چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا

دو سفرنامه ژاپنی در عصر ناصری: یوشیدا و فورو کاوا



      دو سفرنامه ژاپنی در عصر ناصری: یوشیدا و فورو کاوا
مریم صادقی

تحقیق درسی، کارشناسی ارشد  بنیاد ایران شناسی، نیم سال نخست سال 89-90
مقدمه
نیمه دوم سده 19م هم زمان با سالهای میانی سلطنت ناصرالدین شاه و دوره ثبات و سکون نسبی در ایران و تاخت و تاز و رقابت قدرتهای رقیب خارجی در این پهنه به خصوص از راه نیرنگ بازی و در عرصه دیپلماسی روز، بازار گشت و گذار و کشف و شهود سیاحان خارجی در ایران بود که بیشتر اینان سفر نامه هایی از خود برجای گذاشته اند. براساس گزارش کرزن تنها میان سالهای 1800 تا 1891م 194 نفر از ایران دیدن کرده اند که شمار آن از مجموع مسافران خارجی طی سالهای 1300 تا 1800م ( 99 نفر) بیشتر است. که از این 194 نفر 108 نفر میان سالهای 1850 تا 1890م به ایران سفر کرده اند. اولین تلاشی که برای ایجاد ارتباط میان میان ایران و ژاپن صورت گرفت، مربوط به اواخر سده 19م همزمان با حکومت ناصرالدین شاه قاجار در ایران و از سوی دولت ژاپن بود. مسافران ژاپنی که پس از آغاز نهضت تجدد میجی (Miji ) در 1868م  و گشوده شدن دروازه های ژاپن به دنیای خارج تحت عنوان مأمور سیاسی ، نماینده بازرگانی و نظامی، یا جهانگرد به ایران آمده و شماری از ایشان سفرنامه هایی از خود به یادگار گذاشته اند که تعداد آنها انگشت شماراست.
آنچه در این مقال بدان پرداخته خواهد شد معرفی و گزارشی از دو نمونه از این سفرنامه هاست که هم زمان توسط دو تن از اعضای یک هیئت اعزامی به ایران در زمان ناصرالدین شاه نگارش یافته است. اگرچه هردو سفرنامه در حقیقت شرح یک سفر و بیان مأموریتی واحد است و بالتبع دارای مطالبی یکسان است به ویژه که به تصریح یکی از دو نویسنده در نقل بسیاری از مطالب از یادداشتهای دیگری استفاده کرده است، اما به وضوح شاهد شکل گیری دو سبک و منظر متفاوت در تدوین این دو اثر هستیم: یکی جزئی نگر و همراه با توصیفهای دقیق از مکانهایی که دیدن کرده و دیگری از منظر یک نظامی صرف همراه با انبوهی عدد و آمار.
ازآنجایی که ژاپن در ایران هیچگاه به دنبال اهداف استعمارگرانه نبوده و هدف اصلی نگارندگان بررسی دقیق وضعیت ایران به منظور موقعیت استراتژیک ایران برای برقراری مناسبات اقتصادی و تهیه گزارش جهت ارائه به دولت متبوع خود بوده است، در بسیاری از موارد نسبت به آثاری با موضوع واحد که توسط سیاحان اروپایی و با اغراض مشخص تدوین شده اند از لحن صادقانه تری برخوردار است ومی تواند گزارش مناسبی از حیات اجتماعی – سیاسی دوران ناصرالدین شاه به خواننده ارائه دهد، اگرچه که در موارد متعددی نیز به واسطه ناآشنایی با مذهب و تاریخ ایران گزارشات آنها مبهم و دارای اشتباهات عدیده ای به نظر می رسد.

دیدار ناصرالدین شاه با انوموتو
در1296ق/ 1879م هنگامی که ناصرالدین شاه قاجار از دومین سفر خود به فرنگ بازمی گشت، در سن پترزبورگ روسیه، بنابر تقاضای سفیر کبیر وقت ژاپن در آنجا، بویو انوموتو (Buyo Enomoto) او را به حضور پذیرفت و بعد از صحبت های سفیر ژاپن، شاه قاجار علاقه خود را به گشایش مناسبات سیاسی – بازرگانی با ژاپن ابراز داشت. به دنبال این دیدار، مذاکرات دیگری نیز میان مقامات دو کشور صورت گرفت و آنها در باره ایجاد پیمانی احتمالا در مورد امور تجاری و به خصوص صدور چای از ژاپن به ایران، صحبت شد و کاردار ایران در روسیه طرح چنین پیمانی را تسلیم مقامات ژاپنی در روسیه کرد. سفیر ژاپن به سرعت گزارش این ملاقات و مباحث طرح شده را به دولت متبوع خود ارسال داشت و آنها را برای ایجاد ارتباط با ایران ترغیب نمود. در پی پیشنهاد انوموتو و پی گیری او در مقام جدیدش ( وزیر دریاداری ژاپن) این دولت تصمیم به فرستادن هیئتی به ایران گرفت. در روسیه نیز مذاکرات میان دو دولت پیشرفت کرد و نماینده سیاسی ایران طرح موافقت نامه ای را تسلیم نماینده ژاپن کرد، اما گویا این دیدار نزد شاه ایران آن قدر اهمیت نداشته تا وی در سفر نامه ای که در باره دومین مسافرت خود به فرنگ نگاشته است و قسمتهای عمده ای از آن به امور پیش پا افتاده اختصاص دارد، اشاره ای هرچند اجمالی به آن بنماید. بهر حال ژاپن شتابی برای عقد موافقت نامه با ایران را نداشت و گویا نیتش این بود که راه را برای صادرکردن کالا به ایران هموار کند و نیز امتیاز دولت کاملة الوداد را در ایران بیابد، حال آنکه ایران با چنین خواسته ای موافقت نمی کرد.

هیئت اعزامی
درپی این دیدار و ارسال گزارش آن از سوی انوموتو، دولت ژاپن برای شناسایی هرچه بیشتر زمینه ارتباطات با ایران هیئتی به سرپرستی یوشیدا ماساهارو (Youshida Masaharu) در 1297-1298ق/ 1880-1881م روانه ایران کرد. هیئت ژاپنی که علاوه بر یوشیدا که جزو دیپلماتهای نه چندان بلند پایه به شمار می رفت، شامل یک افسر به اسم نوبویوشی فوروکاوا (Nobuyushi Furukawa) از ستاد ارتش، ماکوایچیرو یوکویاما (M. Yokoyama) از شرکت بازرگانی اوکورا(Okura) و چهار بازرگان دیگر بود، اندکی شتابزده راهی ایران شد و با خود طرح هیچ پیمانی را که با دولت ایران منعقد کند، همراه نداشت. هیئت اعزامی در 5آوریل 1880 سوار بر ناو هیه ی (**) روانه اقیانوس هند شدند در 23 آوریل به هنگ کنگ رسیدند و 18 روز در آنجا ماندند. نماینگی سیاسی ژاپن در سن پترزبورگ یک هندی به نام رام چندرا را به عنوان مترجم و راهنما معرفی کرد تا در بوشهر به آنان بپیوندد.
هنگام ورود به هند یوشیدا از آنجایی که ژاپنی های اندکی به آنجا رفته اند، اشاره می کند که وصف بمبئی  و کراچی دوسر راه آهنی که از میان هند به باختر کشیده شده است  و ذکر دیدنیهای آنجا ارزش نوشتن را دارد. این دو از نظر نظامی و بازرگانی بنادر مهمی هستند و خواست بریتانیا بهره برداری از این بنادر بوده است. یوشیدا زردشتیان بمبئی را پرکار و در زندگی میانه رو و از طبقه متوسط می داند تا آنجا که در هند کلمه پارسی برای مردم هند کسب و کار را تداعی می کند. وی همچنین توصیف نسبتا مفصلی از گور زردشتیان در آنجا بدست می دهد.
پس از وصف بمبئی و کراچی نوبت به بلوچستان می رسد از آنجا که هیچ کشتی بزرگی را در کناره های بلوچستان تا خلیج فارس نمی بیند به این نتیجه می رسد که در این حوالی حمل و نقل از راه دریا کمتر است و بیشتر از راه زمین  و به وسیله شتر انجام می یابد. او سپس از عمان و نفوذ انگلیس در کناره شبه جزیره عربستان یاد می کند و سپس به پیشکشهای سلطان مسقط و پذیرایی شام در کاخ او و درخواست سلطان از پزشک ناو برای درمان بیماریش اشاره دارد.

سفرنامه ها
یوشیدا  و فوروکاوا که به ترتیب عضو وزارت خارجه و افسر ستاد جنگ ژاپن بودند، سوای گزارشی که از دیده ها و شنیده ها و یافته هایشان به دولت و دستگاه متبوع خود دادند، هرکدام سفرنامه ای نیز نوشتند و اطلاعات قابل توجهی درباره جنبه های گوناگون حیات سیاسی – اجتماعی این شهرها از خود برجای گذاشتند که می تواند در بررسی تاریخ ایران در دوره قاجاریه بسیار مفید باشد. گزارش رسمی یوشیدا از این سفر در بایگانی اسناد رسمی ژاپن محفوظ است. فوروکاوا سفرنامه خود را چهار سال زودتر از یوشیدا در سال 1890م در توکیو با عنوان پروشییا کیکوء ( یادداشتهای سفر ایران،  (Perushiya Kiko  انتشار داد. این نوشته ها تصویری از نگاه ژاپن به ایران در آن سالها  و نیز آگاهی های ارزنده از ایران دوره قاجار به دست می دهد. بخشی از محتوای این سفرنامه ها مطالبی است که آن را در سفرنامه های فروانی که اروپاییان در چند دهه پایانی سده 19م در پی دیدار خود از ایران نوشته اند نمی توان یافت.
فوروکاوا پس از بازگشتش به ژاپن در سالهای 1881و 1882م  و پیش از انتشار کتاب سفرنامه اش و یادداشتهای خود را در دوره های سوم و چهارم مجله انجمن زمین شناسی توکیو با عنوان کشور پادشاهی ایران انتشار داده بود.
یوشیدا، ماساهارو (1852-1921م): رئیس هیئت واز صاحب منصبان وزارت خارجه ژاپن بود. او در خانواده ای سامورایی بار آمد و در تحصیل ژاپنی کوشید. از فعالان جنبش مشروطه خواهی در عصر میجی (1868-1912م) بود. پس از بازگشت از مأموریت سفارت به ایران و عثمانی، گزارش سفرش را به وزارت خارجه ژاپن داد، و و یادداشتهای خود را جداگانه نیز تدوین کرد که با عنوان " سفر ایران" در سال 1894مدر توکیو چاپ شد. در 1882م که ایتو هیروبومی از پیشروان نهضت تجدد ژاپن برای الگو گرفتن و تهیه طرح قانون اساسی ژاپن به اروپا می رفت، یوشیدا به عضویت هیئت همراه او انتخاب شد. در بازگشت از این سفر از کارهای دیوانی کناره گرفت. در این سالها لغت نامه ای در شرح واژگان چینی- ژاپنی برای دانش آموزان نوشت که در 1893م منتشر شد.
فوروکاوا، نوبویوشی (1849-1921م): نیاکان او از ایالت شینشو  ,Shinshu) ایالت کنونی ناگانو( بودند. اما خود در ایالت سوروگا متولد شد. پدر او هوشی تانی  سی شیرو( Hoshitani Seishiro ) نام داشت. در 5 سالگی همراه خانواده اش به ادو توکیو کنونی نقل مکان کرد. در سالهای مقارن اعاده قدرت به امپراتور( نهضت میجی )، فوروکاوا با خانواده اش مجبور به ترک توکیو و اقامت در نومازوشد. در 1863م در حالی که 15 ساله بود،داماد خانواده فوروکاوا که از دولتمردان وقت بود، شد و به اعتباری ارشد و وارث خانواده فوروکاوا شد و با استفاده از همین موقعیت به صاحب منصبی نظام درآمد و منصب ریاست تفنگداران را یافت. او در 1869م سال دوم میجی، وارد مدرسه نظام  نومازو شد و با استفاده از بورس تحصیلی به تحصیل پرداخت. با پیشرفت نهضت تجدد و بازگشت هرچه بیشتر قدرت به امپراتور، مدرسه نظام نومازو هم از تأثیر و تغییر برکنار نماند و در اداره وزارت جنگ درآمد و به قرارگاه لشکری نومازو تغییر نام داد. با جابجایی قرارگاه نومازو به توکیو، فوروکاوا مجددا به توکیو رفت و در رشته مهندسی نظام به تحصیل پرداخت. وی در 1880م در مقام عضو نظامی و نایب رئیس هیئت سفارت به مأموریت ایران فرستاده شد. در این مأموریت از شاه ایران نشان شیر و خورشید و از سلطان عثمانی نشان مجیدی گرفت. در 1882م فرمانده گردان سوم مهندسی نظامی شد. در 1885م استاد مهندسی دانشگاه نظام شد. در 1889م فرمانده مدرسه نظام، و در 1892م رئیس کل اداره مهندسی نظامی شد. بارها به دریافت نشانهای مختلف نظامی نائل آمد. در 1897م درجه سرتیپ سومی یافت. اگرچه در 1901م خدمتش در نظام به پایان رسید، در اثنای جنگ روس و ژاپن (1904م) به خدمت بازگردانده شد و رئیس اداره مهندسی ارتش چهارم شد. فوروکاوا با وجود اینکه در شمار نخبگان بود، اما به واسطه سابقه اش در وابستگی به ولایاتی که در مقابل نهضت تجدد مقاومت کرده بودند، در دوره میجی نمی توانست بالا تر از درجه سرتیپی ترقی کند. از آن پس بار دیگر در نومازو اقامت کرد و سرانجام در 1921م به دنبال یک دوره بیماری در توکیو درگذشت.

سفر به ایران
هیئت هفت نفره سفارت ژاپن پس از ورود به بوشهر در 20 مهر 1880م به مدت 56 روز در این شهر و در ساختمان شرکت بازرگانی هلندی ( HOTS and son) اقامت کردند، آنها در مدت اقامت در بوشهر در محل همان ساختمان نمایشگاهی از محصولاتی که به همراه داشتند، ترتیب دادند و برای جلب نظر مساعد مقامات داخلی و خارجی ساکن بوشهرچند میهمانی نیز برگزار کردند، که به رغم قول مساعد همکاری دولت انگلستان با بازرگانان ژاپنی از طرف نمایندگان این کشور، در این میهمانیها شرکت نکردند.
هیئت ژاپنی در مسیر خود از شهرهای شیراز، اصفهان، کاشان، قم و روستاهای بسیاری گذشتند و سرانجام در تاریخ 10 سپتامبر 1880م پس از سفر دشوار 42 روزه ای از بوشهر به تهران رسیدند، از آنجاییکه از طرف مترجم هندی هیئت ورود آنها رسما به وزارت امور خارجه اطلاع داده شده بود، در بدو ورود به تهران به وسیله یک فوج سرباز با اسبهای یدک مورد استقبال قرار گرفتند و در باغ و عمارت ایلخانی مستقر شدند، یوشیدا به تفصیل از این استقبال و عمارت ایلخانی و دو سربازی که برای نگهبانی از آنان گمارده شدند و عادت سربازان به درخواست بخشش ( انعام)  یاد کرده است.
بهر حال فردای آن روز اعضای هیئت برای بار اول با وزیر خارجه، میرزا حسین خان مشیرالدوله، سپهسالارملاقات کرده و مورد استقبال و پذیرایی قرار گرفتند و در همین دیدار از اهداف سفرشان به ایران گفت و گو کردند، اما فردای این دیدار سپهسالار به قول همو "ناگهان و بطور غیر منتظره مقامش را ازدست داد و وضع و کار وزارت خارجه دچار آشفتگی شد". آنها "هم  تا وزیر تازه انتخاب شود سرگردان و بی تکلیف" ماندند و" وقت را بیهوده" می گذراندند، "بی آنکه کاری از دستمان ساخته باشد"، او در ادامه می گوید: " هیچ سردرنمی آورم که چرا او یکباره از مقامش برکنار شد، خبر عزل سپهسالار برایم تکان دهنده و حیرت آور بود. ما مهمان رسمی ( دوات ایران ) بودیم و این به هم خوردن وضع مایه دردسر فراوانمان بود" و باز می گوید: "در دیدار و صحبتی که ... با او داشتم هیچ نمی دانست که فردا از مقام وزارت خارجه عزل خواهد شد".
 به نظر می رسد از میان بزرگان آن روز ایران سپهسالار به واسطه اندیشه های تجددخواهانه اش شدیدا مورد توجه یوشیدا قرار گرفته است " سیاست تجدد و اروپایی کردن سپهسالار بر سنت پرستان سخت گران آمد و نارضایی از اوضاع را متوجه سپهسالار کردند" . او شرح حال نسبتا مفصلی در سفرنامه اش از میرزا حسین خان بدست می دهد. و درباره سرانجام سپهسالار و قتل او آورده است: " حس حسادت شاه به استعداد و ذکاوت و کاردانی مشیرالدوله، و نیز بدگویی بدخواهان که او را به خیانت متهم ساختند، پایان زندگیش را فرا آورد. من که پیشتر او را دیده و کمی با فضائلش آشنا شده بودم، از برکناریش افسوس خوردم و از سرانجامی که پیدا کرد، اندوهگین شدم". بهر حال هیئت ژاپنی مدتی در تهران سرگردان شد. ظاهرا در دیداری که یوشیدا با وزیر مختار انگلیس، تامسون داشته، به طور" محرمانه فهمیده بود که سپهسالار از شاه درباره آمدن هیئت ژاپنی نظرخواهی نکرده است وشاه نمی داند که جه ترتیبی باید در کار" آنها داده شود او می دانست که تا وزیر خارجه جدید معین نشود تکلیف آنها روشن نخواهد شد. در این میان وزیر مختار روس، زینوویف  نیز وعده داده بود تا نزد شاه برای پیشرفت کارشان وساطت کند. سرانجام پس از آنکه میرزا سعید خان مؤتمن الملک به منصب وزارت امور خارجه برگزیده شد، هیئت ژاپنی به نزد او رفت. از گزارش یوشیدا بر می آید که مؤتمن الملک حتی نمی دانست ژاپن در کجای دنیا قرار گرفته است و گمان می کرد ناصرالدین شاه در سفر خود به اروپا از ژاپن گذشته و از پذیرایی گرم و مهمان نوازی ژاپنی ها خرسند شده است.  او که مذاکره با این " وزیر خارج از امور" را بی حاصل یافت، کتبا خواهان ملاقات و مذاکره رسمی با مقامهای ایرانی شد و پس از ملاقات با امین الملک توانست که در دو نوبت با شاه دیدار و گفت و گو کند. در هر دو سفرنامه شرح این دیدار، سخنان یوشیدا و گفت و گو و سؤالهای شاه  از او به طور مفصل آمده است. از میان این سؤالها کنجکاوی ناصرالدین شاه درباره راه آهن قابل تأمل است. گزارشهای یوشیدا از آداب حضور در دربا ر و اینکه به آنها آموزش دادند که در حضور شاه  چگونه باید سخن گویند، توصیف لباسهای ناصرالدین شاه از مطالب خواندنی سفرنامه است. پس از آن هیئت نمایشگاهی از کالاهای همراهشان در محل اقامتشان تشکیل دادند و با دعوت از مقامات دولتی و اروپاییان ساکن تهران و بازرگانان اقدام به فروش کالاهایشان کردند که البته بهترین نمونه ها پیشکش شاه شد. سرانجام پس از 110 روز توقف در پایتخت ایران و دریافت نشانها و مدالهای دولتی از شاه ایران از طریق انزلی و اروپا روانه بازگشتن به کشور خود شدند.

سفرنامه یوشیدا
چناچه ذکر شد در این دو سفرنامه افزون بر آنچه مستقیما مربوط به شرح مأموریت این هیئت می شود مطالب متعدد و گوناگون دیگری در لابلای صفحات آنها گرد آمده است که می تواند مورد توجه پژوهشگران در حوره های مختلف علوم انسانی از جمله علوم اجتماعی و انسان شناسی قرار گیرد.
او با مقایسه مردم ژاپن که از یک تیره نژادیند و زبان واحد دارند با ایران با اقوام و زبانها و ادیان مختلف، بر این باور است که با توجه به اینکه جنوب ایران عرب نشین است، در غرب این سرزمین عربها و ارامنه و یهودیان زندگی می کنند، در شمال غرب ایران ترکستان و زیستگاه مردم افغان است و در غرب هم هندوستان واقع است پس نژاد ایرانی روزگار باستان تا کنون خالص نمانده و زبان فارسی هم در دو یا سه هزار سال گذشته دگرگون گشته چنانکه خط زند فقط در آثار باستانی و در کارهای باستان شناسی بازمانده است.  

او به احوال سیاسی دنیای آن روز و باز تاب آن در ایران پرداخته،و دولت انگلیس را همچون اژدهایی هراس انگیزمی داند که بر خلیج فارس و دریای عمان پنجه انداخته است. ودر بحبوحه   مداخله قدرتها در این پهنه، ایران را چون بیماری ناتوان میان دو دشمن سهمگین اژدها (انگلیس) در جنوب و ببر(روس) در شمال می خواند. گزارش او ازمداخله انگلیسیها در افغانستان و لحن دریغ آلود او ازواگذاری حقوق دریایی ایران در بحر مازندران به روسها حکایت از دیدگاه یوشیدا نسبت به حضور این دو قدرت در منطقه دارد.
در رابطه با وضعیت قدرت حاکمه و نظام داخلی نیز نوشته های یوشیدا گویای میزان دقت و تیز بینی اوست. شرح او از روزگار ایران در این سالها و نابسامانی کارها و بدراهی دولتمردان بخشهایی از سفرنامه را به خود اختصاص داده است.
گزارش او از وضعیت نابسامان چاپارخانه ها و داستان چاپارخانه و اسبان بینوا در خلجستان میان شیراز و اصفهان نمونه ای از فساد در دستگاه دولت است. او در باره نحوه تأمین مالی چاپارخانه ها آورده است که: دولت از مقامهای ولایات خواست که مبلغی از درآمد مالیاتی را به هزینه چاپارخانه ها اختصاص دهند، اما کاروانسراها و چاپارخانه هایی که ساخته شده بود، با گذشت زمان کهنه و بنای آن فرسوده شده و به تعمیر و بازسازی نیاز داشت. با این حال این بناها  و کاروانسراها را به حال خود رها کردند، تا کم کم بسیاری از آنها ویران و متروک شد. مقامهای دولتی هم از حقوق و هزینه ای که باید به مأموران محلی بدهند کم کردند. او ضمن اشاره به ضرب المثلی ژاپنی با این مضمون که زیر دستان شیوه بالادستان را در پیش می گیرند اضافه می کند که چاپارخانه دارها نیز چنین کردند و به نوبه خود از کاه و یونجه اسبها کم کردند و پول آن را به کیسه خود ریختند. این بود که اسبها نحیف و زار شدند. و بعد در مقایسه با وضعیت حاکم با قانون نگهداری دام در ژاپن می افزاید مقامهای محلی فقط دربند تعداد اسبان اند و به وضع و کیفیت آنها اهمیت نمی دهند. اگر ما به این مسئولین درباره قانون نگهداری دام در ژاپن می گفتیم، آنها حتما پاسخ می دادند که در ایران به چنین مقررات دست و پاگیر نیاز نیست. متقابلا بدبینی مردم نسبت به دستگاه دولت را نیز در شرحی که از پل سنگی میان راه دالکی آورده به وضوح قابل مشاهده است. او در باره چگونگی  ساخت پل می گوید که همه با پول مردم نیکوکار درست شده است و ربطی به دولت ندارد.
گزارشهایی نیز که از نحوه برخورد مردم با هیئت بدست می دهد، درجای خود خواندنی است. در جایی از باور مردم به اینکه خارجیها با حیوانها و گیاهان کمیاب علاقه دارند و گهگاه نزد آنها می رفتند تا چیزی به آنها بفروشند، سخن می گوید. از این شمار می توان به جنجالی که مرد مارگیر در بوشهر به راه انداخت اشاره کرد.
سفرنامه یوشیدا تنها گویای زندگی باشکوه بزرگان و حاکمان و درباریان نیست و در جایجای آن گزارشات جالبی از چگونگی زندگی ساده و بی آلایش عامه مردم به چشم می خورد.
یوشیدا که در مناطق جنوبی شاهد زندگی عشایر و ایلات کوچ نشین است آنها را در مقایسه با ایلات عرب دارای روحیه ای آرام و مسالمت جو می خواند، یوشیدا از آنها با عنوان چادرنشینان شمال یاد می کند، که منظور او بی گمان شمال خلیج فارس بوده است. وی هنگام توصیف ایلات کوچ نشین درمیان راه دهبید و آباده یادآور می شود که دولت هربار که ایل از جایی به جایی کوچ می کند، مالیات سنگینی از چادرنشینان می گیرد.
یوشیدا در مسیر به سوی تهران از هر کجا که می گذشت به ثبت احوال زندگی مردم پرداخته است. اما از مهمترین بخشهای کتاب مطالبی است که درباره زندگی و فرهنگ عامه مردم تهران گردآورده است. از آنجایی که او در تهران اوقات فراغت بسیاری داشته، روزهایش را به گردش در خیابانها و یا حومه تهران می گذرانده و مطالب بسیاری از دیده ها و شنیده هایش را درباره راه و رسم زندگی مردم ثبت کرده است. از آداب غذا خوردن، غذاهای ایرانی، و عادت ایرانیان به خوردن سیر و پیاز به همراه غذا و یا با دست غذاخوردن که به اشتباه آن را با دست چپ ذکر کرده است. وی همچنین به وصف بازار سنتی و طریقه کسب و عادت به قسم خوردن و دروغگویی اهل کسب و فروشندگان سیار یخ که از یخچالهای طبیعی کوهستانهای اطراف تهران تهیه شده بود،و قهوه خانه ها اشاره دارد. اما او تنها به کاسبان سنتی نپرداخته، بلکه گزارشهای او از پا گرفتن فروشگاه لباس اروپایی و لوازم آرایش فرنگی و قهوه خانه ای که به سبک جدید و اروپایی و به فرمان ناصرالدین شاه برپاشده است، می تواند پژوهشگران را درعرصه تاریخچه اصناف یاری رساند. اما این تجدد طلبی تنها در نحوه کسب بروز نکرده، و سیر این تحول را در پوشاک این دوره نیز مشاهده کرد و یوشیدا به دقت این تحول را گزارش کرده است، اروپا رفته ها و چهل درصد صاحب منصبان به طرز اروپایی لباس می پوشند و کلاه فرنگی بسر می گذارند. یوشیدا همچنین به مناسبتهای مختلف به شرح اسب عربی، قلمدان، کاروان، منازل راهها و بناها، تلگراف خانه ها، شمشیر... پرداخته است.
کنجکاوی او نسبت به زندگی خصوصی ایرانیان تا یه حدی است که حتی به دیدار از یک حرمسرای متروکه رضایت داده است. گزارشهای او از جشنها به ویژه توصیف مراسم عید قربان در تهران که خود شاهد آن بوده، آیینهای عروسی و عزاداری نیز قابل ذکر است. وی همچنین ازاعتقاد ایرانیان به سردی و گرمی و طب قدیم، دعا نویسی و رمالی و خرافات گزارش داده و حتی با دعانویسی درباره حرفه اش به گفت وگو نشسته است. توصیف او از دولتمردان و بزرگان نیز خواندنی است. او  تقلید از سبیل ناپلئون سوم در میان دولتمردان را اکتفا به تقلید از ظاهر در تجدد خواهی می خواند و در جای دیگر ازلاف کارگزار خارجه در رشت از مردمی بودن خود سخن می گوید. هنگام یادکرد از بشیر آشپز ایرانی هیئت نیز اشاره می کند که او هنگام خداحافظی بجای انعام از او تقدیرنامه خواسته است.
اگرچه اعضای هیئت ژاپنی در جایجای ایران مورد استقبال و پذیرایی ایرانیان قرار گرفتند و یوشیدا در لابلای سفرنامه اش به کرات به آن اشاره کرده، مجالسی که افزون بر انواع میوه با سبدهای پیشکشی پر از گل سرخ و نسترن و داوودی همراه است، همانند سایر سیاحان خارجی در برابر اکثریت مردم به ارامنه و زردشتیان اعتماد و انس بیشتری داشتند و به واسطه نوع زندگی ترجیح می دادند در خانه های آنها اقامت کرده، وبا آنان آمد وشد داشته باشند، همنشینانشان معمولا بازرگانان اروپایی بودند و در تهران با مانکجی هاتارای رهبر زردشتیان محشور بودند. از همین رو گزارش او از چگونگی زندگی خارجیان مقیم تهران از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
آنچه از این میهمانی ها می تواند موضوع پژوهش واقع شود، بررسی تاریخچه رواج نوشیدن چای به عنوان یک نوشیدنی غالب به جای قهوه است، اگرچه در مسیر حرکت هیئت در بسیاری از جاها با چای از ایشان پذیرایی شده، هنوز در دربار شاه قاجار از ایشان با قهوه پذیرایی شده است، در حالی که به گفته او هریک از وزیر مختاران ساکن در تهران به نوبت برایشان مهمانی چای ترتیب دادند. در عین حال می دانیم که بخش عمده ای از محموله بازرگانان همراه هیئت که در بوشهر و تهران به فروش رسانده اند، چای بوده است و حتی از ایشان درخواست شده بود که برای آموزش کشاورزان در ایران باقی بمانند که البته با عدم پذ یرش ایشان همراه بود.
با تمامی اطلاعات مفید و ذی قیمت این اثر، کتاب خالی از نقص و اشتباه نیز نیست.او گاه برای چگونگی و علت چیزها تحقیق نکرده، و راهنما و مترجم مناسب و خبره ای در اختیار نداشته، او بارها از رام چندرا مترجم گروه شکایت کرده و حتی چندین بار از افراد دیگری به عنوان مترجم استفاده کرده، از جمله برادر زاده رهبر زردشتیان و یا اینکه اشاره می کند که  یوکویاما انگلیسی می دانسته و واسطه گفت و گو در بیشتر دیدارها بوده، و در دیدار دوم با ناصرالین شاه تنها او همراه شاه بوده است.
داده های او در باره تاریخ خط فارسی اشتباه است، اما از بارزترین اشتباهات و کاستی های هردو سفرنامه مطالبی است که به دین اسلام و مذهب تشیع ارتباط پیدا می کند. دانستنیهای آنان از اسلام بسیار اندک است و اغلب مطالبی که ضبط کرده اند، اشتباه و مغلوط است. و حتی در جایی ایرانیان را از اهل تسنن و عثمانیها را شیعه می خواند که به نظر می رسد این مورد خاص بیشتر ناشی از اشتباه در ثبت است. یا اینکه او در سهم الارث نیزاشتباه  کرده و یا در سخن از ماه رمضان یقین ندارد که آیا روزه داران در شب می توانند غذا بخورند، و چون روزهای 19 تا 21 رمضان را در اصفهان بسر می برده، حیران مانده است که چرا دکانها بسته است و کسی از مردم شهر در خیابان و بازار نیست.
درباره تاریخ ایران بیشتر برگردان ساده و گاه نارسایی از منابع اروپایی است، از این رو دو بخش تاریخ ایران باستان و تاریخ ایران بعد از اسلام در ترجمه فارسی قلم گرفته شده است، بخش مربوط به تاریخ معاصر نیز تماما برگرفته از تاریخ ایران ملکم است. با این همه گزارش برخی از حوادثی که در زمان حضور آنها رخ داده است، از جمله شورش کردها ، اطلاعات در باره تجارتخانه ساسون و یا گزارش ازشیوه و ترکیب قشون ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اگرچه به واسطه دید نظامی فوروکاوا گزارشات او در این باره کامل تر و دارای دقت بیشتری  است.
از جمله مطالبی که مورد توجه ژاپنی ها قرار گرفته، پدیده هایی است که او از آنها با عنوان نوادر و غرائب یاد کرده است. از جمله این پدیده ها می توان به این نمونه ها اشاره کرد: شالیزارهای کنار دجله که در سال 3 بار از آن محصول می گیرند؛ یا 4 فصل که هم زمان در 4گوشه ایران می توان مشاهده نمود؛ و یا کوه نمک که از ناخدا درباره آن سؤال می کند و پاسخ ناخدا را عجیب و باور ناکردنی می خواند.
یوشیدا به کرات آنچه را می بیند با اوضاع و احوال موجود در ژاپن مقایسه می کند برای نمونه از نمادهای مشترک میان ایران و ژاپن یاد می کند مانند قلمدانی که در بغداد دیده و یا اینکه اصفهان را کیوتو با درختانی کمتر توصیف می کند. اما نمادی را که نشان از پیوند دیرین تاریخی فرهنگی میان ایران و ژاپن، می داند، پیوندی که ریشه وعلت آن را نمی داند،نقش و نماد گلهای داوودی شش پر بر ساختمانهای قدیم ( تخت جمشید) و جدید ( کاخهای درباری) و نشانهای دولتی است، او می افزاید که اگرچه می گویند این علامت نشان از خورشید است، اما برروی نشانهای لباسهای دولتی این علامت با شاخ و برگ است ازاین رو نمی تواند نشان خورشید باشد.
با اینکه یوشیدا گاه شیفته طبیعت بکر و دست نخورده ایران می شود و به وصف جزئیات محیط پیرامون خود می پردازد، که از این دست می توان به کوههای نزدیک بندر عبا  با ستیغهایی سربه آسمان کشیده و نمای زیبای آن، شگفتی او از دره ایزدخواست و قرص زیبای ماه و مهتاب در آستانه کاروانسرای قمشه و برج کبوترهای آنجا و ستارگان کویراشاره کرد، اما با تمامی این توصیفات دقیق او هیچ گاه گزافه گویی نکرده و در عین حال به ابهام نیزسخن نگفته است که از ویژگیهای اثر اوست.
یوشیدا طبع لطیفه گو و نکته پردازی دارد  او سفرنامه خود را چون مازه گوهان ژاپنی می داند که ترش و شیرین را به آمیخته؛ حکایت مار فروش بوشهری؛ صاحب خانه ارمنی او در بغداد انسان مهربانی است که اگر پول بیشتر می دادند، مهربانتر نیز می شد؛ قاطرهای ایرانی که در کوه و کمر از او و همراهانش بیشتر می داند؛ و یا اینکه به زبان جهانی خروسها دل خوش می سازد، گوشه ای از این دست حکایات اوست.
کتاب به ژاپنی قدیم نوشته شده و کانه کو  تامی یو تحریر تازه ای از آن نوشته و در 1991م در توکیو به چاپ رسانده است.  نام کسان و جاها در کتاب به ژاپنی قدیم ضبط شده، آنهم نه به شیوه ای که امروز در ژاپن برای ضبط نامهای خارجی معمول است و این امر از دشواریهای خواندن صحیح اسامی به هنگام ترجمه بوده است.
نام سالها به تقویم ژاپنی ( سالشمار فرمانروایی هر امپراتور) و اندازه مسافتها و اوزان نیز به مقیاس قدیمی ژاپنی آمده که در ترجمه به تاریخ میلادی و مساحت و اوزان و مقادیر معمول در ایران برگردانده شده.

سفرنامه فورو کاوا
 کتاب به دو بخش اصلی تقسیم می شود: بخش اول کتاب در تاریخ ایران و بخش دو م روزنامه وقایع سفر است.  
بخش اول کتاب که از قدیم ترین روزگار آغاز شده، شرحی ناکارآمد و گاه مغلوط است که به گفته خود او برگرفته از منابع غربی است.
برخلاف یوشیدا که بیشتر به آنچه مربوط به ایران بوده، پرداخته است، بخش دو م کتاب فوروکاوا، یعنی روزنامه وقایع سفر، شامل یادداشتهای روزانه او از هنگام خروج از ژاپن تا هنگام بازگشت به آنجاست. این یادداشتها اغلب تلگراف گونه و تنها در حد چند سطر است که نشانگر روحیه نظامی اوست.
فوروکاوا در سفرش ا حوال و اقلیم ایران و اوضاع اجتماعی و حکومتی آن را از دید اهل قشون نگریسته، سفرنامه اش کمتر حاوی شرح مطالب و بیشتر آمار و ارقام است و در آن به وضع جغرافیایی، احوال سیاسی و اداری، تجارت و مالیه، راههای ارتباطی و پست و تلگراف و به خصوص وضع قشون و تشکیلات آن و شیوه تعلیم و بسیج افراد و لشکررانی پرداخته است. وی نیز به مفاسد و کاستی های دستگاه حکومت به خصوص نابسامانی قشون قاجاری پی برده و نمونه هایی از این آشفتگی ها را یاد کرده و اظهار شگفتی نموده که با این احوال چگونه امور مملکت می گذرد. در شرح وضع قشون قاجار نوشته است: " جا دارد که از داستانی عجیب یاد کنم. به تازگی یکی از اشراف فرزند خود را با نامه ای نزد سرهنگ اتریشی معلم مدرسه نظام فرستاده و در این نامه خواهش کرده بود که این جوان را یکی دو سال آموزش دهند تا درجه سرتیپی بگیرد. سرهنگ اتریشی پاسخ داده بود که او خود چندین ده سال در مدارج نظامی خدمت و طی مراحل کرده تا به درجه سرهنگی رسیده است و نمی تواند این درخواست را بپذیرد". فوروکاوا افزوده که با آنکه جایی به نام مدرسه نظام هست، اما اینجا فقط اسم و عنوانی است و نمی تواند کسی را برای  کار افسری و مأموریت فرماندهی بار بیاورد. در سربازگیری هم هنوز رسم قدیم دنبال می شود و از هر طایفه و عشیره در ولایات و بلوکات ممالک ایران سرباز می گیرند. مدتی هم که افراد در خدمت نظام می گذرانند، معین نیست و بسیار می بینیم که در یک  هنگ پیرمردان موسپید هم ردیف نوجوان اند و با این ترکیب هرگز وحدت و همکاری مطلوب میان آنها نمی تواند باشد.
در شرح او گزارشهایی نیز در باره فراورده های معروف ایران مانند مروارید، حریر و قالی می توان یافت.
از جمله نادر گزارشهای مفصل فوروکاوا گزارشهای او از تخت جمشید و دیگر آثار باستانی منطقه است، به نظر می رسد همراهی اندریاس باستان شناس آلمانی که به طور اتفاقی با هیئت ملاقات داشته، و رهبری گروه را در این منطقه برعهده داشته، علت گزارشهای دقیق و مفید او بوده است.

مآخذ
جستارهای ژاپنی در قلمرو ایران شناسی، گردآوری و ترجمه هاشم رجب زاده، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، 1386ش؛ "روابط ژاپن و ایران در عصر قاجار"، نخستین همایش ملی ایران شناسی، مقالات سیاست و مدیریت و روابط بین المللی ایران، تهران، بنیاد ایران شناسی، 1383ش؛ فوروکاوا، نوبویوشی، سفرنامه، ترجمه هاشم رجب زاده و کینیجی ئه اورا، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1384ش؛ یوشیدا، ماساهارو، سفرنامه، ترجمه هاشم رجب زاده، تهران، آستان قدس، 1373ش.
Email: shamimemaryam@gmail.com