جمعه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۴ / 9 May, 2025
مجله ویستا

گفته پردازی : گسست و پیوست گفتمانی و گفته ای(1)



      گفته پردازی : گسست و پیوست گفتمانی و گفته ای(1)
بابک معین

 بحث در خصوص گفته پردازی که یکی از مباحث عمده در نشانه شناسی مکتب پاریس به حساب می آید را در سه بخش ارائه می دهیم :
در بخش اول به این مهم می پردازیم که اساساً  در مکتب نشانه شناسی مکتب پاریس که نگاهی معطوف به متن و  متن گرا دارد ، چگونه به مسئله گفته پردازی پرداخته می شود . به بیانی دیگردر این بخش سیرتحول نگاه گرمس ، به عنوان پایه گذار این مکتب درخصوص  گفته پردازی مطرح خواهد شد .     
 با نگاهی کلی و غالب می توان تاریخ زبان شناسی را در سه دهه 60 ،70و 80 با سه واژه به این ترتیب خلاصه کرد :
1 - دهه شصت تا هفتاد : ساختار                       structure
  2- دهه هفتاد تا هشتاد : گفته پردازی       énonciation            
  3- دهه هشتاد تا نود : تعامل   Interaction                         
   1 - دردوره ای که ساختار واژه کلیدی آن محسوب می شود، بدون در نظر گرفتن وجود سوژه و عامل تولید گفتار (گفته پردازénonciateur) ، زبان شناسان تنها صحه را بر وجود ساختارها و اشکالی می گذاشتند که با ایجاد ارتباط با یکدیگر زبان را می آفریدند. در واقع از دید آنها زبان دارای واقعیتی مستقل از عامل و تولید کننده خود یعنی گفته پرداز محسوب میشد. برای آنان درگیری ساختارها و اشکال زبانی بدون در نظر گرفتن شرایط تولید گفتار و عامل تولید آن در معنا سازی کفایت میکرد.
 2 – زبان شناسان دهه بعد به عکس دهه قبلی بیشترین بها را  به عامل تولید زبانی یا به نوعی همان گفته پرداز دادند ، واعتقاد داشتند نمی توان زبان را جز از خلال فعالیت گفته پردازی مورد نظر قرار داد ، چرا که این فعالیت گفته پردازی است که جایگاه اشکال و ساختارهای زبانی را تعیین می کند. در طی این دوره با غلبه زبان شناسی کاربردی مواجه می شویم که معنا را در عمل مورد نظر قرار می دهد. (sens en action  )  
     از منظر زبان شناسی کاربردی معنا هرگز یک واقعیت و محتوای معنایی ناب نمی باشد ، ومعنای یک  پیام زبانی را نباید در خودش جستجو کرد بلکه باید وجود گفته پرداز (آنکه گفته را به وجود آورده ) و گفته خوان    énonciataire( آنکه گفته به نیت خوانش او تولید می شود)  که هر یک به نوبه خود معنایی به آن نسبت می دهند، را در نظرگرفت .        
   به عبارت دیگر معنای گفته حاصل نمی گردد مگر آنکه شرایط گفته پردازی در آن لحاظ گردد . یعنی تولید کننده گفته ، گیرنده گفته که گفته خطاب به اوست، مکان و زمان تولید گفته همه و همه در تولید و دریافت معنا مورد نظر قرار گیرند.                                   
3 – زبانشناسان دهه بعدی، بعد تعاملی و گفتگومندی زبان را در مرکز اندیشه های خود در خصوص زبان قرار دادند و بر این عقیده بودند که بدون در نظر گرفتن بعد بینا ذهنیتی زبان که جزء لاینفک و ذات آن محسوب میشود نمیتوان به مطالعه زبان پرداخت.
      از دیدگاه یکی از نشانه شناسان فرانسوی Denis Bertrand   در این جا با موضع گیری تناقض گونه نشانه شناسی مواجه میشویم :
      گرمس بنیانگذار مکتب پاریس در حوزه نشانه شناسی در سالهای 1976 در «گپ و گفتگوهایی با گرمس در باب ساختارهای بنیادین معنا»  اعلام میکند که برای او « اندیشه در خصوص زبان ازهمان آغاز به شکل جدایی ناپذیری به بعد گفتمانی ظاهرشدن زبان به عنوان گفتار مربوط میشده است».اما در عین حال نشانه شناسی را
دیسیپلینی به شمار می آوریم که آشکارا ریشه در ساختگرایی  دارد.یعنی عامل گفتمانی را در سایه قرار میدهد برای آنکه تنها صحه بر نظام درونی سازوکارهای معنایی بگذارد.
    به عبارت دیگر گفته پردازی که در سالهای 1970 یکی از مفاهیم اساسی و پایه ای مطالعات زبانشناسی به شمار میرفت، جایگاه  چندان واضحی در نشانه شناسی پیدا نکرده بود .
     برای نشانه شناس پرداختن به گفته پردازی و شرایط تولید گفته به نوعی پرداختن به مسائل فرا زبانی و برگشت به هستی شناسی (ontologie) سوژه و عامل تولید گفته محسوب می شد. لذا او که به دنبال آشکار کردن مکانیسم تولید و زایش معنا در درون نظام و سیستم زبانی بود جایگاه بارز و مشخصی برای گفته پردازی قائل نبود.
گرمس در کتاب خود به نام « معناشناسی ساختاری»(sémantique structurale)  به وضوح موضع خود را دراین خصوص مشخص می کند. با این اعتقاد که توصیف معنایی گفته – متن با نفی فعالیت          
   گفته پردازی و شرایط تولید گفته حاصل می گردد. از نظر او توصیف عینی معنایی اثر،حذف پارامتر انتزاع ، ذهنیت و subjectivité عامل تولید گفته و شرایط تولید آن از نظر زمانی ،مکانی وغیره را ایجاب می نماید.
    اما نگاه گرمس با نوشتن کتابی به نام « برای تئوریی مربوط به گفتمان شاعرانه»  pour une théorie du discours poétique دستخوش تحول می گردد.
     در واقع تعریف و توجه تازه ای به جایگاه گفته پردازی در این کتاب مطرح می گردد که ناشی از اندیشه های او در خصوص گفتمان های شاعرانه است که در آنها پرداختن به پارامتر subjectivité به عنوان یک عنصر اصلی اجتناب ناپذیر است.
   لذا بر اساس این چرخش و تحول نگاه ، گفته پردازی تنها از این روی مورد نظر و توجه نشانه شناس قرار می گیرد که وجود آن پیش فرض وجود گفته-متن تلقی گردد. به عبارت دیگر اعتقاد به وجود گفته طبیعتاً اعتقاد به گفته پردازی  که گفته ناشی ازآن می باشد را به دنبال خواهد داشت.
از این منظر گفته پردازی نه واقعیتی خارج از گفته بلکه به دلیل بر جا گذاشتن تلویحی رد پا و نشانه هایی در درون گفته جزء لاینفک آن محسوب میشود.
     البته لازم به یاد آوری است که گفته پردازی، یک مفهوم صرفاً زبان شناسی یا نشانه شناسی نیست ، بلکه میتوان گفت که برداشتی زبان شناسی یا نشانه شناسی از گفته پردازی وجود دارد.
  رویکرد های متفاوتی از گفته پردازی وجود دارد که مثلاً بعضی‌ها صحه بر شرایط اجتماعی، اقتصادی، تاریخی، روان شناسی ، سیاسی یا مذهبی می گذارند و بر آنند که ویژگی های یک متن تولید شده را توضیح دهند.
   در همه این رویکردها آن چه که مشخص است این است که همگی نه در متن مربوطه ، بلکه در خارج از آن به دنبال دلیل هستی متن و توجیه تولید آن می گردند. مثلا مانند یک تحلیل گر سیاسی که به دنبال چگونگی شرایط تولید یک متن سیاسی بر می آید ، بی آنکه نظری صرفاً متنی به ساختارهای زبانی متن داشته باشد .                
بالطبع همه علوم انسانی که به شکلی بنیادی به  مسئله معنا می پردازند، همگی با توجه به رویکرد خود به بحث گفته پردازی مربوط می‌شوند . اما به غیر از علوم زبان شناسی ، که به مسئله شکل (forme) می پردازند ، غالب این رشته ها درگیر مسئله ماده (substance) در معنای یمسلفی خود می‌باشند ، و غالباً به دلایل و شرایط فرا-زبان شناسی (extralinguistique) ارتباط می پردازند
    اما ازدیدگاه گرمس به گفته پردازی با «ابژه-گفته»   (L’objet_énoncé) سروکار داریم که همان متن میباشد و اعتقاد به وجود آن ما را وا میدارد که به عامل گفته پرداز به عنوان پیش فرض گفته (متن) که رد و اثر خود را در متن باقی گذاشته است اعتقاد داشته باشیم .
    بنا براین، گفته پردازی عملیاتی زبان شناسی و یا در حد وسیعتری نشانه شناسی است که منطقاً پیش فرض اعتقاد به گفته می باشد و رد پا و نشانه های آن در گفته مورد نظر قابل تشخیص می‌باشد.                 بر اساس این قاعده هرگزاز متن خارج نمی‌شویم و درخارج ازآن به دنبال ریشه و مبدا آن نمی‌گردیم.                                   
بنابراین عامل و سوژه گفته پردازی ، تنها  حضوری است با یک موقعیت ناب و ساده ، که درابتدا چیزی از آن نمیدانیم، اما به تدریج و در طی گفته و متن این سوژه با گذاشتن رد پا و اثر از خود، ضخامت معنایی خود را ساخته و آشکار می کند. در واقع این از شناخت ما از متن است که این واقعیت سوبژکتیو زبانی، هویت خود را باز مینماید.
  بنابراین از این منظر یک داستان، متن و یا گفته از نظر تجلی متنی خود ، دارای دو جنبه مکمل یکدیگر می‌باشد : از یک طرف محتوا و داستانی که در آن تعریف می‌شود (که کورتز نشانه شناس فرانسوی به آن énoncé énoncé می گوید) ، و از سوی دیگر روش و طریقی که بر اساس آن این محتوا و داستان عرضه و تعریف می‌شود (یعنی  énonciation énoncé) .این تمایز بین گفته و روش پردازش گفته به شکل دیگری نزد امیل بنونیست زبان شناس فرانسوی مطرح است و او دو واژه « histoire » (داستان یا آنچه که نقل می شود) و«discours»   (گفتمان) را به کار می گیرد و نزد ژرار ژنت ، منتقد ساختگرای فرانسوی در همین ارتباط با دو واژه دیگر یعنی : «récit»  (که با داستان یا آنچه نقل می شود) در ارتباط است، و «discours » ( که با روش پردازش داستان) در ارتباط است روبرو می شویم.  
با توجه به موارد ذکر شده ما تنها باید گفته (به معنای وسیع کلمه ) را مورد نظر قرار دهیم و در درون فضای گفته است که آنچه که نقل و تعریف می شود را از روش و طریق پردازش آنچه که نقل می شود ، متمایز می نماییم.
مثال : صحنه ای از یک فیلم را در نظر بگیرید که دو بکسور که با هم مبارزه می کنند را نشان می دهد :
 1 - از یک سو ما آنچه را که به آن "داستان" یا محتوا می گفتیم داریم : یعنی مبارزه دو بکسور.
2  - از سوی دیگر روش و طریقی که این مبارزه به من گفته خوان نشان داده میشود :
       -  زاویه دید انتخاب شده                - زاویه دید از بالا
       -  سیستم کادر بندی انتخاب شده       - زاویه دید از پایین  
       -  پلان دور یا پلان نزدیک
       -  توسل به تراولینگ یا زوم  
  به هر شکل بی شک هر صحنه ای  لزوما در خود دارای زاویه دید تعریف شده‌ایست.   
   بدیهی است ویژگیهای ذکر شده هرگز ربطی به داستان و کنشگران مربوطه ندارند ( دو بکسور) و تنها به گفته پرداز و زاویه دید او مربوط می باشند.
بنابر این روش و طریق ارائه گفته در کل حضور سه کنشگر را تداعی می نماید :
  - سوژه گفته پرداز
  - موضوع ارائه شده (گفته)
  - سوژه ای که گفته به او خطاب شده است( گفته خوان)
  همان گونه که گفته شد گفته پرداز و گفته خوان مستقیما در گفته ظاهر نمی شوند ، بلکه حضورشان پیش فرض میشود و رد پایشان در گفته وجود دارد.
   گفته پردازی را طبیعتاً می توانیم یک عمل و کنش  ارتباطی (acte de communication) به حساب آوریم. به عبارت دیگر کنشی است که در آن گفته پرداز بر آن است که به طریقی با تاثیرگذاری بر گفته خوان او را  به چیزی متقاعد نماید.
  گفته پردازی را از این روی می توان به نوعی دارای طبیعت ارتباطی دانست که در آن گفته پرداز می خواهد در گفته خوان خود شناختی به وجود آورد ، یا دقیقتر شناختی را به او به شکلی سببی انتقال دهد : /faire savoir
یعنی در واقع موضوع شناخت از گفته پرداز به گفته خوان انتقال می‌یابد.
 حال این فعالیت شناختی (activité cognitive) یا سبب انتقال شناخت به دیگری است ، که در این صورت متعدی خوانده می شود (transitif) (که در این صورت دو سوژه کنشی داریم، یعنی گفته پرداز ، و سوژه حالتی، یعنی آن که شناخت به او داده می‌شود)، گفته‌خوان‌های این دو سوژه متفاوتند.
 و یا این فعالیت شناختی دارای ویژگی انعکاسی است (réfléchi). در این حالت سوژه کنشی و حالتی یکی هستند. یعنی شناخت از یک سوژه به خود سوژه انتقال می‌یابد. مثال : در دیالوگ درونی با چنین شناختی روبرو می‌شویم.
 اما فراتر از اینکه گفته پردازی را تنها یک کنش انتقال ساده معنا به حساب آوریم ، از آن جا که حتی در گفتمان‌های انتزاعی علمی، گفته پرداز به دنبال متقاعد کردن گفته خوان به چیزی است ، لذا منطقی‌تر است که ما گفته پردازی را به جای آن که صرفاً یک کنش انتقال شناختی به حساب آوریم ، آن را یک عمل ارتباطی بدانیم که در طی آن گفته پرداز با تاثیر گذاری بر گفته‌خوان طوری عمل می کند که  گفته خوان به گفتة  گفته پرداز اعتقاد پیدا کند. لذا گفته پردازی بیشتر یک کنش متقاعد سازی است.
بنابر این می توان ادعا کرد که گفته پردازی یک کنش ارتباطی سببی (factitive) است که در طی آن گفته پرداز سعی می کند گفته خوان را به باوری متقاعد کند  (/faire croire/).
  به عکس آن که گفته پردازی را صرفا یک کنش شناختی فرض کردیم که در آن گفته خوان ،سوژه ای غیر فعال و تنها پذیرنده شناخت بود ، در این حالت ، از آن جا که باور آوردن هم یک عمل به حساب می آید ، لذا گفته خوان نیز یک سوژه و عامل محسوب می شود.
حال آن چه که بسیارحائز اهمیت می باشد، این است که بدانیم این کنش سببی (faire faire=manipulation) ، می‌تواند دارای دو فرم و حالت متفاوت باشد :
  -  یکی مثبت  (faire faire)
  -  دیگری منفی (faire ne pas faire ) ( مانع از انجام عمل)
 مثال :
 در مثال مربوط به صحنه مبارزه دو بکسور : کنش سببی عبارت از این است که  گفته پرداز (که این جا این نقش را دوربین بازی می کند) صحنه را به گفته خوان نشان دهد ( faire voir ). اما در عین حال که به او صحنه را نشان می دهد و زاویه دید خود را به او تحمیل می کند ، (faire voir) ، به شکل مکمل و همزمان مانع می‌شود که او چیز دیگری را از زاویه دید دیگری ببیند(faire ne pas voir).
مثال : تکنیک زوم ( یا درشت نمایی) را در نظر بگیریم :
  این تکنیک بیان گذر از یک پلان کلی و دور ، به یک پلان نزدیک و درشت است :
 این گذر دارای یک توجیه گفته پردازی است :
  در واقع این جابجایی دیداری که بیننده ( گفته خوان) را به صحنه مربوطه و مورد نظر گفته پرداز نزدیک‌تر می‌کند، (faire voir) در همان زمان مانع از آن می شود که بسیاری از چیزها را که در صحنه قبلی و با پلان کلی و دور می‌دید، ببیند( (faire ne pas voir.  
مثال دیگر : حال به عکس اگر با تکنیک تراولینگ ، از یک پلان درشت و نزدیک به پلانی کلی و دور گذر کنیم، جزئیاتی که ابتدا در پلان درشت قابل دیدن بودند ، در پلان کلی و دور در تصویر ذوب شده و محو می شوند.
  بنا بر این /faire voir/ و /faire ne pas voir/ دارای ارتباطی مکمل یکدیگر می باشند.
  مسلماً حرکت های دوربین و زاویه دیدهای انتخابی و متوالی ، حرکت‌های خنثی و بی‌معنی نمی‌باشند ، بلکه همانگونه که گفته شد ، از آن جا که گفته پردازی در کل به دلیل ویژگی متقاعدسازی خود به دنبال ایجاد باور در گفته‌خوان است، هر کدام از حرکت‌ها و زاویه دیدهای انتخابی دارای معنای خاص و ارزشی مضمونی ویژه  خود می‌باشند.
مثلا گذر از پلان دور به پلان نزدیک و درشت روشی است که با آن گفته پرداز می‌خواهد همه دقت و حواس گفته‌خوان خود را به چیزی در درون گفته معطوف نماید. معادل  این تکنیک دیداری، در حوزه کلامی  : زیر کلمه‌ای خط کشیدن (برجسته نمودن آن)، آن را با کاراکترهای بزرگ نوشتن ، یا ایتالیک کردن آن می‌باشد.

دکتر بابک معین ، عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی است.