شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

سارا پیلین؛ ستاره یا سیاستمدار؟


سارا پیلین؛ ستاره یا سیاستمدار؟
حضور زنان در عرصه‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی از موضوعاتی است که همیشه مورد پرسش جوامع بوده است. حقیقت این است که در گذشته‌های دور و حتی نزدیک زن ر ا همانند مردان باور نداشتند که می‌تواند در عرصه‌های مختلف فعالانه حضور داشته باشد.
حضور دو زن (هیلاری کلینتون و سارا پیلین) در رقابت های ریاست جمهوری آمریکا، بار دیگر اهمیت نقش زنان در قدرت سیاسی را به یکی از بحث های روز این کشور تبدیل کرده است.
● زنان آمریکایی
در سال ۱۹۲۰، با تصویب نوزدهمین متمم قانون اساسی، زنان آمریکایی موفق به بدست آوردن حق رأی شدند. از سال ۱۹۶۴، زنان اکثریت رأی دهندگان را تشکیل می دهند. در سال ۱۹۸۰، درصد رأی دهندگان زن عملا ً از تعداد مردان بیشتر بود. هر چند شهروندان زیادی شکایت دارند که فقط بخش کوچکی از زنان در پی کسب مشاغل سطح بالا و یا عهده دار آن هستند.
در حال حاضر ۱۶ درصد از نمایندگان کنگره آمریکا را زنان تشکیل می دهند. و ۸ فرماندار از پنجاه فرماندار این کشور زن هستند.
● القای سیاست
پژوهش های موجود حاکی از این است که برابری سیاسی زنان با مردان در جوامع امروزی بیشتر جنبه حقوقی دارد تا واقعی. موانع گوناگونی بر سر راه مشارکت سیاسی زنان وجود دارد. جنبش سیاسی زنان وقتی به معنای واقعی کلمه ظاهر می شود که خودجوش، رقابت آمیز، گروهی، سازمان یافته و مبتنی بر ایدئولوژی مناسب و خاص صورت گیرد. در حاکی که اگر مشارکت زنان در زندگی سیاسی به تحریک گروه های اجتماعی دیگر (به ویژه به خواست مردان) صورت گیرد یا غیررقابتی باشد یعنی برای تأیید مواضع قدرت مستقر انجام شود، فردی و پراکنده باشد و به ویژه اگر بر وفق علایق و اخلاقیات مردانه ظاهر شود، یعنی مبتنی بر «ایدئولوژی کاذب» مردانه باشد، به معنای واقعی، مشارکت سیاسی زنان نخواهد بود. رفع موانع حقوقی و نوسازی اجتماعی تدریجی ضرورتاً موجب گسترش مشارکت زنان در زندگی سیاسی نمی گردد. در جوامع غربی نیز رفع این موانع زمینه مشارکت سیاسی زنان را گسترش نداده است. این واقعیت موجب رواج برخی نظریات درخصوص حدود توانایی مشارکت زنان در زندگی سیاسی گردیده است. مبنی بر اینکه «طبع» زنان با سیاست به معنی قدرت و خشونت الفتی ندارند. در واقع در نگرش های لیبرالی نسبت به مشارکت زنان در زندگی سیاسی تأکید می شود که زنان باید خودشان را با واقعیت زندگی سیاسی سازش دهند و خصال «مردانه» لازم را کسب کنند. از سوی دیگر در نظریات سوسیالیستی و فمینیستی ضمن پذیرش عدم الفت طبع زنان با واقعیت قدرت به معنای رایج در جوامع مدرن صنعتی، تأکید می شود که راه حل نه تغییر در خصلت زنان بلکه تغییر در ساخت قدرت و مالکیت است؛ دولت و سیاست پدیده ای مردسالارانه است و تنها با تغییر در ساخت قدرت می توان زنان را از لحاظ سیاسی فعال ساخت وگرنه مشارکت زنان در زندگی سیاسی به مفهوم فردی رایج آن در حقیقت به معنای «زن زدایی» است.
به طور کلی دو گرایش عمده در جنبش زنان وجود داشته است. یکی گرایش لیبرالی که هدف آن افزایش مشارکت زنان در درون نظام سیاسی مستقر بوده است و دیگری گرایش سوسیالیستی که تغییر در نظام سیاسی - اقتصادی موجود را شرط رهایی زنان می داند.
● زنان، لوازم سیاست. (پیلین ستاره یا سیاستمدار؟)
هرچند که حضور زنان در تمام عرصه های سیاسی و اجتماعی امری پسندیده و موجب خوشنودی است ولی آنچه مسلم است این است که هنوز هم در لفافی از تمدن و برابری، زنان دست مایه های تبلیغاتی سیاست قرار می گیرند؛ بدون آن که خود اطلاعی داشته باشند.
باید اندکی تامل کرد که چرا حزب جمهوری خواهی که پایگاه و نماینده تفکر سنتی در آمریکاست، از میان این همه غول های سیاسی این حزب، به ناگاه دست به انتخاب خانم پیلین زده است؟ چگونه ممکن است این ملکه زیبایی سابق، عضو انجمن شهر و شهردار یک شهر ۹٠٠٠ نفری و فرماندار۲۰ ماهه یک ایالت هفتصد هزار نفری ناگهان با جهشی خیره کننده خود را به جایگاه پرقدرت ترین زن دنیا نزدیک کند؟
شعار "تغییر" که اوباما آن را محور مبارزات خود قرار داده بود با ورود پیلین به کلی رنگ باخت چرا که محافظه کاران با حضور او اعلام کردند که اگر شما در رویای دادن شعار غرق شده اید ما "تغییر" را آنهم به شدیدترین شکل ممکن به صحنه سیاسی آمریکا آوردیم، هر چند که این سخن چیزی جز قلب ماهیت شعار مزبور نیست.
● طرفدار یا مخالف حقوق زنان
پس از انتخاب سارا پیلین به عنوان معاون رییس جمهوری از سوی جمهوری خواهان، گفت و گو های زیادی درباره این شاید بتوان گفت در اصل انتقال پست‌های سیاسی از زنان به مردان تأثیر چندانی در جهت‌گیری‌ و نوع رویکرد سیاسی رهبران جهان نخواهد داشت و یا حداقل در شرایط فعلی این امکان کمتر وجود دارد. انتخاب مطرح شد. یکی از این بحث ها مسأله ای بود که توسط برخی رسانه ها مطرح شد مبنی بر این که سارا پیلین یک فمینیست است.
این بحث باعث شد که فعالان حقوق زنان از نسل های مختلف دست به قلم ببرند تا این آب گل آلود را کمی صاف تر کنند و با شفافیت به این سوال بپردازند که آیا سارا پیلین یک فمینیست است؟ و آیا او نماینده زنان آمریکایی است؟ پاسخ کوتاه به این سوال یک «نه» بزرگ بود. نه تنها پس از انتخاب پیلین هیچ گروه فمینیستی معتبری از این انتخاب حمایت نکرد بلکه هزاران زن که در حرکت های زنان هم فعال نبودند، برخاستند تا فریاد کنند که این انتخاب به نفع زنان نیست.
سوال این است که آیا یک زن به طور اتوماتیک مدافع حقوق زنان است؟ آیا حقوق زنان به معنی حقوق «یک» زن است؟ آیا حقوق برابر به این معنی است که همه زنان به یک سیاستمدار کمک کنند یا این که به این معنی است که سیاستمداران به خواسته های زنان توجه کنند؟ و آیا کسی که از فعالیت فمینیست ها استفاده می کند و به شغلی که قبلا برای زنان غیر قابل دسترسی بود دست می یابد، خود به خود یک فمینیست محسوب می شود؛ ولو این که برنامه های این زن در گذشته و در آینده مخالف حقوق زنان باشد؟
● سیاست هایی در نهایت یکسان
پرسشی که مطرح می شود این است که آیا زنان پس از به قدرت رسیدن نیز می توانند ویژگی‌های صلح دوستی خود را حفظ خواهند کرد، یا ذات خشن سیاست، آن‌ها را نیز تحت تاثیر خود قرار می‌دهد؟
اگرچه با بررسی تجاربی که از حضور زنان در عرصه روابط بین‌الملل به دست آمده به نتایج متناقضی می‌رسیم، ولی ذهنیت تاریخی افکار عمومی در سطح جهان، معمولاً در دوره‌ی حکومت زنان کمتر شاهد اقدامات خشونت آمیز بوده‌اند. هرچند در طول تاریخ زنانی هم بوده‌اند که در توسل به زور همپای مردان عمل کرده‌اند.
با اینکه نقش آفرینی زنان در موقعیت‌های سیاسی تا حدودی در تعدیل روحیه‌ی خشن ادبیات سیاسی امروز جهان مؤثر است، اما موضوع منافع ملی، مسأله‌ی مهمی است که در جهت‌گیری سیاست یک کشور نقش اساسی دارد و شاید رقابت کشورهای مختلف جهت به حداکثر رساندن این منافع است که فضای خشنی را از صحنه‌ی روابط بین‌الملل به نمایش می‌گذارد.
با در نظر گرفتن این شرایط شاید بتوان گفت در اصل انتقال پست‌های سیاسی از زنان به مردان تأثیر چندانی در جهت‌گیری‌ و نوع رویکرد سیاسی رهبران جهان نخواهد داشت و یا حداقل در شرایط فعلی این امکان کمتر وجود دارد.
زهرا فدایی
منبع : پایگاه خبری ـ تحلیلی فرارو


همچنین مشاهده کنید