سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

هند، سرزمین تناقض‌ها: نگاهی به دیدگاه‌های پاز درباره تمدن هند (2)



      هند، سرزمین تناقض‌ها:  نگاهی به دیدگاه‌های پاز درباره تمدن هند (2)
جبار رحمانی

اکتاویو پاز مانند بسیاری از محققان غربی که به هند سفر کرده اند، نگاهی خاص به هند دارد، نگاهی که از یکسو ریشه در سنت هندشناسی و البته دیگری شناسی غرب دارد و از سوی دیگر تخیل ادبی و خلاقانه پاز نیز بدان رنگ بویی از هنر داده است. این نوشته های پاز در باب هند، در نهایت به قول خودش پاسخی کوتاه به یک پرسش کوتاه است :"یک نویسنده مکزیکی در پایان سده بیستم، واقعیت گسترده هند را چگونه می بیند" . به همین دلیل این کتاب پاز در باب هند، نه خاطرات است و نه یادآوری تجربیات عاطفی گذشته". او، حس و آزموده هایش در باب هند را در دو کتاب "سراشیبی شرقی" و کتاب نثر "میمون نحوی" بیان کرده است و این کتاب، عملا "پانویس مفصلی است بر اشعار سراشیبی شرقی". لذا این کتاب به نوعی گزین گویه هایی است از هند، که به قول پاز، نواقص و کاستی های بسیاری دارد.

برای پاز هند سرزمینی سرشار از تناقض ها و اسرار ناگفته است. در این میان، آنچه که حاکم است، نه عقل شرقی، که احساس و هیجانی است که گاه در قالب رازورزی های عرفانی و و گاه در قالب جنون خودش ار نشان میدهد. روایت پاز را باید در لحن ادبی خاص او فهمید. به عنوان مثال اولین دیدار از هتل تاج محل در بمبئی را اینگونه توصیف می کند: "ساختمان هتل به کیکی کوه پیکر می مانست، برآمده از جنون مشرق زمین در پایان سده پیشین، که مانند حبابی – اما نه صابون، بلکه از سنگ- در دامان بمبئی افتاده باشد. این هتل... واقعی است و موهوم، پرزرق و برق و آسایش بخش، مبتذل و باشکوه" (پاز، 1378:15). اولین تجربه از هند، معمولا منطقی را نشان  میدهد که بیانگر یک رابطه ژئوپلیتیک معرفت شناختی میان نویسنده و سوژه های مورد مشاهده است. هند در اولین تجربه ها، در منطق دوگانه های متناقض دیده می شود. به همین سبب همیشه توصیفات از هند یا بیانگر یک سر این طیف تناقضی هستند و یا هردوسر را با هم داند. هند سرزمینی که برای بسیاری از ناظران غربی، سرشار از شلوغی، کثیفی، آشفتگی، بی نظمی، هیجان مبهم، و گاه یک کابوس است. اولین توصیف های اکتاویو پاز از بمبئی را می توان در این منطق فهمید. او می نویسد: "موج گرما، عمارت های خاکستری و قرمز، مانند ساختمان های لندن دوران ملکه ویکتوریا، که بین نخل ها و درخت های انجیر هندی روییده بودند و به کابوسی لجوج و تکرار شونده می مانستند. دیوارهای پوسته پوسته شده؛ خیابان های عریض و زیبا، درخت های بلند ناشناس، پسکوچه های متعفن. رگبار اتومبیل ها، رفت و آمدهای مردم، ماده گاوهای لاغر مردنی بی صاحب، گدایان، گاری های جیرجیرو که گاوهای نر بی رمق آنها را به دنبال می کشیدند، رودهایی ازدوچرخه..." (قبلی، 16-17). او پس از اولین مشاهداتش از هند در بمبئی، در تلاش برای تهیه خلاصه ای از آنچه دیده، شنیده، بوییده، و حس کرده بود اینگونه احساسش را می نویسد : "سردرگمی، هراس، حیرت، شگفتی، شادمانی، شور، شعف، غثیان، جاذبه ای مقاومت ناپذیر" آنچه که به قول پاز، او را مجذوب خودش می کرد این بود که در هند "زیادی واقعیت به غیر واقعیت بدل می گردد". به همین دلیل در توصیفی کوتاه از خدایان هندی نیز این دوگانگی و تناقص را نشان می دهد :"پروردگاران زمینی، تجسم جنسی انتزاعی ترین اندیشه ها، خدایانی که همزمان معنوی و جسمانی اند ، آزاردهنده و تسلی بخش" (قبلی، 21).

پاز در توصیف دهلی، سعی می کند آن را در تخیل ادبی خودش به قالب فهم در آورد، کاری که بعدها رولان بارت در امپراطوری نشانه ها، انجام داد، البته پاز بصورت محدود اینکار را می کند. دهلی برای او، "بیشتر مجموعه از تصویرها به نظر می رسد تا عمارت ها" این نوع نگاه، به خوبی ذوق ادبی و تخیل خلاق هنری پاز را در فهم جهان جدید نشان می دهد. او دراین منطق دیدن، تاریخ، جغرافیا، اجتماعیات را در لفافه ای از ادب و هنر و تخیل به تصویر می کشد. به همین سبب می گوید که "پرسه زدن در این شهر مانند گردش میان صفحات یکی از آثار ویکتور هوگو ، والتر اسکات یا الکساندر دوماست؛ داستان ها و دوران متفاوتند، اما جاذبه وافسون همان است" (قبلی، 24). البته باید اذعان کرد، پاز به خوبی به نکات تاریخی ای که یک فرهنگ یا شهر را می سازند، دقت می کند، او در توصیف دهلی، این سیر تاریخی و لایه های تاریخی آن را مورد توجه قرار می دهد و آن داده‌های تاریخی را نیز در کنار توصیفات خودش از تجربه حسی اش از این شهر بیان می کند. او با شناخت از تمدن اسلامی هند و اینکه دهلی امروز بیش از هرچیز میراث دارد آثار اسلامی است تا هندو، چرا که از دروه های استیلای هندوها در این شهر و بناهای اولیه آن چیز خاصی باقی نمانده است، در توصیف مقبره همایون (پسر و جانشین بابر، بنیانگذار امپراطوری مغولان هند) می نویسند" آرامش بخش تر است، گویی هندسه خواسته باشد به هیئت آب روان و ردیف درختان درآید. مانند سایر مقبره های اسلامی ، هیچ چیز این بنا، نشانه و یادآور مرگ نیست. روح متوفی محو شده است و به عالم دیگر رفته است، و از کالبدش جز مشتی خاک نمانده است، همه چیز به بنایی مرکب از مکعب ها، نیمکره ها، قوس ها بدل گردیده است. عالم تا حد اجزای هندسی اولیه اش تقلیل پیدا کرده است. زمان موجودیتی ندارد چراکه به فضا بدل گردیده است و فضا به مجموعه از اشکال تبدیل شده که درآن واحد هم مستحکمند و هم سبک، و فضایی دیگر را پدید می آورند که می توان گفت از جنس هواست". در کنار این تصویر معنوی از معماری اسلامی، که بیانی به سمت انتزاعی کردن همه چیز دارد، در توصیف معماری هندی اینگونه می نویسد  که کلید فهم معماری هند، پیکرسازی است، "معماری هندی بیان رقص است با زبان حجاری".

اینها توصیفاتی از مشاهدات اولیه پاز از هند هستند. او به دلایلی مجبور می شود اقامت کوتاهی داشته باشد و برای مدتی به کیوتو برود. اما فهم نخستین پاز از هند، برای او تجربه ای عمیقا شاعرانه و ادبی است.  او خود به نقص این شناخت اولیه اذعان می کند، اما روح شاعرانه فهم خودش را نیز در این اعتراف نشان میدهد. او می گوید "اموزش من در راه شناخت هند چندین سال به طول انجامید و به آموخته ها و اطلاعات کسب شده از کتاب ها محدود نبود. اگر چه برای تکمیل شناختم راه درازی مانده است – بیم دارم هنوز در خم یک کوچه باشم – با این همه آنچه که کسب کردم تاثیری ژرف بر من گذاشت. آموزشی بود عاطفی، هنری، و معنوی. اثراتش را می توان در شعرهایم، نوشته های منثورم و حتی زندگی ام بازشناخت". البته شناختی که او از آن حرف می زند، علاوه بر مطالعه، ناشی از همنشنینی و جلساتی با بزرگان هند، مانند جواهر لعل نهرو، بعدها، ایندرا گاندی و سایر بزرگان هند است، او توانسته تجربه ای از میان عامه و توده مردم را به تجربه ای از نخبگان و بزرگان بواسطه تخیلی عمیق و تفکری انتقادی پیوند بزند. به همین دلیل فهمی نقادانه و البته شاعرانه از هند دارد. به عنوان مثال در مورد ایندرا گاندی (دختر نهرو) می نویسد :"آبشخور فرهنگی ایندرا دموکراتیک و مدرن بود، و اما احساسات عمیقش ریشه های سنتی داشتند: خانواده. اگرچه مذهبی بود، لیکن این شوریدگی و باور بر اندیشه و تخیلش حاکم بود که از تباری برگزیده و نظر کرده (برهمن های کشمیر) است. البته این اعتقاد بیشتر مبنای احساسی داشت یا عقلانی. این شوریدگی سرانجام روشن بینی ، واقعگرایی وادراک سیاسی نافذش را مختل کرد" اختلالی که در نهایت موجب ترور ایندرا به دست دو محافظش که  از پیروان مذهب سیک بودند، شد (قبلی، 44-5). او این توصیف دوگانه گرا را دائما در سایر توصیفات خرد و کلان خودش دارد. در جایی دیگری در باب تمدن هندی در کل تاریخش اینگونه اظهار نظر می کند: "هندی ها در گذشته موفق شدند تمدنی عظیم پدید آورند، در عوض نتوانستند به شکل ملتی متحد و یکپارچه موجودیت بیابند و یا دولتی فراگیر و ملی ایجاد کنند. نیروهای مرکز گریز هند، قدیمی و قدرتمندند. کشور را نابود نکرده اند، زیرا ناخواسته بی آنکه قصدی درمیان باشد، یکدیگر را خنثی کرده اند" (قبلی، 46)

او همچنان هند را سرزمین تناقضها می داند.او در توصیف خصوصیت و سرشت مردم هندی اینگونه می نویسد: "واقعگرایی صادقانه و بی پیرایه همپای خیالپردازی هذیانی؛ زیرکی باریک بینانه توام با معصومیت ساده دلانه. زوج های متضاد و پایداری که در روان هندی ریشه دارند مانند شهوت پرستی و ریاضت جویی و سرکوب تمنیات جمسانی؛ تمنای حریصانه مال اندوزی و آیین چشم پوشی و فقیرانه زیستن" (قبلی، 48). این نگاه متناقض فقط در سرزمین هند نیست، بلکه در نگاه پاز هم هست، به همین سبب او در باب این کتاب هم همین تناقض را ناخودآگاه بیان می کند "این کتاب مخاطبش را در میان متخصصین نمی جوید، فرزند دانش نیست، بلکه زاییده عشق است" (قبلی، 47).

ادامه دارد...

 

توضیح عکس:

تصویر مردی هندو است که در آیینی اسلامی (اربعین امام حسین در منطقه حسین تیکری در مرکز هند) مشارکت کرده اند. عکس از نویسنده است.

اکتاویو پاز: سیاستمدار هندشناس: نگاهی به دیدگاه های پاز درباره هندشناسی (1)
http://www.anthropology.ir/node/25262

اوکتاویو پاز: چهره سال 2014، به مناسبت یک صدمین سال تولد

http://anthropology.ir/Octavio_Paz