یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

هنر در عصر استالین (با معرفی الکساندر رودچنکو)



      هنر در عصر استالین (با معرفی الکساندر رودچنکو)
ترجمه و گرد آوری : علی اسماعیل نژاد

 الکساندر رودچنکو (1956-1891) را می توان یکی از بهترین و با استعدادترین هنرمندان روسیه قرن بیستم نامید . تجربه های فراوان وی در نقاشی، طراحی ، مجسمه سازی، عکاسی و فیلم گرفته تا طراحی دکوراسیون و مبلمان متنوع است .

 الکساندر رودچنکو (1956-1891) را می توان یکی از بهترین و با استعدادترین هنرمندان روسیه قرن بیستم نامید . تجربه های فراوان وی در نقاشی، طراحی ، مجسمه سازی، عکاسی و فیلم گرفته تا طراحی دکوراسیون و مبلمان متنوع است .

 الکساندر رودچنکو (1956-1891) را می توان یکی از بهترین و با استعدادترین هنرمندان روسیه قرن بیستم نامید . تجربه های فراوان وی در نقاشی، طراحی ، مجسمه سازی، عکاسی و فیلم گرفته تا طراحی دکوراسیون و مبلمان متنوع است .کارهای وی به نوعی نشانگر انقلاب هنری است که در جامعه هنری روسیه مدرن قرن بیستم به وقوع پیوست .
رودچنکو در سال 1891 در سن پترزبورگ روسیه به دنیا آمد . پدر وی نگهبان سالن تئاتر و مادرش رختشوی خانگی بود . به سبب شغل پدرش از همان دوران کودکی با دنیای هنر آشنا شد . در اوایل 1900 همراه خانواده اش به غازان شهر کوچکی در شرق سن پترزبورگ مهاجرت کرد . این دورانی است که رودچنکو به دنیای هنر علاقه مند می شود . در سال 1910 وارد مدرسه هنر غازان شده ودر آنجا مجذوب هنر ژاپنی و هنرمندانی چون ماتیس ، گوگن ، بیردسلی و آندریف روسی می شود . در سال 1914 به مسکو آمده و در آنجا به جمعیتهای پیشرو  هنری پیوسته و تجربیات جدیدی در زمینه هنرهای تصویری همچون همچون بر همکنش خط و رنگ وکیفیت سطوح کسب کرد . آبستره های او در اولین دوران شامل طرحهای گرافیک سیاه و سفید کولاژ بود . در سالهای بعد کارهایش از شرایط سیاسی محیطی تاثیر پذیرفت .
سال 1917 تاریخ مهم در تحولات سیاسی روسیه قرت بیستم بود . در طول جنگ جهانی اول دوران رومانوفها که حدود سه قرن بر روسیه حکومت کرده بودند  منقرض شد و نیروی حاصل از انقلاب فوریه منجر به استعفای تزارها و تشکیل یک حکومت مشروطه دموکرات گردید . انقلاب 25 اکتبر نیز قدرت مشروطه را منقرض و منجر به ظهور لنین و قدرت گرفتن بلشویکها شد . سرانجام بلشویکها حزب کمونیست را تشکیل داده و از سال 1922 روسیه به اتحاد جماهیر شوروی تغییر نام یافت . این حوادث و تحولات تاثیر عمیقی بر تاریخ و جامعه روسیه در همه جوانب بر جا گذاشت . انقلاب منجر به مهاجرت بسیاری از هنرمندان و روشنفکران روسیه شد . رودچنکو و عده ای از دوستان پیشرو هنری اش در روسیه باقی مانده سعی کردند خودشان را با بلشویکها وفق دهند . سالهای 21-1918 علاوه بر اینکه زمان مهمی برای رودچنکو در خلاقیت هنری اش بود وی را به شخصیتی مهم در محیط فرهنگی جدید بوجود آمده ( تحت حکومت لنین و بلشویکها) تبدیل کرد . بلشویکها سازمانی برای کنترل اوضاع فرهنگی جامعه به نام نارکمپرس (Narkompros ) تاسیس کردند . بخش هنرهای تصویری آن که به IZO معروف بود قدرت قابل ملاحظه و موثری در دیگر شاخه های هنری داشت در سالهای 21-1919 وی به عنوان مدیر موزه ایجاد خوراک فرهنگی هنری برای موزه های جمهوریهای روسیه را بر عهده داشت . البته این یک روی سکه بود ! به مرور خواهیم دید که تحولا ت سیاسی روسیه و حرکت به سمت یک حکومت توتالیتر چه سرنوشت تلخی را برای جامعه هنری روسیه رقم می زند که الکساندر رودچنکو نیز یکی از آنان است . در سال 1920 انستیتو فرهنگی هنری (INKHUK ) با هدف مطالعه هنر جدید تاسیس شد . بحثها و مطالعات در این مرکز منجر به آشنایی وی با نوآوران جنبش  ساختارگرایی گردید . رودچنکو می خواست هنر را درخدمت تغییرات اجتماعی به کار گیرد . به این ترتیب تحقیقات او در زمینه ساختارگرایی روسی او را به یک نظریه پرداز هنری تبدیل کرد . این شکل جدید هنری به ایجاد خلاقانه منحصر به فرد اهمیتی نمیدهد و به جای آن یک شکل هدفدار هنر را تاکید می ورزد ، که این به خوبی به موازات ارزشهای جدید بلشویکها و ایدئولوژی جمعگرایانه آنان بود . و در تضاد با امیال و عقاید فردی قرار می گرفت . هر چند که بخشی از این نظریه که به هنر و هنرمند نقش سازندگی و ایجاد کنندگی می داد وی و نظریه اش را در مقابل مارکسیسم قرار داد . در سال 1921 بلشویکهای تازه به قدرت رسیده با کشوری ویران که نیازی به تجدید حیات داشت روبرو بودند .  در این راستا به ایجاد یک سیاست اقتصادی نوین (NEP ) پرداختند تا تجارت خارجی را محدود کنند . در نتیجه روسیه دوره ای از محدودیت ارتباطات با غرب را تجربه می کرد .به مرور نا امیدی و سرخوردگی (با تثبیت قدرت حکومت ) در رودچنکو و جریان روشنفکری روسیه بوجود می آمد . در همین دوران رودچنکو به مرور به سمت عکاسی ، فوتومونتاژ و فیلمسازی روی آورد. سیاست اقتصادی نوین به فعالیت انستیتوهای فرهنگی پیشرو پایان داده و آنها  مجبور بودند به همکاری با گروههای محافظه کارتر بپردازند . . در پاسخگویی به وضعیت موجود در سال 1923 رودچنکو و عده ای از دوستان جبهه هنر چپ موسوم به (لف) تلاش می کردند تا با ایجاد یک تئوری ( به سان مغزی متفکر) بتوانند انواع شاخه های هنری را به عنوان ابزار حمل کننده ایدئولوژی در آورند . اعضای مرکزی لف ، دیگر هنرمندان جامعه روس را که فقط نظاره گر این تحولات بودند به باد انتقاد می گرفتند . آنها با تفاسیر و تلاشهایشان سعی در عملی ساختن افکارشان داشتند . به هر حال فضای فرهنگی تحت حکومت استالین در سال 1924 رودچنکو و دیگر هنرمندان و روشنفکران پیشرو زمانه اش را به سمت مبارزه با استالین متمایل کرد  . در سال 1928 (مطابق خصیصه تمام حکومتهای توتالیتر) اتهامات به سوی رودچنکو روانه شد . وی متهم به سرقت هنری و اشاعه عقاید غربی امپریالیستی در روسیه گردید . هرچند که الکساندر تلاش کرد درمقابل این حملات مقاومت کند ولی به مرور محبوبیت وی در دستگاه حکومتی کاهش یافته  و سرنوشت پر فرازو نشیبی برای وی رقم زد .

رودچنکوی عکاس :
عکاسی نقشی بسیار مهم و تعیین کننده در روند کاری رودچنکو داشت . در ابتدا وی عکاسی را به عنوان یک شکل مشخص هنری دنبال نمی کرد . در عوض با ترکیب عکسها و تصاویر بریده از روزنامه ها کارهای جذابی خلق میکرد . در سال 1922 بود که با گسترش فعالیتهایش دو عدد دوربین عکاسی خرید . پس از آن بود که به عکاسی به عنوان یکی از اشکال هنری به صورت جدی پرداخت . خلق شش پرتره ا زمایاکوفسکی را در این زمان انجام داد . تصاویری که کمتر کسی فکر می کرد به عنوان نشانه ها و یادگارهای یکی از قهرمانان انقلابی روسیه پس از مرگش مطرح شود . رودچنکو بیننده ای دقیق بود و مسئولیتی دو طرفه بین خودش به عنوان عکاس و سوژه احساس می کرد . مدل او می بایستس به اندازه کافی در شرایط راحتی باشد تا او بتواند از وی شخصیتی ماندگار خلق کند . در مورد عکسهایش (همچون نقاشی ) اعتقاد داشت که شخصیت درونی سوژه نمی تواند به تنهایی در یک قطعه عکس بطور کامل بیان شود . در عوض هر عکسی در یک سری عکس مفهوم خاصی از آن را بیان می کند . رودچنکو  تکنیکها ی مختلفی همچون عکس روی عکس (multiple exposure ) ، چاپ نگاتیو و ... را بکار برد . در سالهای 1928 یکی از تاثیر گذارترین عکاسان حرفه ای روسی محسوب می شد . خلاقیت وی در بکار گیری زوایای غیر معمول (زوایای سر بالا یا سرپایین) بود . عکسهای او از آپارتمانش توانایی او را در بکار بردن تکنیکها و استفاده از زوایای غیر معمول در خلق یک شاهکار هنری نشان می دهد . رودچنکو میگوید :«جهت اشتیاق جدید انسانها ، موضوعات آشنای روزمره بایستی با یک پرسپکتیو کاملا غیر منتظره در موقعیتی غیر منتظره نمایش داده شوند . موضوعات جدید باید از زوایای متفاوتی نشان داده شوند تا تاثیر عمیقی از سوژه به جای بگذارند.»  در بررسی نو آوریهایش در عکاسی در جای دیگر شرح زیبایی دارد : «  در اینجا ما یک ساختمان از زاویه پایین داریم که بصورت اریب به عقب منحرف شده و کاهش در پرسپکتیو . ساختمان در حال سقوط به نظر می رسد ، متلاشی شدن خرد شدن زیر وزن دیوارهایش . اینجا در حال سرازیر شدن به پایین است ، با همه آن 9 بالکن که رفته رفته کوچکتر می شوند . چرا که از بالا عکاسی شده اند این روشی جدید برای نشان دادن انسانهاست و تا به حال امکان ناشناخته ای برای  دیدن موضوعات از چشم اندازهای واقعی بوده است که هر اندیشه متقارن و مرتبطی را دگرگون می کنند . (این دید جدید) تاثیر عمیق فضای پرسپکتیو چیزها بوسیله نگاههای تکراری همیشگی کند و ضعیف می شود (ایتایی حاصل از آن نقطه نظر همیشگی) .»
عکسهای رودچنکو را در دو دسته قرار می دهند : 1- همانند هنرمندی که از نقاشی آبستره به سمت یک هنر پربارتر می رود . علاقه او به فضا و شکل معماری و استقاده از زوایا و ترکیب بندیهای متفاوت . در این مورد سوژه او ساختمانهای محل زندگیش ، تیرهای چراغ برق و ... هستند . چشم اندازهای معماری جدید بکار رفته توسط وی باعث پر معنا شدن کارهایش می شود . علاقه او به مانند دیدن فضاهای شهری ازچشم پرندگان است به این منظور سعی می کند ا زبالای مرتفع ترین ساختمانهای شهر به عکاسی بپردازد . 2- دسته دیگر عکسهای رودچنکو در علاقه وی به ثبت فعالیتها ی روزمره زندگی شهری همه آنچه که در اطرافش دریافت می کند  می باشد . با دیدن عکسهایش امروزه می توانیم به نوع پوشش مردمان دهه بیت و سی ، چگونه قدم زدن آنها در خیابانها و رفت و آمدشان توسط ترن ، تابلوهای مغازه ها ، نوع و جایی که غذا می خورند پی برد . هرعکس او وجود مربوط به خودش دارد و لحظه ای از زندگی شهری است . مدلهای او آنقدر متنوع هستند که دیدن طولانی  عکسهایش انسان را خسته نمی کند . حال ببینیم سرنوشت این عکاس خلاق و اندیشمند به کجا  می انجامد . در راستای انقلاب فرهنگی اتحاد جماهیر شوروی که منجر به بی اعتبار جلوه دادن افکار مستقل و ایجاد یک حرکت اساسی برای یک جنبش بوروکراسی وفادار به استالین بود که رفته رفته روشنفکران و هنرمندان روسیه روانه گولاکها شده و جان می باختند رودچنکو در این شرایط ابتدا خودش را با شرایط سیاسی جدید وفق داد . در این راستا وی به فوتو ژورنالیسم تبلیغاتی کشیده شد ه مدتی به عکاسی ورزشی و عکاسی از مراسم و رژه های حکومتی پرداخت . در سال 1929 مجددا به گروهی به نام اکتبر پیوست که هدفشان ایجاد پلی بین هنرهای جدید و طبقه کارگر بود و لی به دلیل نبود امنیت ، کارها تنزلی چشمگیر داشت . نهایتا از اکتبر اخراج شد و در سال 1932 با تثبیت قدرت استالین همه گروههای هنری برچیده شدو یک سازمان واحد از هنرمندان تحت کنترل حزب بوجود آمد . یک سال بعد سازمان رئالیسم سوسیالیسم تشکیل شد . در سال 1933 وی از هرگونه فعالیت عکاسی بدون مجوز منع شده بود  . گروهی ا زهنرمندان منتقد طرفدار حکومت توتالیتر ایرادهای بسیار ظریفی به کارهایش می گرفتند. اینکه چرا در پرتره دختر پیش آهنگ (pioneer ) وی حقیقتا نگاهی رو به جلو ندارد ! در همان سالها این نوآور که نقاشی را متهم می کرد مجددا به نقاشی روی آورد و با رسم نقاشیهای تخیلی مشوش ، تنهایی ها و سرخوردگیهای خود را پس از سالها فعالیت هنری به تصویر کشید . سالهایی که در مسیر آرمانهایش جوانی و خلاقیتش را صرف کرده بود و حال چون یک کابوس به سراغش آمده بودند . رودچنکو را می توان نمونه ای از سرنوشت غم انگیز هنرمندان و روشنفکران اسیر در چنگال حکومت استبدای استالین دانست . او دو دهه آخر عمرش را در پریشانی سختی به سر برد  . در خاطراتش پس از جنگ جهانی دوم می نویسد : « آیا من کار کرده ام یا نه ! زندگی کرده ام یا نه! من واقعا آماده مرگم ! و فقط مراقب زنده بودنم هستم . من یک انسان غیر قابل دیدنم ! »  رودچنکو در سال 1956 در گذشت .

استالین ، فرهنگ و هنر :
برای آشنایی بیشتر با جو سیاسی حاکم بر فضای فرهنگی و هنری و هنرمندان و روشنفکران عصر استالین،  گزیده کوتاه و بسیار خواندنی زیر را که که خلاصه پرسش و پاسخهای استالین در ملاقات با روشنفکران شوروی در سال 1946 است جلب می کنم . استالین در این ملاقات روند توسعه هنر ، موسیقی ، ادبیات و ...  را به جامعه هنری و روشنفکری شوروی بدین ترتیب دیکته می کند . با هم می خوانیم :
اخیراٌ ، به نظر می رسد که گرایشی خطرناک در بعضی کارهای ادبی دیده می شود که از تاثیر مهلک غرب سرچشمه می گیرد . و بوسیله فعالیتهای توطئه گران سازمانهای جاسوسی وارد شده است! . بارها در صفحات مجلات ادبی شوروی مشاهده شده که مردم اتحاد جماهیر شوروی و رهبران کمونیسم در اشکال مضحک و رقت باری نشان داده شده اند ! اتحاد جماهیر شوروی حقیقتا سربلندو قهرمان مورد تمسخر قرار گرفته و حقیر نمایانده می شود ، قبل از هر اجنبی در سراسر جهانی که ما در مقابلش از زمان لنین جنگیدیم . پس مانده های سیاسی بارها مورد تشویق قرار گرفته اند .
در تئاتر به نظر می رسد که نمایشهای اتحاد جماهیر شوروی بوسیله نمایشهایی از نویسندگان بورژوای بیگانه به حاشیه رانده می شود . همان چیزی که در فیلمهای شوروی نیز بوقوع پیوسته است .
ما بایستی از خودمان این سوال را بپرسیم که به چه میزان تمایلات پیشرو در عرصه موسیقی و دیگر هنرها همچون مجسمه سازی ، در مدارس هنری که از غرب می آیند  خطرناک است !
امروزه می بینیم که تحت پوشش نوآوری و فرمالیسم موسیقی اتحاد جماهیر شوروی و نقاشی دچار تحمیل و گمراهی شده است درست در زمانی که این پرسش می تواند مطرح شود ، اجازه دهید روانشناسان به آن بپردازند : آیا برای چنین مردمی بزرگ ا زبلشویکها و لنینیستها ضرورت دارد که وقتشان در چنین چیزهای بی ارزشی همچون بررسی فرمالیستی و نقاشی آبستره صرف شود ؟ در این گونه پرسشها شما می توانید نقش خرابکاری ایدئولوژیکی  در دشمنی با کشورمان مخصوصا در مقابل جوانان را احساس کنید ! که قابل تشخیص است که این با کمک کسانی که در حال مقابله با رئالیسم سوسیالیستها  در هنر و ادبیات هستند انجام می گیرد . این علنا در حال انجام است . در این به اصطلاح نقاشی آبستره هیچ چهره حقیقی از مردمانشان وجود ندارد ، کسانی که قصد پیروی  از این را دارند در جنگ با مردمشان هستند . ..
در طول جنگ میهن پرستانه بزرگ چه مقدار از مردم در مسکو به مقبره Mini و Pozharsky در میدان سرخ آمدند تا اینکه به تدریج حس پیروزی را در خود احساس کنند ؟ نیم تنه ای پیچ خورده از آهن که نماینده نوآوری است چگونه می تواند الهام بخش ما باشد ؟ یک نقاشی آبستره چگونه الهام بخش ماست ؟
دلیل آنکه چرا متنفذان مالی آمریکایی  در حال گسترش مدرنیسم هستند و برای این نوع کارها شاهانه پول خرج می کنند این است که کارهای بزرگ رئالیسم هیچ وقت دیده نشود !
این یک ایده اساسی مبارزه طبقاتی در موسیقی به اصطلاح مردمی غرب است که انسان را به خلسه و نشئگی برده و آنها را شبیه حیوانات وحشی می کند که برای هر کاری آماده اند. این نوع موسیقی به کمک روانشناسانی خلق می شود که چگونه روی مغز مردم تاثیر بگذارند . این یک نوع مخدر موسیقیایی است که نتواند  روی عقاید تازه فکر کند و همراه گله برود! بی فایده است که چنین مردمی را به انقلاب دعوت کنید !! همانطور که می بینید پس موسیقی نیز می تواند مبارزه باشد !
در سال 1944 فرصتی داشتم تاآموزشهای نوشته شده بوسیله یک افسر سازمان جاسوسی انگلیس را با عنوان :« چگونگی استفاده از موسیقی فرمالیسم برای ضربه زدن به ارتش دشمن» را مطالعه کنم.
در موقعیتی که صحبت از آینده پیشرفت هنر ، موسیقی و ادبیات اتحاد جماهیر شوروی است ، بایستی در نظر داشت که این توسعه در شرایط یک جنگ اسرار آمیز بی سابقه ای است . جنگی که بر سرمان هنر ، موسیقی و ادبیات حلقه های امپریالیسم جهانی سایه افکنده است ! نقش مزدوران خارجیها در کشورمان نفوذ در سازمانهای اتحاد جماهیر شوروی از طریق فرهنگ بوسیله تسخیر سردبیری روزنامه ها و مجلات اصلی و نفوذ قوی درسینما  و تئاتر   و همچنین اخلال در نشر کارهای انقلابی که هویت ملی گرایانه و هدایت مردم اتحاد شوروی را به سمت ایجاد کمونیسم بر عهده دارد میباشد . آنها از عده ای سوسیالیست و کمونیست وامانده که در جایی لب به سخن می گشایند حمایت می کنند و به انتشارآن می پردازند . و همچنان نشئه افسانه ها و شعرهایشان بوده و هدفشان حمایت و گسترش سرمایه داری و زندگی بورژوایی است . ...
یک سناتور مشهور آمریکایی می گوید :« اگر ما قادر بودیم به بلشویکها ی روسیه فیلمهای  ترسناکمان (horror films )را نشان دهیم احتمالا ممکن بود بتوانیم عمارت کمونیسم را نابود کنیم » از اینروست که تولستوی می گوید هنر و ادبیات یک شکل قوی دکترین فکری هستند .
ما باید بطور جدی روی آنکه چه کسانی و چگونه برایمان در کمک به ادبیات و هنر امید بخشند تعمق کنیم . تا جایی که بتوان این ایدئولوژی غربی مخرب را بیرون کشده و نابود کنیم . بایستی درک کنیم که فرهنگ مولفه جدایی ناپذیر ایدئولوژی اجتماعی یک طبقه است و در تامین امنیت مصالح حکومت مورد استفاده و حافظ طبقه کارگر در حکومت طبقه کارگر است .
در پرسش آیا هنر برای هنر وجود دارد ؟ خیر وجود ندارد  و نمی توان هنرمند ، نویسنده ، شاعر ، نمایشامه نویس، کارگردان یا ژورنالیستهایی آزاد ! باشند تا بالاسر جامعه بایستند هیچ کس به آنها نیازی ندارد ! برای آنانی که نمی خواهند در خدمت ملت اتحاد جماهیر شوروی( چه بطور سنتی یا بورژواهای ضد انقلاب یا آنانی که به عنوان دشمنان قدرت طبقه کارگر که خود را وقف خدمت به ملت اتحاد جماهیر شوروی کرده اند)باشند ، به آنها اجازه می دهیم تا کشور را ترک کرده و به خارج بروند.
از آنها می خواهم تا مفهوم « خلاقیت آزاد » در جامعه بورژوای بد نام را درک کنند . جایی که هر چیزی می تواند خرید و فروش شود . روشنفکر خلاق بدون تردید برای همه تلاشهای خلاقانه کاملا وابسته به حمایت مالی صاحبان سرمایه است .
در پایان باید بگویم که ملت شوروی قهرمانیش را به اثبات رسانده و جهان بوسیله بی تکلف بودنشان حفظ شد . صادقانه ملت شوروی همانانی بودند که بدون هیاهو و با سخت ترین شرایط به صنعتی شدن . اشتراکی شدن رسیدند . آنها سیتم دفاعی را به قیمت زندگی شخصیشان تحت رهبری کمونیستهای خدمتگذار واقعی استحکام بخشیدند .آنها دشمن را از پا در آوردند فقط در 6 ماه نخست نبرد ملی گرایانه بزرگ بیش از 500 هزار کمونیست در خط مقدم  جنگ با نازیسم جان سپردند و بیش از 3 میلیون دیگر نیز کشته شدند . آنها بهترین ما بودند . جنگجویانی نجیب ، پاک ، خدمتگذار ، و بی ریا برای سوسیالیسم ، برای شادی مردم شوروی از دستشان دادیم ، اگر امروز زنده بودند بسیاری از مشکلاتمان حل می شد . وظیفه خلاق مردم شوروی باید انعکاس این باشد . تولید بهترین ویژگی فرد شوروی است این بایستی حکم تنفس و خط عمومی برای توسعه ادبیات ، تئاتر ، سینما ، موسیقی و هنر باشد .

منبع : www.revolutionarydemocracy.org   و دیگر منابع اینترنتی

Bamdad1352@yahoo.com