چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
جامعهشناسی گردشگری
![جامعهشناسی گردشگری](/web/imgs/21/151/nk8um1.jpeg)
گردشگری، دانشی است میانرشتهای که در ایران علوم اجتماعی سهم چندانی در رشد آن نداشته است. معدود کتابهایی هم که در این زمینه منتشر شده، فاقد کیفیت لازم بوده که ترجمه کتاب «جامعهشناسی گردشگری» نیز در این راستا قرار میگیرد. این کتاب، مجموعه 14 مقاله در این حوزه از نویسندگان مختلف است که به سرپرستی یورگس آپوستلوپولوس گردآوری و در قالب کتاب منتشر شده است. بیژن شفیعی چند صفحهای درباره وضعیت گردشگری در ایران به آغاز این کتاب افزوده و آنرا ترجمه کرده است.
آپوستلوپولوس، یورگس (1388)، جامعهشناسی گردشگری، ترجمه بیژن شفیعی، رشت: انتشارات آراسته. چاپ دوم.
فصل اول که توسط شفیعی نوشته شده، «تحولات گردشگری از منظر علوم اجتماعی» نام دارد که البته آمیخته با نگاه تاریخی به پیدایش و رشد گردشگری است. تاریخچه مسافرت و گردشگری، انقلاب صنعتی و ظهور گردشگری تودهای، اثرات گردشگری، مزایای عمده صنعت توریسم و عوارض ناشی از صنعت گردشگری در ابتدای این فصل مورد اشاره قرار گرفته است. در ادامه همین فصل در قالب سیر تحولات گردشگری قبل از انقلاب اسلامی، جایگاه صنعت گردشگری در برنامههای عمرانی و تحولات صنعت گردشگری پس از انقلاب اسلامی، به رشد گردشگری در ایران هم میپردازد که البته برخی اطلاعات آن نادرست و قدیمی است. برای نمونه نویسنده این فصل مدعی است که «در حال حاضر سازمان ایرانگردی و جهانگردی در وزارت ارشاد استقرار داشته، کلیه امور و وظایف مربوط به معاونت سیاحتی و زیارتی را به عهده دارد» (2: 24). این در حالی است که این سازمان در سال 1382 (شش سال پیش از انتشار کتاب) در سازمان میراث فرهنگی ادغام شد و امور زیارتی هم به سازمان حج و زیارت واگذار گردید. این فصل مجموعاً 14 صفحه است.
سپس فصل دوم که فصل اصلی کتاب است آغاز میشود. ابتدا یورگس آپوستلوپولوس در مقالهای به معرفی جامعهشناسی گردشگری میپردازد. این مقاله در واقع حکم مقدمهای دارد برای فصل دوم؛ چرا که در آن توضیح میدهد که مقالات دیگران در هفت بخش دستهبندی شده است: «مروری بر رویکرد جامعهشناختی به گردشگری معاصر»، «جایگاه فرد در نظام جهانگردی»، «ساختارهای نابرابری اجتماعی در نظام گردشگری»، «گردشگری، توسعهنیافتگی و وابستگی»، «گردشگری و نهادهای اجتماعی»، «گردشگری و تغییرات اجتماعی» و نهایتاً «به سوی جامعهشناسی گردشگری».
مقاله بعدی «جایگاه جهانگردی بینالمللی در علوم اجتماعی» نام دارد که توسط مالکم کریک نوشته شده است. این مقاله دیدگاهی کاملاً انسانشناختی دارد و نویسنده به اتخاذ این دیدگاه معترف است (کریک. 49). یکی از دلایل این امر، پیش بودن پژوهشهای انسانشناختی در حوزه گردشگری از نظر زمانی نسبت به پژوهشهای جامعهشناختی درباره گردشگری است. بهطور کلی در بیشتر کتابها و مقالاتی که به جامعهشناسی گردشگری پرداختهاند، بارها به پژوهشهای انسانشناسانی همچون گرابرن، والن اسمیت، دنیسون نش و... استناد میشود. البته با توجه به زمان گردآوری مقالات این کتاب (دهه 1990 میلادی)، نگاه این مقاله همانند بیشتر مقالات دیگر کتاب، نسبت به گردشگری منفی است. این مقاله جُنگی از جملات و اصطلاحات منفی درباره گردشگران و گردشگری است. همچنین توضیح میدهد که انسانشناسان تاکنون کمتر متوجه خود گردشگران بوده است (کریک. 1388: 61).
سومین مقاله، «جامعهشناسی گردشگری» نوشته اریک کوهن، چهرهای نامآشنا در این حوزه است. وی در همان اوایل مقالهاش تعریفی از جامعهشناسی گردشگری به دست میدهد که جایش تا اینجای کتاب، خالی بود: «جامعهشناسی گردشگری تخصصی نوظهور است که به مطالعه انگیزهها، نقشها، مناسبات و نهادهای گردشگری و همچنین اثراتی که این پدیده اجتماعی بر گردشگران (مهمانان) و جوامع جهانگردپذیر (میزبانان) برجای میگذارد، میپردازد» (کوهن. 1388: 73). وی سپس تاریخچه مختصری از پژوهشهای جامعهشناسی گردشگری بیان میکند که نخستین کار اختصاصی در این حوزه، مقاله فون وایز در سال 1930 در آلمان است. او در ادامه رویکردهای نظری در جامعهشناسی گردشگری را شرح میدهد که شامل اینهاست: تعریف گردشگری به مثابه مهماننوازی تجاری، گردشگری همچون مسافرت مردمی شده، گردشگری به معنای نوع مدرن گذران اوقات فراغت، گردشگری بهعنوان شکل مدرن زیارت، گردشگری بهعنوان مضمونی از مضامین فرهنگ، گردشگری بهعنوان عاملی در فرهنگپذیری، گردشگری به معنای نوعی از روابط قومی، و گردشگری بهعنوان نوعی استثمار جدید. بقیه مقاله وی به توضیح درباره گردشگر از نظر جامعهشناسی و انواع دستهبندیهایی که برای گردشگر بیان شده اختصاص مییابد. پایان این مقاله مغشوش است و مترجم به یکباره چند پارگراف از منابع ایرانی درباره گردشگری تودهای به آن افزوده که ارتباطی با مقاله وی ندارد و دلیل این کار هم مشخص نیست.
مقاله چهارم «برنامهریزی و انگیزه در گردشگری فراصنعتی» نام دارد که توسط جیولی لیبمن پاریملو نوشته شده است. این مقاله در واقع دیدگاهی روانشناسی اجتماعی به مقوله گردشگری دارد و تلاش میکند عوامل دخیل بر انگیزههای گردشگران در کشورهای فراصنعتی و توسعهیافته را بررسی نماید.
اریک کوهن در مقاله پنجم به «پدیدارشناسی تجارب گردشگری» پرداخته است. وی از خلال دیدگاههای موافق و مخالف گردشگری تلاش دارد تا نشان دهد ماهیت تجربه گردشگری چیست؟ آیا فعالیتی معمولی و پیش پا افتاده است یا تصنعی و...؟ در یک سو دیدگاههایی قرار دارند که گردشگری را فعالیتی میدانند که مایل به تفریح و لذت کامل است و برخی دیگر آنرا فعالیتی در جستجوی مفهوم اصالت که مشخصه حیطه مذهب است میدانند (کوهن. 1388: 116).
«گردشگری، فرهنگ و نابرابری اجتماعی» مقاله بعدی به قلم جان اوری است. وی را در ادبیات گردشگری بیشتر بهعنوان مبدع اصطلاح و مفهوم «نگاه خیره» (Gaze که در این کتاب «نگاه دقیق» ترجمه شده است) میشناسند. وی در این مقاله توضیح میدهد که چگونه گروههای مختلف اجتماعی (همچون اشراف در سده 19) باعث شکلگیری گونههای مختلفی از گردشگری شدند.
در مقاله بعدی، میشل ایرلند به «جنسیت و روابط طبقاتی در مشاغل گردشگری» پرداخته و با دیدگاهی انسانشناختی و تاریخی، روند اشتغال به کار زنان در غرب انگلستان را بررسی میکند. با توسعه گردشگری از سده پیش در این منطقه، از اشتغال مردان در ماهیگیری کاسته و بر حضور زنان در صنعت گردشگری افزوده شد که همین عامل، روابط خانوادگی در این منطقه را دگرگون کرد.
«جهانگردی، وابستگی و توسعه» مقالهای است از استفان بریتون که بیشتر تأکیدش بر گردشگری در کشورهای جهان سوم است. وی معتقد است اگر گردشگری در این کشورها بخواهد خود را با پیشرفتهای بینالمللی همگام کند، باید دو عامل را در نظر بگیرد: «نخستین عامل، تحلیل ساختار و سازمانبندی مالی صنعت جهانگردی، مخصوصاً قدرت و محدوده فعالیتهای معین اجزا و گروههای مالکیت است. دومین عامل، درک این مطلب که این صنعت چگونه خود را معرفی میکند و چگونه از پیشرفت گردشگری در سازمان ساختار اقتصادی و سیاسی کشورهای جهان سوم استفاده میکند» (استفان. 1388: 149).
نهمین مقاله که مطالعهای است میدانی درباره «بچه ساحلها»، توسط سیلیا ای. کارچ و اچ.اس دان نوشته شده است. عنوان مقاله «روابط اجتماعی گردشگری در جهان سوم» نام دارد و به حرفه پسرهای جوان در جزیره باربادوس (کارائیب) میپردازد که به جز کارهایی مانند حمل ساک و...، به زنان گردشگر که متقاضی باشند، در قبال پول، خدمات جنسی ارائه میدهند.
ماریا کوزیس در دهمین مقاله به «گردشگری و خانواده» پرداخته و به دنبال این است که ببیند گردشگری بهعنوان پدیدهای مربوط به دوره صنعتی شدن، چه تأثیراتی بر خانوادهها گذارده است. برای نمونه بر اقتصاد خانواده، بزرگی و کوچکیاش، کنترل خانواده بر اعضا و بهویژه فرزندان، سن ازدواج، آزادیهای جنسی، موقعیت زنان و... . او نتیجه میگیرد که اقتصاد گردشگری بیش از عوامل ایدئولوژیکی بر خانوادهها اثر میگذارد (کوزیس. 1388: 184).
«بررسی تأثیر سیاسی بر گردشگری (مورد فیلیپین)» نوشته لیندا کی ریشتر است که نشان میدهد چگونه حکومت دیکتاتور مارکوس در دهه های 70 و 80 میلادی با تبلیغ گردشگری توانست تا حدود زیادی چهره منفی کشور خود نزد خارجیان را ترمیم کرده و بر فساد مالی و سیاسی خود و نزدیکانش سرپوش بگذارد.
مایکل هال به «جنسیت و منافع اقتصادی در جهانگردی روسپیگری» در جنوب شرق آسیا و البته با تأکید بر تایلند پرداخته است. نویسنده این مقاله اگرچه تلاش میکند کارش در حد توصیف و تحلیل باشد، اما نمیتواند نگاه منفی خود به این گونه گردشگری که استثمار زنان را در پی دارد، مخفی کند. او همچنین توضیح میدهد که پژوهش در این حوزه به دلیل حساسیتهایی که هم از طرف دولت، هم از طرف روسپیان و هم از طرف دستاندرکاران این عمل وجود دارد، دشوار است.
لیوالین واتسون و جوزف کاپوچوفسکی به مسئله «گردشگری بهعنوان یک کالا» پرداختهاند. کالایی شدن فرهنگ در گردشگری (که مقاله کلاسیک گرینوود درباره مراسم آلارد اسپانیا در این زمینه اثری کلاسیک و شاخص است) و تبدیل شدن نمادهای گردشگری به پول در اینجا مورد بررسی قرار گرفته است.
در آخرین و چهاردهمین مقاله، گراهام دان و اریک کوهن به «جامعهشناسی و گردشگری» پرداخته و نشان دادهاند که دیدگاههای کلان جامعهشناسی (همچون دیدگاه تکاملی، دورکیمی، وبری، انتقادی، پدیدارشناسی و...) چگونه در بررسیهای گردشگری میتوانند به کار گرفته شوند.
این کتاب همانگونه که دیدیم، محتوای انسانشناختیاش قویتر از بار جامعهشناختیاش است و دلیل آن هم در درجه نخست، درج مقالات چند انسانشناس در آن، و در درجه بعد، استناد مقالات جامعهشناختیاش به کارهای پژوهشی انسانشناسان در این حوزه بود.
با این وجود کتاب دارای چند ضعف جدی نیز هست. نخست اینکه در مقالاتی که کنار یکدیگر قرار گرفتهاند آشفتگی بسیاری دیده میشود. بهتر بود آخرین مقاله کوهن در همان ابتدا بیاید که کاربرد تئوریهای جامعهشناختی را در مطالعه گردشگری نشان میدهد. برخی مقالات یک توصیف سادهاند (مانند مقاله بسیار کمحجم مربوط به بچه ساحلها) و برخی دیگر تحلیلی که چندان نمیتوان جامعهشناختی خواندشان (مانند تأثیر سیاست فیلیپین بر گردشگری این کشور). در واقع مقالات این کتاب گردشگری از منظر علوم اجتماعی (به معنای گسترده آن) است و نه جامعهشناسی گردشگری.
اما این ایرادات وقتی در کنار ترجمه نامناسب قرار بگیرند، به حاشیه میروند. نخستین ضعف ترجمه این اثر، دخالت ناموجه مترجم در متن است. به جز فصل نخست که به کتاب افزوده و اطلاعاتش هم قدیمی و نادرست است، همانگونه که نشان دادیم در برخی مقالات بدون هیچ توضیح و ارتباطی، به یکباره چند پاراگراف از منابع ایرانی را در مقاله نویسنده میگنجاند (ص: 84) که هم متن و اثر را مخدوش کرده و حقوق معنوی نویسنده پایمال شده است.
ایراد جدی دیگر، به ترجمه نامناسب باز میگردد که چند نمونه آنرا در زیر مورد اشاره قرار میدهیم. ترجمه لغت به لغت، بزرگترین ضعف این ترجمه است. ضعفی که باعث نامفهوم شدن بسیاری از جملات میشود: «یک دانشمند مردمشناس با خواندن ادبیات ساختگی اقتصاددانان و جغرافیدانان در محدودیت قرار میگیرد. همچنین سکوتی کاملب رای مردم در قبال اینکه واقعاً جهانگردی چیست، حاصل میشود» (ص: 46). و یا «اوایل قرن نوزده، به جهانگرد لقب حیوان جدید میدادند که طبق تحقیقات آماری معلوم شد که این لقب برگرفته از جامعه امریکا سال 1963 است» (ص: 47) که اصلاً منظور مشخص نیست چگونه عنوانی در قرن نوزدهم میتواند از یک سده بعد از خودش وام گرفته شده باشد.
همانند بسیاری از دیگر کتابهای نوشته یا ترجمه شده در حوزه گردشگری، مترجم بین واژههای گردشگری، جهانگردی و توریسم معلق است و هر بار یکی را به کار میبرد. همانگونه که انسانشناسی، مردمشناسی و قومشناسی را هر بار برای اشاره به آنتروپولوژی به کار میگیرد.
شیوه نگارش نام برخی پژوهشگران این حوزه نشان میدهد که مترجم بدون کمترین آشنایی با این حوزه اقدام به ترجمه کتاب کرده است. گرابرن گاهی به صورت گرابورن و گاهی گرابرن، رولان بارت به صورت بارتز (ص: 126) و از همه شگفتتر، میشل فوکو که چهرهای شناخته شده برای بیشتر رشتههای علوم انسانی است، «فوکالت» ثبت شده است (صص: 138 و 201).
برخی مفاهیم جا افتاده در علوم اجتماعی همچون «کالایی شدن فرهنگ» که به جای Commodity به کار میرود را مترجم «کالاسازی» ترجمه کرده که نامأنوس است.
اسفبار اینکه این کتاب، تنها منبع مورد استفاده برای کتابی است به نام «جامعهشناسی گردشگری شهری» که همانگونه که پیش از این در همین وبسایت نقد شد، مطالب آن کتاب کلاً کپی از چند کتاب است که در بخش مربوط به جامعهشناسی گردشگری، تنها منبع مورد استفادهاش، ترجمه همین کتاب آپوستلوپولوس بوده است؛ با همه این نواقص.
مطالب مرتبط: معرفی و نقد کتاب جامعهشناسی گردشگری شهری را در اینجا بخوانید.
پروندهی «امیر هاشمی مقدم» در انسانشناسی و فرهنگ
رایانامه: moghaddames@gmail.com
دوست و همکار گرامی چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند: شماره حساب بانک ملی: 0108366716007 شماره شبا: IR37 0170 0000 0010 8366 7160 07 شماره کارت: 6037991442341222 به نام خانم زهرا غزنویان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست