جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

قدرت شکنندهأ غرب


قدرت شکنندهأ غرب
قدرت های تأثیرگزار در تحولات جهانی و بین المللی همیشه بین دو پدیدأ متناقص زندگی می کنند. به عبارت دیگر هر چه توانمندی بیشتر می شود آسیب پذیری نیز بیشتر می شود.
این ها قدرت جنگ از راه دور را دارند. اما جامعه ای بسیار شکننده هستند. چون یک جامعه سیستمی هستند و مفهوم این گونه جوامع این است که اگر در یک جزء از آن اخلال به وجود آید تمام اجزای آن را تحت تأثیر قرار می دهد.(مثل حمله به برج های دو قلو که تمام سیستم آمریکا را به هم ریخت).
تکنولوژی علیرغم داشتن نقاط قوت دارای نقاط ضعف نیز می باشد. انسان های آمریکایی که نقطأ هوشمند این تکنولوژی می باشند، هیچ گونه انگیزه و آرمانی در جنگ خاورمیانه ندارند، همانگونه که در جنگ ویتنام نداشتند. با مطالعه ابعاد روانی - آسیب های اجتماعی و انسانی جنگ ویتنام بر روی ملت آمریکا و حتی سیاستمداران و سیستم حکومتی این کشور دقیقا این بی انگیزگی و بی آرمانی است که مثل ربات هایی در اختیار نظام سلطه قرار دارند و وقتی از آنها سوال می شود شما در عراق برای چه می جنگید؟ می گویند این شغل ماست. این ماشین های جنگی تربیت شده مکتب لیبرالیسم و نظام لیبرال دمکراسی غرب هستند که فردگرائی در اوج خودش متجلی است و یک روح فداکارانه آرمانی در آنها دیده نمی شود.
جامعه آمریکا اصلا تحمل شکست ندارد. مسابقه کشتی بین قهرمان آمریکائی و قهرمان ایرانی را دیدید که وقتی کشتی گیر آمریکائی از قهرمان ایرانی (عباس جدیدی) شکست خورد نتوانست این شکست را حتی در میدان ورزش تحمل کند؛ چرا؟ چون ظرفیت تحمل در جامعه آمریکائی پایین است. برای همین منظور سران حکومت آمریکا مدام از اقتدار کشورشان و ابرقدرتی او و سلطه بر جهان و قدرت نظامی سخن می گویند و همواره سعی دارند که با ایجاد بحران در نقاط مختلف جهان به بهانه های واهی چالش و ناهنجاری های داخلی خود مثل گرسنگی، تبعیض نـژادی، اعتراضات مختلف، مشکلات اقتصادی، ناهنجاری های اخلاقی، عدم امنیت کودکان و زنان، فروپاشی اجتماعی و خانوادگی و وجود فساد عمیق را در جامعه آمریکا پوشش دهند. سرباز آمریکائی هرگز برای کشته شدن به میدان نمی آید بلکه برای کشتن می آید و او دوست دارد هزار سال زنده بماند. به همین دلیل وقتی چند سرباز آمریکائی در جنگی کشته می شوند فورا رئیس جمهور آمریکا به کنگره احضار می شود. چرا که همه چیز برای آمریکائی ها در ایده آل گرائی فردی خلاصه شده و هیچ ایده آل جمعی برایشان معنی ندارد. به همین دلیل سرباز آمریکائی برای اینکه کشته نشود جلیقه چند کیلوئی ضد گلوله، تفنگ پیشرفته، خشابهای فراوان و سایر تجهیزات را با خود حمل می کند و با صدها هزار دلار تجهیزات حرکت می کند.
جامعه سیستمی و تکنولوژیک آمریکا فاقد خصلت های انسانی و جمعی است و آنها اسکلت هائی هستند که تکنولوژی بر آنها باز شده، اپراتورهائی که فقط می توانند دستگاه را به کار اندازند. اما اگر این دستگاه بایستند او دیگر هیچ کاری نمی کند.
سرباز آمریکائی مثل بسیجی سیزده ساله ایرانی نیست که وقتی دید از تفنگش کاری ساخته نیست برای توقف تانک دشمن به خود نارنجک بسته و خود را به زیر تانک دشمن می اندازد تا آن را منهدم سازد. این یعنی روح آرمان گرائی، یعنی ایده ضد فردگرائی. بنابر این این بسیجی می شود یک الگو، یک رزمنده آرمان گرائی که نوع فداکاری اش دیگران را به میدان نبرد می کشاند و تا آنجا تعالی می یابد که امام جامعه او را رهبر خود خطاب می کند. چنین اتفاقی در یک الگوئی در صحنه های جنگ آمریکا و سربازان آمریکائی پیدا نمی شود.
فرهنگ شهادت و روحیه شهادت طلبی در سرباز ایرانی، یک قدرت فوق تکنولوژیک است. این فرهنگ بود که ماشین جنگی رژیم صدام را که به نیابت از استکبار جهانی در تجاوز به خاک میهن اسلامی را متوقف کرد و آن را شکست. به همین دلیل است که بعد از جنگ هشت ساله تلاش شد تا این فرهنگ به ترفندها، توطئه ها و حیله های مختلف به فراموشی سپرده شود و با آن بنام فرهنگ خشونت در داخل و تروریسم در خارج مبارزه شد.
آمریکائی ها هنوز نتوانسته اند واژه های مقدس شهادت و جهاد رامعنی کنند و از این واژه ها تحت عنوان های انتحار یا عملیات انتحاری نام می برند.
یکی از موانع اساسی حمله آمریکا به ایران همین مسئله شهادت و شهادت طلبی ایرانی ها و فرهنگ مقاومت است و این فرهنگی است که اسلام، سربازان و مجاهدان خود را با آن تربیت می کند.
این مجاهدی که در مکتب اسلام تربیت می شود، بر سربازی که در مکتب لیبرالیسم با محور فردگرائی و بدون انگیزه، تربیت می شود، پیروز است و از مقابله با آن وحشت دارد و مدام تئوریسین های نظامی و سیاسی آنها در پی چاره ای هستند تا جائیکه امکان دارد جنگ با ایران را به تأخیر بیندازد و یا اصلا جنگی پیش نیاید تا از برخورد دو نیروی نظامی با یکدیگر (مجاهدان آرمان گرای پرورش یافته در مکتب اسلام و رباتهای تکنولوژیک آمریکائی بنام سرباز آن پرورش یافته در مکتب لیبرالیسم غرب) خودداری شود که در این صورت تلفات منابع انسانی غربی ها بسیار خواهد بود و جامعه سیستمی آمریکا تحمل این همه تلفات نیروی انسانی را نخواهد داشت. این کابوسی است که هر شب خواب را برای سران جنگ افروز کاخ سفید و میلیتاریست های سازمان پنتاگون آشفته می سازد.
فرمان دلروز
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید