چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
نگاه زن به زن: نقدی بر زندگینامههای مستند کُرنِلیا آفریکانا به قلم پژوهشگران فمینیست (بخش سوم)
باستانشناسی پسا – روندی شیوهها و رهیافتهای گوناگونی در اختیار میگذارد که به کمک آنها میتوان بررسی مسئلههایی مانند جدال بالا بر سر ارزشگذاری شخصیتی امیلیا و دخترش را به نتیجهگیریهایی سودمند رساند. همانطور که اشاره شد، در فرهنگ مادی برای مقایسهی شخصیت این دو یک گواه تاریخی - باستانشناختی مشترک یافت میشود:
واسازی اسطوره
باستانشناسی پسا – روندی شیوهها و رهیافتهای گوناگونی در اختیار میگذارد که به کمک آنها میتوان بررسی مسئلههایی مانند جدال بالا بر سر ارزشگذاری شخصیتی امیلیا و دخترش را به نتیجهگیریهایی سودمند رساند. همانطور که اشاره شد، در فرهنگ مادی برای مقایسهی شخصیت این دو یک گواه تاریخی - باستانشناختی مشترک یافت میشود: ویلایی در میزهنوم که از مادر به دختر رسید و شواهد مربوط به کم و کیف اقامت هریک از این دو در آن توانست دلالتگرهایی از گرایش اولی به برونگرایی و حضور پررنگ در صحنههای اجتماعی در برابر گوشهنشینی کم و بیش رواقیمسلکانهی دومی به دست دهد. پس میتوان انتظار داشت که رمزگانگشایی و واکاوی مفصلتر این ویلا واقعیتهای بیشتری از زندگی کُرنِلیا را آشکار کند.
امروزه دیگر چندان تردیدی نیست که رومیان ییلاقهای خارج رُم را مکان استراحت، تفریح، و آرامش میشمردند و اغلب زبان به ستایش سادگی و پاکی ظاهری زندگی روستایی میگشودند. با نگاهی به نوشتههای تحسینآمیز سیسرون (Cicero, De Officiis, 1.151) و پلینی کوچکتر (Pliny the Younger, Letters, II.17)، در کنار بسیاری دیگر، چنین برداشت میشود که خانوادههای ثروتمند، چه از پاتریچیوسیها (بنیانگذاران) بودند و چه از پلهبیوسیها (پیشهوران)، ملکهایی وسیع خارج از محدودهی شهری رُم داشتند، و فراتر از این، داشتن چنین ملکهایی از لازمههای تحکیم برتری اجتماعی – سیاسی آنان شمرده میشد: نوعی «هنجار» اجتماعی که برای این قشر خاص تعریف و نهادینه شده بود. بنابراین، حتا اگر روی این نکته تأکید بگذاریم که واژهی دُموس، که سیسرون و پلینی هردو در وصف ویلاهای خود به کار بردهاند، در قاموس رومی همزمان دو معنای خانه و جایگاه اجتماعی را میرسانده است، باز مشکل میتوان رنگمایهای تفاوتگذار حاکی از جلوهفروشی یا فروتنی را به صِرف مالکیت یک ویلا یا زندگی در آن نسبت داد.
از سوی دیگر، گواه باستانشناختی بالا که قرار است راهگشای یک تفسیر اجتماعی – روانشناختی شود، یعنی ساختمانی که صرف مالکیت یا شیوهی ملکداری آن به خودنمایی مادر و/یا افتادگی دختر دلالت کند، نه یک ویلا روستیکا (اقامتگاه روستایی/ییلاقی) بلکه یک ویلا ماریتیما (اقامتگاه ساحلی) است. پژوهشهای تاریخی – باستانشناسی دو تفاوت عمده بین این دو نوع ویلا را مشخص کردهاند که در رابطه با بحث کنونی از اهمیت خاصی برخوردارند. نخستین تفاوت به نوع استفاده از این مکانها برمیگردد که در نتیجه موجب بروز ویژگیهایی شاخص در معماری میشده است. ویلا روستیکا هردو وجهی را که از نامش برمیآید دربر دارد: مالک ثروتمند این نوع ویلا ضمن استفاده از آن به عنوان اقامتگاه ییلاقی خود و خانوادهاش، به فعالیتهای تولیدی گوناگون مانند دامداری، باغداری، تولید و خرید و فروش لبنیات و فرآوردههای کشاورزی نیز میپرداخته و در کنار خدمتکاران خانگی یک یا چند خانوادهی روستایی را نیز بهطور دائم در داخل ملک نگه میداشته است. در مقابل، ویلا ماریتیما تنها به عنوان اقامتگاه ساحلی و برای تفریح و پذیرایی از میهمانان استفاده میشده است. در نمونههای بهدست آمده از حفاریها، اقامتگاههای نوع اول اغلب از روی ویژگیهایی مانند تفاوت چشمگیر وسعت حیاط بیرونی نسبت به حیاط داخلی، سادگی نسبی هردو حیاط و ایوانهای پیرامونی، وجود اتاقهای انبارمانند و حتا آشپزخانهای جداگانه در حیاط بیرونی، و دروازهی بسیار بزرگتر که میتواند نشانگر رفت و آمد ارابههای حمل بار باشد شناسایی میشوند. اما اقامتگاههای نوع دوم علاوه بر تزئینهایی مفصلتر در تعداد بیشتری از اتاقها، بهویژه با استخرهای چندگانه یا پیشینه مولتیتودینهی بیاندازه گرانقیمتی متمایز میشوند که وصفشان در آثار نویسندگان رومی مانند وارو، کاتو، و کُلومِلا آمده است (Marzano 2007: 14). تفاوت دوم از یافتههای جدید باستانشناسی سرچشمه میگیرد که نشان میدهد اقامتگاههای ساحلی به دلیل تفاوتهای کمی و کیفی مراجعان خود از ساختاری بسیار پیچیدهتر از همتایان روستایی برخوردار میشدند (همان.). در برابر زمانهای با فاصله و نسبتن مشخص و برنامهدار مراجعه به ویلا روستیکا، که درصد بالایی از مراجعانش از مردمان غیرشهری و غیرثروتمند بودند، ویلا ماریتیما باید هرلحظه آمادهی پذیرایی از تعداد نامشخصی مهمان میبود که بسیار کم پیش میآمد از قشرهای برتر جامعه نباشند. در نتیجه، شکوه و تجمل احتمالی ویلای میزهنوم را میتوان بیشتر در گرو ویژگیهای نهادینهی این نوع اقامتگاه دانست تا تمایل صاحب آن به خودنمایی.
دو وجه تفاوت بالا در یک واقعیت مشترک هستند که شواهد مادی و نوشتاری نیز آن را تأیید میکنند: ویلای رومی به واقع نیز از بسیاری جنبهها به نمونهی کوچکتری از یک دربار میمانست. این رمزگان مادی رفاه و شوکت، در کنار موقعیت جغرافیایی متمایز میزهنوم به عنوان یکی از شاخصترین بندرگاههای تاریخ امپراتوری روم (Webster 1998:158)، شاید به ترسیم شخصیتی تجملپرست یا حتا قدرتطلب برای امیلیا وزن و اعتبار بیشتری بدهد. بااینحال، هرچند از خود ویلای مورد نظر اثری بهجا نمانده، ولی حفاریهای انجامشده روی ویلاهای ساحلی متعلق به نیمهی دوم قرن دوم پیش از میلاد در این منطقه نشان میدهند که این نمونههای اولیه هم سادهتر و بیآلایشتر بودهاند، و هم نه درست بر کرانهی دریا بلکه به فاصلهی هشتصد نهصد متر دورتر و روی تپهها قرار داشتهاند (Marzano 2007:36). آیا اقامتهای امیلیا در ویلای میزهنوم به همین دلیل محرومیت از بالاترین سطح تجمل مادی و اجتماعی بسیار کوتاهتر از صاحب بعدی یعنی کُرنِلیا بوده؟ آیا تجملگریزی میتواند از دلایل سکونت دائم کُرنِلیا در این ویلا محسوب شود؟ آیا کُرنِلیا با اقامت دائم خود در یک ویلا ماریتیما در حقیقت دست به نوعی مرزشکنی زده و بدین ترتیب الگویی برای زنان بعدی تاریخ روم از جمله آگریپینا مینور، مادر نرون، به جا گذاشته تا بتوانند برای خود «یک دربار» جداگانه ایجاد کنند؟ میتوان تصور کرد بانویی فرهیخته و والامقام پس از فوت همسر در این چشمانداز عالی اما متین زندگی آرامی در پیش بگیرد تا هم به راحتی پذیرای مهمانان رُمی باشد و هم، به ویژه از راه دریا، به جمع اندیشمندان و نخبگان که اغلب اهل سرزمینهای یونانی بودند دسترسی داشته باشد. دست کم درمورد کُرنِلیا گمان غالب این است که او به همهی این فعالیتها میپرداخته و از معاشرت گسترده با عالمان یونانی هم برای آموزش و تحصیل فرزندان و هم برای پرورش ذوق ادبی خودش بهره میبرده است (Dixon 2007:xv,48). در مقابل، امیلیا به گواه نوشتههای اندکی که دربارهی او داریم بیشتر عمر خود را در رُم سپری کرده و تقریبن یقین داریم اقامت دائمی در میزهنوم نداشته است. اما در رابطه با او، برخلاف دخترش، مدرک خاصی گویای میزبانی ضیافتهای شکوهمند و پذیرایی از میهمانان خارجی در دست نیست. هرچند به دلیل موقعیت خاص همسر نمیتوان او را یکسر از انجام این گونه میزبانیها برکنار دانست. بنابراین، رویهمرفته میتوان مشاهده کرد که در مقولهی داوری درمورد میزان تمایل هریک از این دو به تجملپرستی، جلوهفروشی، یا حتا جاهطلبی سیاسی، شواهد موجود دست پژوهشگران تمامی گرایشهای فمینیستی برای چرخاندن شاهین به سود این یا آن یک را باز گذاشتهاند.
نویسندگان رومی یادشده در بالا پشتوانهی خوبی از گزارشهای دست اول دربارهی زندگی آرام و به دور از غوغای شهر، به ویژه کشمکشهای سیاسی پرتب و تاب رُم، برای ما بهجا گذاشتهاند. اما یکی از نکتههای مسئلهساز در کار آنان، همانند بسیاری دیگر از نویسندگان باستان، سیطرهی آشکار رنگمایههای عاطفی گوناگون است. این نکته در نوشتههای «ییلاقی» به صورت لحنی شاعرانه بروز میکند که در وصف جلوههای این سبک زندگی و حتا جنبههای کاربردیتر آن مثل معماری و جغرافیای محل به کار رفته و نمونهای از آن را در تصویر خیالانگیزی میبینیم که پلینی کوچکتر از ویلای روستایی خود ترسیم کرده است (نک. به بالا). از این منظر، زندگی روستایی به دور از های و هوی رُم و سرشار از آرامش و زیبایی طبیعی، و نیز برخوردار از جلوههای چشمنواز معماری و تزئین داخلی ویلا و امکانهای رفاهی خاص و کمنظیر آن معرفی شده است. از سوی دیگر، شواهد مادی آشکارا تصویری از محیط شلوغ، پررفت و آمد، و پرگیر و داری ترسیم میکنند که بر زندگی رومیان شهر و روستا به یک اندازه حاکم بوده است. بر این اساس، میتوان چنین برداشت کرد که خلوت کُرنِلیا در میزهنوم هرچند دسترسی به او و درگیر کردنش در الزامها و التزامهای سیاسی – اجتماعی روز را دشوار میساخته، اما چندان از بار مسئولیتهای او کم نمیکرده است. هرچند در مقابل، دست کم به او امکان میداده به نوعی استقلال کمنظیر و بسیار کمسابقه برای زنان باستان برسد و بدون دخالت یک قیم مرد سرپرستی کل خانواده را برعهده بگیرد: سرمشقی که بعدها زنان مقتدر دیگری مثل لیویا همسر امپراتور آوگوستوس و نخستین آوگوستا (امپراتریس) روم از آن پیروی کردند. دیکسن در مقام پژوهشگری پسا – مدرن اتکای ویژهای به این گونه دادهها دارد و به همین خاطر از قلمپردازیهای کلاسیک دربارهی زندگی آرام، روستاییوار، و شاید قدری کاهلانهی زنی توانگر در یک ویلای ساحلی خودداری میکند. در عوض، بینش موج سومی او، که شاید از فرایزنبروخ بیشتر انتظار میرفت، کُرنِلیا را در قلب نوعی «دربار» سیاسی – فرهنگی مینشاند که خود در میزهنوم ترتیب داده و بدین وسیله نقطهی تقاطعی برای شاهراه جریانهای سیاسی و روشنفکری روزگار خود فراهم کرده است که نمود مادی آن را میتوان از جمله در «کتابخانهی مفصل و بینظیر» ویلا مشاهده کرد (Dixon 2007:47). این کتابخانه، در نوشتههای دیکسن و دئوما (نک. به زیر) هردو، حکم نوعی دفترکار ملکه را دارد، و محلی است که کُرنِلیا بخش قابل توجهی از روز خود را در آن به سر میبرد. برای دیکسُن حضور کُرنِلیا در این کتابخانه بسیار مهمتر و قابل اعتناتر از نقش او در ادارهی امور خانه است، هرچند دومی بازتاب گستردهتری در دادههای مادی و مکانی باستانشناختی دارد.
زندگی کُرنِلیا در میزهنوم بخش بزرگی از نوشتههای تاریخی و نیز پژوهشی مربوط به او را اشغال میکند. یک دلیل مهم این امر، ستایش معروفی است که پلوتارک از شایستگیهای کُرنِلیا در راهاندازی و ادارهی نوعی مرکز فرهنگی در ویلای خود، در کنار پاسداری و بزرگداشت نام مردان برجستهی خاندانش، قلمی کرده است (Plutarch, CG: 19). ستایشنامهی او بر یکی از مشخصههایی صحه میگذارد که فراتر از اندازه، کارکردها، یا حتا تعریفهای بالا، موجب شهرت ویلاهای رومی دورههای میانه تا اواخر جمهوری شده بودند: تکتک این ویلاها نشان از گرایش شدید ایتالیاییها به فرهنگ یونانی داشتند (Becker 2006:213). این گرایش جلوههای گوناگونی داشت، از جمله ترکیب خاصی از کارکردهای معماری با مفاهیم فرهنگی و باورهای انسانشناختی، که به دنبال حضوری پررنگ و طولانی مدت سرانجام موجب پیدایش سبکی جدید در تزئین و تقسیمبندی فضاهای داخلی در اوایل قرن نخست پیش از میلاد شد (Terrenato 2001:18). پیشینهی گرتهبرداری معماران رومی از سبکهای هلنی دورهی کلاسیک به خود این دوره یعنی قرنهای پنجم تا چهارم پیش از میلاد برمیگشت (Nevett 1999:1). از جمله اقتباسهای این چنینی حیاطهای مرکزی با ایوانهای ستوندار دورتادور آن (پریستیل)، و راهروهایی نیمهمخفی پشت تالارهای پذیرایی است که به اتاقهای خصوصی راه دارند(Wallace-Hadrill 1997:220). فقط در نمونههای رومی، ساختار و نیز ترتیب فضاهای داخلی به گونهای طراحی شده که فاصلهی بین زندگی خصوصی و اجتماعی بسیار کمتر شود (Perring 2005:18&24). تفاوت دیگر در نشانههایی است که به تعبیر شمار زیادی از پژوهشگران امروز از جداسازی جنسیتی محیطهای زنانه و مردانه در فرهنگ معماری یونان باستان خبر میدهند. این نشانهها، مثلن وجود اتاقی بزرگ به نام آندرون فقط برای مهمانیهای مردانه، در نمونههای رومی کمتر به چشم میآیند. برای نمونه، مهمترین تشریفات خانگی یعنی سالوتاتیو (سلامگویی) که عبارت بود از پذیرفتن مراجعان صبحگاهی توسط پاتِر فامیلیاس دیگر نه بهطور اختصاصی در همتای رومیشدهی آندرون برگزار میشد و نه جمع حاضران آن به دوستان مرد خانواده محدود میشد. برعکس، یافتههای بهدست آمده از کاوشها نشان میدهند برگزاری چنین مجلسهایی در فضای باز حیاطها و باغهای ویلا نیز بسیار مرسوم بوده و شرکتکنندگانی از هردو جنس در آنها حضور مییافتهاند (Perring 2005:19).
پس آیا میتوان چنین نتیجه گرفت که کملطفی پژوهشگرانی مانند دیکسُن به جنبههای زنانهتر زندگی کُرنِلیا – مثلن کدبانوگری او - حاصل سرسپردگی به رهیافت تاریخنگارانه و بنابراین کمتوجهی به دادههای باستانشناختی نیست، بلکه برعکس، ریشه در ماهیت خود دادههای مزبور دارد؟ به عبارت دیگر، آیا دادههای باستانشناختی جنسیتمدار هستند؟ همانطور که در بالا اشاره شد، یافتههای مادی و نوشتاری فرهنگ روم باستان گواه چندانی دربارهی اعمال جداسازی جنسیتی در فضاهای مسکونی به دست نمیدهند؛ هرچند این بدان معنا نیست که دلالتگرهای ظریف جنسیتی هم در این شواهد جایی ندارند (Riggsby 1997:42). این دسته از شواهد اکنون به ما امکان میدهند نگاه عمیقتری به دنیای خصوصی کُرنِلیا بیندازیم. یوست دئوما (Douma 2012)، پژوهشگر تاریخ روم و نویسندهی رمانهای تاریخی دربارهی تحولهای سیاسی – اجتماعی سرنوشتساز دورهی جمهوری، در قالب نوعی زندگینامهی خودنوشته در حقیقت «توصیفی پرمایه» به سبک تجویزی کلیفورد جیرتز از چند و چون زندگی روزانهی او ارائه داده است. نقشههای معماری که از میانهی دورهی جمهوری تا اوایل دورهی امپراتوری برای خانههای رومی پمپئی تهیه شده، و به شدت رنگ و بوی «هلنیستی» دارند، با خصوصیتهای مشترک خود الگویی برای خانههای رومی خارج از رُم به دست میدهند که به ترتیب دربردارندهی اتاق - مغازه و راهروی ورودی (وستیبوله)/ حیاط مرکزی (آتریوم)/ اتاقهای پذیرایی/ باغ (پریستیل) است (Wallace-Hadrill 1997:222). در تکمیل این استخوانبندی، کُرنِلیوس نِپُس نوشتهای در وصف خانههای رومی دارد که نشان میدهد قانون خاصی در زمینهی جداسازی و اختصاص فضاهای داخلی بر مبنای جنسیت در این خانهها حاکم نبوده است (Cornelius Nepos, Prologue, 7; cited in Leach 2004:31). بنابراین، برخلاف آنچه درمورد فرهنگ هلنی معروف است، ماترونای رومی میتوانسته در گوشهگوشهی خانه حضوری پررنگ و پرنفوذ اعمال کند. همین پیشفرضها بسترساز شرح پرمایهی دئوما از زندگی خصوصی کُرنِلیا هستند (نمونهای از کتاب او بخش چهارم و پایانی مطلبِ حاضر را تشکیل میدهد).
کُرنِلیای دئوما صبحها در ایوان مخصوص خود، احتمالن یکی از چهار ضلع ستوندار حیاط پریستیل، مینشیند؛ در این حال، هرچند نبودِ یک پاتِر فامیلیاس برابر با حذف سالوتاتیو بهطور رسمی از برنامهی روزانه تلقی میشود، اما شواهد کافی در دست هست که نشان میدهد کُرنِلیا و سرمشقگیرندگان آتی او اغلب در همین وقت روز مراجعان را در محلی مشخص از خانه به حضور میپذیرفتند. پس از این ساعتهای اولیه، سرپرستی دقیق کُرنِلیا و نظارت نزدیک او بر امور خانه و کارهای بردگان و خدمتکاران آزاد (مزدبگیر) آغاز میشود که به گواه نویسندگان رومی با دقت و مهارت و انضباطی مثالزدنی همراه بوده است. بعدازظهرها هنگام استراحتی کوتاه روی مبل بزرگ مخصوص اوست، و شبها اغلب به ضیافتهایی اختصاص دارند که دربارهی وصف آنها در آثار نویسندگانی مانند پلوتارک پیشتر گفتیم. جز این، ساعتهای دیگر شبانهروز گاه تا پاسی از شب در کتابخانه میگذرد. دئوما انطباقی نیز بین معماری خانه و برنامهی روزانهی کُرنِلیا به دست داده: روزی که خبر کشته شدن گایوس را میآورند، کُرنِلیا فرستادهای را که این پیغام را از رُم آورده در اتاق نشیمن مجلل خود به حضور میپذیرد؛ سپس از این اتاق به اقامتگاه شخصی خود در قسمتی جداگانه از ویلا عقبنشینی میکند تا نامه را دور از چشم دیگران بخواند. حمام و اتاق خواب او در این قسمت و دور از اقامتگاههای مهمان قرار گرفته، اما او به تجربهی شنیدن زاریهای عروس بزرگش در سوگ تیبریوس میداند که حتا در این فاصله نیز باید بر ماتم خود مهار بزند.
تردیدی نیست که یک نوشتار هنری در سطح پایینتری از مرجعیت و اعتبار پژوهشی قرار میگیرد. برای نمونه، در مورد بالا واقعیتی دربارهی ویژگیهای معماری رومی به سود زیباشناسی ادبی تغییر یافته است: دیوارهای ویلاها اغلب از سنگ ساخته میشدند و عایق صوتی مناسبی تشکیل میدادند که تبادل صدا به ویژه بین قسمتهای جداگانهی ساختمان را تقریبن غیرممکن میکرد. بااینحال، واسازی ادبی دئوما از قهرمان خود به لایههای ژرفتری از شخصیت یک ماترونای نمونه، چه در مقام اسطورهای بیبدیل و چه به عنوان یک زن عادی، راه میبرد – ژرفایی که شاید گزارشهای تاریخی صرف دربارهی دستاوردهای کُرنِلیا در عرصههای سیاسی – اجتماعی یا آموزشی – تربیتی به آن نرسند. شاید دور از انتظار نباشد که سهم کُرنِلیا در پیشرفت سیاسی پسرانش، که نقطهی اوجی همچون جنبش اصلاح ارضی قرن دوم پیش از میلاد را به ارمغان آورد، در کنار جایگاه چشمگیر او به عنوان یکی از معدود زنان باستان که پارههایی از اصل دستنوشتههاشان باقی مانده (Vivante 1999:273) بیش از هرجنبهی دیگری از زندگی شخصی او هدف کندوکاو پژوهشگران فمینیست و غیرفمینیست قرار گرفته است. در این میان، ترسیم چهرهی خانگی این زن از روی شواهد متنی و مادی همچنان جای کار دارد تا به وِریسمی مناسب مطالعات انسانشناسی پسا – مدرن برسد.
نتیجهگیری
قصد پژوهشگران فمینیست از واکاوی شواهد باستانشناختی مربوط به زنانی مانند کُرنِلیا پردهبرداری از کدام واقعیتها، واکاوی و بازنمایی کدام جنبهها است؟ فعالیتهای خانگی و عملکرد او در مقام همسر و مادر، پیوندها و جایگاه اجتماعی او، یا درخشش او در عرصههای مردانهای مانند سیاست و روشنفکری؟ تا چه حد مایل هستند روی جنبههای «معمولی» سرگذشت نه چندان معمولی او (دست کم در مقام یکی از معدود زنان راه یافته به منابع تاریخی) متمرکز شوند؟ و در یک کلام: چه نوع پرسشهایی برای آنان مطرح میشود، و از کدام زاویه و با چه رهیافتی به سراغ شواهد مادی و نوشتاری میروند تا به پاسخ پرسشهای مورد نظر برسند؟
شاید بدیهی به نظر برسد که هر پژوهشگری در یک موضوع خاص به دنبال جنبههای مورد علاقه یا به بیان دیگر، آشناتر به اندیشهی خود میگردد و از رهیافتهایی استفاده میکند که با اصول فکری و جهانبینی او همخوانی نزدیکتری دارند. بدین معنا، پژوهشگران وابسته به هر نقطه از طیف فمینیسم ممکن است رنگمایههای قویتری از مردانگی یا زنانگی را به تصویر کُرنِلیا اضافه کنند: موج دوم او را به سمت همپایگی با مردان و حتا برتری چشمگیر نسبت به آنان میبرد؛ موج سوم بر نقش او به عنوان یک زن (همسر/مادر) در تحولهای بزرگ و کوچک تاریخ روم تأکید میگذارد. بدین ترتیب، میتوان نتیجه گرفت ورود پژوهشگران فمینیست به عرصهی تاریخ – باستانشناسی در وهلهی نخست بازیگران خاموش این عرصه را به مرکز توجه رانده، بسیاری از آنان را از گمنامی کامل بیرون آورده و چهرهی بسیاری دیگر را شفافتر و نمایانتر کرده است. اما در گامهای بعدی، درک عمیق و کندوکاو موشکافانه در مسائل مربوط به زنان تاریخ در نهایت نتوانسته با میزانی از همدلی صریح یا تلویحی آمیخته نباشد – همدلیهایی که خواه ناخواه تفسیر و خوانش دادهها را به سمت و سوی خاصی هدایت میکنند. این خوانشهای جهتدار، اگر هم نه تبعیضآمیز، رنگمایههایی به نقد و تحلیل دادهها میبخشند که هنگام مراجعه و استناد به این دسته از آثار پژوهشی باید نسبت به آنها آگاه باشیم تا بتوانیم تفسیر را از داده و واقعیت تشخیص دهیم. در بخش چهارم و نهایی این مطلب، نمونهای از واسازی چهرهی کُرنِلیا ارائه خواهد شد تا خواننده با تجربهی ملموستری از رویارویی با این گونه ترسیمها آشنا شود.
صفحه نگارنده در سایت
http://www.anthropology.ir/node/24793
بخش های پیشین
نگاه زن به زن: نقدی به زندگینامه های مستند کرنلیا آفریکانا به قلم پژوهشگران فمینیست (بخش اول)
http://www.anthropology.ir/node/24305
نگاه زن به زن: نقدی به زندگینامه های مستند کرنلیا آفریکانا به قلم پژوهشگران فمینیست (بخش دوم)
http://www.anthropology.ir/node/24689
پرونده ی «زنانگی» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/9983
پرونده ی «فمینیسم» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/6623
منابع
Becker, J. A. 2006. The Villa della Grotte at Grottarossa and the prehistory of Roman villas, Journal of Roman Archaeology 19:213-220.
Cicero, De Officiis, 1.151.
De Beauvoir, S. 1949 (2009). The Second Sex, Borde, C. and Malovany-Chevallier, S. (trs.), London: Random House.
Dixon, S. 2007. Cornelia: Mother of the Gracchi, Oxford: Routledge.
Douma, J. 2012. Cornelia, Mother of the Gracchi. The Global Dispatches, http://www.theglobaldispatches.com/articles/cornelia-mother-of-the-gracchi, accessed 14/01/2013.
Freedman, E. 2002. No Turning Back: The History of Feminism and the Future of Women, New York: Ballantine Books.
Freisenbruch, A. 2010. Caesar's Wives: Sex, Power, and Politics in the Roman Empire, New York: Free Press.
Geertz, C. 1973. The Interpretation of Cultures, New York: Basic Books.
Leach, E. 2004. The Social Life of Painting in Ancient Rome and on the Bay of Naples, Chapter 1, Cambridge: Cambridge University Press, 18-54.
Marzano, A. 2007. Roman Villas in Central Italy: A Social and Economic History, Leiden: Brill.
Nevett, L. C. 1999. Houses and Society in the Ancient Greek World, Cambridge: Cambridge University Press.
Perring, D. 2005. Domestic architecture and social discourse in Roman towns. In MacMahon, A. and Price, J. (eds.) Roman Working Lives and Urban Living, Oxford: Oxbow, 18-28.
Pliny the Younger, Letters II.17.
Plutarch, Caius Gracchus, 4.4.
Riggsby, A. 1997. 'Public' and 'Private' in Roman culture: The case of the cubiculum, Journal of Roman Archaeology 10: 36-56.
Terrenato, N. 2001. The auditorium site in Rome and the origins of the villa, Journal of Roman Archaeology 14:5-32.
Vivante, B. 1999. Women's Roles in Ancient Civilizations: A Reference Guide, Westport: Greenwood Press.
Wallace-Hadrill, A. 1997. Rethinking the Roman Atrium house. In Laurence, R. and Wallace-Hadrill, A. (eds.), Domestic Space in the Roman World: Pompeii and Beyond, Journal of Roman Archaeology Supplement 22, 219-40.
Webster, G. 1998. The Roman Imperial Army of the First and Second Centuries AD, third edition, Norman, OK: University of Oklahoma Press.
دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد.
کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند:
شماره حساب بانک ملی:
0108366716007
شماره شبا:
IR37 0170 0000 0010 8366 7160 07
شماره کارت:
6037991442341222
به نام خانم زهرا غزنویان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست