شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

زنان استشهادی


زنان استشهادی
«وفاء البیس» و «شفاء القدسی» در کنار شصت زن فلسطینی دیگر به اتهام شرکت در اقدامات تروریستی در زندانی در اسرائیل به سر می برند.اما فلسطینیان ،آنها را نه عاملان تروریسم بلکه شهدای آینده می خوانند. دوازده نفر از ۲۲ زنی که از سال ۲۰۰۲ در ماموریت های استشهادی شرکت کرده اند، زنده ماندند.
این افراد هم اکنون در این زندان و دیگر زندان های مشابه گرفتار بوده و مقام های اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل آنها را به شدت تحت مطالعه و بازجویی قرار داده اند.ممکن است بگویند که این زنان به خاطر دودلی و پشیمانی زنده مانده اند اما بیشتر آنها از جمله شفاء القدسی یا قبل از رسیدن به هدف خود دستگیر شده اند یا همچون وفاء البیس دیرهنگام متوجه شده اند مواد منفجره یی که با خود حمل می کنند، دچار مشکل است و عمل نمی کند.
اما توضیح دشوارتر برای اسرائیلی ها این است که چرا این زنان تصمیم گرفته اند برای کشتن آنها خود را فدا کنند و چرا این همه آدم تا این حد مشتاق انجام کاری هستند که با غریزه بقای بشری به شدت در تضاد است؟
اگر بخواهیم تمامی فلسطینی هایی را که از سال ۲۰۰۲ تاکنون به عملیات استشهادی دست زده اند - اعم از زن یا مرد - در نظر بگیریم تقریباً نیمی از ۳۸۰ نفری که در طول این مدت قصد انجام عملیات داشته اند، موفق به انجام عملیات نشده اند. چه عاملی موجب شد فلسطینی ها چنین گزینه مرگباری را انتخاب کنند؟ آیا انگیزه آنها مشابه انگیزه ذخیره بی پایانی از بمب گذاران انتحاری است که اقدامات آنها به کشته شدن این همه عراقی و امریکایی انجامیده است یا مشابه آن گروه از بمب گذاران انتحاری که در افغانستان به طور روزافزون نظامیان امریکایی را هدف قرار می دهند؟ آیا مردم نیویورک و سایر امریکایی ها در معرض حملات انتحاری از نوع حملاتی قرار دارند که تاکنون اسرائیلی ها و دیگران متحمل آن شده اند؟
آمار و ارقام نشان می دهد که زنان بمب گذار تحصیلکرده تر از مردان بمب گذار هستند و بین ۳۰ تا ۴۰ درصد آنها تحصیلات دانشگاهی دارند. آنات برکو کارشناس اسرائیلی که با بمب گذاران استشهادی گفت وگو کرده است، می گوید که این زنان از این سلاح های هوشمند هم هوشمندتر هستند.
آمی پداهروز کارشناس دیگری که در دانشگاه تگزاس تدریس می کند، می گوید؛ در حالی که شاهد گسترش بمب گذاری های انتحاری به حدود ۳۲ گروه در ۲۸ کشور هستیم بیشتر کارشناسان مبارزه با تروریسم تصاویر اولیه یی را که از توصیف بمب گذاران متوسط ارائه می دادند، کنار گذاشته اند. در نخستین موج بمب گذاری های انتحاری مدرن که اوایل سال ۱۹۸۰ علیه اهداف امریکایی و سایر اهداف غربی آغاز شد بیشتر بمب گذاران جوان، مرد و مجرد بودند، اما این وضعیت دیگر مشاهده نمی شود. چهره بمب گذاری های انتحاری به طور روز افزون رنگ زنانه پیدا می کند. اگرچه هنوز زنان بمب گذار در اسرائیل و عراق نسبت به مردان بمب گذار در اقلیت هستند ولی افزایش شمار زنانی که داوطلب انجام چنین ماموریت هایی هستند به خصوص در میان جنبش های غیرفلسطینی و غیراسلامی مشهود است. کریستوفر رویتر نویسنده آلمانی کتاب «تاریخ جدید بمب گذاری های انتحاری» یادآوری می کند که یک سوم کادرهای ۱۰ هزار نفری ببرهای تامیل در سریلانکا را زنان تشکیل می دهند و در میان تکاوران انتحاری، مشارکت زنان نزدیک به ۶۰ درصد بوده است.
همین مساله درباره پ ک ک یا حزب کارگران کردستان هم صدق می کند. اعضای این حزب را عمدتاً شبه نظامیان مسلمان سکولاری تشکیل می دهند که از سال ۱۹۷۰ تاکنون برای کسب حقوق کردها و خودمختاری با ترکیه در حال جنگ هستند. یازده مورد از حدود ۱۵ بمب گذاری انتحاری پ ک ک از سال ۱۹۹۶ تاکنون توسط زنان صورت گرفته و در سه مورد از شش مورد عملیات خنثی شده نیز عاملان انتحاری زن بوده اند. در چچن، زنان مسوولیت ۴۳ درصد از حملات را از زمان آغاز ماموریت های انتحاری در سال ۲۰۰۰ برعهده داشتند.
حتی در اسرائیل که تعداد کلی چنین حملاتی در سال ۲۰۰۶ کاهش شدید نشان می دهد، ریوون ارلیچ رئیس مرکز اطلاعات تروریستی تل آویو در بررسی اخیر گزارش داده که مسوولیت انجام یکی از چهار حمله استشهادی را یک زن برعهده داشت. یورام شوایتزر کارشناس اسرائیلی امور تروریستی می گوید که در فاصله سال های ۱۹۸۵ و ۲۰۰۶ ، ۲۲۰ زن بمب گذار انتحاری عهده دار ۱۵ درصد از کل حملات موفق یا ناموفق در سراسر جهان بوده اند. تنها در سال ۲۰۰۶ زنانی از بلژیک، هند، عراق، ترکیه و مناطق کرانه باختری برای انجام عملیات ثبت نام کردند. میا بلوم کارشناس امریکایی نیز نتیجه گیری می کند که به نظر می رسد این پدیده به خصوص در میان زنان درحال فراگیر شدن است.
بلوم و شوایتزر یادآوری می کنند که افزایش شمار زنان بمب گذار انتحاری نه به معنی اصلاح نگرش ها نسبت به زنان است نه به معنی برابری جنسیتی در جنبش های مذهبی، انقلابی و آزادیبخشی که زمینه ساز چنین اقداماتی هستند. زنان همچنان در اغلب این گروه ها نقش حاشیه یی بازی می کنند، حتی در مرگ هم نابرابری خود را نشان می دهند. برای نمونه خانواده های فلسطینی برای مرگ استشهادی زنان کمتر از مردان کمک مالی دریافت می کنند.
بلوم همچنین این تصور را رد می کند که زنان به طریقی ذاتاً تمایل بیشتری به میانه روی دارند. وی می گوید؛ «به نظر می رسد انگیزه مردان را تعصب مذهبی یا ملی شکل می دهد.
گفت وگوهایی که با این دو داوطلب بمب گذاری صورت گرفته و نیز تحقیقات انجام گرفته نشان می دهد که این گونه زنان و مردان جوان هر قدر هم که از جان گذشته باشند باز هم در خلأ عمل نمی کنند. انجام چنین ماموریت هایی نیاز به یک سازمان پیچیده دارد و توجیه آنها نیز مستلزم پذیرش سیاسی، اجتماعی و مذهبی است. باید کسانی باشند که داوطلبان جهادی را عضوگیری، آموزش، تسلیح، تامین مالی و به ماموریت خود اعزام کنند. باید کسانی باشند که بمب ها و جلیقه های انفجاری را بسازند، کسان دیگری خانه های امن را آماده کنند و باید رانندگان و محافظان قابل اعتمادی را بیابند و نیز باید به تیم های رسانه یی دستور بدهند که آخرین اظهارات عامل بمب گذار را ثبت و فیلمبرداری کنند. دوستان و خانواده ها، مدارس و مساجدی که این افراد در آن یکدیگر را ملاقات می کنند باید با هم تشریک مساعی کنند. لازم است یک ماشین هماهنگی وجود داشته باشد تا افرادی را تربیت کند که آماده اند گروه گروه زندگی خود را فدا کنند، چنان که امروز در فلسطین و عراق شاهدش هستیم و در واقع ترویج فرهنگ جانبازی چنان که در فلسطین ریشه کرده است کار یک فرقه یا گروه نیست بلکه کل جامعه باید درگیر آن باشد.
تشکیلات خودگردان فلسطین که ظاهری سکولار دارد و حماس که از مذهب الهام می گیرد هر دو به طرز مشابه مسابقات قهرمانی فوتبال افراد را ترغیب می کنند که نام های «شهدا» را برای خود انتخاب کنند. والدین نوزادان خود را به شکل بمب گذاران استشهادی لباس پوشانده، آنگاه در استودیوها از آنها عکس می گیرند. پوسترهایی که روی آنها عکس چهره شهدا نقش بسته است روی دیوارهای مغازه ها و مدارس هر شهر و روستایی به چشم می خورد. دیپلمات های سعودی اشعاری به افتخار آنها می نویسند و همزمان کودکان «کارت های شهادت» رد و بدل می کنند.
با وجودی که پژوهشگران بر سر علل و عوامل حملات انتحاری و چگونگی جلوگیری از آنها اختلاف نظر دارند، ولی با این نظر موافق اند که این پدیده با سرعت و دامنه زیادی هم در میان گروه های غیرمذهبی و هم گروه های مذهبی گسترش یافته است زیرا ثابت شده که عامل موثری است. حملات یازده سپتامبر موجب شد بسیاری از امریکایی ها بمب گذار های انتحاری را با شبه نظامیان مسلمان یکسان فرض کنند در حالی که گروه های غیرمذهبی نیز به همان شدت از این تاکتیک استفاده کرده اند. رابرت پیپ استاد دانشگاه شیکاگو می گوید؛ اگرچه بمب گذاری انتحاری هنوز در جهان درگیری های مسلحانه پدیده یی نادر به شمار می رود، اما در عین حال این نوع عملیات ۱۲ بار مرگبارتر از سایر اشکال است. با وجودی که چنین حملاتی ۳ درصد اقدامات تروریستی را در فاصله سال های ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۳ تشکیل می داد ولی ۴۸ درصد مرگ و میر تروریستی به استثنای ۱۱ سپتامبر ناشی از آن بوده است.
همچنین در فاصله سال های ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۵ میانگین تلفات هر حمله تیراندازی ۳۲/۳ نفر بود و بمب های کنترل از راه دور نیز به طور میانگین ۹۲/۶ نفر به ازای هر حمله تلفات به جا گذاشته اند. در حالی که بمب گذاران انتحاری مجهز به کمربندهای انفجاری هرکدام به طور میانگین ۴۸/۸۱ قربانی داشتند. آمی پداهروز می گوید؛ در مواردی که عامل بمب گذار اتومبیل مملو از مواد منفجره را به سوی هدف هدایت کرده، چنان که بسیاری از این موارد را در عراق مشاهده می کنیم، میانگین تلفات به ۸۱/۹۷ نفر به ازای هر حمله افزایش یافته است.
روند تصاعدی حملات انتحاری که از سال ۱۹۹۹ شروع شد در برخی مناطق به سرعت استثنایی ادامه یافته است. در فاصله ۱۹۸۱ تا پایان ۲۰۰۳، تعداد ۵۳۵ ماموریت انتحاری موفق انجام شد. اما تنها در طی دو سال- از ژانویه ۲۰۰۴ تا دسامبر ۲۰۰۵- شمار این حملات به ۵۵۵ مورد رسید که ۸۴ درصد آن در عراق اتفاق افتاد. کارشناسان درباره علل و عوامل این شکل مهلک حمله دچار چنددستگی شده اند ولی اختلاف آنها درباره چگونگی پیشگیری از این حملات از این هم بیشتر است. آقای پیپ می گوید با توجه به اینکه حملات انتحاری یک پدیده مذهبی نبوده بلکه صرفاً «واکنشی در برابر اشغال خارجی» هستند، آشکارترین راه حل خروج از منطقه مورد مناقشه است. وی شاهد می آورد که حملات استشهادی در لبنان عملاً پس از خروج اسرائیل از این کشور در سال ۲۰۰۰ خاتمه یافت و دو سال قبل نیز پس از عقب نشینی اسرائیل از غزه، این نوع حملات به شدت کاهش یافت. اما به گفته این کارشناس بهترین موید این دیدگاه مورد عراق است. این کشور که قبل از حمله امریکا فاقد هرگونه عملیات انتحاری بود در سال ۲۰۰۳ شاهد ۲۰ مورد از این حملات بوده و از زمان استقرار نیروهای امریکایی در آنجا نرخ بمب گذاری های انتحاری هر سال دو برابر شده است. بنابراین وی معتقد است تنها راه متوقف کردن این حملات خروج نیروهای امریکایی است. با وجودی که تحلیل آقای پیپ به لحاظ آماری متقاعدکننده به نظر می رسد، اما پژوهشگران اندکی با نظر او موافق هستند. عاصف مقدم پژوهشگر ایرانی تبار آلمانی در دانشگاه هاروارد و محمدحافظ در دانشگاه میسوری بر این باورند که کشمکش های منطقه یی نمی تواند دلیل وجود جنبش هایی همچون القاعده یا تمایل آنها برای گذشتن از مرزهای جغرافیایی و انجام ماموریت هایی در طول خطوط فرقه یی در عراق را توضیح دهد. این حملات که اکنون «جهانی» نیز شده اند واقعاً ماهیت و جنبه فراملی یافته اند. همچنین گذشته از اینکه کمتر کسی از نظر سیاسی خروج یکجانبه از کرانه باختری را گزینه یی مناسب برای اسرائیل می داند، در عین حال به نظر نمی رسد این اقدام رضایت حماس یا جهاد اسلامی را جلب کند زیرا آنها تمامی قلمرو اسرائیل را متعلق به خود می دانند. لروش هافمن کارشناس برجسته تروریسم در دانشگاه جرج تاون می گوید درست است که پس از خروج یکجانبه اسرائیل شمار ماموریت های انتحاری هم در لبنان و هم در غزه کاهش یافت، اما در غیاب نیروهای اسرائیلی شاهد بودیم که حزب الله در لبنان و حماس در غزه زرادخانه گسترده یی از راکت و موشک را وارد یا تولید کردند و علیه اسرائیل به کار بستند، تونل های دفاعی و زیر ساختار هایی را برای رویارویی بهتر با حملات اسرائیل بنا کردند و آموزش رزمنده ها و عوامل جهادی را برای مواجهه های آتی شدت بخشیدند. هافمن ادامه می دهد که مبارزان فلسطینی پس از عقب نشینی اسرائیل تاکتیک های خود را عوض کردند و به جای افراد از راکت برای کشتن استفاده کردند ولی از جنگیدن دست نکشیدند.
مقامات امنیتی اسرائیل در واقع با متوسل شدن به سایر اقدامات جنجال برانگیز موجب کاهش شدید شمار حملات انتحاری نسبت به اوج آن در سال ۲۰۰۲ شده اند. آقای انرلیچ یادآوری می کند که ۲۲ غیرنظامی در سال ۲۰۰۵ (و ۵۵ نفر در سال ۲۰۰۴) کشته شدند ولی در حملات مشابه در ۲۰۰۶ تعداد ۱۵ نفر کشته و ۱۰۴ نفر زخمی شدند. بسیاری از کارشناسان اسرائیلی و امریکایی در امور تروریسم تاکید می کنند که گسترش نرده امنیتی و منطقه حائل توسط اسرائیل - «دیوار» به تعبیر فلسطینی ها - که برای پوشاندن نیمی از مرز میان مناطق اسرائیلی و فلسطینی صورت گرفته است، نه تنها به کاهش حملات انتحاری- دست کم به طور موقت- منجر شده بلکه میزان خشونت های دیگر را نیز کاهش داده است هرچند که فلسطینی ها این ادعا را به چالش گرفته اند. عامل دوم اینکه، اسرائیل شمار فلسطینی هایی را که به ظن اقدامات تروریستی دستگیر می کند، افزایش داده است و در حالی که در سال ۲۰۰۵ تعداد این افراد ۴۵۳۲ نفر بوده، در سال گذشته این رقم به ۶۹۶۸ نفر افزایش یافت.
هافمن بر این باور است که اسرائیل با نفوذ در شبکه های بمب گذاری فلسطینی ها و متوقف کردن حملات قبل از وقوع موفق شده تعداد حملات را کاهش دهد. او از این بیمناک است که عقب نشینی از مناطق در غیاب یک راه حل سیاسی ممکن است کار گردآوری چنین اطلاعات حیاتی را بر اسرائیل دشوار کند. با این حال پژوهشگرانی همچون میا بلوم نسبت به اثرات بلند مدت چنین سیاست هایی ابزار نگرانی می کنند. به باور وی درست است که به نظر می رسد اقدامات ضد تروریستی خشن از قبیل استفاده از ترورهای هدف دار، افزایش دستگیری ها و ساختن دیوار موقتاً موجب ریشه کن شدن عملیات استشهادی شده است، اما در بلند مدت این گونه تاکتیک های خشن تنها موجب تحقیر و خشم بیشتر فلسطینی ها شده و زمینه عضو گیری های بیشتر برای ماموریت های شهادت طلبانه را فراهم خواهد کرد. اگر چالش نهایی این است که شفاء القدسی ها و وفاء البیس های فلسطین به رها کردن ترور انتحاری وادار شوند و فداکاری آنها در نظر جامعه فلسطین غیرقابل قبول باشد، تنها یک توافق سیاسی رضایت بخش برای طرف های اصلی از شانس موفقیت برخوردار است. خانم بلوم یادآوری می کند که در فاصله توافقنامه های اسلو در ۱۹۹۳ تا پاییز ۲۰۰۰، حمایت فلسطینیان از عملیات استشهادی هرگز از یک سوم جمعیت تجاوز نکرد ولی امروز این رقم بالاتر از ۸۰درصد است. تحلیل وضعیتی که امریکا در خارج و داخل با آن روبه رو است حتی از این هم دشوارتر است و هیچ جای شگفتی نیست که به همین اندازه موجب شکاف در میان پژوهشگران باشد. «دیوارهای» سبک اسرائیلی در عراق و افغانستان قادر نخواهد بود شبه نظامیان مخالف با حضور یا سیاست های امریکا در آنجا را از اقدامات خود بازدارد یا از خشونت های طایفه یی مرگبار در عراق بکاهد، خشونت هایی که تا کنون هیچ نشانه یی از فروکش کردن آن به چشم نمی خورد.
تاکنون ثابت شده است که دستیابی به یک توافق سیاسی قابل قبول برای طرف های اصلی یا همسایگانی که به شورشیان مختلف کمک می کنند، چشم انداز روشنی ندارد. در داخل نیز امریکایی ها هنوز باید خود را با حالتی روانی تطبیق دهند که یک مقام امنیتی اسرائیل آن را حالت «تقویت روحیه امریکایی ها و تقویت اهداف اسرائیلی ها» در هنگام وقوع حملات تروریستی نامیده است. مقامات امنیتی اسرائیل افتخار می کنند که ظرف چند ساعت پس از یک حمله انتحاری قادرند زندگی «عادی» را در اسرائیل از سر گیرند. اما در عوض امریکایی ها هنوز در وحشت حملات یازده سپتامبر به سر می برند.
از سوی دیگر بسیاری از پژوهشگران و مقام های امنیتی اسرائیلی، عرب و امریکایی تردید دارند امواج اقدامات استشهادی که اسرائیلی ها آن را تحمل می کنند، دامن امریکا را نیز در داخل این کشور بگیرد. گیل کلیمن رئیس پیشین پلیس ملی اسرائیل که بخشی از سال های اولیه زندگی خود را در امریکا گذرانده است، می گوید؛ «استفاده موثر از سلاح انتحاری مستلزم دسترسی به قلمرو جغرافیایی و سیاسی است. اما چنین فضایی در امریکا وجود ندارد.» هافمن اذعان می کند که بله، درست است که متعصبین مذهبی غیراسلامی از قبیل تیموتی مک ویگ، چریک دست راستی که بمب گذاری او در اکلاهما در سال ۱۹۹۵ بیش از هر حمله تروریستی قبل از یازدهم سپتامبر در داخل امریکا به کشته شدن امریکایی ها انجامید، از یک زیرساختار و قلمرو مساعد برای فعالیت و عضوگیری برخوردار بود.»
با این حال هافمن می گوید که اقدامات ضدتروریستی که از زمان حملات یازده سپتامبر اتخاذ شده، انجام چنین حملاتی را امروز نسبت به گذشته دشوارتر کرده است. هنوز به نظر می رسد که القاعده فاقد زیرساختار در این کشور است. همچنین امریکا برخلاف اروپا فاقد طیف گسترده یی از جمعیت مسلمان خارجی غیرسازگار با فرهنگ امریکایی است که به اندازه کافی رادیکال شده و قادر به انجام حملات مداوم باشند. برایان جنکینز پژوهشگر موسسه راند یادآوری می کند که اروپا با ۳۵۰ میلیون نفر جمعیت بین ۳۰ تا ۵۰ میلیون مسلمان را در خود جای داده است. در سال ۲۰۵۰ یک سوم کودکانی که در آنجا متولد می شوند مسلمان خواهند بود. اما در عوض امریکا با ۳۰۰ میلیون جمعیت در حدود ۷/۴ میلیون نفر مسلمان دارد که بسیاری از آنها امریکایی مادرزاد هستند و از میان ۵/۳ میلیون امریکایی عرب تبار کمتر از ۲۵ درصد مسلمان هستند. آیا ممکن است افراد یا گروه های کوچکی از این جمعیت رادیکال شده و حتی به یک حمله مخرب در این کشور دست بزنند؟ پاسخ جنکینز به این پرسش مثبت است. وی می گوید؛ « طراحی کوچکی که به یک حمله موردی منجر شود، همیشه ممکن و حتی شاید محتمل است.»
منبع؛ پالیسی ریویو
جوریت میلر
منبع : سایت تحلیلی خبری عصر ایران


همچنین مشاهده کنید