شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


۵ شگفت‌ انگیز!


۵ شگفت‌ انگیز!
هر جشنواره‌یی‌، پدیده‌هایی‌ دارد. به‌ این‌ دلیل‌ که‌ در مدت‌ زمان‌ نسبتا کوتاهی‌، ده‌ها فیلم‌ دیده‌ می‌شود، عده‌یی‌ از آنها خود را بیشتر از بقیه‌ نشان‌ می‌دهند. گشت‌ و گذار در دنیای‌ فیلم‌های‌ مختلف‌، گاه‌ جواهرهایی‌ را نشان‌ می‌دهد که‌ از دیده‌ پنهان‌ بوده‌اند و گاه‌ هم‌ ستاره‌هایی‌ را وا می‌نمایاند که‌ درخشان‌تر از همیشه‌ خویش‌ ظاهر شده‌اند و البته‌ این‌ گشت‌ و گذار نتایج‌ ناامیدکننده‌یی‌ هم‌، گاه‌، دارد. گاه‌، ستاره‌های‌ افول‌ کرده‌یی‌ می‌بینیم‌ که‌ از فرط‌ بی‌نوری‌، دلسوزی‌ را باعث‌ می‌شوند و گاه‌ مدعیانی‌ که‌ اگر درصدی‌ از ادعایشان‌ را در عمل‌ هم‌ داشتند، جزو درخشان‌ترین‌ ستاره‌ها می‌توانستند به‌ شمار آیند.
به‌ هرحال‌، این‌ مطلب‌ می‌کوشد نگاهی‌ داشته‌ باشد به‌ ستاره‌های‌ بیست‌ و چهارمین‌ جشنواره‌یی‌ که‌ امسال‌، اگرچه‌ توانست‌ تصویری‌ از سینمای‌ سال‌ آتی‌ ترسیم‌ کند، اما به‌ دلیل‌ نبود خیلی‌ از بزرگان‌، تصویر به‌ دست‌ آمده‌، اندکی‌ بیش‌ از حد مبهم‌ به‌ نظر می‌رسد. ولی‌، ستاره‌، ستاره‌ است‌ و حتی‌ در صورت‌ بودن‌ بزرگان‌ هم‌، خللی‌ به‌ این‌ ستاره‌ها وارد نمی‌شد. اینها کارشان‌ را کرده‌اند، خوب‌ هم‌ کرده‌اند و تنها، در صورت‌ بودن‌ ستاره‌های‌ درخشان‌ دیگر، رقابت‌ اندکی‌ سنگین‌تر می‌شد.
در مطلبی‌ که‌ در مورد ستاره‌های‌ جشنواره‌ تنظیم‌ شده‌، تقدم‌ و تاخر ذکر نام‌ها، دلیلی‌ بر ارزیابی‌ کار آنها در مقایسه‌ با یکدیگر نیست‌.
● اصغر فرهادی؛ هر روز بهتر از دیروز
این‌ کارگردان‌ سابق‌ تلویزیون‌، در همان‌ روزهای‌ فعالیت‌ در تلویزیون‌ نیز، یک‌ سروگردن‌ از همتایانش‌ سرتر بود. نگاه‌ دقیق‌ و ریزبین‌ «اصغر فرهادی‌» او را از دیگر کارگردانان‌ تلویزیون‌ متمایز می‌کرد. «اصغر فرهادی‌»، در ظاهر، کاری‌ به‌ سیاست‌های‌ دست‌ و پاگیر تلویزیون‌ نداشت‌، کارکردن‌ او فارغ‌ از هوچی‌گری‌های‌ معمول‌ هم‌ دست‌ او را بازتر می‌گذاشت‌، چه‌، همه‌ می‌دانستند جز نیت‌ ساخت‌ یک‌ کار خوب‌، چیزی‌ پشت‌ این‌ قصه‌های‌ تلخ‌ و سیاه‌، که‌ نمونه‌ باارزش‌ سریال‌ «داستان‌ یک‌ شهر» بود، نیست‌.
«اصغر فرهادی‌» که‌ به‌ سینما آمد و «رقص در غبار» را ساخت‌، اگرچه‌ نشانه‌هایی‌ از ریزبینی‌ و دقتش‌ را داشت‌، اما خیلی‌ها کار او را تلویزیونی‌ ارزیابی‌ کردند. بالاخره‌ او به‌ سینما آمده‌ بود و انتظارات‌ در سینما به‌ نسبت‌ تلویزیون‌ متفاوت‌ است‌. «رقص در غبار» به‌ عنوان‌ اولین‌ فیلم‌، کار بدی‌ نبود، اما سازنده‌ قصه‌های‌ تلخ‌ اجتماعی‌ تلویزیون‌ نمی‌توانست‌ از ایستادن‌ در همان‌ نقطه‌یی‌ که‌ در تلویزیون‌ ایستاده‌ بود، راضی‌ و خوشحال‌ باشد.
«شهر زیبا» کار بعدی‌ این‌ کارگردان‌ به‌ نسبت‌ کار اولش‌ جهشی‌ آشکار بود. زمینه‌ اجتماعی‌ فیلم‌، یادآور دوران‌ اوج‌ تلویزیونی‌ فرهادی‌ بود، اما در کارگردانی‌، پیشرفت‌های‌ «اصغر فرهادی‌» انکارناپذیر می‌نمود. کار او تلویزیونی‌ نبود، دیگر و این‌ یعنی‌ اینکه‌ «اصغر فرهادی‌» می‌توانست‌ خود را در سینمای‌ ایران‌ تثبیت‌ کند. فیلم‌، بالاتر از حد متوسط‌ بود، اما اگر کسی‌ بگوید با دیدن‌ «شهر زیبا» می‌توانست‌ انتظار فیلمی‌ چون‌ «چهارشنبه‌ سوری‌» را بکشد، باور کنید یا کلاش‌ است‌ یا ابله‌! «چهارشنبه‌ سوری‌» اصلا نشانی‌ از سازنده‌ «شهرزیبا» را ندارد.
سومین‌ فیلم‌ «اصغر فرهادی‌»، «چهارشنبه‌سوری‌» یک‌ فیلم‌ کامل‌ است‌. فیلمی‌ که‌ شاید سال‌ها طول‌ بکشد تا سینمای‌ ایران‌ یکی‌ دیگر مثل‌ آن‌ را داشته‌ باشد. فیلمی‌ دقیق‌ و ظریف‌، گرم‌، با یک‌ کارگردانی‌ سنجیده‌ و بازی‌هایی‌ که‌ هرکدام‌ بهترین‌ بازی‌های‌ هنرپیشگانش‌ هستند. «فرهادی‌» در این‌ فیلم‌، به‌ جایی‌ رسیده‌ که‌ سینمای‌ ایران‌ و تماشاگران‌ سینمای‌ ایران‌، اشتیاق‌ و آرزوی‌ دیدن‌ فیلم‌ بعدی‌ او را داشته‌ باشند. این‌ موقعیت‌ کمی‌ نیست‌. کمتر کسی‌ است‌ در سینمای‌ ایران‌ که‌ چنین‌ جایگاهی‌ داشته‌ باشد. پس‌ آقای‌ فرهادی‌! قدر خودتان‌ و جایگاهتان‌ را بدانید. با اینکه‌ سخت‌ است‌.
... بله‌، کار «فرهادی‌» اکنون‌ سخت‌تر از قبل‌ است‌. او اکنون‌، هر فیلمی‌ بسازد با «چهارشنبه‌سوری‌» مقایسه‌ خواهد شد. این‌، هم‌ می‌تواند انگیزه‌یی‌ برای‌ او باشد و هم‌ اینکه‌... بگذریم؛ «واروژ کریم‌ مسیحی‌» یا همین‌ «حمید نعمت‌الله‌» که‌ «پرده‌ آخر» و «بوتیک‌» را به‌ عنوان‌ اولین‌ فیلم‌ ساختند که‌ فراموشتان‌ نشده‌. گاهی‌ وقت‌ها وسواس‌ بیش‌ از حد هم‌ برای‌ بالارفتن‌ از حد فیلم‌ قبلی‌ در حد سم‌ عمل‌ می‌کند. باور کنید!
● سامان‌ مقدم‌؛ باورت‌ می‌شود؟
دستیار سابق‌ «مسعود کیمیایی‌»، «سیاوش‌» را که‌ ساخت‌، همه‌ را ناامید کرد. آخر مگر می‌شود که‌ چنین‌ فیلمی‌ بسازد و ادعای‌ ماندگاری‌ در سینما هم‌ داشته‌ باشد؟ اما «سیاوش‌» بدنفروخت‌ و «مقدم‌» توانست‌ «پارتی‌» را کار کند که‌ اگرچه‌ بهتر از فیلم‌ اولش‌ بود، اما فیلمی‌ نبود که‌ در یادها بماند. «مکس‌» سومین‌ فیلم‌ مقدم‌، کارگردانی‌ بدی‌ نداشت‌، اما به‌ هرحال‌ یک‌ فیلم‌ کمدی‌ بود که‌ به‌ سیاق‌ دیگر فیلم‌های‌ کمدی‌ چندان‌ جدی‌ گرفته‌ نشد. اما «کافه‌ ستاره‌» یک‌ اتفاق‌ است‌ که‌ اگر استمرار داشته‌ باشد، می‌تواند تثبیت‌ یک‌ کارگردان‌ خوب‌ را به‌ سینمای‌ ایران‌ نوید دهد، با اینکه‌ در شکل‌ فعلی‌ هم‌، نوید تولد یک‌ کارگردان‌ هوشمند را می‌دهد و این‌، خود بد نیست‌!«کافه‌ ستاره‌» فیلمی‌ گرم‌ و درست‌ است‌. فیلمی‌ که‌ می‌داند در هر لحظه‌اش‌، باید حسی‌ متناقض‌ جریان‌ داشته‌ باشد. قصه‌ آدم‌های‌ یک‌ محل‌، که‌ هر کدام‌ به‌ هم‌ به‌ نوعی‌ متصلند، براساس‌ رمانی‌ از نجیب‌ محفوظ‌ و یک‌ فیلم‌ مکزیکی‌ به‌ نام‌ «خیابان‌ میداک‌» که‌ در آن‌ سلما هایک‌ بازی‌ کرده دستمایه‌ مناسبی‌ برای‌ سامان‌ مقدم‌ بوده‌ تا براساس‌ آن‌ فیلمی‌ عمیق‌، گرم‌، تپنده‌ و زنده‌ بسازد. فیلمی‌ سرشار از تلخی‌ و غصه‌ و شادی‌ و کمدی‌، که‌ اتفاق‌ اصلی‌ جشنواره‌ امسال‌ بود، اما متاسفانه‌ دیده‌ نشد، یا نخواستند دیده‌ شود تا حداقل‌ از چند جایزه‌ که‌ حق‌ مسلم‌ آن‌ بود، محروم‌ شود.
اما این‌ اتفاقات‌ نباید معنای‌ بدی‌ برای‌ «سامان‌ مقدم‌» داشته‌ باشد. بله‌، با رفتن‌ سراغ‌ سینمای‌ مورد حمایت‌ می‌توان‌ جایزه‌ به‌ دست‌ آورد، ولی‌... آیا می‌ارزد؟
● جعفر پناهی؛ اثبات‌ نخبه‌کشی‌
اینکه‌ پس‌ از سالها، فیلمی‌ از «جعفر پناهی‌» در جشنواره‌ باشد، خود یک‌ اتفاق‌ است‌ و اتفاق‌ مهم‌تر، البته‌ حضور این‌ فیلم‌ در بخش‌ میهمان‌ است‌.یعنی‌ اینکه‌ این‌ فیلم‌ که‌ یکی‌ از بهترین‌ فیلم‌های‌ ایرانی‌ این‌ سال‌هاست‌، سزاوار حضور در بخش‌ مسابقه‌ نبوده‌ و آن‌ وقت‌ فیلم‌هایی‌ چون‌ «پرونده‌ هاوانا»، «زاگرس‌» و... در این‌ بخش‌ نامزد جوایز می‌شوند.
به‌ هرحال‌، اتفاق‌ بزرگ‌ جشنواره‌ امسال‌، حضور کارگردانی‌ به‌ نام‌ «جعفر پناهی‌» است‌ که‌ تاکنون‌ معتبرترین‌ جایزه‌ سینمای‌ ایران‌ در جشنواره‌های‌ بین‌المللی‌ شیر طلایی‌ ونیز متعلق‌ به‌ اوست‌ و شاید بخاطر این‌ باشد که‌ عمده‌ فیلم‌هایش‌ «آینه‌»، «دایره‌» و «طلای‌ سرخ‌» در ایران‌ به‌ نمایش‌ در نیامده‌اند و او مصرانه‌ هر ساله‌ درخواست‌ شرکت‌ در جشنواره‌ را می‌کند و می‌خواهد فیلم‌هایش‌ را برای‌ تماشاگران‌ ایرانی‌ به‌ نمایش‌ گذارد.
حضور «آفساید» در جشنواره‌ یک‌ بار دیگر این‌ فرصت‌ را در اختیار تماشاگر قرار می‌دهد تا فیلمی‌ از یک‌ کارگردان‌ معتبر را مقابل‌ خیل‌ عظیم‌ فیلمسازان‌ حمایتی‌ به‌ ارزیابی‌ نشیند و طعنه‌آمیز اینکه‌ این‌ معادله‌ به‌ سود «جعفر پناهی‌» که‌ فیلم‌هایی‌ کوچک‌ و ظاهرا کم‌هزینه‌ اما عمیق‌ و واقعی‌ و هنرمندانه‌ و اندیشمندانه‌ می‌سازد رقم‌ می‌خورد تا یک‌ بار دیگر به‌ فرصت‌سوزی‌ها و نخبه‌کشی‌هایمان‌ پی‌ ببریم‌.
بی‌شک‌، اکران‌ عمومی‌ «آفساید» در ایران‌، فرصت‌ مناسب‌تری‌ برای‌ بررسی‌ عمیق‌تر این‌ فیلم‌ انسانی‌ و آزادیخواه‌ خواهد بود، با این‌ همه‌ همین‌ هم‌ غنیمتی‌ است‌ که‌ این‌ بار فیلم‌ «جعفر پناهی‌» را زودتر از تماشاگران‌ خارجی‌ دیدیم‌.
● افسانه‌ بایگان؛ باور کن‌!
راستی‌ چه‌ کسی‌ تصور می‌کرد این‌ هنرپیشه‌ ملودرام‌های‌ سطحی‌ اواخر دهه‌ شصت‌ و دهه‌ هفتاد، در فیلم‌ «کافه‌ ستاره‌» در نقش‌ یک‌ زن‌ جنوب‌ شهری‌ مستقل‌ آسیب‌ دیده‌ چنین‌ بدرخشد و یکی‌ از بهترین‌های‌ سال‌ را ارایه‌ دهد؟ بی‌شک‌ هیچ‌کس‌ . اما «بایگان‌» با این‌ نقش‌ نشان‌ می‌دهد که‌ می‌توانست‌ و می‌تواند هنرپیشه‌ توانایی‌ باشد، به‌ شرطی‌ که‌ کارگردانی‌ پشت‌ دوربین‌ باشد که‌ استفاده‌ صحیح‌ از هنرپیشه‌ را بلد باشد. متاسفانه‌ در سال‌های‌ اوج‌ اشتهار و محبوبیت‌، «افسانه‌ بایگان‌» کمتر شانس‌ کارکردن‌ با چنین‌ کارگردانانی‌ را به‌ دست‌ آورد.
● حمید فرخ‌نژاد؛ شگفت‌انگیز
بازیگر پرکاری‌ نیست‌، اما هر نقشی‌ که‌ بازی‌ کرده‌، تاثیرگذار از آب‌ درآمده‌ و بنابراین‌ گفتن‌ اینکه‌ او در «چهارشنبه‌سوری‌» هم‌ بازی‌ بالاتر از استانداردی‌ ارایه‌ داده‌، چندان‌ شگفت‌انگیز نیست‌.
... بله‌، «فرخ‌نژاد» در «چهارشنبه‌سوری‌» شگفت‌انگیز است‌. شخصیتی‌ که‌ تا به‌ آخر حقیقتی‌ را از مخاطب‌ پنهان‌ می‌کند رابطه‌ با زن‌ همسایه‌ و در پایان‌ مچش‌ باز می‌شود، قابلیت‌ منفور شدن‌ را دارد، اما خود «فرخ‌نژاد» در فیلم‌ چنان‌ جذاب‌ است‌ که‌ تماشاگر در پایان‌ نمی‌داند باید از او بدش‌ بیاید یا نه‌؟ اینکه‌ یک‌ نقش‌ سیاه‌ را چنین‌ خاکستری‌ از کار در آوریم‌، علاوه‌ بر یک‌ فیلمنامه‌ خوب‌، به‌ هنرپیشه‌یی‌ نیاز دارد که‌ زیر و بم‌ نقش‌ را بشناسد و بتواند رفتارهای‌ او را باورپذیر و توجیه‌پذیر از آب‌ درآورد، که‌ «فرخ‌نژاد» در «چهارشنبه‌ سوری‌» چنین‌ بوده‌ است‌.
نکته‌ مهم‌ اینکه‌ «فرخ‌نژاد» این‌ قابلیت‌ را دارد که‌ فیلم‌های‌ بدی‌ را قابل‌ تحمل‌ کند. او یک‌ تنه‌ فیلم‌هایی‌ چون‌ «عروس‌ آتش‌»، «تب‌» و «صحنه‌ جرم‌ ورود ممنوع‌» را قابل‌ تحمل‌ کرده‌ که‌ این‌ از کمتر بازیگری‌ بر می‌آید.
یک‌ نکته‌ حاشیه‌یی‌، سیگار کشیدن‌ فرخ‌نژاد در «چهارشنبه‌سوری‌» با آن‌ عصبیت‌ و پک‌های‌ کوتاه‌ عمیق‌ چنان‌ بود که‌ هر مخالف‌ سرسخت‌ دخانیات‌ را وسوسه‌می‌کرد سیگاری‌ بگیرد و پکی‌ بزند و به‌ حضور درخشان‌ یک‌ هنرپیشه‌ روی‌ پرده‌ خیره‌ شود.
● و...
این‌ لیست‌ را می‌توان‌ ادامه‌ داد. استاد انتظامی‌ و خسرو شکیبایی‌ در «ستاره‌ها»، «بهرام‌ رادان‌» در تقاطع‌، «حامد بهداد»، «مسعود رایگان‌» و «رویا تیموریان‌» در «کافه‌ ستاره‌» و... می‌توانستند ستاره‌های‌ امسال‌ باشند. اما ستاره‌ باید شگفت‌انگیز باشد و آنها فقط‌ «عالی‌» بودند. همین‌.

کیوان‌ شافعی‌
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید