یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

جنبش صلح و اثرات عمیق آن


جنبش صلح و اثرات عمیق آن
توقف دو هفته‌ای فرایند تصمیم‌گیری در شورای امنیت سازمان ملل و طرح پیش‌نویس جدید از طرف سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان بحث‌های عمیق‌تری را در روند جنگ و صلح بین ایالات متحده آمریکا و متحدینش با جمهوری اسلامی در بین محافل سیاسی دامن زده است. در هر دو سو مدافعین و مخالفین جنگ جبهه آرایی‌های روشن‌تر و سازمان‌یافته‌تری را به‌نمایش گذاشته‌اند و مذاکرات چند جانبه در هر دو سو از پیچیدگی‌های سیاسی کم نظیری در تاریخ اخیر جهان خبر می‌دهد. و البته حاصل این فرایند سیاسی بی‌شک سرنوشت حال و آینده‌ی کشور مان را رغم خواهد زد. من در این مقاله بر آنم که تحلیلی پیرامون نقش جنبش صلح و اثر گذاری آن بر فرایندهای سیاسی اخیر ارایه دهم و ابهامات در این زمینه را که در بسیاری از یادداشت‌ها به چشم می‌خورد تا حدی از دیدگاه خود روشن‌تر سازم.
بسیاری نقش جنبش عظیم جهانی برای صلح را در فرایند‌های سیاسی اخیر نمی‌بینند و عملکرد آن را "واکنشی"، " بی‌تأثیر" و یا " غیر تعیین کننده" می‌دانند. این یک واقعیت است که در تاریخ معاصر کشور ما ایران جنبش‌های اجتماعی، علمی و فرهنگی وزن کمتری در جامعه داشته و جنبش‌های سیاسی ما که همه چیز را تحت‌الشعاع خویش قرار می‌داده نیز بیش‌تر بر بعد مبارزات دمکراتیک متمرکز بوده‌اند. در یک دهه اخیر جنبش برای آزادی زنان و جوانان و نیز حفظ محیط زیست رشد قابل ملاحظه ای یافته و در سطح اجتماع به یک واقعیت روزمره زندگی اجتماعی فراروئیده است، اگر چه هنوز از نظر سطح سازماندهی مدنی تا نهادینه شدن در جامعه فاصله زیادی دارد.
مبارزه برای صلح نیز که در روزگار قدیم‌تر تاریخ معاصر ما جنبشی شناخته شده بود و از سازماندهی قابل ذکری برخوردار بود، با پیروزی کودتاگران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ درهم ‌شکست و دیگر هیچ‌گاه نتوانست نهاد و مرکزی برای سازماندهی خود به یک جنبش پیدا کند.
در طی ماه‌های اخیر که به‌دنبال یافتن سازمان‌های مدافع صلح در ایران می‌گشتم تا از مواضع آن‌ها مطلع شوم، غیر از یک سازمان غیر دولتی به نام شورای صلح کودک که از دورانی قدیم‌تر با آن آشنا بودم و تنها در زمینه آموزش فرهنگ صلح و عدم خشونت به کودکان فعالیت داشته، یک سایت کم بازدید کننده‌ی صلح یافتم که بدون آشنایی با گردانندگانش با فرستادن مطلب به همکاری با آن پرداخته‌ام. کار آن‌قدر در این زمینه کم بوده است که برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل ما خانم شیرین عبادی نیز بیش‌تر در زمینه حقوق بشر فعالیت داشته است تا صلح.
اگر سازمان‌ها و نهادهای دیگری با سابقه طولانی در این زمینه بوده باشند، من بی‌خبرم و در سایت‌ها نیز کم‌تر نامی از چنین سازمان‌های تداوم‌داری دیده‌ام ( اخیرا خبر تاسیس چند تشکل از نخبگان ایرانی خارج از کشور برای مبارزه در راه صلح را این‌جا و آن‌جا دیدم و خوشحال شدم). با این‌همه این به معنای آن نیست که مبارزه برای صلح در کشور ما جریان نداشته و جنبشی به نام صلح وجود ندارد. در ایرانِ کنونی هیچ چیز سر جایش نیست و ما مجبوریم هر چیزی را در جای دیگری بیابیم. یادم می‌آید در روزگار جنگ ایران و عراق برای کارخانه‌ای که در آن مسئولیتی داشتم نیاز به خرید بلبرینگ‌های مخصوصی داشتیم که باید از بازار سیاه می‌خریدیم. تنها جایی که ماموران خرید شرکت آن را یافتند یک آب میوه فروشی در خیابان چراغ برق بود که ضمن مهمان کردنشان به آب هویج، بلبرینگ‌ها را با پنج برابر قیمت به آن‌ها فروخت و ما هم بسیار هم خوشحال بودیم که خط تولید را از توقف نجات داده‌ایم.
آری جنبش ضد جنگ در ایرانِ کنونی نهاد‌های خاص خود را ندارد و بیش‌تر بر دوش فعالان جنبش دمکراتیک به پیش برده می‌شود و شاید این یکی از مسایلی است که اینرسی‌های خاص خودش را هم دامن می‌زند. واقعیت آن است که بسیاری از فعالان جنبش دمکراتیک در ایران از این‌که وظیفه‌ی اصلی آن جنبش یعنی مبارزه در راه آزادی‌های سیاسی و دمکراتیک کنار گذاشته شود( یا کم‌رنگ شود) و جنبش در خدمت مبارزه در راه صلح به کار گرفته شود، مقاومت نشان می‌دهند. در جهان رشد یافته، جنبش‌ها دارای تنوع بسیار زیادی بوده و هر جنبشی کارکرد خود را داشته است و در این میان جنبش صلح جنبشی بسیار شناخته شده و دارای سابقه‌ای بسیار طولانی است.
جنبش علیه جهانی سازی شرکتی در سال‌های اخیر تا آن حد رشد یافته که کارکرد‌های مستقل و مشترک بین جنبش‌های متنوع موجود را سازمان داده و راهبری کند و به همین دلیل، جنبشی چند وجهی و پیچیده نهادینه می‌شود که بسیار توانمند‌تر از جنبش‌های کلاسیک مستقل عمل می‌کند و انعطاف پذیر تر است. این امر باعث می‌شود هم‌گرایی و هم‌افزایی جانشین واگرایی و تقسیم انرژی شود( فعالان جنبش صلح در ایران نیز باید راه‌های ابتکاری و خاص خود را برای تلفیق مبارزاتشان بیابند و کم‌تر به دنبال شکل‌های کلاسیک مسئله باشند) اما کار به این‌جا خلاصه نمی‌شود. حتی در سطح جهان نیز امروز جایگاه عمل در زمینه صلح یک جابه‌جایی را نشان می‌دهد که به تحلیل آن خواهم پرداخت
امروز بیشترین مخالفت با سیاست‌های جنگ افروزانه دولت بوش که دفاتر کاخ سفید را به‌طور رایگان در اختیار مجتمع‌های نظامی قرار داده است، دیگر نه از خیابان‌ها، بلکه از بدنه حاکمیت سیاسی آمریکا و سایر دول غربی به چشم می‌خورد. اگرچه ما در همین دوهفته‌ی اخیر شاهد تظاهرات دویست هزار نفری مخالفت با جنگ در نیویورک بودیم، ولی در واقع این‌گونه مبارزات خیابانی سیر فزاینده‌ای را نشان نداده است. برخی از ما که به‌طور سنتی انتقاد‌ها از بالا را تضاد منافع بالایی‌ها و مبارزات از پایین را جنبش مردمی می‌شناخته‌ایم، اکنون به این تحلیل می‌رسیم که اگر شورای امنیت سازمان ملل نتوانسته قطعنامه‌ای صادر کند، دلیل آن نه جنبش صلح بلکه تضاد منافع بالایی هاست. ضعف این تحلیل در آن‌جاست که نادیده‌ها را نبوده می‌انگارد. اگر آرای پشتیبانی از بوش به کمترین حد در تاریخ خود می‌رسد و مقامات مسئول در فریب مردم برای کشیدنشان به جنگ عراق با تهدید محاکمه و برکناری مصادف می‌شوند، اگر باز روزنامه‌نگاران علی‌رغم قوانین بسیار سخت‌گیرانه و خطر جدی دست به افشاگری‌های جانانه علیه متحدین بوش می‌زنند، و اگر امروز کار به آن‌جا می‌کشد که سخنرانی‌های وزیر دفاع آمریکا در دانشگاه‌های دست راستی نیز تاب آورده نمی‌شود و مورد اعتراض قرار می‌گیرد، آیا این‌ها حاصل مبارزات عظیم جنبش صلح نیست؟ اگر امروز این جنبش چنان توانایی‌ای پیدا می‌کند که با فشار از پایین چهره‌هایی از بدنه‌ی حاکمیت را به اجبار سخنگوی بیانات خود کند، آیا این یک جهش نیست؟ آیا یک پیروزی نیست؟
قدمی فراتر برویم. اگر مبارزان راه صلح بتوانند دیگر حاکمان بخش‌های اقتصاد جهان را از متحدین جنگ طلبان جدا کرده و به مخالفت با افراط گرایی‌های سرمایه نظامی بکشانند، و نیز آن‌ها را برای جلوگیری از جنگ در مقابل این دارو دسته دارای منافع ویژه قرار دهند، خود یک پیروزی نیست؟ و این همان پیچیدگی‌ها‌یی است که رخ می‌نماید و درس‌های ارزنده‌یی است که باید در کشور ما ایران نیز به خدمت گرفته شود.
اخیرا سخنرانی آقای حجاریان برای اعضای حزب مشارکت را در روزنامه شرق خواندم. به شما هم توصیه می‌کنم آن را بخوانید. انگار همین اتفاق می‌تواند در ایران هم بیفتد. برای این‌که جنبش صلح و فرایند اثر گذاری‌های عمیق آن را مشاهده کنیم، باید به آن عمیقا معتقد باشیم و بدانیم چگونه باید آن را ردیابی کرد. بسیاری از پدیده‌های اجتماعی تا قبل از مرحله ظهور در سطوح عینی قابل مشاهده با چشم غیر مسلح نیستند و وجود لایه‌های پنهان در فرایند‌های فازی و پیچیده‌ی اجتماعی یک رمز و راز همیشگی است.
احمد جواهریان
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید