چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
درگذشت فریده لاشایی
![درگذشت فریده لاشایی](/web/imgs/21/151/sg8ii1.jpeg)
نقاش، مترجم، نویسنده
1323-1391
فریده لاشایی، نقاش نوگرا، نویسنده و مترجم در سال 1323 در شهر رشت متولد شد. او 6 اسفند ماه پس از مدت ها مبارزه با بیماری سرطان در سن 68 سالگی درگذشت.
فریده لاشایی سبک نقاشی اکسپرسیونیزم انتزاعی را در نقاشی دنبال کرد. لاشایی در طول سالها فعالیتش در عرصهی هنر، علاوه بر نقاشی به ترجمه و نویسندگی نیز گرایش داشت و از جمله آثار او میتوان به رمان «شال بامو» اشاره کرد.
لاشایی دوران کودکی خود را در شمال ایران سپری کرد. پدرش فرماندار لنگرود بود و او تحت تأثیر قیام میرزاکوچکخان جنگلی رمان «شال با مو» را به تصویر کشید.
او نقاشی را در آکادمی هنرهای مدرن اتریش (وین) آموخت و قبل از تحصیل نزد جعفر پتگر، این هنر را فرا گرفته بود. این هنرمند در کنار بابک اطمینانی و نصرتالله مسلمیان، از نقاشان مطرح سبک اکسپرسیونیزم انتزاعی محسوب میشود و برخی منتقدان، او را جزو نقاشان مطرح سه دههی اخیر ایران میدانند.
لاشایی در طول سالهای فعالیت هنریاش، بیش از 30 نمایشگاه انفرادی و گروهی در داخل و خارج از ایران برگزار کرد و از موسسان گروه «دنا» بود.
آخرین نمایشگاه فریده لاشایی هفتهی پیش در یک گالری در دبی برپا شد.
فریده لاشایی مدتها بهدلیل بیماری سرطان تحت معالجه بود و در این اواخر برای درمان و ادامهی معالجه به میلان (ایتالیا) رفته بود.
فریده لاشایی در ویکی پدیا
بانو فریده لاشایی (زاده ۱۳۲۳, شهر رشت - درگذشت ۶ اسفند ۱۳۹۱) نقاش نوگرای , نویسنده و مترجم ایرانی
زندگینامه
وی در سال ۱۳۲۳ در شهر رشت متولد شدهاست. پس از تحصیلات دبیرستانی به آلمان سفر کرد و پس از گذراندن مدرسهٔ مترجمی در مونیخ، به تحصیل در رشته هنرهای تزیینی در وین پرداخت. پس از اتمام این دوره مدت دو سال در کارخانه Reidel در جنوب اطریش به طراحی کریستال پرداخت و برخی از طرحهایش در استودیو روزنتال روی گلدانهای چینی پیاده شدهاست.
نقاشیهای فریده لاشایی را میتوان نمونهای از حضور هنر گذشته در هنر معاصر به شمار آورد. حضور همان سفسطههای اندوهناک طبیعت که از اوخر صدهٔ هفدهم در آثار نقاشان شمال اروپا چهره نمایاند.
حضور سنت کارکرد رسانهٔ نقاشی که از روزگار سزان به این سو بر جسمانیت رنگ تاکید ورزیدهاست. حضور همان سنتی که بر خط و رنگهای به هم آمیخته و فرمهای نامنتظر تاکید دارد و سرانجام، حضور سنت نقاشی خاور دور همه و همه در آثار لاشایی حس شدنی است و با این همه نگاه او به طبیعت نگاهی نو و امروزی است.
سازهٔ نقاشیهای لاشایی زمین و درخت و گل و گیاه و در یک کلام عناصر طبیعت است. زبانش نیز کم و بیش سنتی است اما او این توان را دارد که به این زبان لهجهای نو و روزآمد بدهد. نمیخواهد با این زبان گزارش و روایتی از جهان و طبیعت به دست دهد. نقاشیهایش نه تصویر ظاهری جهانی است که به چشم دیده میشود . نه ایماژ جهانی رویایی است. آنچه لاشایی به نمایش میگذارد یادگارهای نگاهی گذرا به چشماندازهایی است که تنها با نیروی تصور میتوان به آنها دست یافته نا با خیال پردازی.
هدف لاشایی بر پرده آوردن ظاهر طبیعت به شیوه و روشی خاص نیستَ به نمایش بخش و برشی از طبیعت نیز نمیپردازد. با این همه اثرش نوعی ترجمان احساس طبیعت است. احساسی که سخت واقعی و بیخدشه جلوه میکند و شکل حضور نقاش در برابر طبیعت را به خود میگیرد. طبیعتی که لاشایی تصویر میکند اهمیتی متافیزیکی دارد و بازتاب نوعی آگاهی درونی است. گوشهای از یک چشم انداز کلی است که گویی در بیزمانی مطلق نقاشی شدهاست. طبیعتی که در پیوند با کشمکشهای درونی انسان مطرح میشود و دست کار نقاشی است که حیرت زده در برابر بیکرانگی و غنای طبیعت، تمام تجربههای هنری خود را بر پرده میآورد تا مکر تصویرگر لحظات پادرگریز آن باشد. منظره پردازی همیشه ادبی و روایی بودهاست اما چشماندازی که لاشایی به نیروی تصور خود به تصویر در میآورد بیزمان و بیروایت است و جزئیات آن، همان گونه که خاطرهٔ چشمانداز محو میشود، در فضای پرده مستحیل میشود و مرزهای مشخص اشیا و عناصر طبیعت از میان میرود. حتی هنگامی که به رشد علف و گیاه و شوق رفتن و رهیدن میپردازد نیز سکوتی وهمناک بر کارش سایه میافکند و انگار همه چیز خود را تسلیم ضرباهنگ مرگ آور زمان کردهاست. از همین رهگذر هم هست که گیاه زنده را در هیات عنصری بیجان در یک اثر تجسمی نقاشی میکند. لاشایی هرگز سر آن ندارد که نگاه خود را بر جزپیات و عناصر طبیعت متمرکز کند، نمیخواهد بیازماید و محک بزند. میخواهد طبیعت را به صورتی مبهم و نمادین و به شکلی شاعرانه و حسی تصویر کند. میخواهد به سنت نقاشان چینی و خاور دور به گونهای نقاشی کند که فضای چشماندازهایش احساس شود. با درهم آمیختن و درهم دواندن رنگ. تصویری سیال از طبیعت به دست میدهد و چشم اندازی نقاشی میکند که در آن ردپای چندانی از نشانههای آشنا و تعارف طبیعت دیده نمیشود اما احساس طبیعت و نشانههای ساختن و انهدام مداوم و نیروی درونی آن حس شدنی است.
در نقاشیهای لاشایی احساس کولیوار بیانکه به پذیرش فرمی خاص تن دهد در فضای پرده سرگردان است و گه گاه به گونهای گذرا و پادرگریز در فرمهای گوناگون جلوه میکند تا حضور آنها را توجیه کرده باشد. از همین رو در آثارش جاذبهای وجود دارد که گاه به سبب هنر است و گاه به علت احساس و یا آنچه امانوئل کانت آن را معادل زیبایی مینامید
وی در ساعت 17 روز یکشنبه ششم اسفندماه ۱۳۹۱، در پی یک دوره طولانی بیماری و به خاطر ابتلا به سرطان در سن ۶۸ سالگی در بخش آی سی یو بیمارستان جم تهران درگذشت
نمایشگاههای انفرادی [ویرایش]۱۳۴۶، میلان، ایتالیا، نگارخانه Duomo میلان
۱۳۴۷، سلب، آلمان، استودیوی روزنتال
۱۳۵۲، تهران، ایران، نگارخانه سیحون
۱۳۵۲، تهران، ایران، نگارخانه تهران
۱۳۵۵، تهران، ایران، نگارخانه تهران
۱۳۵۶، خوزستان، ایران، مرکز فرهنگی شرکت ملی نفت ایران
۱۳۶۲، بیکرز فیلد، آمریکا، نگارخانه کلارک
۱۳۶۶، بازل، سوئیس، نگارخانه Demenga
۱۳۶۶، لاوالتا، مالتا، موزه ملی هنرهای زیبا
۱۳۶۶، تهران، ایران، نگارخانه کلاسیک
۱۳۶۶، تهران، ایران، نگارخانه گلستان
۱۳۶۷، دوسلدرف، آلمان، نگارخانه Libertas
۱۳۶۷، بازل، سوئیس، نگارخانه Demenga
۱۳۶۷، ماموت لیک، آمریکا، نگارخانه هنر
۱۳۶۹، برکلی، آمریکا، دانشگاه برکلی
۱۳۶۹، لندن، انگلستان، نگارخانه هیل
۱۳۷۱، تهران، ایران، نگارخانه گلستان
۱۳۷۲، دوسلدرف، آلمان، نگارخانه Am Hufeisen
۱۳۷۴، تهران، ایران، نگارخانه گلستان
۱۳۷۴، فرانسه، نگارخانه Noutse Henric
۱۳۷۵، تهران، ایران، نگارخانه گلستان
۱۳۷۶، فرانسه، نگارخانه Chateau de Lascours
۱۳۷۷، تهران، ایران، نگارخانه گلستان
۱۳۸۴، تهران، ایران، نگارخانه ماه
نمایشگاههای گروهی [ویرایش]۱۳۴۷، بلژیک، نمایشگاه بینالمللی هنرمندان جوان
۱۳۵۰، تهران، ایران، نمایشگاه بینالمللی تهران
۱۳۵۲، تهران، ایران، نمایشگاه بینالمللی تهران
۱۳۵۴، تهران، ایران، انجمن ایران - آمریکا، چهار نقاش زن
۱۳۵۷، بازل، سوئیس، نمایشگاه بینالملل
انسان شناسی و فرهنگ در گدشت این هنرمند برجسته را به خانواده ایشان و اهل فرهنگ و هنر ایران تسلیت می گوید. یادش باقی باد.
در زیر بخش از اخبار مربوط به در گذشت وی به نقل از رسانه ها و همچنین آلبومی از تابلوهای او به صورت الصاق شده در قالب فایل ورد در اختیار خوانندگان قرار می گیرد.
ایلنا
http://www.ilna.ir/news/news.cfm?id=50687
فریده لاشایی(هنرمند نقاش) پس از مدت ها بیماری سرطان و در پایان یک هفته بستری شدن در بیمارستان درگذشت.
ایلنا: فریده لاشایی درگذشت.
این نقاش پس از مدت ها بیماری سرطان، بر اثر این بیماری در بیمارستان درگذشت. لاشایی امروز(6 اسفند) ساعت 17 در بیمارستان جم در بخش آی سی یو درگذشت.
فریده لاشایی در شهر رشت متولد شده است. او پس از تحصیلات دبیرستانی به آلمان سفر کرد و پس از گذراندن مدرسهی مترجمی در مونیخ، به تحصیل در رشته هنرهای تزیینی در وین پرداخت. پس از اتمام این دوره مدت دو سال در کارخانه Reidel در جنوب اتریش به طراحی کریستال پرداخت و برخی از طرحهایش در استودیو روزنتال روی گلدانهای چینی پیاده شده است.
نقاشیهای فریده لاشایی را میتوان نمونهیی از حضور هنر گذشته در هنر معاصر به شمار آورد. حضور همان سفسطههای اندوهناک طبیعت که از اوخر صدهی هفدهم در آثار نقاشان شمال اروپا چهره نمایاند.
حضور سنت کارکرد رسانهی نقاشی که از روزگار سزان به این سو بر جسمانیت رنگ تاکید ورزیده است. حضور همان سنتی که بر خط و رنگهای به هم آمیخته و فرمهای نامنتظر تاکید دارد و سرانجام، حضور سنت نقاشی خاور دور همه و همه در آثار لاشایی حس شدنی است و با این همه نگاه او به طبیعت نگاهی نو و امروزی است.
سازهی نقاشیهای لاشایی زمین و درخت و گل و گیاه و در یک کلام عناصر طبیعت است. هدف لاشایی بر پرده آوردن ظاهر طبیعت به شیوه و روشی خاص نیستَ به نمایش بخش و برشی از طبیعت نیز نمیپردازد. با این همه اثرش نوعی ترجمان احساس طبیعت است. احساسی که سخت واقعی و بیخدشه جلوه میکند و شکل حضور نقاش در برابر طبیعت را به خود میگیرد. طبیعتی که لاشایی تصویر میکند اهمیتی متافیزیکی دارد و بازتاب نوعی آگاهی درونی است. گوشهیی از یک چشم انداز کلی است که گویی در بیزمانی مطلق نقاشی شده است. طبیعتی که در پیوند با کشمکشهای درونی انسان مطرح میشود و دست کار نقاشی است که حیرت زده در برابر بیکرانگی و غنای طبیعت، تمام تجربههای هنری خود را بر پرده میآورد تا مکر تصویرگر لحظات پادرگریز آن باشد. منظره پردازی همیشه ادبی و روایی بوده است اما چشماندازی که لاشایی به نیروی تصور خود به تصویر در میآورد بیزمان و بیروایت است و جزئیات آن، همان گونه که خاطرهی چشمانداز محو میشود، در فضای پرده مستحیل میشود و مرزهای مشخص اشیا و عناصر طبیعت از میان میرود. حتی هنگامی که به رشد علف و گیاه و شوق رفتن و رهیدن میپردازد نیز سکوتی وهمناک بر کارش سایه میافکند و انگار همه چیز خود را تسلیم ضرباهنگ مرگ آور زمان کرده است. از همین رهگذر هم هست که گیاه زنده را در هیات عنصری بیجان در یک اثر تجسمی نقاشی میکند. لاشایی هرگز سر آن ندارد که نگاه خود را بر جزپیات و عناصر طبیعت متمرکز کند، نمیخواهد بیازماید و محک بزند. میخواهد طبیعت را به صورتی مبهم و نمادین و به شکلی شاعرانه و حسی تصویر کند. میخواهد به سنت نقاشان چینی و خاور دور به گونهیی نقاشی کند که فضای چشماندازهایش احساس شود. با درهم آمیختن و درهم دواندن رنگ. تصویری سیال از طبیعت به دست میدهد و چشم اندازی نقاشی میکند که در آن ردپای چندانی از نشانههای آشنا و تعارف طبیعت دیده نمیشود اما احساس طبیعت و نشانههای ساختن و انهدام مداوم و نیروی درونی آن حس شدنی است.
در نقاشیهای لاشایی احساس کولیوار بیانکه به پذیرش فرمی خاص تن دهد در فضای پرده سرگردان است و گه گاه به گونهیی گذرا و پادرگریز در فرمهای گوناگون جلوه میکند تا حضور آنها را توجیه کرده باشد. از همین رو در آثارش جاذبهیی وجود دارد که گاه به سبب هنر است و گاه به علت احساس و یا آنچه امانوئل کانت آن را معادل زیبایی مینامید.
او تاکنون نمایشگاه های انفرادی و گروهی بسیاری در داخل و خارج از کشور داشته است.
عصر ایران
http://www.asriran.com/fa/news/259560/%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D9%84%D8%A7%D8%B4%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA
فریده لاشایی درگذشت
او نقاشی را در آکادمی هنرهای مدرن اتریش (وین) آموخت و قبل از تحصیل نزد جعفر پتگر، این هنر را فرا گرفته بود. این هنرمند در کنار بابک اطمینانی و نصرتالله مسلمیان، از نقاشان مطرح سبک اکسپرسیونیزم انتزاعی محسوب میشود و برخی منتقدان، او را جزو نقاشان مطرح سه دههی اخیر ایران میدانند.
فریده لاشایی - نقاش برجستهی ایرانی - در سن 68 سالگی از دنیا رفت.
به گزارش ایسنا، فریده لاشایی متولد سال 1323 بود و امروز (یکشنبه، ششم اسفندماه) پس از مدتها مبارزه با بیماری سرطان درگذشت.
او در شهر رشت متولد شد و سبک نقاشی اکسپرسیونیزم انتزاعی را در نقاشی دنبال کرد. لاشایی در طول سالها فعالیتش در عرصهی هنر، علاوه بر نقاشی به ترجمه و نویسندگی نیز گرایش داشت و از جمله آثار او میتوان به رمان «شال با مو» اشاره کرد.
لاشایی دوران کودکی خود را در شمال ایران سپری کرد. پدرش فرماندار لنگرود بود و او تحت تأثیر قیام میرزاکوچکخان جنگلی رمان «شال با مو» را به تصویر کشید.
او نقاشی را در آکادمی هنرهای مدرن اتریش (وین) آموخت و قبل از تحصیل نزد جعفر پتگر، این هنر را فرا گرفته بود. این هنرمند در کنار بابک اطمینانی و نصرتالله مسلمیان، از نقاشان مطرح سبک اکسپرسیونیزم انتزاعی محسوب میشود و برخی منتقدان، او را جزو نقاشان مطرح سه دههی اخیر ایران میدانند.
فرارو به نقل از روزنامه بهار
http://fararu.com/fa/news/142435/%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D9%84%D8%A7%D8%B4%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA
فریده لاشایی درگذشت
کد خبر: ۱۴۲۴۳۵
۰۷ اسفند ۱۳۹۱ - ۰۹:۲۵
فریده لاشایی، نقاش، نویسنده و مترجم نام آشنایی در ایران است. هنرمندی که سالها است با بیماری دستوپنجه نرم میکرد. او در سال 1323 در رشت به دنیا آمد. بیش از 30 سال نقاشی کرد و دیروز درگذشت.
هرچند در چند سال اخیر او نمایشگاه جدید نداشت و از آخرین نمایشگاههایش در گالری ماه بود که به همراه رضا درخشانی آثاری را ارائه کرد. فریده لاشایی شهریور 85 برای شرکت در یک نمایشگاه گروهی به همراه گروه 9نفری دنا به ورشو سفر کرد و آثار آبستره خود را در معرض دید مخاطبان اروپایی گذاشته. لاشایی درباره آن آثار خود نیز گفته بود: «این نوع سبک مورد استقبال مخاطبان بوده و من در هر دوره از نمایشگاههایم گرایش مخاطبان را نسبت به آبستره اکسپرسیونیسم سنجیده و بازخورد آن را مطلوب ارزیابی کردهام.»
او پس از تحصیلات دبیرستانی به آلمان سفر کرد و پس از گذراندن مدرسه مترجمی در مونیخ، به تحصیل در رشته هنرهای تزیینی در وین پرداخت. آنطور که منتقدان مینویسند: «نقاشیهای فریده لاشایی را میتوان نمونهای از حضور هنر گذشته در هنر معاصر به شمار آورد. حضور همان سفسطههای اندوهناک طبیعت که از اواخر سده هفدهم در آثار نقاشان شمال اروپا چهره نمایاند.
حضور سنت کارکرد رسانه نقاشی که از روزگار سزان به این سو بر جسمانیت رنگ تاکید ورزیده است. حضور همان سنتی که بر خط و رنگهای به هم آمیخته و فرمهای نامنتظر تاکید دارد و سرانجام، حضور سنت نقاشی خاور دور همهوهمه در آثار لاشایی حسشدنی است و با این همه نگاه او به طبیعت نگاهی نو و امروزی است. سازه نقاشیهای لاشایی زمین و درخت و گل و گیاه و در یک کلام عناصر طبیعت است.
زبانش نیز کموبیش سنتی است اما او این توان را دارد که به این زبان لهجهای نو و روزآمد بدهد. نمیخواهد با این زبان گزارش و روایتی از جهان و طبیعت به دست دهد. نقاشیهایش نه تصویر ظاهری جهانی است که به چشم دیده میشود، نه ایماژ جهانی رویایی است. آنچه لاشایی به نمایش میگذارد یادگارهای نگاهی گذرا به چشماندازهایی است که تنها با نیروی تصور میتوان به آنها دست یافت نه با خیالپردازی.»
همچنین درباره ویژگیهای دیگر آثار لاشایی میتوان به این نکتهها هم اشاره کرد: «هدف او بر پردهآوردن ظاهر طبیعت به شیوه و روشی خاص نیست و به نمایش بخش یا برشی از طبیعت نیز نمیپردازد. با این همه اثرش نوعی ترجمان احساس طبیعت است. تمام تجربههای هنری خود را بر پرده میآورد تا تصویرگر لحظات پادرگریز آن باشد. منظرهپردازی همیشه ادبی و روایی بوده است اما چشماندازی که لاشایی به نیروی تصور خود به تصویر در میآورد بیزمان و بیروایت است و جزییات آن، همانگونه که خاطره چشمانداز محو میشود، در فضای پرده مستحیل میشود و مرزهای مشخص اشیا و عناصر طبیعت از میان میرود. لاشایی هرگز سر آن ندارد که نگاه خود را بر جزئیات و عناصر طبیعت متمرکز کند، نمیخواهد بیازماید و محک بزند. میخواهد طبیعت را به صورتی مبهم و نمادین و به شکلی شاعرانه و حسی تصویر کند. در نقاشیهای لاشایی احساس کولیوار بیآنکه به پذیرش فرمی خاص تن دهد در فضای پرده سرگردان است و گهگاه به گونهای گذرا و پادرگریز در فرمهای گوناگون جلوه میکند تا حضور آنها را توجیه کرده باشد. از همینرو در آثارش جاذبهای وجود دارد که گاه به سبب هنر است و گاه به علت احساس یا آنچه امانوئل کانت آن را معادل زیبایی مینامید.»
او مترجم نجواهای شبانه ناتالیا گینزبورگ و نویسنده «شالبامو» نیز هست. پیشتر در گفتوگویی میگوید: «در نوشتن آدم میتواند از نقاشی استفاده کند، ولی برعکس آن کمتر اتفاق میافتد. در نقاشی آدم خیلی ناخودآگاه حالاتش را بروز میدهد. درواقع اگر شکل منطقی به آنچه فکر میکند بدهد کار خراب میشود. ولی در نوشتن اینگونه نیست که همهاش ناخودآگاه آدم فعال باشد. در نقاشی ذهن آدم مرتب تصویر میسازد. تصویر پشت تصویر. من یک تجربه از این تصویرسازیها دارم. در زندان که بودم زیاد شطرنج بازی میکردم. بعد از مدتی احساس کردم که هر بار که چشمم را میبندم، همه جا پر میشود از این مهرههای شطرنج. اینجوری است که ذهن آدم درگیر تصویر میشود. حالا میخواهی بنویسی. این بار ذهنت درگیر کلمه است. در اینجا روند آگاهانه ذهن «اندیشه» دخالت مستقیم دارد، شروع میکند به جملهسازی و ردیفکردن آن پشتسرهم و مدتی طول میکشد تا این روند جایش را به فوران تصاویری بدهد که در اثر این کنش و واکنش خودبهخود ایجاد شده است و این درگیری و تکامل اندیشه و ذهن برای من نقطه عطف ادبیات است. اینجا آدم باید حواسش جمع باشد و فوری یادداشتبرداری کند تا کلمات را گم نکند. بگذارید از شباهتهای این دو هم بگویم، یعنی نقاشی و ادبیات. من به مرور زمان یاد گرفتم که از تصادف در نقاشیهایم استفاده کنم و همین کار را هم در نوشتههایم انجام میدهم.»
منبع: بهار
لاشایی در ویکیپدیا
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%87_%D9%84%D8%A7%D8%B4%D8%A7%DB%8C%DB%8C
پیوست | اندازه |
---|---|
16836.doc | 1.16 MB |
![](/imgs/no-img-200.png)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست