یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


کارگردان همیشه قانون‌شکن


کارگردان همیشه قانون‌شکن
رویارویی انسان با طبیعت یكی از موضوعات اصلی فیلم‌های ورنر هرتسوگ است و البته در این رویارویی طبیعت هیچ‌گاه حریف ضعیفی نیست.
شخصیت‌های فیلم‌های هرتسوگ - چه واقعی و چه خیالی - همواره باید در مصاف با محیط‌های طبیعی همچون جنگل‌های آمریكای جنوبی («آگیره، خشم خداوند» و «فیتس كارالدو») یا سرزمین‌های وحشی آلاسكا (مستند «مرد گریزلی»)، با چنگ و دندان زندگی خود را حفظ كنند.
هرتسوگ در آخرین ساخته خود «سحرگاه نجات» كه از هفته پیش به طور محدود در آمریكا اكران شده، یكبار دیگر این مساله را مورد توجه قرار داده است. داستان این فیلم درباره مصائب دیتر دنگلر، خلبان آمریكایی- آلمانی است. هواپیمای این خلبان در سال ۱۹۶۶ و هنگام انجام یك ماموریت بمباران مخفی، توسط نیروهای ویت‌كنگ در جنگل‌های لائوس سرنگون شد. «سحرگاه نجات» نخستین فیلمنامه‌ای است كه هرتسوگ به زبان انگلیسی نوشته است. كریستین بیل، ایفاگر نقش دنگلر، نماد یك آمریكایی اصیل، خوش‌بین، شجاع و وفادار است.
اگرچه فیلمبرداری «سحرگاه نجات»‌ در تایلند با مشكلات همراه بود اما این دردسرها تاثیر منفی بر رابطه كارگردان و كریتسین بیل نداشت و كسی شاهد داستان‌هایی نبود كه درباره دعواهای هرتسوگ و بازیگر آلمانی كلاوس كینسكی نقل می‌شود. چنانچه گفته می‌شود هنگام ساخت «كبرا ورده» كینسكی پیش از پایان فیلمبرداری زدوخوردی با هرتسوگ داشت و بعد هم برای مدتی به حالت قهر گروه را ترك كرد. همچنین نقل شده است هنگام فیلمبرداری «فیتس كارالدو»، رهبر یكی از قبایل سرخپوست محلی به هرتسوگ پیشنهاد كشتن كینسكی را داد، كه البته هرتسوگ با این پیشنهاد مخالفت كرد.
هرتسوگ شصت و چهار ساله، در این گفت‌وگو از شرایط سخت و گاهی آشفته به تصویركشیدن این داستان برای دومین بار، تفاوت‌های كریستین بیل و كلاوس كینسكی و تلاش برای دستیابی به «عشق به حقیقت» طی ۳۵ سال فیلمسازی سخن گفته است.
در سال ۱۹۹۷ شما مستندی با عنوان «دیتر كوچولو به پرواز نیاز دارد» با همین موضوع ساختید. چه شد كه تصمیم گرفتید یكبار دیگر این در فیلمی داستان این موضوع را دستمایه كار قرار دهید؟
ایده ساخت «سحرگاه نجات»، به عنوان یك فیلم داستانی، همواره كم و بیش ذهن من را به خود مشغول كرده بود. نخستین‌بار كه دیتر را دیدم، احساس كردم داستان او قابلیت تبدیل‌شدن به فیلمی حماسی با شخصیتی منحصر به فرد را دارد. با وجود این زمان زیادی طول كشید تا توانستم پول لازم برای ساخت چنین فیلمی را فراهم كنم، بنابراین ابتدا فیلم مستند را ساختیم.
چرا تصمیم گرفتید فیلمنامه «سحرگاه نجات» را به انگلیسی بنویسید؟
دوست نداشتم از مسیر پرپیچ و خم نوشتن به زبان مادری‌ام و سپس ترجمه آن به انگلیسی عبور كنم. در برخی كارهای من، مانند «شكست‌ناپذیر»، دیالوگ‌ها تا حدودی شبیه متنی به نظر می‌رسند كه از زبان دیگری به انگلیسی ترجمه شده‌اند. این مساله همیشه باعث بروز برخی سوءتفاهم‌های فرهنگی شده و تماشاگران را نیز دچار مشكل كرده است.
ـ طبیعت و حیات وحش از موضوعات همیشگی فیلم‌های شما بوده‌اند. چه چیز طبیعت در رابطه با سینما، شما را شیفته خود ساخته است؟
طبیعت و مناظر طبیعی همواره برای من نشانه‌ای از احساسات متضاد انسان بوده است. به عنوان مثال جنگل در «فیتس كارالدو» محل بروز اشتیاق برای رسیدن به رویاهای‌مان درباره چیزهای تخیلی، اسرارآمیز و افسانه‌ای است. گویا جنگل خود نیز یك شخصیت انسانی است اما در مورد «سحرگاه نجات» معتقدم فیلمی بسیار پرجنب‌و‌جوش است. در فیلم شاهد زندانیانی هستیم كه در راه فرار به سمت آزادی با سرعت از جنگلی مملو از درختان پرشاخ و برگ و بوته‌های فراوان، به بیانی دیگر جنگلی تقریبا غیرقابل عبور، گذر می‌كنند.
هركس كه چنین جنگلی را می‌بیند حتی تصورش را هم نمی‌كند انسانی بتواند داخل آن شود، اما در فیلم می‌بینیم كه زندانیان با سرعت از این جنگل فرار می‌كنند و دوربین نیز به دنبال سرشان حركت می‌كند. گویا تماشاگر فیلم، خود نیز یكی از این فراریان است. در نتیجه حاصل كار بسیار پرجنب‌و‌جوش از كار درآمده كه من نیز علاقه زیادی به این سبك دارم.
ـ شما شهرت زیادی درباره بداهه‌سازی سر صحنه فیلم‌های‌تان دارید. در «سحرگاه نجات» هم چنین تجربه‌ای داشتید؟
ابتدا باید ببینیم تعریف‌مان از بداهه‌پردازی چیست. مسلما كار ما شبیه نوازندگان جاز نیست كه بدون تمرین قبلی دور هم جمع می‌شوند و شروع به نواختن می‌كنند. در كار فیلمسازی همواره امكان بداهه‌پردازی و تعدیل وجود دارد، اما انجام آنها باید دقیقا در چارچوب داستان فیلم و بر مبنای محتوای صحنه باشد. برای نمونه در «سحرگاه نجات» صحنه‌ای با حضور جرمی دیویس (بازیگر نقش زندانی جنگی، یوجین دوبرین) و كریستین بیل وجود دارد كه پیش از آن به جرمی گفتم: «باید هرطور شده كریستین را ساكت كنی. » برای این كار هیچ دیالوگی در اختیار جرمی نگذاشتم، با وجود این بازی او بسیار طبیعی شده است، چرا كه قیدوبندهای یك دیالوگ از پیش نوشته شده در كار نبود.
ـ رابطه كاری‌تان با كریستین بیل در مقایسه با رابطه‌تان با كلاوس كینسكی چطور بود؟
حتی تصور چنین مقایسه‌ای نیز مشكل است. هنگام كار با كینسكی همواره این مسائل برایم مطرح بود: چطور می‌توان این جانور وحشی را رام كرد و همچنین چگونه باید جلوی عصبانی‌شدن او و به تبع آن نابودشدن یك صحنه را بگیرم؟ چطور باید تصویر این دیوانه تمام‌عیار را و كسی كه هیچ‌گونه حس مسوولیت ندارد بر پرده بیاورم؟ هنگام كار با كریستین اصلا چنین مسائلی مطرح نبود. او منظم‌ترین و فوق‌العاده‌ترین كسی است كه تا به حال دیده‌ام. در عین حال بسیار احساسی است. او واقعا خود را وقف فیلم كرده بود. كریستین در این فیلم كرم خورد و مار زنده را شكار كرد، كارهایی كه معمولا بازیگری در سطح و اندازه او از انجام‌شان پرهیز می‌كنند. او كارهایی دیگری هم انجام داد كه واقعا غیرقابل تصور بودند.
خبرهایی در مورد بروز اختلافاتی سر صحنه فیلم نقل می‌شود. به‌طور مثال در مقاله‌ای كه سال گذشته در «نیویوركر» به چاپ رسید، از برخورد با بازیگرانی كه نسبت به شیوه كارگردانی شما اعتراض داشتند و سبك كار شما را عجیب و غیرمنطقی می‌دانستند، صحبت شده است. پاسخ‌تان به این ادعاها چیست؟
خب، این خبرنگاران بسیار نكته‌بین نخستین روزهای فیلمبرداری در سر صحنه حضور داشتند. در آن زمان باید عوامل آمریكایی، اروپایی و تایلندی را با هم هماهنگ می‌كردیم. مسلما چند روزی طول می‌كشد این افراد با هم سازگاری پیدا كنند. در عین حال به جز فیلمبردار، هیچ‌یك از عوامل دیگر سابقه همكاری با من را نداشتند.
هنگام كار گاهی مجبورم آنچه را قوانین ساخت یك فیلم می‌نامند نادیده بگیرم. در شیوه كار هالیوودی و یا دیگر كارهای حرفه‌ای، یك فیلمبرداری از صحنه‌های كلی داریم، بعد برخی جزئیات، سپس فیلمبرداری صحنه‌های ذخیره و غیره و غیره. من همیشه مطمئنم كه نیازی به گرفتن صحنه‌های ذخیره ندارم. این كار تنها اتلاف وقت، مواد اولیه و پول است. بنابراین هیچ‌وقت چنین كاری انجام نمی‌دهم.
به دلیل پیروی نكردن من از قانونی مشخص، در ابتدا عوامل سردرگم می‌شوند اما خیلی زود به آن عادت می‌كنند. زمانی همه این خبرنگاران از پیش ما رفته بودند، همه چیز شكل دیگری داشت.
عده‌ای شما را متهم می‌كنند كه برخی مستندهای‌تان یا حتی در «سحرگاه نجات» حقایق را آن‌گونه كه خود می‌خواستید تصویر كرده‌اید، كه خانواده یوجین دوبرین نیز از جمله این افراد هستند. پاسخ‌تان به این اتهامات چیست؟
اگر بخواهیم به واقعیت بپردازیم، در نهایت تبدیل به یك حسابدار خواهیم شد. این حسابدارها نیز همواره از اینكه بتوانند ثابت كنند حقیقتی تحریف شده و یا با تخیلات آمیخته شده، احساس شادی می‌كنند. كار ما به تصویركشیدن حقایق عمیق‌تر، به خاطر عشق به حقیقت و به خاطر به دست‌آوردن تجربیات جدید از طریق سینما و یا ادبیات است. هنگام ساخت فیلم از تصورات، شیوه كار و قوه تخیل خودم استفاده می‌كنم و تنها از این طریق می‌توانم حقیقتی را به تصویر بكشم. به آنانی كه دنبال حقیقت خالص می‌گردند، توصیه می‌كنم یك كتاب راهنمای تلفن‌های منهتن را بخرند. در این صورت چهار میلیون شماره خواهند داشت كه همگی حقیقی هستند، اما چیزی را به تصویر نخواهند كشید.
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید