یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


غروب در پاییز


غروب در پاییز
حیات فکری و ادبی قیصر امین‌پور، به دو دوره کلی، تقسیم می‌شود:
الف) دوره‌ جنگ و دهه شصت.
ب) دوره پس از جنگ. هر یک از آثار وی محصول بارز اندیشه‌ها و احساسات شاعر در دوره‌ مورد نظر می‌باشد. از سویی دیگر از منظر مخاطبان و خوانندگان شعری نیز، شعر قیصر به دو دسته تقسیم می‌شود: شعر نوجوان و شعر بزرگسال که در هر دو سطح، قیصر آثار موفقی به یادگار گذاشته است. «تنفس صبح» و «در کوچه آفتاب» محصول اندیشه‌ها و افکار شاعر در زمینه ادبیات بزرگسال دفاع مقدس است. «منظومه ظهر روز دهم»، «مثل چشمه مثل رود» محصول تلاش زیبای وی در زمینه ادبیات نوجوان دفاع مقدس می‌باشد. «توفان در پرانتز» و «بی‌بال پریدن» نیز دلنوشته‌های منثور وی به شمار می‌آیند. از طرفی دیگر از اواخر دهه شصت و دهه هفتاد به این سو با تحول و تغییری که در ذهن و زبان قیصر به وجود آمد؛ افق‌های تازه‌ای بر روی غزل معاصر گشوده شد که حاصل آن مجموعه شعرهایی چون «آینه‌های ناگهان»، «گل‌ها همه آفتابگردانند» و «دستور زبان عشق» می‌باشد البته ناگفته نماند که در همین دهه هفتاد مجموعه شعری نیز در زمینه ادبیات نوجوان منتشر ساخت با نام «به قول پرستو» که بیانگر همین تغییر و تحول نگرشی در این سطح می‌باشد. آنچه در پی می‌آید بررسی اجمالی ذهن و زبان شعری قیصر امین‌پور در دو سطح شعر نوجوان و شعر بزرگسال می‌باشد که وی خود از فعالان این دو عرصه به شمار می‌آمد. همان گونه که گفته شد «مثل چشمه مثل رود» و «به قول پرستو» دو دفتر شعری‌اند که مخاطبان آنها نوجوانان می‌باشند و در این راستا دو کتاب قیصر در کنار مجموعه شعرهایی چون «از این ستاره تا آن ستاره» سروده «زنده یاد سلمان هراتی» و نیز «یک سبد بوی بهار» سروده افشین اعلا، از موفق‌ترین مجموعه‌های شعرهایی است که با اقناع ذائقه حسی و زیباشناسانه نوجوانان پرداخته است.
قیصر امین‌پور شخصیتی چند بعدی دارد که برای پرداختن به ابعاد مختلف فکری و هنری او زمان می‌طلبد. او شاعری است که در زمینه‌های مختلفی قلم زده و همواره سعی داشته زمینه‌های دیگر را هم تجربه نماید. شاعر عاشورایی، شاعر دفاع مقدس، شاعر عرصه نوجوانان، شاعر ترانه‌سرا و ... اما آنچه که اکنون در این مجال اندک قصد بررسی آن را داریم، واکاوی ذهن و زبان وی است در چند مجموعه شعری که در دهه هفتاد و نیز دهه هشتاد ارائه کرده است.
«آینه‌های ناگهان» دفتر شعری است که نخستین بار در زمستان ۷۲ منتشر شد و قیصر اندکی از اشعار اواخر دهه ۶۰ و نیز اوایل دهه هفتاد خود را در آن گرد آورده بود. در این مجموعه ما با تعداد اندکی از شعرهای بین‌سال‌های ۶۴ تا ۶۶ روبروییم و در بخش اعظم دیگر آن با شاعری که پا در جغرافیای دردهای اجتماعی نهاده است برخورد می‌کنیم.
«آینه‌های ناگهان» نشان داد که شعر تمام شدنی نیست. و یک شاعر توانا در همه لحظات می‌تواند حرفی برای گفتن داشته باشد. هر چند با پایان یافتن جنگ، خیل عظیمی از شاعران نیز از عرصه مطبوعات و شعر به گوشه‌ای فرا رفتند و از درد بی‌مضمونی دست از سرودن برداشتند؛ اما قیصر با انتشار «آینه‌های ناگهان» نشان داد که دردهای او پایان نیافتنی است و هنوز حرفی برای گفتن دارد و این نکته را قیصر در مجموعه‌های بعدی‌اش نیز به اثبات رسانده است در «گزینه اشعار» و نیز «گل‌ها همه آفتابگردانند» و نیز آخرین دفتر شعر وی «دستور زبان عشق» شعر قیصر، شعری است شی‌گرا و در این میانه امین‌پور با حضور پر رنگ اشیا در شعر خود، موافق است و با خلق اجتماعی ساده از کلمات و اشیاء، آرمان‌ها، باورها و دردهای انسانی را فریاد می‌کند.قیصر به سادگی بیان اعتقاد دارد و نیز به نزدیک ساختن گزاره‌ها به لحن گفتاری امروز باور دارد بدون اینکه این سادگی، مخاطبان حرفه‌ای خود را به کناری بزند. این صمیمت محض، ناشی از صداقت شاعر با مخاطبان خویش است. او از موضوعاتی سخن می‌گوید که در حوالی مرزهای تن و فکر و ذهن همه آدم‌های معمولی پرسه می‌زند پس قرار نیست از ناکجا آبادهایی سخن به میان بیاورد که احساسی گنگ در مخاطب ایجاد نماید:
دردهای من/ گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست/ درد مردم زمانه است/ مردمی که چین پوستینشان/ مردمی که رنگ روی آستینشان/ مردمی که نام‌هایشان/ جلد کهنه شناسنامه‌هایشان/ درد می‌کند ص ۱۴ «آینه‌های ناگهان» همان‌گونه که گفتم قیصر چه در اشعار نیمایی و چه در غزل، سعی دارد که زبان را به ذات طبیعی خود نزدیک سازد و به همین خاطر در غزل‌های قیصر اگرچه با ردیف‌های «اسمی» هم روبرو هستیم اما بیشتر غزل‌های وی با «ردیف‌های فعلی» پایان می‌پذیرند و این امر گواه ادعای ما در این مورد است. پیش از او نیز البته شاعران دیگری در عرصه غزل به نزدیک‌سازی زبان شعر به لحن طبیعی گفتار پرداخته‌اند که از این میان می‌توان به زنده یاد «عمران صلاحی» پرداخت. عمران نیز همانند قیصر اگرچه به نوع روایت کلاسیک در غزل اعتقاد داشت یعنی حضور پر رنگ و سلطه‌جویانه «من» راوی، شی‌گرایی، کارکردهای دلالت‌گرایانه وصفی و ... اما با نزدیک ساختن گزاره‌ها به لحن گفتار امروز، صمیمت لازم را می‌آفرینند و این گونه دنیای دم دست و روزمره ما را، رنگی شاعرانه می‌زد: گونه‌هایت تا به سویم دسته گل انداختند/ لایه‌های تند کوهی رنگشان را باختند/ شعله در من می‌کشد/ شوق ورق گردانی‌ات/ کز لطافت‌های تو مجموعه‌‌ای پرداختند. یادها با اسب‌هاشان در درون سینه‌ام/ تاختند و تاختند و تاختند و تاختند. ص .۴۷ «ناگاه یک نگاه» و این امر در شعرهای کوتاه نیمایی عمران نیز مشهود است و قیصر نیز همین روند را در شعرهای خود پیاده کرده است. به گونه‌ای که گاه نزدیکی زبان این دو شاعر، انسان را در بازشناسی لحن و صدای دو شاعر، دچار مشکل می‌سازد. این شکار لحظه‌ها بویژه در کوتاه سروده‌های نیمایی از مشخصات بارز شعر قیصر است چیزی که ما باز هم پیش از او در اشعار عمران صلاحی می‌بینیم: میان چار دیوار/ اختیاری گفته‌اند/ آری/ ولی من دوست دارم/ بشکند این چار دیواری ص ۹۸ «ناگاه یک نگاه» یا مادر بزرگ من؟ دم مرگش گفت: / در سینه‌ام بایاتی نابی شکفته است/ عمران کجاست؟ امروز روی خاکش؟/ روییده چار بوته نازک / مانند چار مصراع / از یک دوبیتی ناب ص ۱۸۰ و قیصر: وقاف/ حرف آخر عشق است/ آنجا که نام کوچک من/ آغاز می‌شود ص ۵۷ «آینه‌های ناگهان» یا : گفت احوالت چطور است؟ / گفتمش: عالی است/ مثل حال گل/ حال گل در چنگ چنگیز مغول! ص ۶۹ «گل‌ها همه آفتابگردانند» و ... همان گونه که دیده می‌شود قیصر با درک این معنا با دقت شاعرانه در روابط معمولی در پی یافتن چیزی است که مخاطبان در زندگی معمول، بی‌تفاوت از آن می‌گذرند اما با قرار دادن در زنجیره‌ گفتار شاعرانه آنها را تازه و زیبا می‌سازد.
همان‌گونه که پیش از این گفته شد قیصر در بیشتر غزل‌های خود ضمن استفاده از ردیف‌های فعلی، از تکنیک ناب شعری نیز بهره می‌جوید. قیصر در این راستا هم نگاهی به موسیقی واژه‌ها می‌اندازد و دوست دارد طنین کلمات با یکدیگر همخوان و سازگار باشد و هم توجهی عمیق به معنای گزاره‌ها دارد. او در این راستا با «عینی‌گرایی» و «جزئی نگری» شاعرانه بار انتقال معنا را بر دوش تصاویر می‌گذارد: «ایهام تناسب»، «تشخیص»، «موازنه»، «سجع» و ... تکنیک‌هایی‌اند که قیصر امین‌پور در غزل‌ها و اشعار نیمایی خود از آنها بهره‌ می‌جوید: اگر داغ دل بود ما دیده‌ایم / اگر خون دل بود ما خورده‌ایم/ اگر دل دلیل است آورده‌ایم/ اگر داغ شرط است ما برده‌ایم/ اگر دشنه دشمنان، گردنیم/ اگر خنجر دوستان گرده‌ایم... ص ۱۰۱ «آینه‌های ناگهان» نوای موسیقی واژه‌ها در این چند بیت به خوبی به گوش می‌رسد این تقابل زیبای واژه‌ها در مصراع‌ها و نیز همسانی هجاهای پایان کلمات با هجاهای آغارین کلمات بعد از خود، سبب گردیده که ناب‌ترین سرایش را نظاره‌گر باشیم و حس کنیم که چگونه همه این ارتباطات توانسته شعر را در مسیر عادی گفتار روزانه، دل و جان ما را مجذوب معنای شاعرانه خود سازد. از طرفی دیگر از دیدگاه من، محدود کردن اندیشه‌های شعری قیصر به ادبیات دفاع مقدس، نابجاست. شعر دهه هفتاد و هشتاد او نشان از تحول عمیق او می‌دهد. این اشعار از حضور شاعری در بطن جامعه خبر می‌دهد که اگرچه نگاهش به اطراف تغزلی است اما سعی دارد در هر پلک زدن شاعرانه ردپای رنج انسان امروز را پیدا نماید و به تصویر درآورد، دردهای اجتماعی و نگاه اعتراض آمیز قیصر البته جنبه تقابلی ندارند.
یعنی او نیامده تا سخنی سیاسی بگوید تا شعرش بیانیه‌ای از یک حزب سیاسی در برابر حزب سیاسی دیگر باشد. زیرا او بهتر می‌داند که عمر احزاب، به زمان و نیز خواسته‌ها و آرمان‌های نظام مسلط بستگی دارد و پس از چندی سپری شده و این گونه شعرها نیز رنگ و بوی خود را از دست می‌دهند. پس او به دردها و رنج‌ها و آرمان‌های ابدی انسان توجه می‌کند که فراتر از زمان و مکانند و حتی می‌توانند انسان‌های دیگر از جغرافیای دیگر را هم در بر بگیرد. در غزل‌های قیصر، دال‌ها جنبه نمادین دارند اما نه مدلول‌های خاص مکان‌مند و زمان‌مند بلکه جهانشمول و ابدی. به همین خاطر مخاطب با تاویل ساده و اولیه خود علاوه بر اینکه با شاعر احساس همذات پنداری می‌کند؛ درد و سخن خود را در آینه شعر او می‌بیند و این مخاطب، کسی است که تنها متعلق به زمان و مکان خاصی نیست و هر انسانی را با جریان‌های مختلف فکری و روحی در برمی‌گیرد: پنجره‌ها روزه سکوت گرفتند/ حنجره‌ها تار عنکبوت گرفتند/ نعره زدم عاشقان گرسنه مرگند/ درد مرا قوت لایموت گرفتند/ ص ۷۵ «آینه‌های ناگهان» قیصر از منبع عظیم فرهنگ و ادب کهن فارسی نیز سود می‌جوید و با تکیه بر آن و نه تقلید یا دخل و تصرف به بیان خواسته‌ها و حرف‌ها و آرمان‌های خود می‌پردازد و در این میان اگرچه از برخی از دلالت‌های مطرح و مشهود ادب کهن نیز بهره می‌جوید همواره در نهایت سعی دارد که لحن و صدای خود را در شعر ممتاز و برجسته سازد. عشق و عرفان، این دو موضوعی است که قیصر با رویکرد شاعرانه به نشانه‌ها و دلالت‌های آن در ادب کهن، تصویری تازه و امروزی را می‌آفریند:
دل داده‌ام بر باد بر هر چه باداباد/ مجنون‌تر از لیلی شیرین‌تر از فرهاد/ ای عشق از آتش اصل و نسب داری / از تیره دودی از دودمان باد/ هر قصر بی‌‌شیرین چون بیستون ویران/ هر کوه بی‌فرهاد کاهی به دست باد/ هفتاد پشت ما از نسل غم بودند/ ارث پدر ما را اندوه مادرزاد ص ۱۲۰ «گل‌ها همه آفتابگردانند» و سخن آخر اینکه قیصر در آخرین دفتر شعرش یعنی «دستور زبان عشق» با رویکرد دوباره به درون خویش با تکیه بر عشق، به جنبه‌های دیگر انسان و زوایای پنهان دیگر خود و انسان پرداخته است. در این مجموعه، کمتر با اشعار اجتماعی و اعتراضی روبرویم و بیشتر با گزاره‌هایی که حامل دلالت‌های تغزلی‌اند مواجهه‌ایم. او در این مجموعه، شاعری است آرمانگرا، که عشق را فریادرس می‌داند و زندگی بدون عشق را بی‌معنا می‌شمرد و سعی دارد در این جهنم و هبوط انسانی، با عشق‌ورزی به آرمانشهر شاعرانه خود دست یابد: زندگی بی‌عشق، اگر باشد همان جان کندن است/ دم به دم جان کندن ای دل کار دشواری است نیست؟/ زندگی بی‌عشق اگر باشد هبوطی دائم است/ آن‌که عاشق نیست هم اینجا هم آنجا دوزخی است ص ۵۵ «دستور زبان عشق» در این دفتر قیصر یکسره سخن از عشق بر زبان می‌راند و در واقع معشوق خود را، عشق قرار می‌دهد. عشقی ازلی که در تار و پود هستی جریان دارد؛ در خون شعر، در جان کلمات، در تن ترانه‌ها و ... او نشان می‌دهد که عشق نیز برای خود دستور زبانی دارد و شعر او بیانگر چنین دستور زبانی است؛ پر شور، تازه، جاری و زلال و ...
علیرضا عمرانی- بوشهر
منابع:
-۱ صلاحی عمران، ناگاه یک نگاه، دارینوش، ۱۳۷۹
-۲ امین‌پور قیصر، آینه‌های ناگهان، نشر افق، ۱۳۷۲
-۳ امین‌پور قیصر، گزینه اشعار، مروارید، ۱۳۷۸
-۴ امین‌پور قیصر، گل‌ها همه آفتابگردانند، مروارید، ۱۳۸۰
-۵ امین‌پور قیصر، دستور زبان عشق، مروارید، ۱۳۸۶
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید