جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

از بنیان ساختاری ایکونولوژی تا هویت



      از بنیان ساختاری ایکونولوژی تا هویت
سیده شبنم شمس الدین

همواره شناخت از طریق مقایسه و تطبیق حاصل می شود. انسان خود و ویژگی های خود را در تقابل با دنیای اطراف می شناسد و الگویی شناختی را پدید می اورد. در نظر فردیناند دو سوسور – پدر علم زبان شناسی مدرن- شناخت محصول وجود همین تقابل ها در نظام نشانه ای زبان شناختی است. در نگاه سوسور هر نشانه متشکل از دو قسمت دال و مدلول با اصل ثابت و قابلیت در دسترس بودن مدولول است

 

– نظریه ای که بعدها توسط دی کانستراکشنیست ها و در راس ان ها دریدا با در نظر گرفتن اصل در حرکت بودن مدلول به نقد گرفته شد. در پیکره ی نظریه ای سوسور زبان ساختاری نظام مند از نشانه هاست که پیرو  قوانینی خاص هستند. چنین نظریه ای با بنیان ساختارگرایی، پیروان خود را در سالیان بعد ما بین گروهی از متفکران قرن بیستم تحت عنوان نحله ی ساختارگرایی یافت. در نوع رویکرد ساختارگرایانه رابطه ی مابین نشانه ها در درون متن با هم و در نهایت رابطه ی اجزاء با کل نظام نشانه ای است که اهمیت می یابد و هدف یافتن ساختار بنیادین متن است. از بزرگان این مکتب بسیار تاثیر گذار می توان به کلود لوی استروس اشاره داشت که مطالعات ساختاری خود را در زمینه انسان شناسی پی گرفت. در واقع هدف استروس یافتن و شناخت ساختارهای پنهان ذهن بشر بود. او به منظور یافتن پاسخ بسیاری از چرایی های متساعد شده از وجود تشابه های در امیخته با تفاوت های موجود در فرهنگ هایی خاص  با طرز فکر مختص به خود و تحت تاثیر مفهوم واج به عنوان کوچکترین واحد زبان شناسی مفهوم میتیم یا همان سازه ی اسطوره ای را خلق کرد که در غالب جمله ای بر پایه ی تقابل های دوگانه اصل مطلب را به صورت قاعده ای عام بیان می کند. از حوزه های لاینفک تحقیقی استروس که او را موفق به کشف بسیاری از ساختارها و در نهایت نظریه ی اساس عملکرد ذهن بشر بر پایه ی تقابل های دوگانه کرد بی شک حوزه ی مطالعات تطبیقی -    و البته ان چنان که بعدها ژولیا کریستوا به صورت نظریه ای مستقل تحت عنوان بینا متنیت با در نظر گرفتن مثلا جامعه به عنوان یک متن نظام مند متشکل از نشانه ها اعلام می دارد- بود. او بواسطه ی تطبیق جوامع مختلف تشکیل دهنده ی یک فرهنگ ساختار مشترک و بنیادین ان ها را کشف کرد و نظریه ی ساختارگرایی را قوام بخشید. از دیگر محققان حوزه ی ساختاری و به طبع ان مطالعات تطبیقی می توان به ژرژ دومزیل اشاره کرد که نقشی اساسی در بازشناسایی ساختار اجتماعی جوامع فرهنگ هندو- اروپایی داشت. دومزیل در نتیجه ی مطالعات زبان شناختی خود که متاثر از بسیاری از کشف های زبان شناختی و انسان شناختی قرن 19 و 20 بود به انالیز فرهنگ هندو- اروپایی بر پایه ی داده های زبان شناختی پرداخت و بدین ترتیب ساختار اجتماعی این جوامع را بر پایه ی ساختاری سه تایی از سه رکن اصلی ان جوامع بازشناسایی نمود.          

در این میان ان چنان که ذکرش رفت نشانه و روش های نشانه شناسی با داشتن بزرگانی چون ژرار ژنت و ایکونولوژی با حضور پانوفسکی به عنوان روش هایی بنیادین در تحلیل ساختاری از اهمیتی اساسی و اصلی برخوردار هستند و لزوم توجه به ان ها به منظور درک، دریافت و بازشناسایی ساختارهای (فرهنگی) بسیار احساس می شود. از طرفی دیگر بومی سازی چنین نظریه های علمی در فرهنگ ایرانی- اسلامی به عنوان بخشی مهم از فرهنگ هندو-  اروپایی - و به صورت زیرمجموعه: فرهنگ هندو -ایرانی- راهگشای یافتن پاسخی برای بسیاری از پرسش های مطرح به عنوان مثال در هنر نگارگری ایرانی- اسلامی است؛ چرا که در پس تمامی سنت های تکرار شونده در هر فرهنگ که نمود های ان در میراث هنری ، ادبی و ... به جای مانده از ان فرهنگ قابل پیگیری و مشاهده می باشد، دلایل و ساختاری نظام مند نهفته است که لزوم کشف ان ها به منظور هرچه غنی تر کردن درک فرهنگی و هرچه بهتر شناساندن فرهنگ مورد بحث به مخاطب متخصص در این حوزه بسیار احساس می شود چرا که این حوزه در تحقیقات انجام شده در حوزه های مرتبط فرهنگی در این مورد فرهنگ ایرانی- اسلامی به گونه ای نا شایست مغفول مانده است. بواسطه ی بومی سازی این نوع نظریات علمی در مطالعات دانشگاهی به صورت مطالعه ی موردی متون مختلف موجود و به تبع ان شناخت هدفمند و غنی تر از فرهنگ ایرانی- اسلامی می توان با نگاهی علمی تر به میراث فرهنگی (هنری ، ادبی و ... ایرانی- اسلامی) نگریست و تحلیلی جامع و مانع بدور از هرگونه ازخود سخن گویی را از داشته های مذکور ارائه کرد که همین امر می تواند باعث هرچه بهتر و بیشتر شناخته شدن فرهنگ ایرانی- اسلامی با مطالعات موردی مابین متخصصان امر در حوزه های بین المللی و داخلی گردد که البته نتیجه ی مستقیم ان تقویم هویت ایرانی- اسلامی خواهد بود.