دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

سفر به دنیای نویسنده ها


سفر به دنیای نویسنده ها
در کشور ما که هنوز تعداد کتابفروشی ها قابل مقایسه با میزان ناشران نیست و کتاب های منتشر شده مکان مناسبی برای عرضه ندارند و بیشتر، کتابهای زرد و غیرارزشی در کتابفروشی ها عرضه می شود، نمایشگاه کتاب تهران فرصت خوبی است که دوستداران کتاب، بخصوص آنهایی که پیگیر جدی ادبیات هستند و در طول سال باید انتشاراتی هارا گز کنند تا کتاب مورد نظرشان را پیدا کنند، به آن جا سری بزنند و آثار تازه چاپ شده نویسندگان را خریداری کنند.
اگر چه بسیاری از نویسندگان معتقدند که نمایشگاه کتاب تهران نباید به ده روز در سال منحصر شود و ناشران و نویسندگان باید در طول سال مکانی برای بحث و تبادل نظر داشته باشند، پس باید به فکر راه اندازی یک نمایشگاه دائمی کتاب بود.
وارد مصلا که می شوی و تابلوهای راهنما را که نگاه می کنی، یک به یک به دنبال ناشرانی هستی که قرار است کتاب مورد علاقه ات را چاپ کنند. قبل از هر چیز برای خریدن کتابهای تازه ای از سالینجر، سراغ نشر نیلا می روم. «نغمه غمگین» با ترجمه امیر مجد و بابک تبرایی اثری است که به تازگی از این نویسنده آمریکایی ترجمه شده است و خیلی از نویسندگان و مترجمان در وبلاگهایشان توصیه کرده اند آن را بخوانیم. غیر از این اثر مجموعه داستان «هفته ای یکبار آدمو نمی کشه» با ترجمه لیلا نصیری ها و امید نیکفرجام و «شانزدهم هپ ورث ۱۹۲۴» با ترجمه رحیم قاسمیان هم توسط این نشر چاپ شده که هواداران سالینجر را به طرف خودش کشانده است.
به نظر می رسد این آثار مجموعه ای از داستانهای این نویسنده است که در نشریه نیویورکر، چاپ شده اند.
البته «نیلا» در مجموعه کتابهای کوچکش دو نمایشنامه از دیوید آیوز را هم منتشر کرده است که دوستداران ادبیات نمایشی را می تواند خوشحال کند.
به ترتیب به دنبال کتابهایی می روم که فهرست آنها دستم هست، «دم را دریاب» اثر سال بلو، «اختراع انزوا» آخرین اثر پل آستر؛ محبوبترین کشف سال گذشته ام. در وبلاگها خوانده بودم این اثر یک اتوبیوگرافی از این نویسنده است و مثل سایر آثار این نویسنده نشر افق آن را منتشر کرده. در نشر افق کتابهای تازه به چاپ رسیده خوبی دیده می شود. کتابهایی مثل «اگر تو بمیری» اثر محمدرضا گودرزی و رمان «در باغ بزرگ» اثر احمدرضا احمدی. و حالا دنبال کتابهای نویسندگان ژاپنی ام، آنها که با معرفی نویسندگانی مثل «ایشی گورو»، «موراکامی» و... ادبیات جهان را شگفت زده کرده اند.
اثر «کافکا در کرانه» یا «کافکا در ساحل» همچنان فروش بالای خود را دارند و بعد آثار «کازوئو ایشی گورو» مثل «هرگز رهایم نکن»، «تسلی ناپذیر» و....
مقابل نشر مروارید شلوغ است، به غرفه نرسیده می دانم دوستداران «خالد حسینی» این جا جمعند تا دو کتابش را بخرند. پوستر متفکرانه او بر دیوار غرفه آویزان شده «خالد حسینی» دست زیر چانه اش گذاشته و لبخند می زند و دو اثر معروف و پرفروشش «بادبادک باز» و «هزار خورشید تابان» روی کتابهای دیگر چیده شده اند. صاحب غرفه به کسانی که به دنبال یک رمان خوبند، این دو اثر را معرفی می کند.
اما می رسم به نشر «ماهی»، با آنکه این نشر تازه شروع به کار کرده، اما مورد توجه اهالی ادبیات قرار گرفته است، جلد سفید و نارنجی و طرح جلدهای متمایزی که این انتشارات برای کتابهایش در نظر گرفته نظم و زیبایی خاصی به غرفه داده است. آثار «جومپا لاهیری»، آثار نویسندگان آلمانی زبان با ترجمه های علی اصغر حداد و محمود حسینی زاد این غرفه را کم و بیش شلوغ کرده است.
در گوشه ای چشمم می افتد به سه جلد جیبی آثار «فردریش دورنمارت» خوشحالم که هر سه جلد را خوانده ام؛ «قول»، «سوء ظن» و «قاضی و جلادش».
مقابل نشر ققنوس می ایستم، این انتشارات هم مثل سالهای گذشته با استقبال مخاطبان مواجه شده است، نشر ققنوس هم کتابهای پر مشتری اش را روی پیشخوان چیده، رمان «سمفونی مردگان» عباس معروفی که مهر چاپ یازدهم بر آن خورده، چاپ چهارم «بازی آخر بانو»، چاپ سوم رمان «حیات خلوت» و «چرکنویس» اثر بهمن فرزانه.
دو مهمان در غرفه انتشارات ققنوس نشسته اند و غرفه را بیش از پیش پررونق کرده اند؛ «بهمن فرزانه» و «سیاوش جمادی» دو مترجمی اند که در نشر ققنوس حضور و از نزدیک با مخاطبان خود دیدار می کنند.
در غرفه انتشارات علمی و فرهنگی هم «هوشنگ مرادی کرمانی» نشسته و مقابلش، روی پیشخوان غرفه، کتابهایش چیده شده است. بازار عکس و دیدار و امضاء در غرفه هایی که نویسندگان در آن جا آمده اند داغ داغ است.
کمی آن طرف تر در یکی از غرفه ها رمانی از «دوریس لسینگ»؛ برنده نوبل ادبی ۲۰۰۷ توجهم را جلب می کند؛ رمان «علف ها آواز می خوانند» با ترجمه زهرا کریمی در غرفه انتشارات آشیانه کتاب.
کتابی که برای ترجمه اش حرف و حدیث های زیادی زده شد. اما این انتشارات در سکوت خبری آن را به چاپ رسانده است!
سراغ نشر مرکز می روم تنوع و تعدد این انتشارات در خصوص چاپ کتاب، اسم آن را بر سر زبانها انداخته، هر کس سری به نمایشگاه کتاب بزند حتماً سراغ نشر مرکز می رود کتاب «سرشت و سرنوشت» مصطفی مستور را دوست دارم بگیرم، کتابی است در وصف و ستایش سینمای «کشیلوفسکی».
سری هم به غرفه انتشارات روشنگران و مطالعات زنان می زنم تا خرید فیلم نامه «لبه پرتگاه» بهرام بیضایی را که در لیست خرید کتابهایم گذاشته ام از دست ندهم.
در خبرها خوانده بودم نشر چشمه ،کتاب تازه ای از ریچارد براتیگان منتشر کرده است «در رؤیای بابل» عنوان این کتاب است، به نظر می رسد این کتاب هم مثل سایر آثار این نویسنده، عجیب و غریب باشد، کتاب را می بینم گوشه غرفه گذاشته شده است.
انتشارات سخن که چندین سال است گزیده های لوکسی از شاعران معاصر منتشر می کند امسال هم با این مجموعه ها در نمایشگاه حضور دارد، اما آنچه رونق این غرفه ها را دوچندان کرده، گزیده های لوکس شاعران معاصر نیست، بلکه کتابهای عطار با تصحیح شفیعی کدکنی است که در سال گذشته با حضور استادان زبان و ادبیات فارسی رونمایی شد. طبق گفته های مدیر انتشارات سخن، کتابهای عطار با تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی فروش بسیار خوبی دارد.
وقتی می خواهم از نمایشگاه برگردم از مقابل انتشارات مروارید دوباره رد می شوم، پوستر قیصر امین پور را می بینم که دارد نگاه می کند، شاعری که سالهای گذشته با حضورش در نمایشگاه کتاب، مشتاقانش دورش حلقه زدند و او گاهی برای گریز از پاسخگویی به احساسات، آرام و بی سر و صدا می آمد و می رفت و حالا پوستر اوست که به دیوار زده شده و کتاب دستور زبان عشق؛ آخرین اثر چاپ شده این شاعر است که بر دست های هوادارانش دیده می شود. این کتاب که مرداد ماه سال گذشته چاپ شده کمتر از یک ماه به چاپ دوم رسید و حالا با چندین چاپ در نمایشگاه حضور دارد.
ده روز نمایشگاه کتاب تمام شد، ده روزی که می شد همه نویسندگان دنیا را این جا دورهم دید؛ آثارشان روی پیشخوان و پوسترهایشان روی دیوار غرفه ها آویزان شده است.
این ده روز برای کسانی که بهترین لحظات زندگی شان، گذران با کتاب است، بهترین روزهای سال است، مکانی در گوشه ای از شهر تهران که همه آدمهایی که در آن جا جمع می شوند، یک وجه اشتراک دارند و آن، دوست داشتن کتاب است. چیزی که وقتی بازش می کنی تمام دنیا و آدمهایش را فراموش می کنی و وارد دنیایی می شوی که نویسنده با کلماتش برایت خلق می کند و حالا که در نمایشگاه قدم می زنم، شوق دارم، شوق خریدن دنیاهای متفاوت را، دنیای نویسنده ها را.
خدیجه زمانیان
منبع : روزنامه قدس