سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

کیمیاگری دولت بوش: تبدیل خون به طلا


کیمیاگری دولت بوش: تبدیل خون به طلا
اخیراً روزنامه واشنگتن پست در خبری اعلام كرد ایران در سال ۲۰۰۳ با ارسال نامه‌ای به دولت بوش، به این دولت پیشنهاد داده بود ایران و آمریكا درباره مسائل مهمی همچون فعالیت‌های هسته‌ای، مقابله با تروریسم، همكاری در مسائل عراق و اجرای طرح عربستان (تقسیم اراضی اشغالی به دو كشور مستقل اسراییل و فلسطین) به مذاكره و همكاری بپردازند.
در واقع باید گفت این پیشنهاد شامل تمام مسائلی بود كه جورج بوش درباره‌ی آنها ادعای نگرانی می‌كرد و خواستار همكاری ایران در این زمینه‌ها بود. اكنون باید پرسید دلیل عدم قبول پیشنهاد ایران برای مذاكره از سوی دولت بوش چیست؟ پاسخ این سوال بسیار واضح است. هدف آمریكا و بوش حل مسائلی چون مناقشات هسته‌ای ایران، حل مناقشات اراضی اشغالی و مقابله با تروریسم بین‌المللی نیست.
با بررسی عملكرد دولت بوش در سال‌های اخیر به آسانی می‌توان به اهداف واقعی دولت بوش پی برد: دولت بوش همواره تمایل خود به سلطه‌گری، غارت و چپاول دیگر كشورها را به اثبات رسانده است و سنگ‌اندازی‌های این دولت در فعالیت‌های هسته‌ای ایران نیز از این سیاست‌ها نشات می‌گیرد. در واقع دولت آمریكا در آرزوی ایران پیش از انقلاب است و تمایل دارند این كشور را همانند سه دهه قبل مورد غارت و چپاول خود قرار دهد. در واقع دولت آمریكا قصد دارد با همكاری ایادی خود در جهان غرب این كشور را به مستعمره خود تبدیل و منابع غنی آن را از آن خود نماید.
مستمسك قرار دادن فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ایران نیز بهانه‌ای است برای توجیه این سیاست‌های استعماری و دولت بوش قصد دارد با اجرای بازی بلند مدت، اقدامات متجاوزانه خود را موجه جلوه دهد.
علاوه بر این بهانه قرار دادن مناقشات هسته‌ای ایران بوش و دیگر مقامات دولت وی را در رسیدن به بزرگترین هدف خود كه ایجاد اغتشاش و آشوب در خاورمیانه است، یاری می‌دهد. جنگ افروزی و شایعه پراكنی در زمینه احتمال وقوع جنگ یكی از حربه‌های دائمی نودیوانگان آمریكا به شمار می‌رود. این كار از سویی باعث افزایش سرسام‌آور قیمت نفت و از سوی دیگر باعث انعقاد قراردادهای كلان تسلیحاتی و نظامی می‌شود. علاوه بر این تروریسم بین‌المللی كه در این هرج و مرج (كه دولت آمریكا آگاهانه آن را به وجود آورده است) رشد پیدا می‌كند و كشورهای كلانی را به دنبال می‌آورد. چرا كه رشد تروریسم در واقع باعث می‌شود مشاوران امنیتی برای توجیه تعاملات سیاسی خود، از بین بردن هرج و مرج های خود ساخته را بهانه قرار دهند.
به این ترتیب بوش و زیردستان وی همانند كیمیاگران از ترس و وحشت طلا می‌سازند. طبق گزارش نیویورك تایمز بیش از ۹۰ نفر از مقامات اداره امنیت داخلی آمریكا در جستجوی سودهای كلان از پست دولتی كناره‌گیری كرده و به مشاغل خصوصی در شركت‌هایی كه از جنگ افروزی‌های دولت عراق سود می‌برند، روی آورده‌اند.
به این ترتیب فرصت‌طلبان دولت آمریكا برای دستیابی به سودهای كلان مالی استقرار صلح در خاورمیانه را دستاویز قرار داده و با گسترش جنگ و تروریسم در صدد رسیدن به اهداف شوم خود هستند. آتش جنگ عراق نیز در راستای همین سیاست افروخته شد.
آمریكا همواره برای رسیدن به منافع خود، در خاورمیانه به جنگ افروزی و اشغالگری می‌پردازد و شكست اینگونه سیاست‌ها، اهمیت نمی‌دهد و در صورتی كه این سیاست‌ها با شكست مواجه شوند، دوباره با ایجاد هرج و مرجی جدید، عملكرد نادرست خود را در پیش می‌گیرد و سناریوی جنگ افروزی و مال اندوزی را كماكان ادامه می‌دهد. تنها بازندگان این سناریوی تلخ مردم آمریكا و خاورمیانه هستند. بارها ثابت شده است كه آنچه كوچكترین اهمیتی برای بوش و زیردستان وی ندارد، سرنوشت مردم عادی است.
دولت بوش برای آزادی، امنیت، كودكان، سلامتی و جان و مال مردم عادی اهمیتی قائل نیست و تنها نكته‌ی مهم برای این دولت تسلط سیاسی و اقتصادی بر جهان است. این دولت فقط به منابع غنی و موقعیت ژئوپولتیك كشورهای خاورمیانه اهمیت می‌دهد. با بررسی سیاست‌ها و عملكرد دولت بوش و آنچه این دولت از آن حمایت می‌كند یا آن را مورد اغماض قرار می‌دهد می‌توان به اهداف و منافع خودخواهانه این دولت پی برد. پشت سیاست‌های در حال تغییر و ادبیات كلامی دولتمردان آمریكا تنها منافع شخصی نهفته است.
اگر بوش به راستی استقرار صلح در خاورمیانه را طالب بود به پیشنهاد همكاری ایران پاسخ می‌داد. اگر دولت آمریكا به راستی خواهان حل مناقشات هسته‌ای ایران بود، به پیشنهاد همكاری و مذاكره ایران، پاسخ مثبت می‌داد. اما دولتمردان آمریكا این پیشنهادات را مورد اغماض قرار دادند چرا كه مذاكره با ایران و حل مناقشات فعلی به هیچ عنوان در راستای منافع و اهداف آنها نیست.
روزنامه نیویورك تایمز در سال ۲۰۰۳ و پیش از حمله آمریكا به عراق از پیشنهاد صدام حسین به آمریكا خبر داد. دولت عراق به آمریكا پیشنهاد همكاری همه جانبه درباره حل مناقشات اراضی اشغالی، همكاری با بازرسان تسلیحات كشتار جمعی و حتا انتخابات ریاست جمهوری تحت نظارت بین‌المللی را داده بود. پیشنهاد اخیر می‌توانست تمامی مسائلی را كه آمریكا از آنها به عنوان بهانه برای حمله به عراق استفاده كرد، از بین ببرد. آمریكا ادعا داشت قصد دارد برای خلع سلاح تسلیحاتی، تغییر دولت، كاهش بحران‌های خاورمیانه و آزادی مردم عراق به این كشور حمله كند. پیشنهاد صدام حسین می‌توانست تمامی اهداف فوق را بدون جنگ محقق كند.
اما این پیشنهاد اهداف دولت آمریكا را محقق نمی‌كرد، چرا كه نودیوانگان آمریكا به دنبال نفت و منابع غنی این كشور بودند.
یك موسسه‌ی تحقیقاتی وابسته به دیك چنی و رامسفلد در سال ۲۰۰۲ با انتشار گزارشی اعلام كرد، حضور ارتش آمریكا در عراق برای براندازی دولت صدام، اقدامی ضروری و استراتژیك است.در این گزارش همچنین ذكر شده بود حضور نظامی آمریكا در عراق می‌تواند همانند كاتالیزوری عمل كرده و مردم آمریكا را برای نقشه‌های نظامی و حضور ارتش آمریكا در كشورهای خارجی آماده كند. چنین جادوهایی نه تنها باعث می‌شود دولتمردان آمریكایی از رعب و وحشت مردم كشور خود به سود ها یكلان برسند، بلكه این اقدامات باعث می‌شود جنگ افروزی‌های آتی دولت نیز توجیه شوند.
هم اكنون به نظر می‌رسد دولت آمریكا خیال خام دستیابی به منابع و ثروت غنی ایران را در سر می‌پروراند و قصد دارند با ایجاد هرج و مرحی دیگر، به سودهای كلان دست پیدا كنند. اما دولتمردان آمریكا، باید هوشیار باشند كه ایران با عراق تفاوت اساسی دارد و ممكن است سرانجامی تلخ‌تر از عراق در ایران انتظار آنها را بكشد.
نویسنده: كریس فلوید
منبع: Lew Rock Well
منبع:سایت عملیات روانی
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید