سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

گفتگو: چرا خود سوزی؟


نسرین تخیری

توضیح: طی چند هفته گذشته یکی از اهالی بم در اعتراض به عدم رسیدگی به وضعیت زلزله زدگان و شهر بم، مقابل ساختمان نهاد ریاست جمهوری، یک نفر در اعتراض به عدم پاسخگویی به خواستش مبنی بر ملاقات با نماینده شهرشان برای دادن نامه ای به او برای رسیدگی به بیکاری اش مقابل ساختمان مجلس شورای اسلامی، جانبازی از خرم آباد مقابل ساختمان بنیاد شهید تهران در اعتراض به عدم رسیدگی به پرونده جانبازی اش در این بنیاد و یک دانشجوی دکترای هنر دانشگاه تهران در محوطه این دانشگاه خودشان را به آتش کشیدند. تکرار این واقعه در انظار عمومی و عموما مقابل برخی نهادهای حکومتی بهانه کافی بود تا سراغ دکتر ناصر فکوهی ، استاد مردم شناسی و نویسنده کتاب های متعدد در زمینه انسان شناسی با تاکید بر انسان شناسی سیاسی و شهری برویم و به تحلیل چرایی و چگونگی این خودسوزی ها بنشینیم. تصور می کنید دلیل این خودسوزی ها چیست؟

برای آنکه درباره یک واقعه خاص اظهارنظری کنیم. نیاز به داده های کامل آن داریم و بدون چنین اطلاعاتی، اظهارنظر می تواند به سرعت شکل یک موضع گیری سیاسی را به سود این یاآن جناح به خود بگیرد که طبعا برای من ناصحیح خواهد بود.
در عین حال این واقعه چندان جدید یا منحصر به فرد نبوده است و تا کنون بارها وقایع مشابهی در کشور ما و در سایر کشورها رخ داده که نمی توان در برابر آن بی تفاوت بود. بنابراین سعی می کنم که پاسخ شما را با این فرض ارائه دهم که قربانیان این حوادث، افرادی بوده اند که به دلیل متاثر شدن از فشارهای اجتماعی و نه انگیزه ها و مشکلات و اختلالات روانی شخصی دست به خودسوزی زده اند. این نکته را نیز یادآوری کنم که خودسوزی یا خودکشی افراد که اوج ناامیدی و یاس آنها رااز سیستم اجتماعی نشان می دهد، به هر دلیل اجتماعی باشد، قابل تامل است و جامعه باید در برابر آن واکنش نشان دهد. این نکته را از آن جهت می گویم که عنوان شده است برخی از این افراد «معتاد» بوده یا مشکلات دیگری داشته اند. حتی بسیاری از جامعه شناسان بر آن هستند که بیماران روانی و کسانی که به دلیل فشارهای ناشی از آنها، دست به خودکشی می زنند، را باید به نوعی به حساب جامعه گذاشت و نمی توان با گفتن اینکه مسئله «شخصی» بوده از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرد، منتهااگر من در ابتدا گفتم مسائل شخصی را در بحثم دخالت نمی دهم به دلیل آن بود که موضوع بسیار طولانی و پیچیده می شود.
بنابراین به نظر من در هر حال جامعه مسئول است که به این نشانه ها که نشانه های ناتوانی اش در مدیریت مشکلات و آسیب های اجتماعی است توجه کند، هر چند که بنا بر مورد، این مشکلات می تواند کمتر یا بیشتر جامعه و مسئولان را درگیر کند. در برخی از موارد همچون قربانیان و رزمندگان جنگی و همچنین قربانیان حوادث طبیعی به نظر من، مسئولیت جامعه فوق العاده بالاست و هر گونه مشکلی برای این گونه قربانیان پیش بیاید باید در اولویت مطلق بررسی و یافتن راه حل قرار گیرد. در برخی موارد دیگر برای مثال فقر،اعتیاد و بیکاری و غیره هر چند مسئولیت جامعه شاید کمتر باشد اما باید به این حوادث باز هم به عنوان زنگ های خطری اساسی نگاه کند.

زنگ خطر اساسی برای چه؟
با کنار گذاشتن دلایل روانی، ریشه این مشکلات همانگونه که گفتم در عدم توانایی یا ناتوانی نسبی یک جامعه برای مدیریت مشکلات آن جامعه است. گروهی از این مشکلات شناخته شده هستند و در تمام جوامع وجود دارند بنابراین باید برای آنها برنامه ریزی اجتماعی داشت: فقر، بیکاری، اعتیاد، فروپاشی خانواده و غیره. ما می دانیم که عواملی این مشکلات را ایجاد می کند و باید پیش از آنکه کار به یک تراژدی بکشد به سراغ یافتن راه حلهای مناسب برویم و از رها کردن مردم به حال خودشان به شدت پرهیز کنیم.گروهی دیگر از مشکلات، خاص یک جامعه هستند و به تاریخ و موقعیت خاص آن جامعه بر می گردند. در ایران، ما مسئله جنگ و مشکلات ناشی از آن و حوادث طبیعی را داشتیم. در این موارد نیز باید افراد و کسانی که مستقیم یا غیرمستقیم از این مشکلات رنج می برند شناسایی شده و تک تک زیر مراقبت باشند. وظیفه جامعه آن است که خود به سراغ این افراد برود و نه آنکه منتظر باشد آنها دست کمک به سویش دراز کنند.
بسیاری از افراد به دلایل مختلف و از جمله شأن انسانی خود حاضر نیستند کمک بخواهند و این وظیفه ما است که به یاری آنها برویم. من تاکید خاصی بر تمام قربانیان جنگ دارم که همه ما زندگی و آسایش ولو نسبی خود را مدیون آنها هستیم و بنابراین هر اندازه به آنها یاری کنیم باز هم کم است و در واقع کاری نکرده ایم جز ادای دینی که نسبت به آنها داریم. سیستم های اجتماعی جدید باید هر چه بیشتر به سوی انسان محور شدن پیش بروند و مسئله یاری ها و نظام همبستگی اجتماعی را نهادینه کرده و آن را از شکل فردی و دلبخواهی خارج کنند. این اختلاف اصلی ما با نولیبرال ها است که با گفتن اینکه هر کس وظیفه دارد مسئول خود باشد، وظایف جامعه را از یاد برده و در نهایت وضعیت را به جایی می رسانند که بخش بزرگ یک جامعه زیر خط فقر قرار می گیرد و موقعیت همه و از جمله افراد دارای امتیازات بالای اجتماعی دچار تزلزل و شکنندگی می شود. صدقه و اعانه دادن چیزی نیست که در شأن یک جامعه عادلانه و مدرن باشد بنابراین باید از طریق بسط سیستم های همبستگی اجتماعی و بیمه ها کاری کرد که همه افراد احساس ایمنی و آسایش کنند بدون آنکه شأن انسانی خود را از دست دهند و تا مرز اعمال هولناک چون خودسوزی پیش بروند.

سابقه چنین حوادثی در جهان و ایران چیست و آیا ریشه ها و علل یکسانی موجب این حوادث شده است؟

در جهان این امر بیشتر جنبه اعتراض عمومی داشته است. بنابراین ریشه های آن ریشه های ایدئولوژیک و اعتقادی بوده است. خودسوزی ها در اعتراض به جنگ و به شرایط غیرعادلانه ای که در یک منطقه، یا کشور و یا برای یک قوم و ملت خاص ایجاد شده تا کنون بارها اتفاق افتاده است. عملیات انتحاری در دوران مدرن،ابتدا در جنگ جهانی دوم به وسیله نظامیان ژاپنی آغاز شد و سپس از اواخر قرن بیستم به شدت رواج یافت و در مقابل اشغال نظامی کشورهایی چون فلسطین، عراق و افعانستان شاهدشان بودیم؛ نمونه های دیگری از این کار بوده اند که البته گاه از سر اعتقاد و گاه کاملا سازمان یافته و برنامه ریزی شده و سیاسی بوده اند. اما اشکال مختلف خودکشی، از قرن نوزده موضوع تحقیق جامعه شناسان بوده است.

کتاب معروف دورکیم با همین عنوان «خودکشی» یکی از معروف ترین کتاب های کلاسیک جامعه شناسی در این زمینه است و دورکیم در آن نشان می دهد که چرا این عمل که به نظر یک عمل شخصی می آید، در واقع حاصل جمع مجموعه ای از موقعیت های اجتماعی و بنابراین قابل اجتناب است. جوامعی که دچار ناهنجاری های مختلف می شود به شدت با خطر افزایش آسیب های اجتماعی از جمله پدیده هایی چون خودکشی، اعتیاد، فقر، بیکاری و غیره روبرو هستند که ابتدا در اقشار و گروه های محدودی دیده می شود ولی می تواند پی آمدهایی بسیار سخت و درازمدت برای جامعه در بر داشته باشد.


این گونه اعتراض و تخریب خود نشانه چیست و چگونه باید با آن مواجه شد؟ منظور جامعه و دولتمردان است؟

ما دقیقا نمی دانیم در ذهن کسی که دست به این کار می زند چه گذشته است. اما، کاملا می توان تصور کرد که اغلب در این موارد با نوعی اعتراض در درجه نخست نسبت به نهادها روبرو هستیم. البته این امر لزوما بدان معنی نیست که آن نهاد در آن زمینه خاص مسئول بوده باشد. ممکن است اصولا فرد به درستی نداند که چه نهادی مسئول مصیبت های اوست. اما همین که این کار را در برابر یک نهاد انجام می دهد می تواند نشان دهنده ذهنیت او باشد و یا اینکه گرایش او به اینکه افکار عمومی را با شدت بیشتری نسبت به موقعیت خود و موقعیت افرادی نظیر خود حساس کند. به هر تقدیر به گمان من، این مسئولیت تک تک نهادهای اجتماعی و نه فقط نهادی که اعتراض ظاهرا نسبت به آن انجام شده و همچنین مسئولیت تک تک افراد یک جامعه است که نسبت به چنین مصیبت هایی با تامل زیاد بنگرند و تلاش نکنند چنین حوادثی را به حساب مشکلات شخصی افراد گذاشته و از خود رفع مسئولیت کنند. هر موردی که به این صورت اتفاق می افتد تک تک ما را زیر سئوال می برد و ما را در برابر وظایف اخلاقی و انسانی مان قرار می دهد. هیچ کسس نمی تواند بگوید در این ماجرا بی گناه است زیرا سیستم اجتماعی یک کلیت است که همه اجزایش با یکدیگر ارتباط دارند و همه با هم آن را اداره یا تحمل می کنند
این گفتگودر سایت جمهوریت در تاریخ 10 اسفند 1387 منتشر شده است.
http://www.jomhoriyat.com/tag/page/news-688.html