چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

چشم به راه گایا؛ ساختن دنیا از ورای هنر و سیاست (بخش دوم)



       چشم به راه گایا؛ ساختن دنیا از ورای هنر و سیاست (بخش دوم)
برونو لتور ، برگردان: عاطفه اولیایی

در برخورد با معضلی  چنین عظیم چه کاری از دستمان بر می آید؟  یک راهکرد توجه به فنونی است که نتایجی چنین عظیم در بر داشته و نیز به ابزاری که سنجش[1] آن را ممکن ساخته اند.    لازمه ی انتروپیسین[2]، وجود معیاری مشترک /عام [3] است. شاید در این مورد نیز بتوان  از « انسان، به عنوان معیار سنجش همه چیز»  استفاده کرد.

براساس مطالعات علمی و نظریه ی شبکه ی کنشگر[4]،  هرگز نباید  میزان را امری محقق دانسته بلکه همواره در پی دریافت  چگونگی روند تولید معیار و میزان  بود.  خوشبختانه این امر در مورد پژوهش فجایع اقلیمی بسیار صادق است:  تجربیات علمی ، ابزار،  میاجی ها، و گسترش شبکه ی علمی، موردی را در باره ی زمین بر ما پوشیده نگذاشته است: از اندازه وترکیباتش گرفته تا تاریخ طولانی آن و غیره.  حتی کشاورزان بر اطلاعات  خاک شناسان، کشت شناسان[5]  و غیره تکیه دارند. این موضوع در مورد اقلیم  کره رمین  صادق تر است؛  بنا  بر تعریف، کره (ـ زمین-ـ) ماکتی[6] است که  در شبکه ای از نقاط جمع آوری اطلاعات قرار گرفته است.  این اطلاعات به ماکت /مدل  سازان فرستاده می شود.  چنین دیدی  نسبیت گرایی  نیست که نتایج علمی را در سایه ی شک قرار دهد،  بلکه  دیدی  رابطه گرایی ( relationist ) بوده که  قادر به توضیح دستورالعمل های لازم برای استقرار،  حفظ  و تکثیر روابط است.

مطالعات علمی نشان داده اند که معیار سازمان دهی، نه اندازه  ( مانند  نظم جعبه های تو در تو )‌ بلکه نوع ارتباط (همچون رابطه ی گره ای[7] با گره ی دیگر)  است.

این موضوع را پل ادواردز در کتابش در باره ی اقلیم به نام ماشینی وسیع[8] به خوبی نشان داده است.  موفقیت هواشناسان و  اقلیم شناسان در دستیابی به دیدی جامع[9]  ( ـ همه جانبه از کره ی زمین ‌ـ) مرهون  ساختن مدل هایی بی شمار است که اطلاعات را از منابع بیشتر و بیشتری ( ماهواره ها، سفرنامه ی دریانوردان گذشته، حلقه های تنه ی درختان، مغزه های یخی [10] و غیره)  کسب می کنند.

و جالب آن که درست همین موارد بود که منکران دگرگونی اقلیمی را به انکار ره نمود زیرا که این اطلاعات را بسیار غیر مستقیم یافتند [  به نظر می رسد این توماس های شکاک[11]به  شناخت شناسی (اپیستمواوژیکی)،  فقط به دانش مستقیم و بدون میانجی معتفدند]. از شنیدن این که هر داده ای به خودی خود معنی دار است خشمگین می شوند و به  بازمحاسبه ی  داده ها می پردازند.  همچنان منکران جنایات تاریخی، منکران دگرگونی اقلیم، با اتکا به دیدی اثبات گرایانه [12]، مشغول  بی اعتبار کردن  تفاسیر و داده های به هم پیچیده در مورد اقلیم  و پنهان کردن جرم های آینده ی خود اند...  پل ادواردز  در آخر کتابش چنین استدلال می کند که  فعالیت های انسان به اندازه ای معیار ( حالت ابتدایی) [13] را  پی در پی گرگون  می سازد که دیگر معیاری برای سنجش  انحرافات از میانگین[14]  نخواهیم داشت...

دلیل لزوم تأکید بر روند آرام این مدل سازی و باز تفسیر، آن است که حتی اقلیم شناسان قادر به مطالعه ی مستقیم و بدون واسطه ی زمین نیستند و تنها قادر  به مشاهده ی  مدلی محلی از آزمایشگاه کوچک خود  هستند. بنا بر این نباید پنداشت که  دانشمندان دیدی جامع و کامل از کره ی زمین دارند در حالی که شهروندان معمولی از زاویه ی  محدود محل خود به نظاره نشسته اند؛  همگی از زاویه ی  محدود محلی به مشاهده نشسته اند با این تفاوت که برخی از ما به مدل/ماکت هایی مرتبط  و مبنی بر داده هایی تغییر یافته ( توسط برنامه ها  و در نهاد های معتبر تری) تکیه می کنیم.

تأکید بر و برجسته کردن ابزار های سنجش، برای کسانی که در پی درک و ترمیم این  گسل اند،  می تواند نتایج سیاسی مهمی دربر داشته باشد. کوشش کنشگران زیست محیطی از خجل کردن شهروندان برای در نظر نگرفتن کره ی زمین در کل[15] ،  بیهوده است.  چنین دیدی ممکن نیست،  دانشمندان و  شهروندان،  کشاورزان و زیست محیط شناسان، و حتی کرم های خاکی،  نه به طور کلی بلکه از نقطه ای  خاص به  زمین می نگرند. طبیعت را دیگر نمی توان به مثابه یک کل نظاره و ستایش کرد زیرا‍ همگذاردی[16] است  از پدیده هایی متضاد که باید با یکدیگر  ترکیب شوند.

به منظور شناسایی این «ما» یی که به عنوان انسان ِمسؤلِ انتروپیسین[17] عمل  کرده ایم و می کنیم، همگذارد         کردن  الزامی است. درحال حاضررابطه ای مستیقیم بین جایگزی نکردن لامپ ها و سرنوشت کره ی زمین وجود ندارد.... جهشی بس خطیر لازم است.  تمام همگذاردی ها نه تنها احتیاج به میانجی هایی مانند ماهواره، فرمول های ریاضی، مدل های افلیمی  دارند بلکه نیز محتاج عملکرد دولت ها، سازمان های غیر دولتی،  آگاهی، اخلاق واحساس مسؤلیت هستند.  آیا این همگذاردی ممکن است؟

نمونه ای از این همگذاردی را  تحت عنوان  «طرح واره ی مناقشات[18] علمی»[19]  با چند دانشور هم عقیده ارائه کرده ایم. از مناقشه ومباحثه نباید گریخت.   از  جریانات هوا،  ابرها و  کشاورزی  گرفته تا شوجه ها[20]،  نقش هر کنشگر(عامل)  باید در نظر گرفته شود تا درکی از نمایشی که برکره ی  زمین بر پاست،  به دست آوریم.

چنین طرح واره های مباحثات علمی،   نمونه ای از ابزار ترمیم گسست بین عمق فاجعه ودرک ما از آن هستند؛  بخصوص اگر با کمک گیری از فناوری اطلاعات،  بتوانیم برمجموعه ای از اسناد  تهیه شده   توسط پژوهشگران و نیز عامه ی مردم  تکیه کنیم.

در ابتدا تداخل داده و نظرات باعث اغتشاش خواهد بود ولی از این امر چاره ای نیست زیرا که همواره این تداخل وجود داشته است و در آینده حتی بیشتر خواهد بود. نباید  دنیای علم را از سیاست جدا کنیم، چنین چیزی در دوران انتروپیسین ( که خود التقاطی بی نهایت است) ممکن نیست؛  بلکه می باید  با استفاده از سنجه شناسی[21]    نوینی،  تأثیر نسبی  کیهان شناسی های (cosmology[22])  در هم تنیده را  بیابیم.  و حالا که از دنیا ها  سخن می گوییم،  کیهان شناسی های متفاوت را با یکدیگر بسنجیم.  به جای کوشش در متمایز کردن آنچه دیگر قابل تمایز نیست این سؤالات را مطرح کنیم:  در پی درهمگذاردی  چه دنیایی هستیم؟  و در کنار کدام نیرو؟ ...

به علاوه، این روش، چگونگی  تقلیل امر مستدل « تغییرات عجیب اقلیمی» را که تا بیست سال پیش محقق بود، ولی امروزه در چشم میلیون ها  صرفا به حد یک نظر کاهش یافته،  بررسی می کند. با استفاده از همان ابزار های  تولید علم  ( مانند موتور های جستجو، ابزار های سنجش تولیدات علمی[23])،  به آسانی  امکان  یافتن رد پای عوامل انسانی،  بودجه و اعتباراتی را که  امر مستدل  دگرگونی اقلیمی را به موردی برای مباحثه کاهش داده اند، ایجاد شد.  اشاره ام به کار های Noami Oreskes و James Hogan است.   ارتباط بین صنایع بزرگ نفتی، کارخانه های سیگار سازی،  مخالفین سقط جنین، آفرینش گرایان، وجمهوری خواهان و .... به راحتی روشن شد. اگر قرار بر مصاف cosmogram[24]  هاست پس بیایید به مقایسه ی آن ها بنشینیم.  بله! سیاست به این حد سقوط کرده  است، حال که مسأله ی جنگ دنیا هاست، پس به مقایسه ی آن ها بپردازیم!

دلیل پیشنهادم برای  کاربرد واژه های  همگذارد (ترکیب)  و «همگذاردگرایی ـ compositionism« در فلسفه  نیر دقیقا  در همین امر نهفته است. نه تنها به دلیل نزدیکی واژه های  compositionism  و compost : ذباله،ِ بلکه نیز به علت آنکه نوع سیاستی را ( همگذاردگرایی ـ‌compositionism ) که برای علوم اقلیمی مبرم است،  بخوبی توصیف می کند. هدف،  نه «رها ساختن اقلیم شناسی» از بار سیاست (فرماندار تکزاس، ریک پری ادعا می کند  که:‌‌«هدف اقلیم شناسان اخذ بودجه  و پیشبرد سوسیالیسم است، کاری که حتی لنین نتوانست بر آمریکاییان شجاع تحمیل کند»)،  بلکه برعکس، هدف به صحنه کشاندن کره ی زمین در تمامیت آن، از طریق دنبال کردن مدل های ساخته شده توسط  قلیم شناسان است.  و با تکیه به این درس،  اقدام به ایجاد  یک بدنه ی سیاسی  کنیم که قادر به کشیدن بار مسؤلیت دگرگونی زمین باشد.

درهم تنیدگی  سیاست و علم دقیقا امری است که در انتروپیسین رخ داده است. چرا در پی جدا کردن آنچه را که اقلیم شناسان، خود  به هم گره زده اند، باشیم؟...ما ساکنان کره ی زمین، از خاک زاده شدیم و بر خاک می شویم، و به همین دلیل آنچه تا به حال «علوم انسانی» می خواندیم، در حیطه ی علوم ما  نیز جای دارد.

 

 بخش پایانی این مقاله در یکشنبه ی آتی منتشر خواهد شد

 

 یادداشت ها

[1] actor network theory: در باره ی آن در یک شنبه های قبلی در انسان شناسی و فرهنگ نوشته بودیم

[1] the instruments that make commensurability possible

[2] https://en.wikipedia.org/wiki/Anthropocene

نامی که به دورانی از زمین شناسی داده شده است که طی آن، فعالیت های  انسان،  ریست محیط  را  به طور فاحش تغییر داده است.

[3] common measure

[4] actor network theory: در باره ی آن در یک شنبه های قبلی در انسان شناسی و فرهنگ نوشته بودیم

[5] agronomists

[6] scale model

[7] nodes

 (نجوم) نقطه‌ی اعتدالین، خط اعتدالین، همبرگاه /- (گیاه شناسی)جوانه، تکمه (که برگ از آن می‌روید)، گره روی ساقه، ساقگره،ریشگره/- (هندسه) بند، بازبرگاه /- (فیزیک) گره (در مقابل شکم)، (در تارها و چیزهای مرتعش) سکون‌گاه

[8] Paul Edwards:  A Vast Machine.

[9] “global”

[10] مغزهٔ یخی (به انگلیسی: Ice core) نمونهٔ مغزهٔ انباشت چندین سالهٔ برف و یخی است که دچار نوبلورسازی شده‌اند. درون این مغزه‌ها حباب‌های محبوسی از هوا از زمان‌های دور برجای مانده‌اند. ایزوتوپ‌های هیدروژن و اکسیژنی که در این حباب‌ها وجود دارند می‌توانند به ما تصویری از اقلیم آن منطقه در همهٔ دوران‌های گذشته بدهند.

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%BA%D8%B2%D9%87_%DB%8C%D8%AE%DB%8C

[11] https://en.wikipedia.org/wiki/Doubting_Thomas

اشاره به توماس شکاک ، ازحواریون مسیح، برای بازگشت وی  به زندگی  شاهد و اثبات طلبید‌

[12] positivistic

[13] baseline

[14] mean

[15] for not thinking globally

[16] assemblage

  anthropocene  [17] دوره ای از زمین شناسی است که فعالیت های انسان  تغییرات اقلیمی مهمی ایجاد کرده است

[18]  نه به معنی مجادله بلکه به معنی نقش  در نقش بستن

[19] “the mapping of scientific controversies”

[20] plankton, حیوان دریایی

[21] metrology

[22] مطالعه‌ی علمی شکل و ساختمان و تطور کیهان

[23] scientometrics and bibliometric tools, maps of the blogospheres

[24] ۱- (شرح کلی عالم) کیهان نمایی ۲- (علمی که با ساختمان عالم سرو کار دارد و جغرافی و زمین‌شناسی و نجوم شاخه‌های آن هستند) ، کیهان‌نگاری

 

بخش اول این مقاله:

http://anthropology.ir/article/29312



همچنین مشاهده کنید