جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

سالروز تولد ژان پل سارتر


سالروز تولد ژان پل سارتر
ژان پل سارتر، فیلسوف، رمان نویس، روزنامه نگار و مبارز سیاسی فرانسوی است که با ادبیات متعهد و فلسفه اگزیستانسیالیسم به شهرت بسیاری در میان فیلسوفان قرن بیستم دست یافت. اگزیستانسیالیسم سارتر بر آزادی کامل انسان و مسوولیت پذیری او در قبال خود و دیگران تاکید دارد.در واقع وی در این دوران مانند همه روشنفکران عصر خود به آرمان انقلاب مارکسیست می پیوندد اما به حزب کمونیست شوروی که به اعتقاد او تامین کننده آزادی نیست چندان علاقه یی ندارد. سیمون دو بووار، سارتر و دوستان شان در جست وجوی راه سومی هستند که سرمایه داری و استالینیسم را رد کند. او در نشریه خود علیه جنگ هندوچین موضع گیری می کند و با حمله به گلیسم از امپریالیسم امریکا انتقاد می کند. در این زمان تصمیم می گیرد دیدگاه سیاسی خود را با تشکیل مجمع دموکراتیک انقلابی ابراز کند، اما با وجود موفقیت در برگزاری چند تظاهرات این حزب عضو کافی جذب نمی کند و سرانجام در اکتبر ۱۹۴۹ سارتر از آن خارج می شود. جنگ کره و سپس سرکوب تظاهرات ضد نظامی حزب کمونیست فرانسه سارتر را به انتخاب یک راه وا می دارد، اینکه کمونیسم راه حل همه مشکلات پرولتاریا است. او در نشریه دوران مدرن می نویسد؛ اگر طبقه کارگر از حزب کمونیست جدا شود فقط یک راه دارد و آن اینکه به غبار تبدیل شود. سارتر بنابراین به حزب کمونیست می پیوندد و حتی به عنوان سخنگوی حزب به شوروی سفر می کند. او سپس ریاست انجمن فرانسه، شوروی را به عهده می گیرد و عضو شورای جهانی صلح می شود. سارتر با وجود اطلاع از جنایت های استالین این موضوع را بهانه کافی برای رها کردن تعهد انقلابی اش نمی داند.
هواداری سارتر از حزب کمونیست فرانسه تا پاییز ۱۹۵۶ که تانک های شوروی به بوداپست یورش بردند ادامه داشت. وی پس از امضای شکایت جمعی از روشنفکران چپگرا و کمونیست های معترض نهم نوامبر مصاحبه طولانی با نشریه اکسپرس داشت که در آن خود را از حزب جدا کرد.در سال ۱۹۶۴ او جایزه نوبل صلح را به خاطر کتاب «واژه ها» رد می کند و می گوید نویسنده هر امتیاز و جایزه یی را که بپذیرد خواننده اثر را مقید و آزادی خود را محدود می کند. نویسنده نباید هرگز اجازه دهد به یک مقام رسمی تبدیل شود. دوست ندارد زیر نوشته هایش بنویسند ژان پل سارتر برنده جایزه نوبل. گفته بود متاسف است که با رد جایزه نمی تواند مبلغ آن را به کمیته مبارزه با تبعیض نژادی بدهد. گفته بود اگر در زمان مبارزات الجزایر این جایزه را به او داده بودند می پذیرفت چرا که در همان مسیری است که هدف او است. او جایزه لژیون دونور کلژ دو فرانس را نیز در سال ۱۹۴۵ رد کرده بود.
او سرانجام ۱۵ آوریل ۱۹۸۰ در سن ۷۵ سالگی به علت بیماری ریوی در بیمارستان بروسه پاریس جان داد.
● مفهوم تعهد و آزادی از نظر سارتر
فلسفه سارتر مبتنی بر آزادی است اما به اعتقاد او آزادی ماهیت و جوهر بشر نیست چیزی است که به بشر امکان می دهد تا ماهیت خود را تحقق بخشد و رفته رفته تعریفی از خود به دست دهد. قدرتی است که بشر به وسیله آن می تواند جهان را تغییر دهد. آزادی امکان بشر است برای زندگی بهتر اما برای همین آزادی حدی وجود دارد اینکه کسی نمی تواند در جهان نباشد، که هیچ کس نمی تواند در جهان کاری نکند، ناچار است با دیگران زندگی کند حتی اگر از آنها کناره بگیرد یعنی اینکه گریز از اجتماع ممکن نیست. آزادی و عمل پشت و روی یک سکه اند.
تمدن بورژوازی نخست از آزادی تجارت سخن می گوید سپس از آزادی هایی نظیر آزادی افکار، مطبوعات و تشکیل انجمن ها و چون تجارت آزاد به استعمار و استثمار و سیاست نواستعماری وابسته است یعنی سلب آزادی دیگران بنابراین در کنه خود آزادی نیست وسیله یی است برای سلب آزادی.
هر چند آزادی هایی نظیر آزادی اندیشه، مطبوعات و احزاب در کشورهای غربی به تمامی تحقق نمی یابد اگر این تمدن آن مقدار آزادی که خود دارد برای ملل دیگر نیز می پسندید باز چیزی بود. این آزادی ها آزادی های مقدسند به شرطی که در جای خود قرار گیرند در انحصار هیچ کس نباشند و از آزادی تجارت جدا شوند. خلاصه آنکه آزادی بورژوازی عینی نیست. انتزاعی است به علت اینکه در خدمت سرمایه داری است متناقض و در نتیجه تحمیق است، دروغ است، زیرا آزادی را برای خود می خواهد یعنی اسارت دیگران. آزادی اسیرکننده منطقاً مفهوم متناقضی است زیرا در کشورهای غربی برای مخالفان جدی دستگاه آزادی واقعی وجود ندارد.
به نظر سارتر مارکسیسم به علت اینکه مخالفی نداشته به یک کلیسا تبدیل شده و دگرگونی در آن وجود نداشته است اگر مارکسیسم درست در جای خود قرار داشت نیازی به اگزیستانسیالیسم نبود.
«ما محکوم به تعهد هستیم همچنان که محکوم به آزادی. تعهد ناشی از یک تصمیم خواستگی نیست یا انتخابی. من نمی توانم تصمیم بگیرم متعهد نباشم من همواره متعهد هستم همچنان که به دنیا پرتاب شدم.»
با این جملات سارتر می توان به اهمیت مفهوم تعهد نزد او پی برد همچنان که اگزیستانسیالیسم نیز بر اساس این مفهوم مواضع خود را نشان داد.
این فیلسوف و منتقد فرانسوی تعهد را عضویت در حزب های مختلف نمی داند. تعهد سارتری با ماتریالیسم که بر اساس آن انسان انعکاس وضع مبتنی بر اقتصاد اجتماعی است مخالف است. او خودداری از انتخاب را خود نوعی انتخاب می داند انتخابً انتخاب نکردن.
پس از آزادی از زندان به سیمون دو بووار گفت جنگ به من معنای تعهد را آموخت. معتقد بود فرانسوی ها هرگز به اندازه دوران اشغال آلمان ها آزاد نبوده اند زیرا هر روز در برابر تحقیر و توهین، اعدام ها و به زندان افتادن ها ناگزیر بودند آزادی خود را بیازمایند و میان همکاری با دشمن یا مقاومت یکی را برگزینند و بر آنها بیش از هر زمان ضرورت کاربرد آزادی گزینش روشن شده بود. او بی طرفی را در جهان امروز بی معنا می دانست و بر این اعتقاد بود که بی طرفی جانبداری از ظلم به شمار می رود.
● تعهد در ادبیات
سارتر وظیفه ادبیات را التزام عملی و وظیفه نویسنده را تنویر افکار عمومی می داند. سارتر در حقیقت به کالبد ادبیات روح و رسالت دمیده است و از نظر او نویسنده متعهد فردی است مسوول که برای آزادی همنوعانش خواب در چشمانش نمی رود و با هر که و هر چه که آزادی انسان را به اسارت ببرد به پیکار بر می خیزد. آشکارگری وظیفه اصلی نویسنده از نظر سارتر به شمار می رود بدین معنا که روشن کردن یک موقعیت مبهم برای خواننده عمل دگرگونی و تحول را در پی دارد. نویسنده با خوب نوشتن و خوب دفاع کردن از آزادی خواننده و خواننده با خود فهمیدن و درست عمل کردن، به حرف نویسنده تحقق، تحرک و پویایی می بخشد. داستان های سرگرم کننده، مخدر و مهیج از نظر سارتر خواننده را به غفلت از واقعیت ها می کشاند. داستان مطلوب در نگاه وی داستانی است که حقایق را نمایان سازد و واقعیت های تلخ را گوشزد و احساسات خواننده را تحریک کند به گونه یی که علیه وضع موجود دست به تغییر بزند. سارتر به طور مستقیم در آثار خود به وظیفه روزنامه نگار و دست اندرکاران مطبوعات نپرداخته است و شاید علت این موضوع آن باشد که لزوم داشتن تعهد در این قشر از جامعه بدیهی است و باید اهالی ادبیات نیز چنین وظیفه یی را به دوش بگیرند. او می گوید نویسنده باید قلم خود را در خدمت ستمدیدگان به کار گیرد. بر صندلی نشستن و فلسفه بافتن و درباره حق مظلومان و توده های محروم مشق نوشتن و از دور دستی بر آتش داشتن کار دشواری نیست. قهرمان قلم کسی است که بی باک و گستاخ وار به دفاع از آزادی انسان ها می پردازد و با قلم و جایی که قلم نتوانست با عمل اقدام می کند.
به اعتقاد او در حکومتی که آزادی قلم و آزادی مدنی در قاموس آن معنایی ندارد قلم ها شکسته، اندیشه ها تعطیل و صاحبان قلم در غل و زنجیر گرفتار آمده اند و هیچ گونه مصونیت اجتماعی و سیاسی وجود ندارد. افراد آن جامعه گوشه گیر می شوند و برای حفظ موقعیت و نام و نان روزمره شان خودآگاه یا ناخودآگاه محافظه کاری را پیشه خود می کنند.
نویسنده باید طرح نوشتن را آزادانه و به دور از هر گونه غرض ورزی بریزد نباید به خاطر دفاع از مصلحت گروه یا جناحی خاص قلم به دست گیرد در غیراین صورت وی یک نویسنده ملتزم، مختار و آزاد فکر نخواهد بود که به خاطر دردی درونی و دغدغه یی انسانی این مهم را برگزیده باشد. او یک جهان وطن است که بشری می اندیشد و مدافع تمام انسان های آزاده و حقیقت جو در سراسر جهان است.
● تعهد روشنفکر
در مورد مفهوم روشنفکری اجماع عملی وجود ندارد اما به طور اصولی روشنفکر را کسی می داند که صاحب ذهنی انتقادی است با هر نوع محدودیت فکری مخالف است و در برابر هماهنگی با محیط ایستادگی می کند و در مواردی بر ضد همه چیز می اندیشد. اما سارتر مفهوم تازه یی را وارد عرصه روشنفکری کرد. از نظر او روشنفکر کسی است که نسبت به زمانه و جامعه یی که در آن زندگی می کند مسوول است. به اعتقاد سارتر روشنفکر کسی است که در اموری که به او مربوط نمی شود دخالت کند ( دفاعیه روشنفکران Plaidoyeur pour les intellectuals) در واقع روشنفکر تنها است زیرا کسی او را نگمارده است. او سرانجام پی می برد که جامعه یی که در آن زندگی می کند عملاً دیگر جایی برای او ندارد.
سارتر در سال ۱۹۴۵ در توضیح ساختار اگزیستانسیالیسم می نویسد شخص (یک انسان و نه لزوماً روشنفکر) در مقابل تک تک افراد بشری مسوول است. وقتی شخص اخلاق را زیر پا می گذارد در واقع مجوز این عمل را برای تک تک آدمیان صادر می کند. به اعتقاد او وقتی روشنفکر قلم به دست می گیرد و در پی انتقال فکر بر می آید مسوولیت عظیمی بر دوشش نهاده می شود و هر گونه کجروی در فکر و اندیشه اش آن را به تمامی جامعه انسانی سرایت خواهد داد.
لیدا دانشی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید