چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

درباره کتاب فرایند متمدن شدن نوربرت الیاس



      درباره کتاب  فرایند متمدن شدن نوربرت الیاس
صدیقه پیری

یکی از جذاب­ترین کتب موجود در حوزه علوم اجتماعی، کتاب فرایند متمدن شدن «the civilizing process» نوربرت الیاس است. جذابیت این کتاب به دلیل تلفیق عوامل روانشناختی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی وتاریخی است که الیاس بصورتی درخشان تئوری خود را بر آن بنا می­نهد. هدف اصلی الیاس در این کتاب تشریح فرایندی است که  در اروپا به پدیده­ای بنام تمدن منجر شده است.

نوربرت الیاس در سال 1897 در شهر برسلائو «Breslau » که اکنون جزئى از خاک لهستان است، اما قبلاً بخشى از آلمان بود، در خانواده­ای یهودی به دنیا آمد. پس از تحصیلات در پزشکی و فلسفه، در زمانی که روان­کاوی فرویدی بازار پررونقی داشت، به تحصیل در جامعه­شناسی آلمان، که به شدت تحت تأثیر ماکس وبر بود، روی آورد. در بحبوبه جلوس نازیسم از آلمان گریخت و پس از اقامتی کوتاه در فرانسه، پس از جنگ جهانی دوم به انگلستان پناهنده شد و آنجا به تدریس فلسفه پرداخت که طی این مدت با سنت تجربی جامعه­شناسی انگلوساکسون غنی­تر شده بود. وی در سنین نوجوانی به خدمت در جبهه جنگ فراخوانده شده بود و در جنگ جهانی دوم مجبور شد زندگی در تبعید را تحمل کند. وی در سال 1990 در سن نودو سه سالگی دار فانی را وداع گفت.

به لحاظ فکری سه تن بیش از همه بر اندیشه الیاس اثرگذاشته­اند: زیگموند فروید و مفهوم «ناخوشایندیهای فرهنگ»­، ماکس وبر  و «سلطه کاریزماتیک»، ارنست کاسیرر و «تحلیل فرایندی بلندمدت».[1]

«فرایند متمدن شدن» الیاس در سال 1939 در بال سویس منتشر شد. این کتاب اثری است دو جلدی: جلد اول آن که در سال 1973 تحت عنوان تمدن آدب و رسوم « La civilization des moeurs» منتشر شد، به بررسی تحول رفتاری و تغییر در آداب و رسوم از دوره رنسانس به بعد می­پردازد. وی توضیح می­دهد که چگونه ملاک­ و معیارهای اروپاییانِ پس از قرون وسطی که عملاً در خشونت، رفتارهای جنسی و ... نمود پیدا می­کردند به دلیل افزایش آستانه شرم و دلزدگی دگرگون شدند.

جلد دوم در سال 1975 تحت عنوان پویایی غرب « La dynamique de l'Occident » منتشر شده است و تحلیلی تاریخی و سنتزی انسانشناختی از پدیده­های مشاهده شده ارائه می­دهد. در این بخش نوربرت الیاس بیش از هر چیز به تحلیل ساختار و پویایی­های جامعه فئودالی می­پردازد چرا که به زعم او علل تغییر و تحولات رفتاری را باید در پویایی فرایندهای ساختارهای اجتماعی مشاهده کرد.

در واقع می­توان گفت مسأله اصلی الیاس در فرایند متمدن شدن بررسی منطق تغییر تمدنی اروپا پس از قرون وسطی است. وی تحقیق خود را با  این پرسش آغاز کرد که در اثر چه اتفاقاتی صورتهای خاصی از رفتار، رفتار متمدنانه شناخته می شوند و چگونه رفتارها تغییر شکل پیدا می­کنند؟

الیاس برای نشان دادن روند تغییرات در رفتارها از کتب آدابِ بسیاری استفاده کرده است. یکی از معروف­ترین کتاب­ها متعلق به اراسموس « Erasmus» است با نام «در باب مدنیت بچه­ها». اراسموس تسلط زیادی بر ادبیات، فرهنگ و هنر یونانیان داشت.[2] ایشان بر فضای کلی رنسانس تأثیر عمیقی گذاشت و به دلیل تسلط بر ادبیات و فرهنگ و هنر یونان و روم باستان از جمله پیشروان احیای ادبیات و فرهنگ یونان و روم باستان بود. او شیفته و دلبسته ادبیات باستانی و زبان نیکو بود و معتقد بود که درست خواندن و نیکو سخن گفتن همان درست اندیشیدن است و درست اندیشیدن شرط مسلم رفتار نیک است. درسنامه­های مدنی دوره رنسانس مجموعه­ای غنی و تقریباً بهره­برداری نشده­ای در اختیار الیاس می­گذارد که نه تنها وضعیت این آداب را در برهه­ای از زمان، بلکه تحولشان را نیز نشان می­دهند.

 

جلد نخست: تغییر در رفتار طبقات بالا در غرب

  • بخش اول از جلد نخست: ظهور مفاهیم «فرهنگ» و «تمدن»

در آغاز بخش اول از جلد نخست کتاب، الیاس به بررسی آنتی­تر بین فرهنگ « Kultur» و تمدن « Zivilization » در آلمان می­پردازد. به زعم الیاس کانت اولین کسی بود که در سال 1784 آنتی تز این دو مفهوم را بیان کرد. وی می گفت ایده اخلاق قسمتی از فرهنگ است اما استفاده عملی از این ایده به تمدن بر می گردد[3]. مفهوم انگلیسی و فرانسوی تمدن به فکت های سیاسی، اقتصادی، دینی، تکنیکی، اخلاقی یا اجتماعی و مفهوم آلمانی فرهنگ به فکت های فکری، هنری و دینی اشاره دارد.

در ادامه الیاس به گسترش اختلافات بین دو گروه روشنفکران طبقه متوسط و آریستوکرات­های دربار در آلمان اشاره می­کند، چیزی که در فرانسه هرگز اتفاق نیفتاد. در آلمان سخنی از مفهوم «تمدن» نبود چیزی که مطرح بود همانا «فرهنگ» بود[4] و همین تأکید بر «فرهنگ» آلمان را به سمت نوعی ملّی­گرایی سوق داد.

در قسمت پایانی این بخش الیاس به ظهور مفهوم «تمدن» در فرانسه می­پردازد. وی اشاره می­کند که در فرانسه نه تنها عناصر اجتماعی به نفع ملی­گرایی محدود نشد، بلکه در بین بورژواهای فرانسوی فرایندی کاملاً بر عکس نیز اتفاق افتاد. در این کشور طبقه بورژوا و متوسط روابط نزدیکی با جامعه درباری برقرار کردند[5] به زعم الیاس مرحله اساسی از فرایند تمدن درست در زمانی اتفاق افتاد که «آگاهی» ازتمدن، یعنی آگاهی از برتری رفتار در میان درباریان در زمینه استفاده از علم، تکنولوژی و هنر ایجاد شده و سپس به سراسر ملل غرب گسترش پیدا کرد.

  • بخش دوم: تمدن به مثابه گذار ویژه رفتار بشری

الیاس با استفاده از کتاب­های آداب و معاشرت توانست به طور تجربی تغییرات رفتاری را دنبال کند. بخش عمده­ای از کتاب الیاس در برگیرنده ویژگی­های رفتاری و شخصیتی مردم قرون وسطی است[6] . برخی از این رفتارها را اعمال و حرکاتی در بر می­گیرند که مطرح کردن آنها در زمان حاضر فرد را دچار نوعی شرم می­کند. برخی از این رفتارها در مورد محرکات حیوانی، نظیر خوردن، نوشیدن، خوابیدن، قضای حاجت کردن، فین کردن، تف کردن، مقاربت جنسی، آروغ زدن، خوردن غذا با دست، پا کردن صورت با آستین لباس، برهنگی از خانه تا حمام، صدا دادن حین غذا، ادرار کردن روی فرش، مطرح کردن مسائل جنسی در نزد کودکان، عدم استفاده از دستمال بر سر میز و ... است. سپس الیاس در پایان این بخش، به بررسی روند ایجاد تغییر در این گونه رفتارها بخصوص پس  از قرن پانزدهم پرداخته است. الیاس در این قسمت نشان می­دهد که به تدریج و با مرور زمان بر قواعد و آداب و رسوم افزوده می­شود.

الیاس نقش اهمیت سلامت و بهداشت را در بروز این گونه تغییر و تحولات رد می­کند و آنرا به کنترل نفس مرتبط می­سازد. به زعم وی  جامعه به تدریج با برانگیختن اضطراب و دلهره به سرکوب لذت دست می­زند، یعنی با بردن آن به درون و نهان کردنش، به خصوصی کردن آنها پرداخته و با منفی دانستن احساسات، انسان­ها را در فرایند اجتماعی شدن قرار داده است.

جلد دوم: صورتبندی دولت و تمدن

  • بخش نخست از جلد دوم: فئودالیته و صورتبندی دولت

الیاس تکوین تاریخی فرایند تمدن در اروپا را از دوره فئودالی قرن یازدهم تا دولت­های پادشاهی دوره رنسانس و تا اوج آن در عصر روشنگری بازسازی می­کند. از قرن یازده تا سیزده توزیع فرصت­ها بر اساس زور صورت می­گرفت. در تمام قرون وسطی بین کلیسا، دربار و شاهزاده­ها بر سر عوامل تولید و کنترل آن نزاع بود. در طی این قرون گروه چهارمی به این سه گروه اضافه شد و آن بورژوازی­های شهرنشین بودند. پیامد این اختلافات همیشه یکسان بود و آن این بود که در تمامی کشورهای قاره­ای و نیز انگلستان شاهزاده­ها و یا نماینده­های آنها تمرکز قدرت را در جایی که املاک برابر نبود بدست می­گرفتند به عبارت دیگر وسعت زمین­های واگذاری به فرزندان شاه افزایش یافت و به تدریج قدرت مطلق در انحصار یک چهره برتر قرار گرفت. در کشورهای انگلستان و فرانسه این چهره شاه بود و در آلمان و ایتالیا، حاکمان محلی.

هنیش در تقسیم­بندی  تکوین تاریخی تمدن در اروپا را در سه مرحله می­بیند:

  1. قرن یازده تا سیزده: مرحله رقابت آزاد
  2. قرن چهارده تا پانزده: مرحله تیولدای
  3. قرن پانزده: انحصار بزرگ متمرکز.

سؤالی که در ادامه الیاس در کتاب خود مطرح می­کند این است که چطور شاه به چنین قدرت مطلقی دست پیدا می­کند؟ الیاس معتقد است در همان کشورهایی که شاه قدرت مطلق را در دست گرفت، کنترل نفس، خویشنداری و نوگرایی نیز به طرز چشمگیری افزایش یافت[7]

به زعم الیاس مهم­ترین و مؤثرترین جامعه به لحاظ رفتارهای آراسته و با وقار، فرانسه بود. بسیاری از حالات و رفتارها از فرانسه به سرتاسر کشورهای اروپایی گسترش پیدا کرد. در اواخر قرون وسطی یک آریستوکراسی متمدن سراسر کشورهای اروپایی را در بر گرفت که مرکز آن پاریس بود. به تدریج تمام بورژواها، زبان، رفتار، حالات و سخن گفتن خود را به افراد دربار نزدیک کرده و به نوعی تلاش می­کردند سبک زندگی واحدی را تجربه کنند. الیاس معتقد است همانا شناخت دولت مطلقه و نحوه صورتبندی آن نکته کلیدی شناخت کل فرایند تمدن است.

در این مرحله  است که مکانیسم انحصار استفاده از زور و اخذ مالیات در دست شاه قرار می­گیرد. افزایش تدریجی بخش پولی و گسترش مبادلات اقتصادی در جامعه در اواخر  قرون وسطی پیامدهای بسیار متفاوتی برای اکثریت جنگاوران از یک سو و شاه و اشرافیت و دربار از سوی دیگر داشت. هرچه مبادلات اقتصادی پولی­تر می­­شد، ضرر وزیان های زیاد­تری به لردها و جنگاوران وارد می­­آمد. یکی از شرایط اولیه­ای که به قدرت­گیری شاه دامن زد همین انحصار پول و مالیات بود که در نتیجه آن دولت مطلقه شکل گرفت. در ادامه صورتبندی دولت مطلقه، انحصار خشونت و استفاده از ابزاهای نظامی و ارتش در اختیار دولت قرار می­گرفت، قدرت شاه افزایش پیدا می­کرد و توان جنگاوران و لردها نیز رو به افول می­رفت. در ادامه گسترش مبادلات اقتصادی و انحصار دولتی، نهادهای وابسته بسیاری تشکیل شد که هر چه بیشتر افراد را به یکدیگر وابسته می­ساخت.

الیاس معتقد است جنگ­های صلیبی شکل خاصی از نخستین جنبش بزرگ گسترش استعمار توسط مسیحیان غربی است. چرا که در این مرحله بود که به دلیل کمبود زمین­های کشاورزی، برای شاهزادگان جوان امیدی برای تصاحب زمین وجود نداشت به همین دلیل حرکت به سوی سرزمین­های دیگر آغاز گردید.

الیاس می­گوید تغییر در رفتار انسان­ها و یا آنچه که ما از آن به عنوان «تمدن» نام می­بریم ارتباط بسیار نزدیک و در هم تنیده­ای با به «به هم وابستگی» افراد دارد. در جامعه فئودالی به هم وابستگی افراد و مناطق کم است و قاعده­ای در روابط بین افراد حاکم نیست. چیزی که  بعدها لازمه دولت مطلقه شد. در این دوره شوالیه کسانی بودند که کم­ترین سهم را در زنجیره پولی و اقتصادی داشتند و نتها یک وسیله برای معاش داشتند ولی در عوض آنها از زندگی خود لذت می­بردند، آنها وحشی و مستعد برای خشونت بودند. با پایان قرون قرون وسطی و همزمان با افزایش انحصار مالیات و خشونت در دست دولت تعداد بیشتری از آنها در نظام فئودالی ادغام شدند. الیاس معتقد است دو نکته کلیدی برای فهم جامعه­شناسی تغییرات تمدن وجود دارد: ادغام تدریجی طبقه بالای جنگاوران از یک سو و ادغام شدید طبقه بالای جامعه در دربار مرکزی شاه.

دربار و جامعه درباری همچون شهر در قرن بیستم جایگاهی مرکزی داشت.  از نظر الیاس عنصر کانونی جامعه قرن 17 همین دربارهای سلطنتی بودند و نه شهرهای بزرگ و کوچک. الیاس سنگ بنای ساختارهای معاصر و روابط اجتماعی آن را گسترش امور روزمره پادشاهان فرانسوی و متعلقات آنها به جامعه درباری بزرگتر می­داند[8]. الیاس همچنین به نقش زنان در صورتبندی فرهنگ و تلاش آنان در ظهور صورت­های صلح طلبانه درباری اشاره دارد.

  • بخش دوم از جلد دوم: به سوی نظریه فرایند تمدن

الیاس در بخش پایانی کتاب خود اشاره می­کند که تمدن با نوعی عقلانیت و یا برنامه­ریزی بلندمدت عقلایی انسانها همراه نیست. فرایند تمدن، تغییر احساسات و رفتار انسانها به سمت و سویی خاص است. ایشان اساس این تغییر و تحولات را در هم تنیدگی و به هم وابستگی افراد می­داند. به زعم الیاس قاعده دائمی صورتبندی اجتماعی، به طرز یکسانی نه ناشی از قاعده ذهن و دلایل انسانها و نه ناشی از نظم «طبیعت» است. این قاعده به طرز اجتناب ناپذیری در ارتباط با یکدیگر عمل می­کند.

الیاس در کتاب خود به خوبی نشان می­دهد که چطور استانداردهای خاص کنترل­های رفتاری در یک دوره مشخص با ساختار کارکرد اجتماعی و تغییر در روابط ساختاری به هم دیگر گره خورده است. به عبارت دیگر الیاس فرایند تغییر و تحولات در رفتارهای انسانی، {در جلد نخست کتاب}، را به عواملی ساختاری از قبیل شکل­گیری دولت مطلقه، انحصار مالیات­گیری و اعمال خشونت در دست آن و... ، {در جلد دوم کتاب}، ربط داده و معتقد است در این فرایند است که روابط بین دربار و دیگر گروه­های جامعه افزایش پیدا کرده و رفتارهای متمدنانه دربار به سایر جامعه اشاعه پیدا می­کند و این چنین است که نظریه خود را با عنوان «فرایند متمدن شدن» شکل می­دهد.

الیاس درپایان می­گوید در حال حاضر بسیاری از قوانین حاکم بر احساس و رفتار ما که در ضمیر باطنی و فرانهاد شخصی ما ریشه دوانیده، باقی مانده­ی قدرت و خواست گروه­های حاکم بوده و هیچ کارکردی بجز تقویت احتمال قدرت آنان ندارد[9] .

 

[1] فرجی، مهدی (1388)  فرایند گسترش تمدن فرنگی در ایران از دوره ناصری تا پایان پلهوی اول (از 1228 تا 1320)، رساله دکتری، جامعه شناسی نظری- فرهنگی، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، ص 37

 

[2] همان ص 123

[3]  Norbert, Elias (2000) The Civilizing Process: sociogenetic and psychogenetic inestigation, translated by Edmund Jepbcott, balckwell publishing, p9

 

[4] الیاس،2000: 26

[5] الیاس،2000، 31

[6]  الیاس،2000، 102-72

[7] الیاس،2000: 188

[8] فرجی،1388: 107

[9] الیاس،2000: 446

 

 

 

ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139