یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

روانشناسی سیاست خارجی روسیه


روانشناسی سیاست خارجی روسیه
زمانی که ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در اجلاس سفرای روسیه در مسکو سخنرانی می‌کرد به ضعف ادراک از تحولات میدانی و گزارشات غیرکاربردی و ناتوانایی در تاثیرگذاری در سیاست خارجی مختصر و مفید اشاره کرد. لیکن بی توجهی دستگاه سیاست روسیه به چگونگی استفاده از دیپلماسی و افزایش توان ملی روسیه کماکان ادامه دارد و دیپلماسی روسی بدلیل پراکندگی و ادراک متفاوت از صحنه و روند جهان نمی تواند با واکنش سریع و مطلوب پاسخ دهد و بهمین دلیل است که بی تفاوتی شگفت انگیزی در حوزه های مختلف و حتی حساس ژئواستراتژی روسیه مشاهده می شود.
عدم تصور و نداشتن تصویر و قدرت سناریو پردازی باعث گردیده است که در نزد برخی از سیاست پردازان روسی این وضعیت به سطح یک خودفریبی سقوط کند و گم کردن هدف های اصلی را تحت عنوان «تاخیر آگاهانه» نام گذاری کنند. به هرحال عقب نشینی های متوالی روسیه می تواند این کشور را از مراکز قدرت در حوزه کشورهای مهم و اصلی در نظام قدرت جهانی به مرکز ضعف و حتی تجزیه متوالی و مجدد تنزل دهد.
دیپلماسی روسیه کماکان با روانشناسی اتحاد شوروی و احساس اطمینان کافی از ذخیره استراتژیک حرکت می کند و حالت مجازی و مصنوعی از خودباوری را در خود تکرار می کند. دیپلماسی بزرگترین کشور جهان در یک بن بست ذهنی و اتکاء به اصلاحات بی نتیجه و موثر گرفتار شده است و رهبران آن کشور نمی توانند با سیاست خارجی ،مدل و ماهیت امنیت جهانی برای آن کشور خلق نمایند. دیپلماسی روسیه خیلی دیر از خواب بیدار می شود و خیلی دیر دست بکار می شود و خیلی دیر تلاش بدون سازماندهی و بی نتیجه ای را آغاز می کند. دولت روسیه هنوز نتوانسته است اصلاحات لازم و اساسی را در این محور به‌کار گیرد و خروج احساس امنیتی از سیاست خارجی روسیه و تبدیل شدن به احساس اقتصادی باعث گردیده که کلید ایجاد تنش از سطح نمایندگی های روسیه به ستاد وزارت امور خارجه آن کشور منتهی شود.
غرب با ادراک از این وضعیت دیپلماسی روسی تلاش می کند تا منطق سیاست خارجی روسیه و شجاعت دیپلماسی روسی را تغییر دهد. البته جبهه غرب از یک تاکتیک واحد پیروی نمی کنند آمریکا وقتی که اقتصاد روسیه را با شرکت کوکاکولا مقایسه می کند بدون برخورد با غرور روسیه سطح و اندازه روسیه را در سهم جهانی معرفی می کند. آلمان ها که در بین کشورهای اروپایی بیشترین توجه اقتصادی و صنعتی و تاحدودی امنیتی را به روسیه دارند بدون ایجاد هرگونه هیاهو و غوغاسالاری مظاهر پیشرفت سرمایه داری رابه رخ طبقه جدید روسیه میکشند و انگلیسیها با درک از کیفیت رقابت در عرصه منطقه ای و خصوصا خاورمیانه آدرس های لازم را القاء می کنند و در این میان فرانسوی ها با صبر و بدون وارد شدن در حوزه رقابت و رفاقت روسیه با امریکا فرصت سازی را برای منافع ملی خود پرورش می دهند و در این میان قدرت های نوظهور آسیایی از قبیل چین، هند و ایران با قدرت شناخت از آینده، کیفیت تعامل و تاثیرگذاری بر زمان و قدرت را با روسیه آینده بررسی می کنند.
کمبود منابع برای تاثیرگذاری در تحولات سیاست خارجی روسیه فشار خاصی را به ارگان ها موازی و دستگاه اطلاعات روسیه و ارتش این کشور وارد می کند. پوتین با درک امنیتی خود مجبور است در بخش مهمی از حوزه سیاست خارجی نواوری نماید و به همین دلیل است که نقش سیستم سیاست خارجی تابع فرد و نقش قرار می گیرد و ساختار نمی تواند میزان هزینه و سود در حوزه سیاست خارجی را بدرستی اندازه گیری و آسان سازی و عمومی بخشی نماید.
از طرف دیگر در بخش های تولید کننده نظریه در مبانی جدید روابط بین المللی روسیه تحرک جدیدی مشاهده می شود که عمدتا به مراکز مطالعاتی و استراتژیک آن کشور برمی گردد. در این مراکز اگر چه نگاه انتقادی به دستگاه دیپلماسی حفظ شده است، لیکن اصل فرصت سازی در شرایط ضعیف نیز برای آنها معتبر است. آنها بدنبال کشف آینده در دومینوی جدید در روابط بین الملل هستند و میلیتاریزه کردن سیاست خارجی کشورهای همچون امریکا را دو وجه تهدید و فرصت ارزیابی می کنند .در روانشناسی سیاست سازان روسی آنها بیماری اتحاد شوروی سابق را و قابلیت تسری ان را به ماهیت جدید سیاست خارجی امریکا مفید ارزیابی می کنند و انهدام امریکا را در رشد دایناسوری قدرت به صورتی که انبساط قدرت باعث فروپاشی امریکا خواهد شد را فرضیه سازی می کنند. استراتژیست های روسی حتی به شرط آگاهی تصمیم سازان سیاست خارجی امریکا از این وضعیت و سیاست پیش گیری از طرف قدرت مسلط در روابط بین المللی را منفی ارزیابی نکرده، بلکه آن را مقدمه احیاء دکترین تضاد در رقبا بین امریکا و اروپا قلمداد می کنند. بدین معنا که اگر ماموریت جهانی امریکا بخشی به عنوان پلیس خوب به اروپا واگذار شود عملا شیوه رقابت را در عرصه های موضوعی و محوری مسائل بین الملل تقسیم به زیر کرده اند :
در یک ارزیابی نهایی عملا چهار جریان در روانشناسی سیاست خارجی روسیه مشاهده می شود بخشی که به عنوان موتور اجرایی در مسند و در صف سیاست خارجی روسیه قرار دارد و دیگر نقشی که رهبران ملی روسیه یعنی پوتین و دستگاه ریاست جمهوری به عهده دارند و در بخش های دیگر شاهد دستگاه های موازی در عرصه های امنیتی و نظامی با حفظ حیطه و فاصله بین آنها و سرانجام نوع نگاهی که در حوزه های روشنفکران استراتژیست مشاهده می شود.
عدم تطبیق و برابری این چهار جریان در حوزه سیاست خارجی روسیه باعث گردیده است تا رفتار سیاست خارجی آن کشور به صورت ناهمگون و قابل برگشت جلوه نماید و روحیه معامله در اصل سرمایه سیاست خارجی روسیه و تغییر در وقت اضافی حل مسائل بین المللی قابل پیش بینی گردد. دیپلماسی روسی بدون در نظر گرفتن پایه های اساسی ژئوپلیتیک قصد دارد صرفا به عنوان یک «بازیگر» مجددا به میدان بازی بین المللی باز گردد. رفتار این کشور در حوزه خاورمیانه آخرین شاهد ماجرا می باشد.
دیپلماسی روسیه نگرانی را با تاخیر از خود نشان می دهد و بعلت عدم وجود «مدل در اجرا» و «الگو در تفکر» خود را نمی بیند و تعریف یک دیپلماسی اقتصادی و عملگرا در عرصه سیاست خارجی از موضع نتیجه گیری نیست، بلکه محصول شرایط و تغییرات متغیر است و راه حل آن «غلبه بر حادثه» می باشد و نبایستی اجازه دهد تا حوادث بین المللی بر منافع ملی و منطقه ای و جهانی روسیه غلبه کند.
نویسنده:محمد فرهاد کلینی
منبع : ایراس


همچنین مشاهده کنید