جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

زمان انتخاب


زمان انتخاب
حال که قرار است اصلاحات به گفتمان خودانتقادی برسد و از خود بپرسد که ره‌آورد شعف آن ۸ سال چه بود و عقوبت این دوره فترت چیست و با اطمینان از اینکه پارلمان هشتم نیز در اوراق تاریخ، نصیب اصولگرایان می‌شود و پانوشت‌ها مائده اصلاح‌طلبان می‌ماند، فرصت داریم تا با آسوده‌دلی، میراث اصلاح‌طلبی را از زاویه‌ای دیگر بنگریم. اگر چه مرسوم نیست فعالان سیاسی ایران بعد از شکست‌های انتخاباتی نظری به گذشته کنند و از دل اشتباهات و فتوحات‌شان اکسیر پیروزی آینده را معجون کنند، به مطایبه زمانه اما امروز اصلاح‌طلبان گریزی ندارند که معادله دوم خرداد را از نو بچینند و از دامان آن خاتمی دیگر بیافرینند و هاشمی دیگر طلب کنند و آنچه دیروز کاشتند امروز از خاک اصلاحات برکشند. بدیهی است که این جز با واکاوی و نقد ممکن نیست.
نباید خرده به آنانی گرفت که روزی با اصلاحات هم نفس شدند و امروز از سر طعن و گاه شماتت سران اصلاحات را خطاب می‌کنند و عتاب می‌کنند که مگرشوراهای دوم و دولت نهم و مجلس هفتم کافی نبود تا اصلاح‌طلبان را شوکه کند و منادیان توسعه سیاسی را از خواب بیدار کند؛ که مگر نمی‌خواهیم مدرن شویم و به اسلوب مدرنیته سیاست‌ورزی کنیم که مگر به نهادینه شدن نظام انتخاباتی اعتقاد نداریم و مگر بنا نبود اصلاح‌طلبی نه شعاری در برابر محافظه‌کاری بلکه مرامی حزبی باشد و شالوده تحزب پی‌‌بریزد. پس چه شد که این نهال میوه نداده، محمود احمدی‌نژاد از راه رسید و از قلب راست‌گرایی سنتی محصول را درو کرد و پیش از آنکه سربزنگاه برسد، طیف وسیع و هزارپاره اصولگرایان شوراهای دوم شهر و روستا و مجلس هفتم را (از سر قهر مردم با اصلاح‌طلبان) محفل و مجلس اصولگرایی کنند و امروز نیز مجلس هشتم...
ایران از دوم خرداد۱۳۷۶ تا۲۷ خرداد ۱۳۸۴ فرصت داشت تا «جریان» را به «حزب» و اقتصاد شبه دولتی را به بازار آزاد تبدیل کند و از جریان‌سازی اصل تحزب بیرون بکشد و این دو را به هم لحیم کند. برنامه حزبی تدوین کند و ساختار قائم به فرد را به شمایل حزبی و برنامه سیاسی درآورد. اما نشد که سیاست سایه پدر بر سر ببیند و اقتصاد ایران به نظم بنشیند و اصلاحات، اندامی بیابد.
سیاست هنوز در ایران حزبی نشده و تحزب حتی در اردوی اصلاحات نهادینه نشده است. چنانکه «جامعه مدنی» خلق نشده، سکته کرد و ندای «حقوق بشر» قصیده‌ای بی‌غزل شد. اصلاح‌طلبان از هر قماش، گویی از یاد برده‌اند که در دنیای سیاست هوادار ابدی و عهد ازلی وجود ندارد. مگر ما اصلاح‌طلبان کم همنوا شده بودیم که در سیاست مدرن «مشروعیت» جایگزین «محبوبیت» می‌شود و محبوبیت دستمایه مدعیان خلق است و نه سیاستمردانی که برای استقرار جامعه مدنی و عقلانیت دموکراتیک عرق مشقت بر جبین‌شان نشسته است و هزینه پرداخته‌اند. سیاسیونی که هنوز به محبوبیت خود می‌نازند، مشروعیت را در دولت و ملت مدرن از خاطر می‌برند و بالطبع در این مشرب عتیق باید آماده باختن قافیه هم باشند. اینگونه است که سیاست‌ورزی حزبی تا سرحد جناح‌بازی فرو کاسته می‌شود و فعالیت حزبی که در نظر مقبول بود در عمل مطرود می‌شود.
تردیدی نیست که استراتژی یاران احمدی‌نژاد و عامل مهمی در عزلت‌نشینی اصلاحات بود. نخبگان همراهش با کوفتن بر کوس موافق، او را نه فقط به اصلاح‌طلبان بلکه بر هم سنگران مترقی‌تر نیز رجحان دادند و تحمیل کردند. اما این چه ربطی دارد به مماشات اصلاح‌طلبان با پروژه اصلاحات؟ چه دخلی دارد به کاهلی بعضا فراکسیون‌های میانه‌روی مجلس ششم؟ نباید از اقرار هراسید و باید گفت که دولت اصلاحات، اغلب اردوی روشنفکران بود نه کارزار سیاستمردان. چنانکه مجلس ششم محل تجمیع تاجرانی شد که از سیاست‌ورزی تنها تناول اقتصاد بازار را آموخته بودند و سر بی تن می‌خواستند. حال آنکه عرصه سیاست، محل سیاست است و سیاستمرد می‌خواهد نه روشنفکر و تاجر.
انتخابات مجلس هشتم قطع نظر از شبهات وارده نیز با بازی بدشگون اصلاحات همراه بود. اگر آن روز به سبب حساسیت‌ها و جابه‌جایی احتمالی آرا راه بر نقد بسته بود، اینک اما این راه مسدود باز شده است. مثلث سران اصلاحات اگرچه هر سه به‌غایت دموکراسی را به گوشت و خون آرزو دارند، اما بر سر خوان ائتلاف نشستند و نقض غرض کردند. البته که تصمیم نهایی مهدی کروبی عاقلانه‌تر بود و نه برای تکریم تحزب که به سبب اختلاف با دوستان، به تمامی در دام ائتلاف گرفتار نشد و از این رو مهدی کروبی به‌ مراتب حرفه‌ای‌تر عمل کرد. شگفتا که اصولگرایان نیز حریم اصولگرایی دارند و اگر محمود احمدی‌نژاد را مطابق در ردیف مترادف نیابند، طردش می‌کنند پس چرا امت اصلاحات که خود مدرس این بوده‌اند، مکتب نشین شده‌اند و از مرادی به مریدی رسیده‌اند. از چند پارگی بیم دارند اما چه باک که در حرف و نظرهمه نظام حزبی را ستایش می‌کنند و می‌دانند که تحزب عین اختلاف است و پایبند بودن به مرزهای فکری.
از اصولگرایان که بگذریم، انصافا از محمود احمدی‌نژاد نمی‌توان گذشت. نه چون تافته جدابافته اصولگرایان است و هم به کعبه اصولگرایی طواف می‌کند و هم ذکر اصلاح‌طلبان می‌خواند و اقتدای آنان می‌کند، بلکه او نماد و آیینه‌ای از جامعه سیاسی ایران است. سمبل توسعه‌یافتگی و گرانیگاه اصلاحات است. آنچه اصلاح‌طلبان به زبان راندند او به عمل انجام داد و آنچه اصلاح‌طلبان انذار کردند او تبشیر کرد. محمود احمدی‌نژاد در التقاط آرمان‌گرایی و عمل‌گرایی سرآمد اصلاح‌طلبان است و آخرین خشت اصلاحات. محمود احمدی‌نژاد مولود تحزب نبود چرا که اصلاح‌طلبان پیش از این در راس دولت و مجلس، آنقدر مشغله داشتند که مجال حزب‌سازی نیابند! و اگر تحزبی هم بود، به حکم این سند که با قاعده بازی آشنا‌ترند، اصولا این اصلاح‌طلبان بودند که باید بازی را می‌بردند. اما تحزب «صوری» اصلاح‌طلبان لخت لخت اصلاحات را تا دم انشعاب برد و گرچه نهان و زیر خاکستر اما نطفه تفرقه میان سران کاشت و رقابت‌ها از جبهه رقیب به خانه رفیق معطوف شد. همین تفرقه - که اصولا نکوهیده نیست- جریان حریف را منسجم کرد تا جایی که محمود احمدی‌نژاد با طیب خاطر از هماوردان پیشی گرفت و اول اصولگرایان هم مسلک را پشت سر گذاشت و اصلاح‌طلبان را در مقام بعدی مغلوب کرد و همگان را مفتون ساخت و اینچنین پدیده احمدی‌نژاد متولد شد، به بار نشست و ثابت کرد که در ایران هنوز «فرد» است که حرف اول و آخر را می‌زند و همچون اقدام تیمی که در ورزش ما جایی ندارد و به پیروزی انتها نمی‌یابد، برای سیاست‌بازان ایرانی هم، بی‌ثمر است و از آنجا که نمی‌شود در نظام حزبی یکی به قاعده بازی کند و دیگری خلف قاعده کند، همان بهتر که اصلاح‌طلبان نیز همانند محمود احمدی‌نژاد فردی عمل کنند. چه آنگاه که می‌خواهند تیمی رفتار کنند و حزبی برخورد کنند نیز به خطا می‌روند، ائتلاف می‌کنند و از یاد می‌برند که ائتلاف بین احزاب ممکن می‌شود و از دل «جریان» بیرون نمی‌آید و این همه که می‌بینیم به جریان و جبهه شباهت بیشتری دارند تا حزب سیاسی . حزب در ایران همچنان طفل سیاست است، آن هم طفل سرراهی.
اینک اما وقت انتخاب است. میان احمدی‌نژادی شدن و اصلاح‌طلب ماندن. آرمان‌گرا ماندن و عملگرا شدن. میان فلسفه و سیاست.
دیاکو حسینی
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید