جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

از داشتن تا بودن: رویکرد ارتباطی در آموزش زبان



      از داشتن تا بودن: رویکرد ارتباطی در آموزش زبان
فابین نووِلو برگردان معصومه خطیبی بایگی

آموزش به شیوه «ارتباطی» یا به شیوه «بودن» رویکردی جدید در آموزش زبان‌های خارجی است که با نگاهی جدید و متفاوت به زبان‌آموز، معلم و فعالیت‌های آموزشی سبب پویایی کلاس درس و تجربه لحظات بی‌نظیر می‌شود.

انتخاب رویکرد ارتباطی

 ویژگی اصلی رویکرد ارتباطی در نظر گرفتن چند شاخصه نزد زبان‌آموز است. در این شیوه آموزشی، زبان‌آموز به‌عنوان فردی (موضوع) با تمام جامعیتش در نظر گرفته می‌شود، فردی که دارای فرهنگ، مذهب، احساسات و عواطف است و به طبقه اجتماعی، خانوادگی و محیطی خاصی تعلق دارد. در این رویکرد از دستاوردهای جدید علوم انسانی (روانشناسی شناختی، روانکاوی، انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی و فلسفه) و علوم زبانی (به‌خصوص نشانه‌شناسی) هم استفاده می‌شود.

بنابراین ما در این روش، نه‌تنها از دستاوردهای جدید علم زبان‌شناسی بهره می‌بریم، بلکه با نوآوری‌های سایر علوم که در بر روی فرد، گروه، کنش ارتباطی و تعاملات بینا ذهنی مطالعه می‌کنند، سروکار داریم. به‌عنوان‌مثال، علم نشانه‌شناسی به ما توصیه می‌کند که در کلاس درس از ابزارهای کمک‌آموزشی متنوع ازجمله: روزنامه‌ها، تبلیغات، وسایل دیداری و تصویری ... استفاده کنیم زیرا در این ابزارها نمودهای فرهنگی معنادار (نشانه‌هایی برای تفسیر) نهفته‌اند. همین نشانه‌ها هستند که در کلاس فرصت تعامل، رابطه با دیگری و ارتباط را به وجود می‌آوردند. روانشناسی شناختی به ما یادآوری می‌کند که لازمۀ یادگیری پویا گفتگو، تعامل و حتی کشمکش است.

رابطۀ آموزشی دیگر دوقطبی (یادگیری/ آموزش) نیست. امروزه این رابطه تبدیل به مثلث ارتباطی شده که دارای سه ضلع بسیار مهم است (معلم/ دانش‌آموز/ موضوع دانش). معلم در این رویکرد، بیشتر نقش ناظر و اداره‌کننده‌ای را بر عهده دارد که اعضای کلاس را همراهی می‌کند و به سؤالات آن‌ها پاسخ می‌دهد؛ دانش‌آموز هم با تمام جامعیت فکری و فرهنگی‌اش به‌مثابه شرکت‌کننده‌ در نظر گرفته می‌شود. در رویکرد ارتباطی، یادگیری کشف زبان خارجی حین انجام فعالیت‌های اکتشافی و تجربی است. زبان مقصد در موقعیت‌های واقعی قرار می‌گیرد و شرکت‌کننده آن را تجربه می‌کند؛ بنابراین غلط‌های زبانی، مکث‌ها و مِن‌مِن کردن‌ها در امر یادگیری کاملاً عادی و اجتناب‌ناپذیر است.

در آموزش به شیوۀ ارتباطی، زبان در داخل گروه متولد می‌شود و اعضای گروه به‌صورت خودجوش از آن استفاده می‌کنند. در ابتدا زبان وسیله‌ای کمکی برای معرفی و اظهار عقاید شخصی است (زبان‌آموز در ابتدا احساسات خود را با کلمۀ «من» بیان می‌کند). در گام دوم زبان وارد مرحله کارکرد گویایی، ارتباطی و نمادین خود که همان کارکرد اجتماعی زبان است می‌شود. در این مرحله، یادگیری به‌تدریج به سمت گروه کشیده می‌شود. با رعایت این دو کارکرد اساسی زبان است که آگاهی و دانش در فرد شکل می‌گیرد.

مدل ارتباطی نتیجۀ رشد نظم ارتباطی، فرهنگی، اجتماعی، شناختی نزد زبان‌آموز و فراگیری راهکارهای بودن و عمل کردن است. نقش معلم در رویکرد ارتباطی عبارت است از کمک به شکوفایی و ظهور شخصیت مستقل و درعین‌حال وظیفه‌شناس و آزاداندیش دانش‌آموز، گروه و جمع. هدف این شیوۀ آموزشی داشتن رویه‌ای مؤثر و غیر کلیشه‌ای مطابق با عصر حاضر و گرایش‌های آموزشی کنونی است.

جایگزین کردن شیوه آموزشی ارتباطی

برای استفاده از این روش آموزشی هیچ راهکاری بهتر و ساده‌تر از بازی وجود ندارد. بازی فرآیندی است که طی آن تخیل و خودانگیختگی فرد به کار می‌افتد و در آن از ارتباط، قاعده، خلاقیت و تخیل استفاده می‌شوند. بازی امکان فعالیت و پویایی دانش‌آموز را فراهم می‌کند. در استفاده از اشیاء تردید به خود راه ندهید: صندلی خالی، صحنه‌های زنده، تصاویر، عروسک‌ها و غیره. از یک کلمه، عبارت یا جمله شروع کنید تا به‌تدریج به یک اصطلاح شفاهی یا متن طولانی‌تر برسید. از یک وسیلۀ کمک‌آموزشی دیداری رنگی استفاده کنید و به‌وسیلۀ آن متن، شعر، داستان و غیره بسازید. از یک قطعۀ موسیقی یا آهنگ ساده برای تشویق بچه‌ها به حرف زدن و گفتگو کردن استفاده کنید. می‌توانید از یک نوشتار ساده و کوتاه شروع کنید و به متون ارزشی نمادین (قصه، حکایت، افسانه، متن ادبی و استعاره‌ای و ...) برسید. حتی می‌توانید از آن‌ها بخواهید نمایش‌نامه‌های کوتاه را بخوانند و در کلاس اجرا کنند و یا در قالب شخصیت‌های قصه یا داستان بروند و نقش بازی کنند. این کار آن‌ها را وادار به تفکر و تعامل در گروه می‌کند. شیوه‌های کار در کلاس بسیار حائز اهمیت هستند. به‌عنوان‌مثال، تشویق کردن زبان‌آموزان به کار گروهی بسیار مهم است؛ اما باید توجه داشت که این فعالیت‌ها به یادگیری «مشارکتی» منجر شود. یک فعالیت ساده کلاسی باید به فعالیت‌های بیشتر و وسیع‌تر منتهی شود.

یادگیری مشارکتی حول پنج شاخصۀ اصلی شکل می‌گیرد که معلم و زبان آموزان باید آن‌ها را رعایت کند و به آن‌ها پایبند باشد:

  • معلم موظف است به کمک مشکلات و اهدافی که همه افراد باید در حل و یا رسیدن به آن‌ها مشارکت ‌کنند، بین اعضای گروه وابستگی متقابل و مثبت ایجاد کند. این وابستگی متقابل می‌تواند از طریق تعیین هدف، وظیفه، تشویق، جایزه و یا با دادن نقش‌های مختلف به زبان‌آموزان تحقق یابد.
  • تمام اعضای گروه باید فعال باشند و در کارها مشارکت کنند.
  • نحوه گروه‌بندی زبان آموزان در کلاس درس به تعامل مثبت و پویایی آ‌ن‌ها در کلاس بستگی دارد.
  • آموزش صریح مهارت‌‌های اجتماعی (رفتارهای بین فردی)، نحوۀ فعالیت و رفتار گروهی به دانش‌‌آموزان ضروری است.
  •  معلم کار گروهی را ارزیابی می‌کند و با ترسیم نمودار میزان پیشرفت زبان‌آموزان را به آن‌ها نشان می‌دهد.

این شیوۀ آموزشی کاملاً مناسب قشر محصل (کودکان، جوانان و نوجوانان) است، زیرا این افراد به رشد مهارت‌های زبانی نیاز دارند، باید مستقل بودن، مسئولیت‌پذیر بودن و جامعه‌پذیری را یاد بگیرند، زندگی گروهی و جمعی را تجربه کنند و نحوۀ رفتار صحیح در گروه را هم بیاموزند.

اگرچه این اهداف در اکثر موارد به‌طور کامل تحقق نمی‌یابند، ولی باید گفت که نقش اصلی و همیشگی ما به‌عنوان معلم، مدرس، مربی یا مجری و گرداننده کلاس (بدون توجه به محیطی که در آن کار می‌کنیم و افرادی که با آن‌ها تعامل داریم) مستقل و مسئولیت‌پذیر کردن دانش‌آموزان طی فرایند یادگیری و فراگیری زبان است. شیوۀ ارتباطی در آموزش زبان هم مناسب قشر کودک، نوجوان و جوان (مهاجر و غیر مهاجر، ثروتمند و فقیر) است و هم مناسب بزرگ‌سالان (در هر قشر اجتماعی- فرهنگی و شغلی). این جامعیت به ما یادآوری کند که هدف از آموزش صرفاً انتقال دانش و اطلاعات به افراد نیست.

منبع: مجله فرانسوی Français dans le monde