چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

میمون برهنه


به راستی چرا در جوامع توسعه یافته “ كار ” به عنوان شرّ ی واجب و امری مصدع تلقی می شود و در مقابل آن, فراغت و تفریح و تفنن ارزشی مطلق پیدا كرده است آرمانی كه فراراه توسعه به شیوهٔ غربی قرار گرفته نوعی زندگی است كه اوقات آن تما ماً به فراغت و تفنن می گذرد و فراغت یكی از ارزشهای مطلقی است كه به مثابه میزانی برای توسعه یافتگی اعتبار می شود و در مقابل آن, كار ضد ارزش است

به راستی چرا در جوامع توسعه یافته “ كار ” به عنوان شرّ ی واجب و امری مصدع تلقی می شود و در مقابل آن، فراغت و تفریح و تفنن ارزشی مطلق پیدا كرده است؟ آرمانی كه فراراه توسعه به شیوهٔ غربی قرار گرفته نوعی زندگی است كه اوقات آن تما ماً به فراغت و تفنن می گذرد و فراغت یكی از ارزشهای مطلقی است كه به مثابه میزانی برای توسعه یافتگی اعتبار می شود و در مقابل آن، كار ضد ارزش است.

گریز از كار زاییدهٔ تنبلی و تن آسایی است و این خصوصیت از گرایش های حیوانیی است كه در وجود بشر قرار دارد. با غلبهٔ روح حیوانی بر وجود انسانی ، تنبلی و تن آسایی به صورت یكی از صفات ذاتی بشر جلوه می كند. در كتاب ارجمند “ كافی” ـ كتاب الحجه ـ روایتی است كه ترجمه اش این است : مُفَضَّل بن عمر گوید: از امام صادق علیه السلام از علم امام پرسیدم نسبت به آنچه در اقطار زمین باشد با اینكه خودش در میان خانه است و پرده هم جلوی او افتاده؟ فرمود: ای مفضّل، براستی خدا تبارك وتعالی ، در پیامبر( ص) پنج روح نهاده : روح حیات وزندگی كه به وسیلهٔ آن بجنبدوراه رود، روح توانائی كه به وسیلهٔ آن قیام كند ومبارزه نماید، روح شهوت كه به وسیلهٔ آن بخورد و بنوشد و به حلالی با زنها بیامیزد، روح ایمان كه به وسیلهٔ آن عقیده دارد و عدالت می ورزد، و روح القدس كه به وسیلهٔ آن تحمل نبوت كند.

در كتاب “ بصائر الدرجات ” در ادامه روایتی نظیر آنچه ذكر شد می فرماید:

در مؤ منین چهار مرتبه از این ارواح ( روح ایمان ، روح شهوت ، روح قوت وروح حیات ) وجود دارد و كفّار فاقد روح ایمان هستند، روح ایمان مادامی كه انسان به گناه كبیره ای آلوده نشده ملازم با اوست و چون كبیره ای مرتكب شود از او جدایی حاصل می كند و …

از این دو روایت و بسیاری از احادیث دیگر بر می آید كه انسان مادام كه ایمان نیاورده است، در مرتبهٔ روح شهوت ـ كه مقام حیوانی است ـ توقف دارد وفضائل و اعمال وافكارش همگی با این مقام ـ یعنی حیوانیت ـ مناسبت دارد.

تنبلی و تن آسایی از خصوصیات ذاتی روح شهوت ومفتاح همهٔ شرور است . با غلبه روح شهوت بر وجود انسان، دیگر انگیزه ای برای كار كردن ـ جز پول و لذت ـ باقی نمی ماند . تذكری كه در اینجا ضروری است این است كه مراد امام صادق(ع) از این ارواح متعدد، مراتب مختلفی از روح است كه بر وجود بشر غلبه می یابد. روح انسان در هر یك از مراتب پنج گانه صاحب خصوصیاتی ذاتی است كه بروز و ظهور می یابند و منشأ انگیزه های متفاوتی قرار می گیرند و بشر را به جانب اعمال مختلفی می كشانند . بشری كه هنوز از مرتبهٔ روح شهوت به روح ایمان عروج نكرده است، از كار می گریزد و تنها انگیزه ای كه او را به تحرك وا می دارد، طلب لذت است.

تعبیر“ اولواالعزم” كه به پنج تن از بزرگ ترین پیامبران الهی اطلاق می شود به معنای “ صاحبان عزم ” است. چرا از میان همه خصوصیاتی كه پیامبران اولواالعزم داشته اند تنها عزم آنها مورد نظر قرار گرفته است ؟ جواب روشن است. مراتب روحی انسان در عزم اوست كه ظهور می یابد و انسان متناسب با مراتب ایمانی خویش، صاحب ثبوت بیشتری در عزم می شود . اگر در احادیث ما آمده است كه ایّاكَ وَالكَسَلَ وَ الضَّجرَ فَاِنَّهما مِفتاحُ كُلِّ شرٍّ به همین علت است كه تنبلی و تن آسایی و كم حوصلگی ملازم با روح شهوت در وجود آدمی است و انسان تا از این مرتبهٔ بالاترـ كه روح ایمان است ـ عروج نكرده است، تنها علتی كه او را به تحرك وا می دارد لذت طلبی است. بنابراین ،روی د یگر سكهٔ گریز از كار ، لذت طلبی لجام گسیخته ای است كه حد و مرزی نمی شناسد. در جامعهٔ كنونی غرب، اصل لذت چون حقّ مسلّمی برای عموم انسانها اعتبار شده است و متناسب باآن نظامات قانونی غرب به گونه ای شكل گرفته كه در آن امكان اقناع آزادانهٔ شهوات برای همهٔ افراد فراهم باشد. البته علت این را كه تمایلی اینچنین بر عموم افراد یك جامعه تسلط می یابد و از آن میان هیچ صدایی به اعتذض بر نمی خیزد، و همه، این تمایلات نفسانی را چون حقوقی غیر قابل انكار برای خویش تلقی می كنند، باید در فلسفهٔ غرب جستجو كرد. در مرتبهٔ روح شهوت گرایشهای حیوانی بر سایر وجوه و ابعاد وجودی انسانی غلبه می یابند وبشر مصداق اُ ولئِكَ كَالاَنْعامِ بَل هُمْ اَضَلُّ قرار می گیرد. به همین علت است اگر تفكر غالب بشر درمغرب زمین بدین سمت متمایل شده كه انسان را در زمرهٔ حیوانات قلمداد كند، اگر نه ، معارف الهی تأكید دارند كه رسیدن به انسانیت با گذشت از مراتب حیوانی میسر است نه توقف در آن. بشر اگر می خواهد به انسانیت برسد نمی تواند در مراتب حیوانی وجود خویش توقف داشته باشد ، حال آنكه در تفكر غربی بشر ذاتاً حیوان است و چون این معنا مورد قبول قرار گیرد، دیگر چه تفاوتی دارد كه وجه تمایز انسان از حیوان، نطق باشد یا ابزار سازی یا چیزهای دیگر ؟ اگربشر را اصالتاً حیوان بدانیم لاجرم باید تمامی تبعات این تعریف را نیز بپذیریم. اولین نتیجه ای كه از این تعریف بر می آید این است كه لذت طلبی خصو صیت اصلی ذات بشر و تنها محرك اوست، و جامعهٔ غرب امروز این معنا را به تمامی پذیرفته است.

“ دزموند موریس ” مظهر كامل این هبوط اعتقادی است كه جامعهٔ غرب بدان مبتلا ست. او در اولین كتابش كه با عنوان “ میمون برهنه ” در ایران نیز ترجمه شده است به بررسی جایگاه بشر در سلسلهٔ تطور جانوری پرداخته و همهٔ اعمال و عكس العمل ها ، اخلاقیات، دین ، فرهنگ و تمامی قراردادهای اجتماعی بشریت را بر اساس حیوانیت او موردتفسیر قرار داده است . هنگامی كه دزموند موریس این كتاب را تألیف كرده، مدیر بخش پستانداران باغ وحش لندن ( ! ) بوده است. اوـ به تصریح مترجم كتاب ـ سال ها از عمر گران مایهٔ (!) خویش را صرف شناخت روح حیوانات نموده و در هر حیوانی نشاتی از انسان یافته ، یا به زبان دیگر ، تمام خصایص روح بشری را به طور روشن تر در حیوانات پیدا كرده است. آقای موریس مقدمهٔ كتاب را اینچنین آغاز كرده است : میمونها و گوریل های كنونی به ۱۹۳ جنس می رسند، بدن ۱۹۲ جنس آنها از مو پو شیده شده است. انسان فرزانه (Homo Sapiens) تنها میمون استثنایی برهنه است. ایشان با احساس وظیفهٔ انسانی نسبت به هدایت مؤمنینی كه خرافهٔ آدم و هوا ، بهشت اولیه و هبوط انسان را باور كرده اند، در همان آغاز كتاب به تفسیر جانور شناسانهٔ آدم می پردازند. در این تفسیر علمی (!) اجداد ایشان ـ یعنی شا مپا نزه های علفخواری كه با دم از درختها آویزان شده اندـ نا چار می شوند كه باغ بهشت یعنی جنگل را ترك كنند و به جانوران خشكیها و سرزمینهای دیگر بپیوندند:


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.