سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


جواز سفر به درون جیمز باند


جواز سفر به درون جیمز باند
دقیقا یادم نمی‌آید نخستین فیلم جیمز باند که دیدم کدام بود.»
این کلمات از دهان مردی بیرون می‌آید که روی کاناپه‌ای در یکی از سوئیت‌های «والدورف تاورز» نشسته است. لهجه‌اش کمی به آلمانی می‌زند: «به احتمال زیاد باید اواسط دهه ۸۰ باشد، چرا که تا پیش از آن در خانه تلویزیون نداشتیم و من هم فیلم‌های زیادی تا آن موقع ندیده بودم. فکر کنم راجر مور در آن بازی می‌کرد.»
حقیقت این است که هیچ‌یک از کسانی که در سال ۱۹۸۳ «اختاپوس» یا دو سال پس از آن
«چشم اندازی به قتل» ـ دو فیلم آخر از هفت فیلمی که راجر مور در آنها نقش مامور ۰۰۷ را بر عهده داشت را دیدند، خاطره‌ای شیرین از این تجربه ندارند. با وجود این، اظهار نظر طرف گفت‌وگوی ما کمی عجیب به نظر می‌رسد، چرا که او مارک فورستر است، کارگردانی که به زودی جدیدترین فیلم جیمز باند را جلوی دوربین خواهد برد.
«ضیافت هیولا» (۲۰۰۱) دومین ساخته فورستر، اسکار بهترین بازیگر زن را برای هالی بری به ارمغان آورد و «در جست‌وجوی نورلند» (۲۰۰۴)، سومین فیلم او، نامزد هفت جایزه اسکار از جمله برای بهترین فیلم شد. فورستر در حال حاضر به خاطر «بادبادک‌باز»، ششمین و جدیدترین فیلمش، شهرتی جهانی یافته است. این فیلم اقتباسی از رمان پرفروش خالد حسینی درباره افغانستان است که سال ۲۰۰۳ چاپ شد.
به گفته فورستر: «ساخت «بادبادک‌باز» چه از نظر فیزیکی و چه از نظر احساسی، کاری مشکل بود.» او می‌افزاید: «در یکی از مناطق بسیار دورافتاده چین فیلمبرداری می‌کردیم. همه صحبت‌ها باید به واسطه مترجم‌ها انتقال می‌یافت، چرا که با چهار زبان ـ انگلیسی، چینی و دو زبان رایج در افغانستان (فارسی دری و کمی هم پشتو) ـ سروکار داشتیم. آن‌قدر از دنیای متمدن دور بودیم که مواد اولیه و حتی غذا همیشه با تاخیر به دست‌مان می‌رسید. در ارتفاع خیلی بالا کار می‌کردیم و شب‌های بسیار سرد را در یورت (چادر مغولی) می‌خوابیدیم. در کل تجربه‌ای خسته‌کننده‌ بود.»
مشکلات این فیلم حتی پس از پایان فیلمبرداری نیز ادامه داشت. هراس از خطرات احتمالی برای دو بازیگر کودک افغان فیلم، به سبب یکی از صحنه‌های محوری «بادبادک‌باز»، باعث شد تا نمایش فیلم تا زمان خروج آن دو از کابل به تعویق بیفتد. (آنها مدتی است در امارات متحده عربی ساکن شده‌اند.)
فورستر از معدود کارگردانانی است که مراحل پیش‌تولید پیچیده فیلم‌ جیمز باند برایش در حکم نوعی تفریح است. او در گفت‌وگویی اظهار داشت: «فردا برای پیدا کردن لوکیشن‌های احتمالی «باند ۲۲» (نام موقتی جدیدترین فیلم جیمز باند) به پاناما خواهد رفت.» (دو هفته بعد که تلفنی با او در لندن صحبت کردم، گفت طی این سفر سری به شیلی و برزیل هم زده است.) او همچنین امیدوار بود که در چند روز باقیمانده به شروع اعتصاب فیلمنامه‌نویسان بتواند نسخه جدید فیلمنامه را از پال هاگیس دریافت کند. شروع فیلمبرداری برای اواسط دسامبر برنامه‌ریزی شده بود که تقریبا شش هفته پس از تاریخ گفت‌وگوی ما می‌شد. فیلمنامه نهایی درست دو ساعت قبل از شروع اعتصاب آماده شد و به گفته فورستر: «خیلی خوشحال شدم، چون فیلمنامه دلخواهم بود.»
با وجود این کارگردانی یک فیلم جیمز باند، کار چندان ساده‌ای هم نیست و شاید به همین خاطر است که در طول سه دهه اول تولید فیلم‌های جیمز باند، تنها به چند کارگردان اجازه ورود به این حیطه داده شد. از هنگامی که ایان فلمینگ اجازه ساخت «دکتر نو» (۱۹۶۲)، نخستین فیلم جیمز باند را صادر کرد تا زمان نمایش «جواز قتل» (۱۹۸۹)، کمپانی «آلبرت آر بروکلی یون پروداکشنز» (صاحب امتیاز اقتباس سینمایی از داستان‌های جیمز باند) ۱۶ فیلم باند روانه سینماها کرده بود که ترنس یانگ، گای همیلتن، لوئیس گیلبرت و جان گلن آن را کارگردانی کرده بودند. تنها استثنا در بین این فیلم‌ها «در خدمت سرویس مخفی ملکه» (۱۹۶۹) بود که پیتر هانت آن را کارگردانی کرد که او نیز در بسیاری از فیلم‌های قبلی باند، جزو گروه کارگردانی بود. در مجموع می‌توان گفت فیلم‌های جیمز باند، مجموعه‌ای انحصاری است که هرکسی بدان راه ندارد. اگر کمی بدبینانه‌تر نگاه کنیم، این مجموعه را می‌توان به تشکیلاتی مخفی تشبیه کرد که نمی‌خواهد اسرارش را در اختیار غریبه‌ها بگذارد.
فورستر نیز برای نگه داشتن جانب احتیاط، چیز زیادی از داستان «باند ۲۲» را نمی‌تواند افشا کند. در عین حال باشگاه جیمز باند دیگر چندان به اندازه گذشته‌ها، اختصاصی نیست. فورستر سوئیسی است، به عبارت دیگر او نخستین کارگردان خارج از حوزه کشورهای مشترک‌المنافع است که مورد اعتماد «یون پروداکشنز» قرار گرفته است. (شاید هم حافظان منافع ۰۰۷ به این نتیجه رسیده‌اند که فورستر، مانند بانکداران زادگاهش، فردی مطمئن برای حفاظت از گنجینه‌شان است.) از سوی دیگر فورستر، همان‌گونه که خود نیز تصدیق می‌کند، گزینه‌ای مناسب برای یک فیلم اکشن به نظر نمی‌رسد. کارنامه او علاوه بر «بادباک‌باز» و «در جست‌وجوی نورلند» (درباره جیمز ام باری خالق «پیتر پن»)، شامل «عجیب‌تر از داستان» (۲۰۰۶)، فیلمی کمدی‌ با بازی ویل فرل و دو فیلم ترسناک روانشناختی «سرهم کردن همه چیز» (۲۰۰۱) و «بمان» (۲۰۰۵) است.
مسلما توانایی فورستر در خلق تعلیق از درون موقعیت‌های احساسی خاص، در فیلم جدیدش بسیار به کار او خواهد آمد، چرا که به اعتقاد او باند، آن‌گونه که دانیل کریگ در «کازینو رویال» (۲۰۰۶) به او تجسم بخشید، «مردی بسیار درون‌گرا و از بسیاری جهات آسیب‌پذیر است.» به اعتقاد فورستر، جیمز باندی که کریگ آفرید: «تعبیری کاملا جدید از این شخصیت بود. این جیمز باند تلخ‌اندیش‌تر و سختی‌کشیده‌تر از نمونه‌های قبلی بود. او در عین حال، تا حدودی انسان‌گرا نیز بود.»
به گفته فورستر، وجود همین خصوصیات باعث ادامه حیات جیمز باند خواهد شد: «در دو دهه ۶۰ و ۷۰ که شان کانری و راجر مور نقش جیمز باند را بازی می‌کردند، بخشی از جذابیت فیلم به خاطر سفر به مکان‌های جدید بود، اما این موضوع دیگر جذابیتی به حساب نمی‌آید.» او می‌افزاید: «اکنون مردم خیلی بیش از گذشته سفر می‌کنند. به علاوه اینترنت این امکان را به آنان داده که بیشتر درباره سایر نقاط جهان بدانند. بدین ترتیب جذاب‌ترین محل برای سفر در فیلم‌های جیمز باند درون قهرمان است.»
خاطرات فورستر از دهه ۶۰ و شان کانری، خصوصیتی است که حتی بیش از تعلق نداشتن او به کشورهای «مشترک‌المنافع»، باعث تک‌افتادگی‌ او در میان دیگر کارگردانان جیمز باند می‌شود. فورستر اولین کارگردانانی است که در سال‌های پس از دوران شکوه جیمز باند متولد شده و وجه تمایز اصلی او با دیگر فیلمسازان این مجموعه نیز در همین است. فورستر متولد سال ۱۹۶۹ است، یعنی زمانی که اصیل‌ترین فیلم‌های جیمز باند با بازی شان کانری ـ «از روسیه با عشق»، «گلدفینگر»، «تاندربال» و «فقط دو بار زندگی می‌کنید» ـ به تاریخ پیوسته بودند.
البته جنگ سرد که عامل اصلی خلق این فوق‌جاسوس مودب و خوش‌تیپ بود، تا دو دهه بعد نیز ادامه یافت. با وجود این حضور راجر مور به عنوان ناجی دنیا (او از سال ۱۹۷۳ وارد این مجموعه شد) به هیچ وجه در حد و اندازه شان کانری نبود. به همین دلیل زمانی که فورستر نخستین فیلم باند را دید، از وجه اسطوره‌ای آن بسیار کاسته شده بود. از سوی دیگر با گسترش موج فمینیسم، جیمز باند به سبب نوع برخوردش با زنان، دیگر چندان شخصیت محبوبی به حساب نمی‌آمد.
به گفته فورستر، وقتی این کار به او پیشنهاد شد: «واقعا جا خوردم. احتیاج داشتم برای پذیرش این کار حسابی فکر کنم. فکر نمی‌کنم پیش از آنکه دانیل کریگ بار دیگر این شخصیت را خلق کند، می‌توانستم خود را راضی به کارگردانی جیمز باند کنم.» در نهایت احساس درونی فورستر او را حاضر به پذیرش این چالش کرد. این احساس همان عاملی است که باعث شکل‌گیری کارنامه متنوع فورستر شده، که به قول خودش چندان هم از آن سر در نمی‌آورد.
فورستر می‌گوید: «فقط کافی است چیزی نظر مرا به خود جلب کند. مثلا در مورد «بادبادک‌باز»، داستانش خیلی مرا مجذوب کرد، اما نمی‌دانم چرا. پدر شخصیت اصلی داستان دوست دارد فرزندش دکتر شود، اما همین پدر بر اثر سرطان می‌میرد. تا وقتی که فیلم را روی پرده ندیدم، یادم نیامده بود که پدرم هم دوست داشت من دکتر شوم و در نهایت بر اثر سرطان درگذشت. در حقیقت تا آن موقع متوجه این موضوع نشده بودم، اما مسلما تاثیرش را بر من گذاشته بود.»
فورستر نخستین کارگردان جیمز باند است که به خاطر جوانی‌اش، خاطرات زیادی از فیلم‌های قدیمی این مجموعه ندارد. آنچه بیش از همه جالب توجه است، نحوه برخورد فیلمساز با این مجموعه است؛ پس از ۴۵ سال، داستان مامور ۰۰۷ از دید کسی روایت خواهد شد که فیلم‌های الگویش، نه «سی و نه پله» و «شمال از شمال‌غربی»، بلکه «بیگانه‌ها» و «جان‌سخت» هستند. (فیلم‌هایی که فورستر از آنها به عنوان اکشن‌های محبوب خود یاد می‌کند.) به راستی جیمز باند در دستان کسی که او را اسطوره‌ای مطلق نمی‌داند، چگونه خواهد شد؟
با تمام این اوصاف، مارک فورستر به دلیلی کاملا متفاوت خود را شایسته کارگردانی «باند ۲۲» می‌داند: «راستش را بخواهید، مادر جیمز باند سوئیسی است. فکر کنم همین یک دلیل برای پذیرش کار کافی باشد!.»
ترنس رافرتی
منبع: نیویورک تایمز، ۹ دسامبر
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید