یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

یک تولد و چند مرگ در آمریکا


یک تولد و چند مرگ در آمریکا
روزی که در یکی از سالهای پایانی قرن هجدهم که ١٢ مرد در کتابفروشی کوچکی در لندن دور هم جمع شدند تا علیه قانون غیرانسانی برده داری و تجارت برده بپا خیزند، کمترین تصوری نداشتند که ممکن است دو قرن بعد یک سیاهپوست که ریشه اش در کنیاست، به مقام پرقدرت ترین مرد این سیاره برسد. کواکرها (Quakers تلفظ درست، کویکر مانند maker) که این نهال را در خاک انگلستان کاشتند یک گروه مذهبی مسیحی بودند و از موضع مذهبی بود که چنین عملی را غیرانسانی می دانستند و به الغاء برده داری کمر همت بستند. کواکرها نه تنها یک گروه سیاسی نبودند بلکه اجازه هیچگونه فعالیت سیاسی نیز نداشتند و در مجلس انگلیس نیز تنها یک نماینده حاضر شده بود که از حقوق آنان دفاع کند. اما بالاخره حرکتی که آن ١٢ مرد آغاز کردند به لغو قانون تجارت برده و برده داری در انگلستان منجر گردید در حالیکه مبارزه در آمریکا هم چنان ادامه یافت.
با آنکه حدود ۶٠ سال بعد یعنی در سال ١۸۶۵ قانون برده داری در آمریکا ملغی شد اما سیاهان از حقوق اجتماعی و احترام و ارزشی که شایسته یک انسان است برخوردار نبودند و تا دهه ١۹۶٠ که کشیش انسان دوست آمریکائی دکتر مارتین لوترکینگ برای الغاء نژادپرستی یک جنبش اجتماعی عظیم را سازمان داد هنوز این پدیده شوم به شدیدترین و زشت ترین شکل ممکن در جامعه آمریکا خودنمائی می کرد.
تنها رنگ پوست یک انسان باعث می شد که از ورود او به عنوان یک سیاه هم عرض یک سگ به رستوران ها جلوگیری شود و در فضاهای عمومی از جمله مدارس، سینما ها ، ساختمان های مسکونی، استفاده از آبخوری ها و توالت های عمومی و در اتوبوسها سیاهان می بایست از سفید پوستان جدا باشند.با این همه تحولی تاریخی که ما امروز شاهد آنیم تنها مدیون مبارزات فعالان انساندوست در جامعه آمریکا نبوده است بلکه باید اذعان کرد که برک اوباما دارای شخصیتی است کاریزماتیک که براحتی قادر است با انسانها رابطه برقرار کند و اعتماد آنان را نسبت به گفته های خود جلب نماید.
نباید دچار اشتباه شد، انتخاب اوباما بهیچ وجه به این معنی نیست که نژادپرستی در آمریکا مرده است. نژادپرستی در آمریکا زنده است و زنده نیز خواهد ماند. عکس العمل هواداران جان مک کین به هنگام سخنرانی "قبول شکست" از سوی وی نشان از این واقعیت دارد که این پدیده شوم و خطرناک هم چنان در آمریکا زنده و پرقدرت است. زمانی که مک کین نام برک اوباما را به قصد تجلیل بر زبان آورد صدای هو کردن نژادپرستان وی را وادار به واکنش و دعوت آنان به سکوت کرد.
اینکه چه عواملی باعث این تحول عظیم و تاریخی شدند نیاز به مطالعات بسیار دقیق دارد و مسلما مجموعه پیچیده ای از عوامل، از کهنسالی جان مک کین گرفته تا پاسخ های تهی از معنای خانم پی لین در مصاحبه های تلویزیونی در این جریان نقش داشته اند، اما تقریبا همه مفسرین در آمریکا از راست و چپ معتقدند که سیاست های یکجانبه گرایانه، جنگ طلبانه و بی اعتناء به خواست مردم که بی وقفه توسط شرکت بوش و شرکا پی گیری می شد ضربه سنگینی به حزب جمهوریخواه وارد کرد. در حالی که طی دو سال اخیر میزان محبوبیت بوش به زیر سی درصد رسیده بود او هم چنان به سیاست های تجاوزکارانه و جنگ طلبانه خود ادامه می داد.
اما ضربه آخر را جمهوریخواهان از ناحیه دیگری دریافت کردند. سپتامبر ٢٠٠۸ بادهای یک طوفان اقتصادی وزیدن گرفت و با فروپاشی بانک لمن برادرز هیچیک از تمهیدات وزیر خزانه داری آمریکا و رئیس بانک فدرال این کشور که یک طرفدار افراطی بازار آزاد است به نتیجه نرسید. بحران اقتصادی نه تنها بازار را با خود به پائین کشید بلکه مسببین آن از جمله آقای مک کین و حزب جمهوریخواه را که بارها و بارها به لوایح نظارت زدائی بر وال ستریت رای مثبت داده بودند با خود پائین آورد.
ورود اوباما به صحنه سیاسی آمریکا خبر از تولد یک تفکر جدید در سیاست خارجی و فضای اقتصادی آمریکا می دهد.اوباما در صحنه سیاست خارجی مصمم است که بر بزرگترین چالش این کشور یعنی عداوت و دشمنی با ایران نقطه پایان بگذارد، چرا که هم او و هم جو بایدن سخت معتقدند که حل مسائل کنونی جهان پرآشوب و متشنج امروز، بدون آشتی این دو کشور میسر نیست. بدون آشتی با ایران، آمریکا نمی تواند نیروهایش را از عراق خارج کند، نمی تواند بر معضل لاینحل رابطه اسرائیل و فلسطین غالب شود و رابطه پرتنش بین اسرائیل و حزب الله لبنان را که به درگیر شدن آمریکا و تقابل با دنیای اسلام می انجامد به رابطه ای مسالمت آمیز بدل نماید.
در صحنه اقتصاد نیز اوباما با کاهش مالیات ها بر بیزنس های کوچک و خانواده های کم درآمد و افزایش مالیات بر شرکتهای بزرگ و افراد پر درآمد در صدد است نوعی سیاست توزیع ثروت را پیش گیرد. او نظارت بر وال ستریت و بازار بورس را پی گیری خواهد کرد و در صدد است جلوی این وضعیت پرفساد را بگیرد.
طبیعی است که همه این برنامه ها که توسط خود او و جو بایدن بارها اعلام شده به موانع بزرگی برخورد خواهد کرد. اسرائیل جدی ترین نیروئی خواهد بود که سعی خواهد کرد با ایجاد بحران در منطقه و با کمک گرفتن از لابی پرقدرت خود برنامه های اوباما را به شکست بکشاند. اگر شایعات مربوط به تصاحب پست وزارت امور خارجه توسط لابی اسرائیل صحت داشته باشد باید منتظر برخورد دائمی بین این مقام و جو بایدن بود، چیزی شبیه درگیری ونس و برژینسکی در زمان ریاست جمهوری کارتر.
البته این به آن معنا نیست که جو بایدن می خواهد و یا می تواند منافع اسرائیل را نادیده بگیرد بلکه هم او و هم اوباما معتقدند که برای حل مسائل منطقه و حتی حفظ امنیت اسرائیل باید با ایران به صلح و سازش رسید ولی این امری است که لیکودنیک های افراطی و یهودیان ارتدکس در داخل و خارج اسرائیل بهیچ وجه آنرا قبول ندارند. از سوی دیگر هماهنگ با لابی اسرائیل باید منتظر توطئه و کارشکنی از سوی مقاطعه کاران بزرگ اسلحه و شرکت های نفتی بود که در شرایط فعلی هر دو گروه از ایجاد آرامش در منطقه خاورمیانه ضررهای سنگینی را متحمل خواهند شد.
با وجود دو مانع بزرگی که پیشتر از آن ها یاد شد (لابی اسرائیل و گروههای اقتصادی پرقدرت) بزرگترین چالش اوباما غلبه بر بحران اقتصادی موجود خواهد بود، امری که با توجه به بافت اقتصادی آمریکا که دولت در آن نقش تعیین کننده ای را بازی نمی کند چون یک راه کوهستانی نفس گیر و صعب العبور در برابر اوباما خودنمائی خواهد کرد. اینکه اوباما در این جدال سهمگین پیروز خواهد شد یا نه سئوالی است که تنها زمان به آن پاسخ خواهد داد اما یک چیز مسلم است، ماجراجوئی و براه انداختن جنگ و کشتار در قالب نئوکنسرواتیسم به همراه نئولیبرالیسم و آزادی لجام گسیخته در حوزه اقتصاد با اتکا به قانون جنگل و اصل تنازع بقاء، هر دو به گورستان تاریخ سپرده خواهند شد.
اوباما را نباید با قدیسان و یا شخصیت هائی چون مهاتما گاندی اشتباه کرد. او محصول الیگارشی آمریکاست و محکوم است که درچارچوب محدودیت هائی که پیشتر از آنان یاد کردیم حرکت کند با این همه با کاهش تنش و روحیه خصومت و دشمنی در جهان وی قادر خواهد بود روز های زیباتری را نسبت به دوران حاکمیت نئوکان ها برای مردم جهان به ارمغان آورد.
نتیجه کنش تیم اوباما - بایدن و واکنش نیروهای داخلی و خارجی هر چه که باشد انتخاب اوباما پیام بزرگی برای مردم سراسر جهان به همراه داشت و آن اینکه علیرغم همه کاستی هائی که در دموکراسی آمریکائی بچشم می خورد، علیرغم اینکه این بار نیز رسانه ها اعم از نوشتاری و دیداریدر شکل دادن آراء مردم نقش اساسی بازی کردند با این همه باید پذیرفت که دموکراسی ای که اجازه می دهد یک سیاهپوست، فرزند یک مهاجر آفریقائی به مرد شماره یک این کشور مبدل شود بی تردید هنوز هم یکی از قدرتمندترین و پرجاذبه ترین دموکراسی های جهان به شمار رفته و از اینرو درخور تحسین و تقدیر است. آمریکا هنوز هم می تواند امیدهای بسیاری را در دلها زنده کند. آیا این امید ها به واقعیت خواهند پیوست باید منتظر آینده بود؟
شهیر شهیدثالث
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید