شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

این چهار زن


این چهار زن
كاندولیزا رایس وزیر خارجه ایالات متحده، مارگارت بكت وزیر خارجه انگلیس، تسیبی لیونی وزیر خارجه اسرائیل و آنگلا مركل صدراعظم آلمان چهار زنی هستند كه با وجود آتش بس در لبنان همچنان در كانون تحلیل های سیاسی مربوط به این بحران قرار دارند. به جز رایس، سه زن دیگر چند ماه پیش به این سمت ها منصوب شدند. لیونی در ۴ ماه مه ۲۰۰۶، بكت ۵ مه ۲۰۰۶ و مركل ۲۲ نوامبر سال گذشته. اگرچه بحران هایی چون بحران هسته ای كره شمالی، ایران و اوضاع عراق به شكل روزانه گریبان دستگاه سیاست خارجی كشورهای متبوع این چهار زن را گرفته بود اما بحران لبنان برای این چهار زن اولین تجربه ای بود كه طی آن توانایی یا ضعف های خود را در مواجهه با بحرانی كه در حیاتی ترین نقطه برای ایالات متحده و غرب روی داده بود، به نمایش گذاشتند.
این بحران اگرچه باعث افزایش سود سهام برخی شد اما به قیمت از دست رفتن آینده سیاسی برخی دیگر تمام شد و در این میان رایس، مركل و بكت از جمله افراد دسته اخیر محسوب می شوند. تنها پیروز این جمع زنانه «لیونی» است كه به شكل طبیعی از افزایش انتقادها به ایهود اولمرت به سبب ناتوانی در حل بحران سود می برد. در بحران لبنان نه فقط چهره ایالات متحده كه راهبرد میان مدت این كشور به دلیل همسویی ناگزیر با منافع اسرائیل و عدم اتخاذ دیپلماسی مستقل به شدت آسیب دید. امیل هوكایم تحلیلگر امور خاورمیانه ای «مركز هنری استمسون» در این باره معتقد است كه دیپلماسی ایالات متحده پس از پایان بحران لبنان به شدت دچار ركود و رخوت خواهد شد. او می گوید: «آمریكا براین ادعای اسرائیلی ها كه قادر به سركوب سریع حزب الله هستند حساب باز كردند، اما گذشت زمان نشان داد كه اشتباه كرده اند، بنابراین برای كم كردن از میزان خسارت ها و پایان بحران به تصویب قطعنامه ۱۷۰۱ رضایت دادند... اكنون دیپلماسی ایالات متحده در منطقه به شدت دچار مشكل شده و مسئله گسترش دموكراسی در منطقه و انزوای ایران در صدر مشكلاتی قرار دارد كه این دیپلماسی را به چالش گرفته است.» ویلیام كوانت متخصص در سیاست خارجی آمریكا در «مركز مطالعاتی بروكینز» معتقد است كه نمی توان صرفا رایس را مسئول رویكردهای دستگاه دیپلماسی دولت بوش دانست زیرا به اعتقاد او نفس مسئله تكیه رایس بر مسند وزارت خارجه معلول اراده «ایدئولوژیست هایی» بود كه در برابر «واقع گرایان» قرار گرفته بودند. كوانت می گوید: «پیش از بحران لبنان به دلیل آنكه رایس تلاش می كرد باب گفت وگو با ایران بر سر مسائل هسته ای باز شود، فردی واقع گرا محسوب می شد اما با آغاز جنگ لبنان باز هم بوش و چنی با توافق رایس، زمام امور را به دست گرفتند زیرا از نظر آنان این فرصت خوبی برای ضربه زدن به رادیكالیسم اسلامی تحت حمایت ایران و سوریه بود.»
برخلاف رایس كه برای بهبود چهره مخدوش شده ایالات متحده و بازپس گیری استقلال از دست رفته دستگاه دیپلماسی راه دشواری را پیش رو دارد لیونی اما با دشواری كمتری در سطوح داخلی و خارجی مواجه است و این مسئله را مدیون روش حل بحرانی است كه چه در محدوده وزارت خارجه و چه بر اساس توانایی های خود در پیش گرفته است. تسیبی لیونی متولد تل آویو ۵ ژوئیه ۱۹۵۸ و دختر ایتان لیونی فعال سیاسی هلندی الاصل و عضو كنست فارغ التحصیل رشته حقوق با تخصص حقوق مدنی و تجاری از دانشگاه «بارایلان» اسرائیل است كه پس از فارغ التحصیلی به عنوان وكیل در ارتش مشغول به كار شد و تا درجه سرهنگی نیز ارتقا یافت. لیونی نزدیك به چهار سال اوایل دهه ۸۰ نیز در موساد خدمت كرد و پس از آن وارد دنیای سیاست شد. زندگی سیاسی لیونی با پیروزی در انتخابات ۱۹۹۰و ورود به كنست از سوی حزب لیكود كه در آن زمان جزء احزاب مخالف بود آغاز شد و زمانی كه آریل شارون ژوئیه ۲۰۰۱ به عنوان نخست وزیری اسرائیل انتخاب شد، لیونی به ترتیب در سمت هایی چون وزیر همكاری منطقه ای، وزیر كشاورزی و توسعه روستایی، وزیر مهاجرت و وزیر دادگستری مشغول به كار شد.
در سال ۲۰۰۵ و زمانی كه شارون به دلیل مخالفت اعضای حزب لیكود و هم پیمانان راستگرای آن با طرح خروج یك جانبه از غزه مجبور به كناره گیری از حزب و تاسیس حزب كادیما شد، لیونی نیز همچون برخی از همكاران حزبی خود ترجیح داد كه لیكود را برای پیوستن به حزب كادیما ترك كند. با وخامت حال شارون زمزمه ها برای یافتن جانشین وی برای رهبری حزب كادیما رو به افزایش گذاشت و در این میان در حالی نام لیونی بر سر زبان ها افتاده بود كه هنوز تردید هایی در مورد صلاحیت وی برای تصدی نخست وزیری یا قائم مقامی وجود داشت .در ژانویه ۲۰۰۶ و پیش از انتخابات ۲۸ مارس ۲۰۰۶، سیلوان شالوم از سمت وزارت امور خارجه استعفا داد و لیونی با حفظ سمت وزارت دادگستری، وزیر امور خارجه شد تا در ۴ مه ۲۰۰۶ به شكل رسمی وزیر خارجه اسرائیل شود. بدین ترتیب پس از گلدا مایر كه سمت وزارت امور خارجه را بر عهده داشت و سپس نخست وزیر شد برای بار دوم یك زن بر مسند وزارت امور خارجه اسرائیل تكیه زد. اولمرت علاوه بر انتصاب لیونی به سمت وزیر خارجه وی را به عنوان معاون نخست وزیر در كابینه معرفی كرد و بدین ترتیب لیونی به فرد شماره ۲ دولت اسرائیل پس از نخست وزیر تبدیل شد. ضمن آنكه اگر انتقادها به اولمرت به دلیل ناتوانی وی در حل بحران لبنان به كناره گیری وی بینجامد، بی تردید تسیبی لیونی گزینه اول تصدی پست نخست وزیری خواهد بود زیرا چه در كادیما و چه در لیكود همه لیونی را پرنده ای می دانند كه حلقه وصل «كبوترها» و« بازهای» اسرائیل است. لیونی را از این جهت فرد میانه رویی می دانند كه برای وحدت نظر اعضای لیكود بر سر عقب نشینی از غزه تلاش فراوانی كرد و بسیاری را قانع كرد كه چنین طرحی به امنیت اسرائیل منجر می شود و تا حدود زیادی از درگیری های نفس گیر روزانه با فلسطینی ها می كاهد. لیونی به سبب پیشینه نظامی، اطلاعاتی و سیاسی در ارتش، موساد و وزارت خارجه به خوبی از ماهیت نزاع و شاخص های موثر در آن آگاه است و بر همین اساس همواره از حسن نصرالله دبیركل جنبش حزب الله لبنان با لقب احترام آمیز «شیخ حسن نصرالله» یاد می كند.
او همچنین اولین اسرائیلی ای است كه «میان فلسطینیان مسلحی كه شهروندان عادی را به قتل می رسانند» با «فلسطینیان مسلحی كه نظامیان را به هلاكت می رسانند» قائل به تفاوت است. لیونی در تاریخ ۲۸ مارس ۲۰۰۶، طی مصاحبه با شبكه تلویزیونی «ای بی سی نایت لاین» آمریكا در این باره می گوید: «فردی كه بر ضد سربازان اسرائیل می جنگد دشمنی است كه پاسخ این كار او را می دهیم بنابراین تا زمانی كه هدف او نظامیان است یك دشمن است، اما تروریست محسوب نمی شود.» ایراد چنین سخنانی لیونی را خارج از حلقه بازها قرار می دهد اما در عین حال نمی توان او را یك كبوتر دانست زیرا زمانی كه یك روزنامه نگار اسرائیلی او را به خاطر نامتناسب بودن پاسخ نظامی اسرائیل به دلیل ربودن دو سرباز مورد پرسش قرار داد، گفت: «مشروعیت واكنش ما وابسته به میزان خطر است نه نوع عمل خصمانه.» شاید بتوان بحران لبنان را سكوی پرتاب لیونی به سمت نخست وزیری و او را تنها كسی دانست كه در بحبوحه انتقادات روزافزون به دولت از نظر اسرائیلی ها برخلاف سایر همكاران خود «تردامان» از معركه بیرون نمی آید. دلیل عمده این امر نیز آن است كه لیونی از همان ابتدا وزارت خارجه را از همسویی مطلق بارویكردهای نظامی دور كرد و پس از گذشت چند روز از تهاجم نظامی به لبنان ضمن اعلام مخالفت شخصی با ادامه جنگ، روش نظامی را برای تحقق خواسته های دولت ناكارآمد برشمرد و با دادن رای منفی به طرح بمباران مراكز حزب الله در «ضاحیه» آن را باعث پیچیده تر شدن اوضاع دانست.
با ادامه بحران و طولانی شدن جنگ، لیونی از روش های دیپلماتیك جانبداری كرد و زمانی كه اولمرت با طرح استقرار نیروهای بین المللی در جنوب لبنان مخالفت كرد، وی را قانع كرد كه حمایت از این طرح تنها راه برون رفت دولت از بحران لبنان و تضمین آینده سیاسی نخست وزیر است. دور بودن لیونی از كانون توجهات رسانه ها باعث شده است كه برخی دیگر از تحلیلگران همچون «یلیپ گوردون» تحلیلگر امور خاورمیانه و تركیه از«مركز تحقیقات خاورمیانه ای بروكینز» دیدگاه دیگری داشته باشند .از نظر گوردون در میزان اثرگذاری تسیبی لیونی «اغراق» شده است و ارتش و اولمرت بازیگران اصلی اسرائیل اند. او می گوید: «رایس به مراتب نقش مهمتری از لیونی ایفا كرده است اما از یاد نبریم كه در هر حال تصمیم نهایی بر عهده بوش و اولمرت بود و نه وزرای خارجه.» با این وجود باید اذعان داشت كه اولمرت در خلال بحران لبنان به دلیل روحیه استقلال جویانه ای كه در لیونی سراغ داشت چندان او را به حلقه بسته پیرامون خود راه نداد و حتی برای سفرهای خارجی دوره ای كه با هدف تشریح سیاست های اسرائیل صورت می گرفت، شیمون پرز را با هیات اسرائیلی همراه كرد، اقدامی كه به گفته یكی از مشاورین اولمرت «پاسخی به تك روی های لیونی بود» زیرا «در جریان اجلاس شورای امنیت در مورد لبنان كه در اواسط جولای و با حضور وزرای خارجه كشورهای مختلف جهان صورت می گرفت، با آنكه اولمرت، لیونی را از این سفر منع كرده بود اما وزیر خارجه تا سه روز پیش از آغاز اجلاس در مصاحبه با خبرنگاران با جدیت از قطعی بودن سفر خود به نیویورك سخن می گفت و یك ساعت و نیم پیش از پرواز به خود زحمت داد تا دوباره از نظر اولمرت آگاه شود». با وجود آنكه اولمرت و لیونی در ظاهر از هم حمایت می كنند نمی توان منكر این واقعیت شد كه میان آنان رابطه ای توام با تنش و رقابت وجود دارد زیرا در هر حال لیونی به عنوان فردی قدرتمند تنها عضو حزب كادیما است كه از شكست اولمرت سود می برد. نقطه مقابل لیونی، كاندولیزا رایس است كه در خلال بحران نشان داد كه فاقد استقلال لازم در برابر رئیس جمهور و دارای موضعی شكننده و توام با تردید است. در خلال نشست رم ۲۶ جولای دستگاه سیاست خارجی آمریكا از آن رو كه خواسته اسرائیل مبنی بر آتش بس فوری را رد كرده بود، دیپلماسی منفعلی داشت.
از سوی دیگر سفر اول رایس به لبنان در بردارنده هیچ پیشنهاد قابل توجهی از سوی او نبود و رایس به جز اعلام فرصت زمانی كافی به اسرائیل برای سركوب حزب الله و پایان بخشیدن به تهاجمات كار دیگری نكرد. پیتر سینگر تحلیلگر امور سیاست خارجی و روابط آمریكا با جهان اسلام و مدیر «طرح دفاعی قرن بیست و یك» در این باره به شرق الاوسط گفت: «وجهه و كارآمدی روش های رایس در خاورمیانه در كوتاه مدت به شدت آسیب خواهد دید و دلیل آن تاخیر در برقراری آتش بس و انجام دیدارهای صوری و بی فایده ای است كه بر تحلیل های اشتباه بنا شده بود و به آثار سلبی فراوانی بر مواضع منطقه ای آمریكا منجر شد.» با این وجود نمی توان كار رایس را تمام شده دانست زیرا همان گونه كه سینگر معتقد است: «البته وجهه اصلی رایس و میزان كارآمدی وی وابسته به روش هایی است كه برای حل بحران های به مراتب دشوارتر پس از آتش بس به كار خواهد گرفت».
فیلیپ گوردون معتقد است جنگ لبنان برای رایس كه تغییر ساختاری خاورمیانه را دنبال می كرد به منزله «گامی رو به عقب» تلقی می شود زیرا: «درستی این تحلیل كه می توان با حمایت از حمله اسرائیل به لبنان كار حزب الله را یكسره كرد و بدین ترتیب ضمن خاتمه بخشیدن به تهدید های آن، مانع استفاده ایران و سوریه از این جنبش به عنوان برگ برنده در رویارویی با آمریكا شد، هنوز زیر سئوال است و حتی اگر اسرائیل در سركوب كردن حزب الله موفق می شد معلوم نبود تا چه حد به تحقق اهداف آمریكا و تامین امنیت خود كمك می كرد. بنابراین می توان گفت دست كم این امر محرز است كه در آن صورت نیز مسئله مهم عدم محبوبیت و مشروعیت ایالات متحده در منطقه، عمق بیشتری می یافت». گوردون به شدت به امكان خلع سلاح حزب الله به وسیله نیروهای «یونیفیل» یا دولت لبنان بدبین بوده و معتقد است كه: «تقریبا به همان جای اول خود برگشتیم.» ویلیام كوانت نیز در این باره كه فرانسه باعث تغییر دیدگاه ایالات متحده در قبول آتش بس شده است، دیدگاه متفاوتی دارد او معتقد است كه روند امور باعث شد آمریكا كمی واقع گراتر شود: «در جولای گذشته و به ویژه پس از فاجعه قانا كه رایس به خاورمیانه رفت متوجه شد كه جنگ آن گونه كه ایالات متحده و اسرائیل انتظار داشتند پیش نمی رود و به همین دلیل عزم خود را جزم كرد كه بوش را به پذیرش طرح آتش بس راضی و دولت فواد سنیوره را به قبول محورهای هفت گانه مجبور كند.» كوانت می افزاید: «آزمون حقیقی رایس هنوز فرا نرسیده است تفاوتی هم نمی كند، این آزمون ممكن است سیاست خارجی جدیدی باشد كه او چندی پیش مدعی آن شد یا ممكن است همان گفتمان قدیمی ایالات متحده در خاورمیانه باشد. در هر حال مسئله این است كه چالش اصلی رایس هنوز خود را نشان نداده است و به شكل دقیق هم نمی توان ابعاد آن را تعیین كرد اما آنچه كه تقریبا قطعی است آن است كه رایس تاكنون قدرت رهبری و ابتكار عمل چندانی از خود نشان نداده است و من تردید دارم كه بگویم وی چنین توانایی را در آینده نشان خواهد داد.» در مورد آنگلا مركل نیز باید گفت حمایت بی چون و چرای وی از مواضع آمریكا در خلال جنگ تاثیر نامطلوبی بر اتحاد حزب دموكرات مسیحی كه او رهبری آن را بر عهده دارد گذاشت و نوك تیز پیكان انتقادات مسئولان حزب را متوجه او كرد. نظرسنجی هایی كه در آلمان صورت گرفته نیز بر تبعات منفی سیاست خارجی «منفعل» مركل صحه می گذارد. برای نمونه، نظرسنجی كه در تاریخ ۲ آگوست جاری صورت گرفته است نشان می دهد ۳۱ درصد رای دهندگانی كه گفته اند به حزب دموكرات مسیحی رای خواهند داد ۴ درصد كمتر از رای دهندگانی هستند كه در انتخابات پیشین كه منجر به روی كار آمدن مركل شد به این حزب رای دادند. اگرچه هواداران مركل با این ادعا كه مردم دچار افسردگی فصلی هستند یا اینكه رخوت بعد از جام جهانی و گرمای هوا باعث این رویكرد شده است، به نحوی در پی بی اهمیت جلوه دادن نتایج نظرسنجی ها هستند اما چنین كاهشی در جامعه منظم و حسابگر آلمان مسئله بسیار قابل توجهی است و نشان می دهد كه با توجه به رشد روزافزون نارضایتی احزاب ائتلافی دولت از تمایلات راستگرای داخلی و خارجی مركل، آینده سیاسی وی دستخوش چالش های جدی شود. چالش های فرا روی مركل البته محدود به سطح داخلی نیست و اتحادیه اروپا را نیز باید به آوردگاه های چالش برانگیز وی افزود چرا كه بسیاری از هم پیمانان اروپایی آلمان از اینكه سیاست خارجی آلمان از محور آلمانی فرانسوی در زمان گرهارد شرودر به محور آلمانیانگلیسی تغییر جهت داده است، چندان خشنود نیستند.
مارگارت بكت وزیر خارجه انگلیس كه در ۵ مه ۲۰۰۶ سكان وزارت خارجه این كشور را در دست گرفت نیز با بروز بحران لبنان حال و روز بهتری ندارد زیرا او نیز به خاطر دنباله روی بی چون چرا از سیاست های بلر و عدم اطلاع كافی از جزئیات و حساسیت های خاورمیانه دست كم از سوی آنانی كه خاطره وزیری خلاق چون «جك استراو» را در ذهن دارند به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است. بكت متولد ۱۵ ژانویه ۱۹۴۳ و زنی به شدت مذهبی است و خواهر وی نیز راهبه ای عزلت نشین است. بكت در سیاست چهره چندان برجسته ای نیست و از سال ۱۹۷۰ كه وارد حزب كارگر شد به تدریج مناصب حزبی را بدون آنكه چیز خاصی از خود نشان دهد یا واجد استعداد ویژه ای در رهبری باشد، پشت سر گذاشته است. بكت پیش از به قدرت رسیدن حزب كارگر، وزیر بهداشت «دولت در سایه» بود. بكت مدتی بعد وزیر تجارت و صنایع شد و در طول دورانی كه بلر رهبری حزب كارگر را بر عهده داشت هیچ گاه از در مخالفت با او درنیامد و همین مسئله باعث شد كه بدون برانگیختن كنجكاوی رسانه ها وارد حلقه بسته پیرامون بلر شود. بكت در سال ۲۰۰۲ با جانبداری سرسختانه از جنگ عراق و اعلام صریح مواضع جنگ طلبانه خود بر سر زبان ها افتاد و همین امر باعث شد كه انتصاب او به سمت وزارت خارجه مخالفت ها و انتقادات فراوانی را برانگیزد. بیشتر این انتقادات آن گونه كه نشریه «تایمز» چاپ لندن می نوشت به دلیل «دانش كم وی» در زمینه سیاست خارجی بود .جنگ لبنان این فرصت را در اختیار بكت گذاشت كه در برابر توفان انتقادها، شخصیتی« مقبول و مستقل» از دستگاه دیپلماسی انگلیس را ارائه دهد اما آن گونه كه مجله انگلیسی« اسپیكتیتور» نوشت: «بحران لبنان نشان داد كه بكت ذاتا فرد منفعل و دست وپاچلفتی است» و به همین دلیل خواستار استعفای وی شد. بكت در خلال بحران لبنان حتی به خود زحمت نداد كه برای منتقدانش توضیح دهد كه از نظر وی دلایل قانع كننده اسرائیل برای تجاوز به لبنان چیست و زمانی كه از وی در مورد پاسخ نامتناسب اسرائیل به ربوده شدن دو سرباز خود سئوال شد گفت: «ورود به این بحث فایده چندانی ندارد.» زمانی هم كه از وی در مورد استقرار نیروهای بین المللی در جنوب لبنان سئوال شد گفت: «آفرین... این فكر خوبی است... و من خواهش می كنم اگر كسی طرح جالب توجه دیگری را در ذهن داشت حتما در اختیار دولت فخیمه انگلیس قرار دهد.»
كلام آخر اینكه اگر لیونی را تنها زن برنده در گیرودار بحران اخیر بدانیم و رایس را در آستانه یك شكست قابل پیش بینی، مركل را باید بازنده بزرگی دانست كه اروپا سقوط او را به انتظار نشسته است و دست آخر بكت می ماند كه اصلا چیزی در چنته نداشت كه اكنون آن را ببازد.
ترجمه: سعید آقاعلیخانی
منبع: شرق الاوسط
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید