پنجشنبه, ۳۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 20 June, 2024
مجله ویستا
بنبستهای نظریهی لیبرال در سیاستها و برنامههای اجتماعی
![بنبستهای نظریهی لیبرال در سیاستها و برنامههای اجتماعی](/web/imgs/21/151/yzwdv1.jpeg)
سعید مدنی
اگر ایدهی آزادی فردی ـ این که هر فردی باید درانتخاب و تعقیب اهداف خود آزاد باشد و مرز آزادی او احترام به آزادی دیگران است ـ کاملاً جدی گرفته شود، نهایتاً تعیین هرگونه معیار مشترک یا محدودیتهایی بر اعمال انسان ناممکن میشود. برای مثال، چگونه میتوان بر این پایه معتادی را که در گوشهی تنهایی خود مواد مخدر مصرف میکند، از این کار باز داشت. یا چگونه میتوان دختری از طبقهی کمدرآمد را که برای کاهش شکاف نابرابری با دیگر دختران هم سن و سال بالای شهریاش تنفروشی می کند، را از این کار منع کرد. به این فهرست، خودکشی، و دیگر انواع خودآزاری را اضافه کنید تا ابعاد خطرناک رویکرد لیبرال در مسایل اجتماعی روشن شود.
محدودیتهای مدرن لیبرالی مبنی بر این که افراد باید در تعقیب اهدافشان آزاد باشند به شرطی که به آزادی دیگران احترام بگذارند، به حل، کنترل و کاهش مشکلات اجتماعی کمکی نمیکند، چون دو فرد ممکن است اساساً درک متفاوتی از معنای این گزاره داشته باشند. مفهوم انسان آزاد و خودمختار که ایدهی پیشرفت دربردارندهی آن است، بهطور منطقی منجر به شرایطی میشود که در آن افراد ممکن است درک کاملاً متفاوت و متناقضی از واقعیت و بنابراین از آنچه که محدودیتی قابل قبول بر آزادی انسان است داشته باشند.
فردریک نیچه بیش از صد سال پیش، اولین کسی بود که این واقعیت را تشخیص داد، چیزی که او آن را «ظهور نیهیلیسم» نامید. نیهیلیسم به باور نیچه آخرین پیامد دورهی روشنگری با رویای پیشرفتش به سوی انسان خودمختار از طریق عقلانیت علمی بود. از دید وی انسانها با تلاش برای تبدیل خود به خدایان حاکم بر سرنوشت خویش، خود را به حیوان یا چیزی فروتر از آن بدل کردند که قدرت نامحدودی در کنترل و تخریب دارد. قدرتی که محدودیتی اخلاقی در استفاده از آن نیست.
هر بینشی دربارهی نظم سیاسی بهناگزیر فرصیات مشخصی دربارهی ساختار واقعیت و این که چهگونه انسانها به دانش دربارهی آن واقعیت دست مییابند، ارائه میکند. در حقیقت، به این دلیل که این مفروضات، عمل اجتماعی (social practice) را شکل میدهند، عمدتاً امکانهای ذاتی جامعهی انسانی را معین میکنند. فروپاشی یک اجتماع سیاسی در واقع فروپاشی یک جهانشناسی (cosmology) است. بنابراین هر تلاشی برای درک یک نظم اجتماعی باید بر پایهی مفروضات معرفتشناسانه و هستیشناسانهی آن باشد.
در قرن بیستم، پروژهی روشنگری کسب دانش عینی دقیقِ غیرشخصی شکست خورد، چرا که برای فاعل شناسا غیر ممکن است که مستقل از زمینهی تحقیق باشد، چیزی که لازمهی این مدل شناختشناسانه است.
از نظر سیاسی و اجتماعی مدل هنجاری روشنگری، جامعهی انسانی را تجمعی از انسانهای خودمختار میدانست که اهداف شخصی خود را تنها در چارچوب خنثای قوانینی که مانع میشود این افراد مزاحم فعالیتهای یکدیگر شوند، دنبال میکنند. وظیفهی نظریهی سیاسی در این مدل این است که با ایجاد یک مجموعه قوانین خنثی و غیرشخصی که هیچ فرد یا گروه از افراد یا شیوهی زندگی را بر دیگران ترجیح ندهد، آزادی فردی را افزایش دهد. این پروژهی اصلی لیبرالیسم مدرن است، اگرچه لیبرالها آشکارا و دقیقاً با هرچه که به طور نهادی مجموعه قوانین را تعیین کند، موافق نیستند ـ چه لیبرالیسم قرن نوزدهمی بازار آزاد چه دولت فعال که مورد علاقهی لیبرالهای قرن بیستم بود ـ اما عملاً خودمختاری فردی را افزایش میدهند. مارکسیسم تنها در این مسئله با لیبرالیسم متفاوت است که فرض میکند نابودی نهادهای سرکوبگر و تبعیضآمیز کاپیتالیسم نهایتاً نیاز به هر گونه قانون و بنابراین نیاز به دولت حامی آن قوانین را از بین خواهد برد و همکاری داوطلبانه را جایگزین مقررات خواهد کرد. پیشرفت سیاسی برای هر دو اندیشهی لیبرالیسم و مارکسیسم مبتنی بر بهکارگیری دانش علمی برای توسعهی منابع مادی و چارچوب نهادی لازم برای خودمختاری کامل فرد است. در هر دو مورد، ایدهآل بنیادی سیاسی ـ اجتماعی، افراد مستقلی است که اهداف خود را به دور از انقیاد سلطهی سلسلهمراتبی، تعقیب میکنند و از بسیاری جهات با درک مدرن از دانش قابلقبول مطابقاند.
افزون بر این، این ایده که افراد باید در تعقیب اهداف خود آزاد باشند، خارج از عرصهی واقعیات به طور عینی آزمونپذیر نیستند و پاسخ به آنها باید به قضاوت خصوصی هر فرد واگذار شود. فروپاشی ایدهی دانش خنثای کاملاً عینی به معنای فروپاشی پروژهی سیاسی مدرن لیبرال نیز هست، چون این تشخیص را به بار آورده است که هر مجموعه قوانینی ناگزیر امتیازاتی برای افراد، گروهها یا سبکهای زندگی مشخصی دربردارد، که این نیز به نوبهی خود به این نتیجهی ناامیدکننده انجامیده است که چون واقعیت نهایتاً تنها یک آشفتگی در تفاسیر عینی است، هیچ دانش موثقی ممکن نیست و جوامع انسانی در نهایت با یک قدرت مطلق اداره میشوند.
تحلیل دقیقتر این مسئله در قرن هفدهم را آلکسی دو توکویل (Alexis de Tocqueville) ارائه کرد که معتقد بود تلاش برای جایگزین کردن یک حکومت سلسلهمراتبی با قوانین غیر شخصی خنثی، سرانجام هر جزء قابلتصور از زندگی روزمره را تابع مقررات بوروکراتیک ـ سیستم «استبداد مدیریتی» به جای اقتدارگرایی خشن ـ خواهد نمود.
مقاله مشترک سایت تحلیلی البرز و صفحه اقتصاد سیاسی «انسان شناسی و فرهنگ»
محدودیتهای مدرن لیبرالی مبنی بر این که افراد باید در تعقیب اهدافشان آزاد باشند به شرطی که به آزادی دیگران احترام بگذارند، به حل، کنترل و کاهش مشکلات اجتماعی کمکی نمیکند، چون دو فرد ممکن است اساساً درک متفاوتی از معنای این گزاره داشته باشند. مفهوم انسان آزاد و خودمختار که ایدهی پیشرفت دربردارندهی آن است، بهطور منطقی منجر به شرایطی میشود که در آن افراد ممکن است درک کاملاً متفاوت و متناقضی از واقعیت و بنابراین از آنچه که محدودیتی قابل قبول بر آزادی انسان است داشته باشند.
فردریک نیچه بیش از صد سال پیش، اولین کسی بود که این واقعیت را تشخیص داد، چیزی که او آن را «ظهور نیهیلیسم» نامید. نیهیلیسم به باور نیچه آخرین پیامد دورهی روشنگری با رویای پیشرفتش به سوی انسان خودمختار از طریق عقلانیت علمی بود. از دید وی انسانها با تلاش برای تبدیل خود به خدایان حاکم بر سرنوشت خویش، خود را به حیوان یا چیزی فروتر از آن بدل کردند که قدرت نامحدودی در کنترل و تخریب دارد. قدرتی که محدودیتی اخلاقی در استفاده از آن نیست.
هر بینشی دربارهی نظم سیاسی بهناگزیر فرصیات مشخصی دربارهی ساختار واقعیت و این که چهگونه انسانها به دانش دربارهی آن واقعیت دست مییابند، ارائه میکند. در حقیقت، به این دلیل که این مفروضات، عمل اجتماعی (social practice) را شکل میدهند، عمدتاً امکانهای ذاتی جامعهی انسانی را معین میکنند. فروپاشی یک اجتماع سیاسی در واقع فروپاشی یک جهانشناسی (cosmology) است. بنابراین هر تلاشی برای درک یک نظم اجتماعی باید بر پایهی مفروضات معرفتشناسانه و هستیشناسانهی آن باشد.
در قرن بیستم، پروژهی روشنگری کسب دانش عینی دقیقِ غیرشخصی شکست خورد، چرا که برای فاعل شناسا غیر ممکن است که مستقل از زمینهی تحقیق باشد، چیزی که لازمهی این مدل شناختشناسانه است.
از نظر سیاسی و اجتماعی مدل هنجاری روشنگری، جامعهی انسانی را تجمعی از انسانهای خودمختار میدانست که اهداف شخصی خود را تنها در چارچوب خنثای قوانینی که مانع میشود این افراد مزاحم فعالیتهای یکدیگر شوند، دنبال میکنند. وظیفهی نظریهی سیاسی در این مدل این است که با ایجاد یک مجموعه قوانین خنثی و غیرشخصی که هیچ فرد یا گروه از افراد یا شیوهی زندگی را بر دیگران ترجیح ندهد، آزادی فردی را افزایش دهد. این پروژهی اصلی لیبرالیسم مدرن است، اگرچه لیبرالها آشکارا و دقیقاً با هرچه که به طور نهادی مجموعه قوانین را تعیین کند، موافق نیستند ـ چه لیبرالیسم قرن نوزدهمی بازار آزاد چه دولت فعال که مورد علاقهی لیبرالهای قرن بیستم بود ـ اما عملاً خودمختاری فردی را افزایش میدهند. مارکسیسم تنها در این مسئله با لیبرالیسم متفاوت است که فرض میکند نابودی نهادهای سرکوبگر و تبعیضآمیز کاپیتالیسم نهایتاً نیاز به هر گونه قانون و بنابراین نیاز به دولت حامی آن قوانین را از بین خواهد برد و همکاری داوطلبانه را جایگزین مقررات خواهد کرد. پیشرفت سیاسی برای هر دو اندیشهی لیبرالیسم و مارکسیسم مبتنی بر بهکارگیری دانش علمی برای توسعهی منابع مادی و چارچوب نهادی لازم برای خودمختاری کامل فرد است. در هر دو مورد، ایدهآل بنیادی سیاسی ـ اجتماعی، افراد مستقلی است که اهداف خود را به دور از انقیاد سلطهی سلسلهمراتبی، تعقیب میکنند و از بسیاری جهات با درک مدرن از دانش قابلقبول مطابقاند.
افزون بر این، این ایده که افراد باید در تعقیب اهداف خود آزاد باشند، خارج از عرصهی واقعیات به طور عینی آزمونپذیر نیستند و پاسخ به آنها باید به قضاوت خصوصی هر فرد واگذار شود. فروپاشی ایدهی دانش خنثای کاملاً عینی به معنای فروپاشی پروژهی سیاسی مدرن لیبرال نیز هست، چون این تشخیص را به بار آورده است که هر مجموعه قوانینی ناگزیر امتیازاتی برای افراد، گروهها یا سبکهای زندگی مشخصی دربردارد، که این نیز به نوبهی خود به این نتیجهی ناامیدکننده انجامیده است که چون واقعیت نهایتاً تنها یک آشفتگی در تفاسیر عینی است، هیچ دانش موثقی ممکن نیست و جوامع انسانی در نهایت با یک قدرت مطلق اداره میشوند.
تحلیل دقیقتر این مسئله در قرن هفدهم را آلکسی دو توکویل (Alexis de Tocqueville) ارائه کرد که معتقد بود تلاش برای جایگزین کردن یک حکومت سلسلهمراتبی با قوانین غیر شخصی خنثی، سرانجام هر جزء قابلتصور از زندگی روزمره را تابع مقررات بوروکراتیک ـ سیستم «استبداد مدیریتی» به جای اقتدارگرایی خشن ـ خواهد نمود.
مقاله مشترک سایت تحلیلی البرز و صفحه اقتصاد سیاسی «انسان شناسی و فرهنگ»
انتخابات ریاست جمهوری مسعود پزشکیان انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 محمد فاضلی ایران انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم سعید جلیلی قالیباف علیرضا زاکانی پزشکیان مناظره انتخاباتی
هواشناسی تهران آتش سوزی زلزله قتل رشت قوه قضاییه سازمان هواشناسی بیمارستان زمین لرزه کاشمر شهرداری تهران
قیمت طلا بازنشستگان قیمت خودرو دولت سیزدهم بنزین حقوق بازنشستگان خودرو قیمت دلار بانک مرکزی بازار خودرو قیمت سکه ایران خودرو
تلویزیون مجید قناد زنان سینمای ایران میراث فرهنگی موسیقی رسانه ملی دفاع مقدس سینما عید غدیر فیلم سریال
ماه
روسیه آمریکا غزه رژیم صهیونیستی فلسطین جنگ غزه کره شمالی چین حزب الله لبنان ولادیمیر پوتین اوکراین لبنان
پرسپولیس فوتبال علیرضا بیرانوند یورو 2024 تیم ملی والیبال ایران باشگاه پرسپولیس استقلال والیبال سپاهان جام ملت های اروپا مس رفسنجان لیگ برتر
هوش مصنوعی وزیر ارتباطات اینترنت شبکه های اجتماعی فناوری عیسی زارع پور اپل سامسونگ دانش بنیان تلگرام فیبرنوری
سرطان قهوه سازمان غذا و دارو دیابت کبد چرب ویتامین تب دانگ بارداری