یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
معماری نمادین، ابزار اقناع

در باب طرح جایگزین برجهای تجارت جهانی نیویورک
از یکسو، اگر همصدا با هانا آرنت(۱۳۹۲: ۲۹۶) بپذیریم که رابطة ناسازگار حقیقت و سیاست تردیدناپذیر است، باید از نقش معماری در این رابطه پرسید. معماری، بهمثابه پایدارترین رسانة تأثیرگذار که همواره میتواند پیامی واحد را در ظاهر صادقانه و همواره یکسان منتقل کند، نمیتواند در این فرایند ایفای نقش نکند؛ آنهم زمانی که معماری خود بستر اتفاق و طرح پرسش است، مردمان پرسشگر در سراسر دنیا پرسشهای متعددی در ذهن خواهند پروراند. باید پاسخی برایشان یافت. پاسخ نیز میتواند و باید از زبان معماری بیان شود.
از سوی دیگر، بیش از یک قرن است که نیویورک، نهفقط تبدیل به صحنة نمایش، بلکه بهنوعی برنامة چندرسانهای بدل شده که تماشاگر آن کل جهان است. همین امر، طنین و عمق خاصی به بخش اعظم آنچه در این شهر انجام و ساخته شده، بخشیده است. بخش عمدة ساختوساز شهریِ نیویورک طی قرن گذشته را باید تحت عنوان ارتباط و کنش نمادین طبقهبندی کرد. بهزعم مارشال برمن(۱۳۸۹: ۳۵۳) این توسعه صرفاً جهت رفع نیازهای آنیِ اقتصادی و سیاسی طراحی و اجرا نشده است، بلکه هدفی دیگر و دستکم همانقدر مهم مدنظر بوده است: اثبات قدرت سازندگی آدمیان مدرن بهکل جهان و نشان دادن این امر که چگونه میتوان زندگی مدرن را تصور و تجربه کرد. زندگیای که نظام اقتصادی سرمایهداری و نظام سیاسی لیبرالیسم ترویج میکرد.
آسمانخراشهای عظیم و چشمگیر منهتن، بهویژه برجهای مرکز تجارت جهانی، به منزلة تجلیات نمادین مدرنیته طراحی و ساخته شدند. بسیاری از خیابانهای نیویورک ازجمله والاستریت، با گذشت زمان، وزن و منزلتی نمادین یافتند. در نتیجة تأثیر تراکمیافتة همة این امور، فرد نیویورکی حس میکند در جنگلی بودلری، جنگلی از نمادها، زندگی میکند (همانجا).
اما در آستانة هزاره سوم و سدة بیستویکم که بسیاری از اندیشمندان آن را سدة عطف در تمدن بشری مینامند، زمان تغییر پیام، تغییر معانی نمادین، همزمان با برخاستن طنینهای جدید فرارسیده است. برای انسان در مقام شهروند بهمثابه موجودی کنشگر که اتفاقاً در همین شهر مدرن چشم به جهان گشوده و از مانیفست مدرنیته آموخته است که «شک»، اصل اخلاقی و راه نجات و رهایی است، پرسشهای متعدد از جایگاهش در نظام سیاسی-اقتصادی مدرن پاسخی قاطع میطلبد تا درد درونیاش تسکین یابد. برجهای تجارت جهانی دیگر پاسخ نیست، آرزو و آمال شهروند نیویورکی که خسته از آرمانهای لوکوربوزیه است، محتوای دیگری است. جامعة پرسشگر آمریکا، پرسشهای متعددی از ارمغان دنیای مدرن بهویژه در جایجای دنیا در ذهن دارد و پاسخی نمییابد. اینکه دنیای مدرن توانسته باشد سعادت را برای همگان به ارمغان آورده باشد، بهدشواری پذیرفتنی است؛ بهویژه آنکه در دنیای شرق شعارهای ضد آمریکا و سیاستهایش، هرچند از خلال سانسورهای خبری، به گوشش میرسد. ساختار قدرت، برای اقناعی افکار عمومی پرسشگر به فکر میافتد. صرفنظر از سازوکار اجرا که در امر سیاسی قابلبررسی است، شعار «نیویورک مظلوم» میتواند تسکینبخش باشد. برجهای نمادین تجارت جهانی باید جای خود را به پروژة نمادین دیگری بدهد که همواره پیام مظلومیت مردم آمریکا را مخابره کند. ساخت برجهایی بزرگتر، مجهزتر و بلندتر نهتنها آرمانی نیست که ضد ارزش محسوب میشود. پروژة جدید باید جای خالی برجهای تجارت جهانی و نیز یاد و خاطرة قربانیان حادثه را همواره یادآور شود تا قدری از انتقادهای فزاینده را به اقتصاد و سیاست مدرن بکاهد.
شاید قرائت رسمی ارائهشده توسط دولت مرکزی ایالاتمتحده از واقعة یازده سپتامبر، بالأخص با نحوة اجرای پروژه و عدم تطابق بسیاری از جنبههای آن با حقیقت، هرگز برای وجدانهای آزاده و آگاه در آمریکا و جایجای جهان پذیرفتنی نشد، اما مظلومیت کشتههای بیگناه در آن واقعه، امری انکارناپذیر است و زنده نگهداشتن یاد و نام آنها امری انسانی مینماید. ازاینرو، کانسپت اصلی طرح جایگزین بر همین اساس بنیان گذاشته شد. در طرح جایگزین، نام همة افرادی که در آن واقعه جان خود را از دست دادند، بهنحوی هنرمندانه بر دیوارها حک شده است تا ابراز همدردی با خانوادة آنان دستمایة فراموشی حقیقت ماجرا شود.
برجهای تجارت جهانی، دیگر واجد معنای نمادین پیشرفت و سعادت انسان نبودند بلکه آرامآرام، با سر برآوردن ناراستیهای زندگی مدرن، موجب برانگیختهشدن خشم تودههای آگاه مردم آمریکا و ملتهایی میشدند که نسبت به مدرنیته بدگمان بودند. بدگمانی آنان نباید ادامه مییافت. معماری نقش تاریخی خود را بهمثابه رسانهای جاویدان در دست خواست قدرت بار دیگر ایفا کرد.
اما پرسش اساسی، نه از واقعیت ماجرای یازده سپتامبر، نه از حقیقت آن و نه از سیاستهای دولت مرکزی ایالاتمتحده که از نقش حقیقی و رسالت معماری است. در دنیای مجازی پیش رو، معماری نماد و نشانة کدام حقیقت است؟ رسالت راستین معماری چیست و چه زمانی معماری از قیدوبندهای نهاد قدرت رها خواهد شد و آن را به انجام خواهد رساند؟
این مقاله پیشتر در روزنامه شرق تحت عنوان «معماری و مسألة حقیقت» منتشر شده است.
منابع:
آرنت، هانا (۱۳۹۲). میان گذشته و آینده، ترجمه سعید مقدم، چاپ دوم، تهران: نشر دات.
برمن، مارشال (۱۳۸۹). تجربة مدرنیته، ترجمه مراد فرهادپور، چاپ هشتم، تهران: طرح نو.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست