شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

جنگ هژمونی و دیگر هیچ


جنگ هژمونی و دیگر هیچ
بعد از دو هفته که از جنگ قفقاز می گذرد و شروع آتش بس بین روسیه و گرجستان به میانجیگری " نیکولای سارکوزی "، هر لحظه افکار عمومی و دنیای رسانه شاهد تیزتر شدن حملات سیاسی – تبلیغاتی ایالات متحده و غرب بر علیه مسکو می باشد. در دنیائی که براساس آنارشی چالش در محیط ژئوپلتیک بنا شده است این نوع برخورد در جنگی که در یک طرف آن یک قدرت بزرگ قرار دارد و تازه این که آغاز جنگ با تجاوزگری عنصر کوچکتر رقم خورده است، بیش از پیش تعجب برانگیز تلقی می شود.
طنز داستان در آنجاست که جنگ طلب ترین عناصر بین المللی به یک باره در قامت " پیامبران صلح " ظاهر می شوند و رقیب را به این نکته اندرز می دهند که نظام نوین بین المللی جای " کاربرد زور " نیست. جورج بوش رئیس جمهوری ایالات متحده که در کارنامه خود دو جنگ تجاوزکارانه و نامشروع در افغانستان و عراق را به ارمغان دوران بازنشستگی می برد در سخنان عصبی خود روسیه را به تلافی جوئی تهدید می کند. " کاندولیزا رایس " و " رابرت گیتس " وزرای امور خارجه و دفاع آمریکا همچون رئیس خود با ظاهری عصبی تر همین برخورد و تهدیدات را در سفرهای دوره ای خویش به اروپا و منطقه قفقاز بیان می کنند. " آنجلا مرکل " صدراعظم آلمان با سفر اضطراری به روسیه و تفلیس تمام اصول و عرف دیپلماتیک را به کناری می نهد و با جانبداری یک طرفه از طرف گرجی، طرف روسی را سخت مورد شماتت قرار می دهد. این داستان همچنان ادامه دارد و بازگو کردن موارد آن موجب اطاله کلام می شود ولی در پشت این موضع گیری ها یک سوال بی جواب وجود دارد که توجه کارشناسی و مستقل به آن نشاندهنده نوع و چینش بازی کنونی می تواند به حساب آید. اینکه در شرایطی که بنا به اذعان منابع خبری غرب ابتدا این گرجستان بود که با تجاوز به قلمرو جمهوری خودمختار اوستیای جنوبی و محاصره خونین " تسخینوالی " پایتخت آن، آغازگر جنگ بوده است چرا واشینگتن و بروکسل در مورد آن تجاوز سکوت و در برابر پاسخ قاطع روسیه این چنین برآشفته شده اند، در بطن خود می تواند پاسخ این سوال را داشته باشد. به لحاظ حقوق بشری که گویا غرب تنها مدافع آن می باشد در تسخینوالی بیش از ۱۵۰۰ غیر نظامی کشته، هزاران نفر مجروع، ده ها هزار آواره و نیمی از شهر توسط سربازان گرجی در تهاجم شبانه نیز ویران شد ولی حتی برای یک بار هم کسی نمی تواند فاکت و یا ابراز همدردی رهبران برآشفته آمریکائی – اروپائی را سراغ بگیرد. این طنز در آنجا به یک تراژدی تبدیل می شود که مقایسه آن با جنگ عراق و هم اکنون ادبار عملکرد ناتو در افغانستان هیچ مشروعیتی را برای ادعاهای حقوق بشری دست های آلوده باقی نمی گذارد. فراموش نباید کرد که بعد از جنگ های قفقاز در سال های ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۴ نیروهای صلحبان روسی به همراه صلحبانان اوستیائی و گرجی وظیفه حفظ ثبات و صلح را بر طبق معاهدات حقوقی و قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد در این منطقه به عهده داشته اند. حمله به این نیروها در عرف بین المللی می بایست حمله به جامعه بین المللی تلقی شده و شروع کننده تجاوز محکوم شود. چنانچه حتی صلحبانان روسی وظایف خود را بدرستی انجام نداده باشند می بایست به مجامع بین المللی شکایت شود و با توجه به حمایت غرب و ایالات متحده از گرجستان به یقین این کشور مینیاتوری بیش از روسیه بزرگ در چنین مجامعی حامی خواهد داشت. پس اینکه گرجستان در یک غافلگیری شبانه به منطقه مورد حفاظت روسیه حمله می کند از یک طرف نشان دهنده عدم مشروعیت ادعاهای آنان و از طرف دیگر به جهت عدم توازن نیرو بین دو طرف منازعه، می تواند بیانگر محاسبه اشتباه و در حالت بدبینانه تر چراغ سبز نیروی ثالث تلقی شود.
واقعیت اینجاست که گرجستان در این بین یک عامل درجه دوم باید به حساب آید چرا که نبرد اصلی بین روسیه و غرب برای چینش در محیط ژئوپلتیکی و تثبت جایگاه هژمونیک اضلاع قدرت جهانی بوده است. این بازی بسیار بزرگتر از آن است که در ابتدا تصور می شد و در قالب ظهور رسمی " جنگ سرد جدید " قابل تحلیل است چرا که در وهله اول اعتبار اخلاقی و بعد نیز موقعیت بین المللی و توازن استراتژیک بین اضلاع قدرت مطرح است. محور غرب با سرمایه گذاری ریسک آمیزی که بر روی گرجستان انجام داده و در وضعیت فعلی از نقش میانجی گری به نقش حامی پشت جبهه گرجی این جنگ تبدیل شده است، در صورت عقب نشینی از این وضعیت رقیب روسی خود را در منطقه تثبیت خواهد کرد. طرف روسی نیز از این لحظه به بعد قادر به تمکین و عقب نشینی از استراتژی تثبیت هویت – هژمونی خود نبوده و باید در چارچوب سیاست خارجی کنونی خود بازی را ادامه دهد. هر دو طرف در پوکری که بازی می کنند جدا از اینکه کارت های متنوع خود را در دست دارند ولی بیشتر به بلوف زنی روی آورده اند. اینکه در طی روزهای اخیر " دمیتری مدویدیف " رئیس جمهوری و " سرگی لاورف " وزیر امور خارجه روسیه از عدم الحاق دوباره اوستیای جنوبی و آبخازیا به گرجستان تاکید می کنند شاید بیش از آنچه ظرفیت قانونی داشته باشد ناشی از عصبیت گفته شده باشد. همچنین اظهارات بوش و دیگر رهبران آمریکا مبنی بر مجازات روسیه و اظهارات مرکل و بعضی دیگر از رهبران اروپائی مبنی بر الحاق گرجستان به ناتو نیز دقیقا در چارچوب همین عصبیت باید نگریسته شود. اصولا بحث الحاق گرجستان به ناتو در شرایطی که این کشور در جنگ با روسیه به سر می برد و به لحاظ ثبات سیاسی – جغرافیائی با مشکلات ساختاری مواجه است برخلاف منشور پیمان آتلانتیک شمالی بوده و می تواند سیاهچاله ای در برابر آن بگشاید. در وضعیت کنونی تحت هیچ شرایطی گرجستان نمی تواند عضویت در ناتو را به دست بیاورد چرا که این اقدام بر طبق منشورهای آن سازمان به معنی ورود رسمی ناتو به جنگ با روسیه خواهد بود. به نظر می رسد که غرب و روسیه در طی روزهای آینده توازن روانی خود را بتوانند بازیابند و با عقب نشینی نیروهای روسی از عمق خاک گرجستان شعله های این جنگ تبلیغاتی نیز در بطن واقعیت نبرد هژمونیک کنونی تا حدود زیادی فروکش کند.
اردشیر زارعی قنواتی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید