قدردانی کنم. این گفتگو نخستین بار در روزنامه اعتماد ملی مورخ 5 اسفند 1386 به انتشار رسیده واز طرف دکتر نیک گهر برای تجدید چاپ در اختیار «انسان شناسی و فرهنگ» قرار گرفته
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست