سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

به سوی مدلی فرهنگی برای تنوع فضایی خانه



      به سوی مدلی فرهنگی برای تنوع فضایی خانه
زهرا (منیژه) غزنویان

وقتی پیچیدگی و حساسیت موضوعی بالا باشد نظارت همه‌جانبه و دقیق بر آن، اهمیتی اساسی می‌یابد و تکنیک‌ها و ابزارهایی برای تسهیل و تدقیق این نظارت، رشد کرده، تخصصی شده و همه‌گیر می‌شوند. از آن جمله می‌توان در حوزه ساخت‌وساز به چک‌لیست‌های معروف مهندسان عمران اشاره کرد که تاحدی از نظر منطق، به فرم‌های «مشاهده‌نامه» در پژوهش‌های کیفی علوم اجتماعی شبیه هستند. این فرم‌ها درواقع مهندس ناظر را یاری می‌رسانند تا تمام جزئیات را به شیوه‌ای روشمند و با درصد خطایی به مراتب کمتر «مشاهده» نماید. این چک‌‍لیست‌ها با آن‌که ابزارهای ساده و کارآمدی محسوب می‌شوند اما همان‌طور که انتظار هم می‌رود کاملا جنبه‌های کالبدی و تاسیساتی بنا را مدنظر داشته و زیر ذره‌بین می‌گیرند و به جرات می‌توان گفت چشم ناظر را نسبت به ساده‌ترین مسائل و ملاحظات فرهنگی و اجتماعی، مجهز و حساس نمی‌کنند. استدلالی که عموما در این حوزه آورده می‌شود مسئله نسبی بودن اصول فرهنگی و سیالیت آنست که تبدیل شدن آن به یک فرمول واحد و عمومی را دشوار می‌سازد که البته این، دغدغه‌ای منطقی نیز محسوب می‌شود. همان‌طور که پدر علم جامعه‌شناسی، اگوست کنت، حدود 200 سال پیش به درست اشاره کرد پیچیدگی اندیشیدن به مسائل زندگی، هر چه از امور ریاضی به امور انسانی نزدیک‌تر شود افزایش یافته و قطعیت، جای خود را به درجات بالایی از نسبیت می‌دهد. با این‌حال تمام مسئله جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی و علوم اجتماعی همواره تلاش برای حدودی از فرمولیزه کردن تجربیات در جهان اجتماعی بوده است، حدی که گاه خیلی بزرگ نیست و گروه نسبتا کوچکی را دربرمی‌گیرد. این درحالی است که همین شیوه از گونه‌شناسی و مدل‌سازی و تحلیل هم همیشه با حدی از احتیاط بیان شده و خود تابع مقوله تغییرات فرهنگی در گذر زمان است. علی‌رغم این اشتغالات ذهنی و گاه وسواس‌های بیش از حد فلسفی، مکاتبی نیز از همان ابتدا در علوم اجتماعی پدیده آمده‌اند که این‌قدر سیال با همه موضوعات برخورد نمی‌کنند و به برخی امور کلی‌تر، عمومی‌تر و حتی در مواردی، جهان‌شمول‌تر معتقدند که زاییده ذهن و سرشت مشترک انسانی هستند. از آن جمله، ساختارگراها هستند که یافتن اشتراکات فرهنگ‌ها، همواره وسوسه بزرگی برایشان بوده است.

با این مقدمه باید اعتراف کرد دغدغه نگارنده در تمامی یادداشت‌های پیشین که از ابعاد مختلف، به مقوله «تنوع فضایی» می‌پرداختند نزدیک شدن به چنین آرمانی بود که البته، نه به اندازه ساختارگرایی، بلندپروازانه و به دنبال جهان‌شمولی‌ها بلکه به دنبال رسیدن به برخی مخرج مشترک‌ها در سطوح خردتر باشد. تعیین آن‌که این سطوح را تا چه حد می‌توان ارتقاء داد بدون‌شک در صلاحیت پژوهش‌های نگارنده که صرفا مبتنی بر رویکردهای کیفی بوده‌اند نیست و پژوهش‌هایی پهن‌دامنه‌تر، با قابلیت تعمیم‌پذیری بیشتری را طلب می‌کنند و این‌جاست که همکاری دو رویکرد انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی به عنوان مکمل، اجتناب‌ناپذیر می‌نماید. با ذکر این تبصره و تذکر، یادداشت حاضر برآنست که مجموعه مسائل مطرح‌شده در یادداشت‌های پیشین را گردهم آورده و به شبه‌مدلی درخصوص تنوع فضایی در خانه نزدیک شود؛ شبه‌مدلی که امید است با توسعه خود در آینده بتواند حداقل برخی بندهای کلیدی و عمومی‌تر را به چک‌لیست‌های نظارتی ساختمان‌ها وارد سازد.

یک خانه مطلوب (که البته در این‌جا محل سکونت قشر متوسط شهری در شهرهای بزرگ مرکزی ایران مانند تهران، کرج و قزوین را دربرمی‌گیرد) به لحاظ تنوع فضایی می‌بایست از چه الگویی تبعیت کند؟ نظر به داده‌های گردآوری شده و کلیه مباحث مطرح‌شده قبلی، به نظر می‌رسد خانه می‌بایست توان برقراری ارتباط در 6 سطح مجزا را برای ساکنانش فراهم کند که البته هر کدام، مقتضیات و ملاحظات خاص خودشان را دارند که تلاش یادداشت‌های قبلی این مجموعه، اشاره کردن به برخی از مهم‌ترین آن‌ها بوده است. این سطوح ارتباطی را می‌توان چنین برشمرد:

  • سطح ارتباط با خود ( در دو بعد ذهنی و جسمی)
  • سطح ارتباط با خانواده ( در دو بعد ارتباط با همسر و نیز ارتباط خانوادگی)
  • سطح ارتباط با جامعه (در دو بعد همسایگان و آشنایان)
  • سطح ارتباط با اشیاء (در دو بعد مصرف آنی و مصرف آتی)
  • سطح ارتباط با نمادها (در دو بعد گذشته و آینده)
  • سطح ارتباط با طبیعت (در دو بعد جانداران و عناصر طبیعی)

 

این سطوح ارتباطی در شکل شماتیک ابتدای یادداشت خلاصه شده‌اند و به نظر می‌رسد امکانی اولیه برای قضاوت درباره کیفیت یک خانه شهری معاصر را در اختیار ما قرار می‌دهند. البته همان‌طور که بارها گفته شده باید در نظر داشت که این سطوح ارتباطی می‌توانند اشکال مختلفی را داشته باشند و به عنوان مثال، آن‌چه تحت عنوان ارتباط با طبیعت مطرح می‌شود هم قابل اتلاق به پیش‌آمدگی فضای پشت پنجره‌هاست که امکان قرار دادن گلدان را به افراد می‌دهد و هم حیاط بزرگی که یادآور باغ‌های معروف ایرانی باشد و در این‌جا رویکردهای حداقلی و حداکثری را می‌توان توامان مدنظر قرار داد. هر کدام از این سطوح را می‌توان در پژوهش‌های عمیق‌تر دیگر بسط داد و جزئیات بیشتری را درباره آن‌ها نمودار ساخت. مثلا در بحث نیاز ارتباط با اشیاء گفته شد که تنوع و تکثر انباری‌ها در خانه، یک اصل اساسی است ولی این‌که در رویکردی حداقلی و حداکثری چند گونه انباری نیاز است و چه گوناگونی‌ای دارند یا به لحاظ اندازه، شکل، موقعیت و امکانات، چه ویژگی‌هایی را می‌بایست مدنظر قرار دهند خود بحث دیگری است که به هیچ وجه ارزش کمتری از سایر مقولات مورد توجه در ساختوساز ندارد. این موضوعی است که کریم پیرنیا، پدر معماری سنتی ایران نیز بسیار بر آن تاکید داشت و بارها تکرار می‌کرد که معماری ایران «ادا درآوردن» و صرف تقلید از برخی از اشکال سنتی نیست بلکه رسیدن به منطق درونی ساخت‌وساز ایرانی است که متاثر از ذهنیت، اقلیم، تکنیک و سایر امکانات دردسترس انسان ایرانی بوده است.

یکی از مثال‌های بارزی که خود او در کتاب «تحقیق در معماری گذشته ایران» می‌آورد درباره موقعیت قرار گرفتن آشپزخانه در نقشه خانه است که کاملا امری فرهنگی است. پیرنیا درباره آشپزخانه می‌پرسد: « چرا در بیشتر خانه‌ها در گوشه شمال غربی قرار می‌گیرد؟» (1387: 83) و سپس توضیح می‌دهد که چون سبک غذا خوردن تابستانی افراد در گذشته، چندان منوط به پخت‌وپز نبوده و بیشتر شکل «حاضری» داشته است نیاز به این فضا در نیمه اول سال حس نمی‌شده و بیشتر عملکرد زمستانه داشته و چون اطاق‌های زمستانی عموما در بخش شمال و غربی بوده‌اند طبیعی است که آشپزخانه نیز به آن سمت کشیده شود. او نتیجه می‌گیرد: « در روند تحقیق باید سوال‌های زیادی از ساکنان در محل شود.» (همان: 84)

پس از معرفی مدلی فرهنگی برای تنوع فضایی در خانه، حال سعی می‌شود نمونه‌های مورد بررسی در پژوهش نگارنده، از این حیث مطالعه و گونه‌شناسی شوند. در پژوهش مذکور، مجموعا 6 فضای خانگی مورد بررسی قرار گرفت که می‌توان آن‌ها را به دو دسته زیر تقسیم کرد:

  • دسته اول، شامل خانه‌هایی قدیمی، بزرگ و شخصی است. (متراژ: 300-170 مترمربع و قدمت: 38- 20 سال)
  • دسته دوم، شامل خانه‌های جدید، کوچک و واحدی است. (متراژ: 106-50 مترمربع و قدمت: 9- 4 سال)

همان‌طور که به نظر می‌رسد و کاملا قابل پیش‌بینی هم هست ساکنان خانه‌های دسته اول از رضایت بیشتری نسبت به فضای خانگی خود برخوردارند. درمقابل، ویژگی بارز ساکنان دسته دوم، نارضایتی عمومی‌شان از فضاست. اگر خانه‌های مورد بررسی را براساس سال ساختشان روی محور زمان قرار دهیم، سپس مصادیق نارضایتی و کمبودهای فضایی ذکر شده از سوی ساکنان در هر مورد را، ذیل آن‌ها بچینیم، دریچه‌های تازه‌ای برای فهم مسئله به روی ما گشوده خواهد شد. در زیر، گونه‌شناسی این فضاها آورده شده است. اعداد داخل پرانتز مربوط به تنوع فضایی یا تعداد فضاهای موجود در هر خانه است:

دهه 50: دو خانه (یکی 10 فضا و دیگری 17 فضا)

دهه 70: یک خانه (11 فضا)

دهه 80: سه خانه (6 فضا، 7 فضا و 8 فضا)

با خلاصه کردن جداول مربوط به کمبودهای فضایی ساکنان که از سوی خودشان مطرح شده، مشخص می‌شود آن‌چه ساکنان خانه‌های دهه 50 کمبود آن‌را احساس می‌کنند بیشتر مربوط به عدم حضور طبیعت به میزان کافی (آب، گیاه و حیوان) و نیز کمبود امکانات فراغتی و ورزشی (تاب، آلاچیق، استخر، فضای ورزشی) است. بنابراین، کمبودهای این فضا با دو کلیدواژه «طبیعت» و «فراغت» قابل جمع‌بندی است.

ساکنان گروه دهه  اما70 علاوه بر کمبودهای مورد اشاره گروه قبلی، از دو دسته جدید نیز نام می‌برند: «فضای میهمان» و نیز مجموعه فضاهایی که بیشتر «نوستالژیک» بوده و یادآور خانه‌های گذشته هستند. خانه مذکور، نسبت به نمونه‌ قبلی خود کوچکتر شده و این به بهای از دست دادن برخی فضاها از جمله فضای میهمان‌خانه و ادغامش با نشیمن است، مسئله‌ای که مورد اعتراض ساکنان است. این خانه همچنین عناصری چون زیرزمین، سرویس بهداشتی بیرون از خانه و فضاهای دیواری (طاقچه و...) را از دست داده که این نیز توسط ساکنان به عنوان کمبود تلقی می‌شود. با این‌حال ویژگی‌های خانه به گونه‌ایست که با حدی از مدارا و نیز حدی از تغییر و دستکاری فضا هنوز می‌تواند رضایت ساکنان را جلب کند.

حال آن‌که خانه‌های ساخته شده در دهه 80 علاوه بر نداشتن فضاهای مورد اشاره دو گروه قبلی، مجموعه‌ای از امکانات دیگر خود را هم از دست داده‌اند. ساکنان از نداشتن «فضای شخصی»، «فضایی برای تحرک» و بسیاری از «فضاهای خدماتی» گله‌مندند: نداشتن فضایی برای انجام کارهای مردانه کثیف (نظافت ماشین، شستن ابزارها و...) و کارهای زنانه کثیف (پاک کردن و شستن سبزی در مقیاس زیاد، شستن قالیچه و...)، فضایی برای خشک کردن لباس‌های تر، فضایی برای قرار دادن وسایل در آن (ماشین لباسشویی، آینه و شمعدان، سبد رخت چرک، میز خیاطی، جارو برقی، اتو و...)، فضایی برای سیگار کشیدن، انباری‌هایی با ویژگی‌های مختلف برای مواد مختلف انبارشدنی، نداشتن جامه‌کن حمام، مشکل زباله، نداشتن کارگاه، نداشتن فضایی عایق برای کارهای پرسروصدا، فضایی برای سیگار کشیدن و...

مشهود است که کمبودهای افراد در طول این دهه‌ها به مرور از نیازهای انتزاعی‌تر و فرعی‌تر به نیازهای عینی‌تر و روزمره‌تر و کاربردی‌تری رسیده است. از کل مباحث این بخش چنین می‌توان نتیجه گرفت که خانه‌های مورد بررسی، به مرور پاسخده بودن خود را از دست داده‌اند و در این بین خانه‌های دهه 80 گذشته از شکلشان که شخصی باشند یا واحدی، کمترین پاسخدهی و به تبع آن بیشترین میزان نارضایتی ساکنان را دارند.

منابع:

  • غزنویان، زهرا، 1391، انسان‌شناسی فضای خانگی شهری؛ از مطلوبیت تا واقعیت، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، استاد راهنما: ناصر فکوهی، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
  • پیرنیا، محمدکریم، 1387، تحقیق در معماری گذشته ایران، تدوین غلامحسین معماریان، تهران، سروش دانش.

 

 

سایر یادداشت‌ها از این مجموعه:

 

ایمیل نگارنده: زهرا (منیژه) غزنویان: ghaznavian.m@gmail.com

 

 

دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد.
کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند:

شماره حساب بانک ملی:
0108366716007

 شماره شبا:
 IR37 0170 0000 0010 8366 7160 07

 شماره کارت:
6037991442341222

به نام خانم زهرا غزنویان