شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

بررسی زمینه‌های افزایش تشنج در دانشگاه‌ها


بررسی زمینه‌های افزایش تشنج در دانشگاه‌ها
معمولاً داستان از آنجا آغاز می شود که روزی هیات نظارت بر تشکل های دانشجویی دستور انحلال انجمنی را صادر می کند. متعاقب این امر، تعدادی از دانشجویان در اعتراض به عملکرد دانشگاه دست به تجمع و تحصن می زنند، سپس مسوولان دانشگاه آن تعداد از دانشجویان را به کمیته انضباطی احضار می کنند، آنگاه تعداد دیگری از دانشجویان در اعتراض به احکام کمیته انضباطی اقدام به تجمع کرده و احتمالاً این بار با تحریک عده ای کار به سردادن شعارهای تند و حتی زد و خورد می انجامد.
در نتیجه عده ای دیگر از دانشجویان را به دلیل برهم زدن نظم عمومی و اخلال در امنیت بازداشت کرده یا به دادگاه احضار می کنند. بار دیگر تعداد بیشتری از دانشجویان در اعتراض به زندانی شدن دوستانشان اقدام به برگزاری تجمع و تریبون آزاد کرده، دست به اعتصاب غذا می زنند و به پخش بیانیه هایی با لحن بسیار تند می پردازند.
در ادامه افراد بیشتری به کمیته انضباطی یا دادگاه احضار می شوند و همچنان این دور رادیکالیسم ادامه پیدا می کند. سوال اینجاست که آیا آن کسانی که در ابتدا دستور انحلال انجمن دانشجویی را صادر کرده بودند، پیش از صدور دستور تا آخر این خط را پیش بینی نکرده بودند؟
● انقلاب فرهنگی
حرکتی که به عنوان انقلاب فرهنگی در آغاز دهه شصت در ایران پا گرفت و منجر به تعطیلی دانشگاه ها شد، دو پیش شرط داشت؛ اول آنکه دانشگاه ها به شدت متشنج و تبدیل به صحنه درگیری و زد و خورد میان گروه های سیاسی شده بود. در چنین شرایطی انقلاب فرهنگی در ابتدای کار به دلیل بازگرداندن فضای آرام و علمی به دانشگاه آغاز شد و در ادامه به حذف برخی اساتید و دانشجویان منتقد و اسلامی کردن دروس دانشگاهی انجامید. شرط دوم آن بود که به قول حسن آیت انقلاب فرهنگی از پایین آغاز شود. یعنی تعدادی از دانشجویان شروع کننده و متقاضی آن باشند. اینچنین بود که اعضای انجمن های اسلامی به دانشگاه آمدند شورای انقلاب نیز از بیرون به حمایت از آنها پرداخت.
اینکه در شرایط حاضر عده ای از دانشجویان اصولگرا «از پایین» متقاضی انقلاب فرهنگی دوم شده اند و هرازگاهی در تجمعاتشان در مناسبت های مختلف به طرح آن می پردازند، نشان دهنده آن است که عده ای «از بالا» نیز روی این حرکت حساب باز کرده اند. اما چنانچه گفته شد بدون شرط اول یعنی وجود تشنج، بحران و درگیری در دانشگاه ها آغاز این حرکت ممکن نیست. لذا نتیجه منطقی آن خواهد بود که عده ای در بالا نه تنها از بروز تشنج و درگیری در دانشگاه ها راضی هستند که حتی آن را شرط لازم برای پیشبرد اهداف خود می دانند.
با بررسی حوادث رخ داده طی دو سال گذشته در دانشگاه ها، مشاهده می شود که سطح برخورد با فعالیت های دانشجویی به طرز نامتعارف و غیرقابل توجیهی تغییر کرده است. به عنوان مثال در واکنش به یک تجمع محدود صنفی در اعتراض به کیفیت نامناسب غذا، تعداد زیادی از دانشجویان به کمیته انضباطی احضار شده و برخی حتی حکم تعلیق از تحصیل دریافت می کنند. موارد بسیاری از این دست قابل شناسایی است.
کوچکترین تخلف نشریات دانشجویی منجر به توقیف آن می شود. تخلفات کوچکی که شاید در نشریات دانشجویی به دلیل تازه کار بودن آنها قابل پیش بینی و البته گذشت باشد. بازداشت دانشجویان موردی است که در گذشته وجود نداشت. در یک نمونه که در دانشگاه مازندران رخ داد تعدادی وارد دانشگاه شدند و ۱۵ دانشجوی متحصن در صحن دانشگاه را بازداشت کرده و با خود بردند که هیچ کس متوجه نشد.
این گونه رفتار با دانشجویان به شدت خشن است و بار روانی بسیار زیادی را بر ایشان تحمیل می کند. نتیجه آن خواهد بود که دانشجویی که خود را در این بین فردی بی پناه می بیند، طاقت از دست داده و دست به حرکت های تند و رادیکال می زند.در این هنگام می توان مدعی شد که دانشگاه صحنه درگیری و خشونت شده است و باید انقلاب فرهنگی دیگری به راه انداخت.
● ضرورت حفظ آرامش
با در نظر گرفتن شرایط فوق می توان به این تحلیل دست یافت که در این مقطع زمانی حفظ آرامش و دوری از تندروی می تواند در خنثی سازی برنامه های علاقه مندان به تحریک دانشجویان و افزایش تشنج در دانشگاه ها موثر باشد. با این حال توجه به نکات زیر ضروری است:
۱) عباس عبدی صحیح می گوید که انتقادات اصلاح طلبان به عملکرد و تصمیمات دولت نهم نه تنها کارساز نبوده و در تغییر رفتار دولت هیچ اثری نداشته که حتی به انسجام اصولگرایان نیز انجامیده و دولت را در پیگیری راه پیشین مصمم تر کرده است.
این مساله قابل تعمیم به جریانات دانشجویی نیز هست. هنگامی که اکثر تجمعات و تحصن های دانشجویی طی دو سال گذشته هیچ واکنش و نتیجه مثبتی را از طرف وزارت علوم و دولت نهم در پی نداشته و حتی بهانه لازم را برای برخورد و تحدید بیشتر دانشجویان به دست دولت داده است، آیا دانشجویان نباید در فکر اتخاذ نوع دیگری از رفتار و واکنش در برابر اقدامات غیردموکراتیک دولت باشند؟
بی شک تکرار الگوهای رفتاری دوران اصلاحات، در دوران دولت اصولگرا عملی اشتباه است. شاید روزگاری برگزاری تجمع، تحصن و فعالیت هایی از این دست، در دولت اصلاحات مفید و معطوف به نتایج مثبت بود. به عنوان یک نمونه از ده ها نمونه می توان به تحصن شش روزه سال ۸۲ دانشگاه یزد اشاره کرد. طی برگزاری آن تحصن، یک بار معاونت فرهنگی وزیر علوم حضوراً در یزد با دانشجویان ملاقات کرد؛ دو بار مدیر کل فرهنگی وزارت علوم اختصاصاً برای رسیدگی به مساله به یزد آمد، یک بار مدیرکل دانشجویان داخل از دانشجویان جهت مذاکره در محل وزارت علوم دعوت به عمل آورد و چندین بار هیات رئیسه دانشگاه برای حل مساله با دانشجویان مذاکره کردند.
این نمونه و نمونه های مشابه فراوان، نشان دهنده این است که دولت اصلاحات با تمام ضعف هایی که داشت حداقل اعتراض، تجمع و تحصن را به رسمیت می شناخت و با آن برخورد نمی کرد. اما تجربه نشان داده است که تکرار این گونه رفتارها در دولت جدید نه تنها به نتایج مثبت نمی انجامد که حتی موجب صدمه دیدن بدنه فعال دانشجویی نیز می شود. اکثر تجمعاتی که در اعتراض به کمیته های انضباطی بوده است تنها پای عده ای دیگر را به کمیته انضباطی کشانده است. بسیاری از تجمعاتی که در اعتراض به بازداشت دانشجویان برگزار شده، تنها به بازداشت تعداد بیشتری از دانشجویان انجامیده است.
۲) برگزاری تجمعات و تحصن های دانشجویی دیگر تبدیل به یک امر روزمره و تکراری شده است. اما مهم تر از روزمرگی این نوع فعالیت که به شدت از تاثیر آن بر افکار عمومی می کاهد، باید بر صفت «کلیشه ای بودن» آن تامل کرد. مهمترین خاصیت رفتار کلیشه ای آن است که قابل پیش بینی است. رفتاری هم که قابل پیش بینی باشد در معادلات سیاسی برنامه ریزی برای برخورد با آن بسیار ساده تر است.
امروز همه می دانند که «اولین اقدام» دانشجویان برای اعتراض به یک حادثه، تحصن و تجمع است. پیش از این و در سال های گذشته رفتارها بدین گونه نبود. همواره حرکت های اعتراضی رادیکال به عنوان آخرین گام در برنامه ها قرار می گرفت. بدین ترتیب دانشجویان مجموعه ای از واکنش ها و رفتارها را در قالب برنامه های مختلف در پیش می گرفتند و گزینه آخر را به تجمع، تحصن یا اعتصاب غذا به عنوان یک «تهدید» اختصاص می دادند. این گونه بود که رفتار دانشجویان در نوسان بین رفتار اصلاح طلبانه و رادیکال، قابل پیش بینی نبود. اما امروز اولین موضوعی که به ذهن دانشجویان خطور می کند، برگزاری تجمعات رادیکال است و چنانچه گفته شد آن هم دیگر هیچ تاثیری بر دولت و افکار عمومی نخواهد داشت.
رفتار قابل پیش بینی دانشجویان به محافظه کاران این امکان را می دهد تا فعالیت های دانشجویی را در جهت اهداف خود هدایت کنند. یعنی با پیش بینی اینکه عکس العمل دانشجویان در برابر هر عمل آنها چیست، می توانند به راحتی به انتخاب گزینه های موجود برای عمل بپردازند با این فرض که تا آخر خط را می خوانند. مثلاً همه می دانیم که دانشجویان دانشگاه های امیرکبیر و علامه طباطبایی بیش از سایر دانشگاه ها تمایل به انجام فعالیت های رادیکال دارند و فضای این دانشگاه ها معمولاً پرتنش تر از سایرین است.
حال سوال اینجاست که چرا دقیقاً باید در همین دو دانشگاه انجمن های اسلامی منحل شده و از سوی مسوولان یک انجمن اسلامی ساختگی با افرادی منسوب به خودشان معرفی شود؟ آیا این مشخصاً با هدف تحریک دانشجویان رادیکال طراحی نشده است؟ آیا طراحان این برنامه در فکر آنند که با تحریک فعالان دانشجویی این دو دانشگاه فضای درگیری و تشنج را از طریق آنان به سایر دانشگاه های کشور کشانده و در نهایت زمینه های لازم را برای مثلاً یک انقلاب فرهنگی دیگر آماده سازند؟ شاید عده ای این تحلیل ها را نوعی تئوری توطئه بدانند اما واقعیت آن است که تعداد «شواهد» از این گونه رفتارهای غیرمتعارف، غیرعقلانی و خارج از قاعده آنچنان زیاد است که احتمال صحت چنین تحلیل هایی را افزایش می دهد.
۳) تحلیلی وجود دارد که طبق آن رادیکالیزه شدن فضای جامعه منجر به کاهش فعالیت های اصلاح طلبانه و در نتیجه کاهش مشارکت سیاسی مردم در انتخابات می شود. چیزی شبیه به آنچه در دوره های انتخابات پیشین رخ داد. در واقع با میدان دادن به دانشجویان رادیکال و طرفداران تحریم انتخابات، بخشی از بدنه مردمی که منطقاً رایشان با اصلاح طلبان است، از شرکت در انتخابات منصرف شدند.
نتیجه چیزی نبود جز رای آوردن اصولگرایان و خارج شدن اصلاح طلبان از دولت و مجلس. بازتولید شرایط و فضای انتخابات پیشین که در آن بخش عمده ای از مردم در انتخابات شرکت نکردند از اهداف عده ای از محافظه کاران است زیرا پیروزی ایشان در فرآیند های انتخاباتی تنها در شرایطی تضمین شده است که بخشی از مردم انتخابات را تحریم کنند.
بازتولید شرایط یأس و سرخوردگی در جامعه از داخل دانشگاه ها آغاز می شود. اگر در دوران اصلاحات شرایط یأس پس از جریان کوی دانشگاه و برخورد شدید با دانشجویان به وجود آمد، پس شاید این گونه فرض شود که تکرار موارد مشابه می تواند به فضای رکود دانشجویی و در نتیجه سردی و یأس آنها بینجامد. شاید این بار نیز چنین خط مشی ای در ارتباط با دانشجویان مدنظر باشد. اگر چه برخی تحلیل ها نیز موید آن است که افزایش تندروی ها برعکس دوران اصلاحات این بار به نفع اصلاح طلبان است و موجب شرکت بیشتر مردم در انتخابات می شود. با این حال هدف از طرح بحث این بود که رفتارهای سیاسی دانشجو نباید تبدیل به بهانه یا وسیله ای جهت کنترل فضای سیاسی انتخابات مجلس شود.
در آستانه تابستانی داغ، شرایط کشور به گونه ای است که می توان افزایش تنش های سیاسی را در ماه های آینده پیش بینی کرد. برخی از این تنش ها به رویارویی اصلاح طلبان و اصولگرایان در آستانه انتخابات مجلس مربوط است. به هر حال حداقل تا آنجا که مربوط به دانشجویان است، در چنین شرایطی حفظ آرامش برای جلوگیری از بسته تر شدن فضای دانشگاه ها ضروری به نظر می رسد.
عماد بهاور
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید