یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


رمانتیسیسم؛ عصیان علیه عقل مدرن


رمانتیسیسم؛ عصیان علیه عقل مدرن
● به مناسبت سالروز تولد ویكتور هوگو
بیست و ششم فوریه (هفتم اسفند) سالروز تولد «ویكتورهوگو»، نویسنده بلند آوازه و پر اقتدار رمانتیك فرانسوی است. برای فرانسوی ها و شاید اغلب اروپائیان، هوگو ، سمبل رمانتیك گرایی و در عین حال حقیقت جویی است. او علاوه بر این كه شاعر، نویسنده، نمایشنامه نویس و مترجم توانا و صاحب شهرتی است، سیاستمدار شاخصی هم بود. هوگو یك انقلابی جمهوری خواه بود كه پس از انقلاب سال ۱۸۴۸ فرانسه و تشكیل جمهوری دوم در این كشور، به عضویت پارلمان درآمد.
شاید كمتر كسی باشد كه اسم ویكتور هوگو را نشنیده باشد و با ۲ كار تاریخی او آشنا نباشد؛ «بینوایان» و «گوژ پشت نوتردام» كه هر دو بعد از آنكه بارها و بارها به تصویر كشیده شدند، به اثری كلاسیك و افسانه ای ماندگار بدل شده اند.
هوگو همیشه به خاطر فحوا و مضمون آثارش، مورد حمایت و ستایش جمهوری خواهان چپ بوده است. آثار او باز تابنده و ترسیم كننده فقر و رنج های زمان است كه از پس سیاست مدرن بروز می كند. كتاب «مجازات» او اعتراضیه ای شدید الحن بر ضد وضعیت موجود زمانش و پیامدهای ناگوار دنیای مدرن است.
هوگو در سال ۱۸۲۷م با مقدمه ای كه بر درام «كرامول» (Cromwell) خود نوشت، در واقع یكی از بیانیه های مكتب رمانتیسیسم را ارائه كرد و سپس در سال ۱۸۳۰ با انتشار درام معروف خود به نام «نبرد ارنانی» (Hernani) این جنبش فكری- هنری را به اوج خورد رساند. در این نمایشنامه هوگو با اعتراض بر حفظ وضع موجود، صریح و با اقتدار عقاید و مبانی بنیادین كلاسیك ها را به زیر سؤال برد. وی سرانجام در سال ۱۸۸۵م در سن ۸۳ سالگی چشم بر وضع موجود بست. در مراسم او ۲ میلیون نفر به خیابان های پاریس آمدند و این فقدان را عزا گرفتند. گفته می شود بعد از این واقعه هرگز چنین حضوری در فرانسه شكل نگرفت و این نشان از تأثیر گذاری و منشأ اثر بودن نظامی دارد كه او نمایندگی اش را برعهده داشت.
از آنجایی كه ویكتور هوگو در دوره ای طولانی سرپرستی گروهی رمانتیك به نام «سناكل» (Cenacle) را در فرانسه برعهده داشت، روز تولد او را دستمایه ای قرار دادیم تا به مبانی فكری، فلسفی و اجتماعی، سیاسی جنبش رمانتیسیسم بپردازیم.
از نیمه دوم قرن هجدهم تا نیمه های قرن نوزدهم، در تاریخ اروپای غربی جنبش فكری- هنری قابل شناسایی است كه به جریانی بلند آوازه بدل شد جنبشی كه برآمده از مدرنیته اما در اعتراض به نظام بنیادین آن بود.
این جنبش كه رمانتیسیسم Romantisicme نامیده می شد در واقع واكنشی بود به مدرنیته از درون خود مدرنیته. اگر عصر روشنگری را نقطه اوج مدرنیته بدانیم كه بر ستون های عقل و خرد بنا شده بود، رمانتیسیسم خرد عصر روشنگری را به زیر سؤال می برد و نظم و سامان دنیای مدرن را به چالش می كشید و بنیاد عقل گرایی و امید غرور آمیزش را بی فروغ می كرد. امید به اینكه هیچ چیز از دسترس عقل به دور نیست. برجسته ترین ویژگی این جنبش، نگرشی بود سرشار از شور و احساس نسبت به زندگی در برابر نگاه سرد و عقلانی و ریاضی وار اندیشمندان عصر روشن اندیشی نسبت به انسان و طبیعت و جامعه.
به اعتقاد برخی از منتقدان ، ردپای جهان بینی ضدسرمایه داری رمانتیسیسم و روحیه عصیان گری آن در آثار سوسیالیستها وافكار سیاسی چپ نو قابل ردیابی و شناسایی است.
بنیان جهان بینی رمانتیك، خصومت با واقعیت حال حاضر است. عصیان ضد نظامی كه بر حفظ وضع موجود می كوشد. در واقع آنچه مورد انتقاد شدید رمانتیك ها است، هم اینجا و هم اكنون خاص سرمایه داری است. عصیان آنان ناشی از مصیبتی است كه گریبان همه را درجامعه مدرن مبتنی بر ارزش مبادله پول و بازار گرفته است. در واقع، به موازات این پدیده شیء وارگی، گسست اجتماعی و انزوای افراطی فرد در جامعه نیز پیش می رود و نگرش ضد سرمایه داری رمانتیك بویژه برضد چنین نشان هایی عصیان می كند.
احساس «باختن» نیز ناشی از چنین بینشی است.در جهان مدرن فرد احساس می كند كه چیز ارزشمندی را باخته است. باور درد آلودی كه بر این نگرش شكل می گیرد كه واقعیت حال حاضر، فاقد برخی ارزش های انسانی است، ارزش هایی كه برای انسان مدرن «بیگانه» شده اند و تحت تأثیر این بیگانگی، فرد احساس می كند تبعید شده است. و به این اعتبار، احساس بی خانمانی و انزوا، روح رمانتیك را می آزارد و در آرزوی «بازگشت به خانه» می سوزد.
بینش رمانتیك برهه ای از گذشته واقعی را كه در آن نشانه های منفی جامعه سرمایه داری وجود ندارد و یا بسیار كم رنگ است تمنا دارد و آن را یوتوپیا و تجسم آرزوهای خود می انگارد و به طور دقیق در همین نقطه پارادوكس بینش رمانتیك بروز می كند. در واقع، جهت گیری رمانتیك به سوی گذشته، نگاهی به آینده است. زیرا آینده ای رؤیایی در ورای سرمایه داری در نوستالژیا برای دوره ماقبل سرمایه داری تصویر می شود.
ناآرامی و پرسش گری، جست وجو و مبارزه، اعتراض به وضع موجود و تردیدهای درون رمانتیسیسم، همه واكنشی و كوششی فعال برای كشف و خلق فردوس و گمشده انسان است. این جست وجو به انحای مختلف صورت می گیرد؛ یك گرایش رمانتیسیسم تلاش می كند تا با تغزلی و هنری كردن زمان حاضر، این فردوس را هم اكنون در خیال خلق كند. گرایش دوم درصدد است كه آن را در حال حاضر و در واقعیت كشف كند. اما گرایش سوم كه دو رویكرد قبلی را خیالی یا حداقل ناقص می داند، مدعی است كه بهشت گمشده خود را در آینده واقعی، از نو بسازد. در این دیدگاه، خاطره گذشته در خدمت مبارزه برای آینده درمی آید. برای نمونه والتر بنیامین و هربرت ماركوزه را می توان در این پارادایم شریك دانست.
اعتقاد به طبیعت ناب انسان و گفتن از خویشتن خویش از دیگر خصوصیات محوری روحیه رمانتیك است. روحیه ای كه گریزان از ناكامی ها، اندوه و دلتنگی های زمان «حال» است و خواستار فرار از شرایط موجود است؛ فرار به رؤیا، فرار به گذشته، فرار به سرزمین های «دیگر» فرار به عالم خیال برای كشف یا خلق دوباره عصر فراموش شده مصر، یونان، روم و عصر باستان.
در نزد رمانتیك ها، تخیل مقوله یی اساسی بود چرا كه از اعتقاد آنان به ذات «فرد» ناشی می شد.
رمانتیك ها برای جنبه های معنوی روح انسان اهمیت زیادی قائل بودند، یكی از دلایل اعتراض آنها به وضع موجود دنیای مدرن باور آنها براین امر بود كه، دین و مذهب در میان چرخ دنده های عقل و منطق دنیای مدرن، خرد شده است و عقل گرایی روشنگری و سرمایه داری جوامع صنعتی، روح و احساس و تخیل فرد را به زنجیر كشیده است و این چنین است كه در نگرش رمانتیك «فرد» هویت می یابد و بر طبیعت ناب انسان تمركز می كند و بر همه الگوهای نظم، هارمونی، سكوت و طبقه بندی، خط بطلان می كشد و هنجارهای خشك اجتماعی را برنمی تابد. در یك كلام، رمانتیسیسم غیركلاسیك و البته «ضدكلاسیك» بود. رمانتیسیسم اعتراضی بود بر قید و بندهای سفت و سخت كلاسیسیسم حاكم زمانش.
كلاسیسیسم گرایش غالب یك دوران به شمار می رفت كه از قدرت و ستایشی عظیم و عمیق برخوردار بود و از نیاكان كلاسیك اش نشأت گرفته بود. علاوه بر این كه مكتب فكری كلاسیسیسم توانسته بود دیدگاهی استوار و منسجم در مورد جهان ارائه دهد، كه متكی بر ایمان و یقین به نظمی استوار و صحیح بود كه بر جهان حاكمیت داشت و كنار زدن چنین نظامی آسان نبود.
اما رمانتیسیسم با ارائه نظامی درون گرا و نگرش ذهنی، سامان برون گرایانه هستی كه بر اصول قطعی عینی استوار بود را به هم ریخت.
به اعتقاد رمانتیك ها، نظام كلاسیسیسم، تحت قواعد بی روح و یكنواخت، وقار دروغین، نظم و ترتیب كلیشه ای، ظاهرآرایی، تعلیم گرایی، ادعای ادب و فرهیختگی و ژست روشنفكری و حفظ وضعیت موجود شكل گرفته بود و چون روحیه رمانتیك چنین نظامی را برنمی تافت بر شكستن اقتدار آن كمر بست و در برابر «عصر خرد» كلاسیسیسم، «عصر احساس» را قالب كرد و به قول هیوم در این عصر «خرد، بنده عواطف و احساس است و باید باشد».
رمانتیسیسم در اواسط قرن نوزدهم در اوج خود با چرخشی سریع به جانب رئالیسم میل پیدا كرد. رئالیسمی كه سعی داشت تا سر حد امكان به توصیف صادقانه جهان خارج از ذهن بپردازد و با مشاهده دقیق واقعیت، آن را بازآفرینی كند و این چنین تخیل خلاق رمانتیك ها را موضوع تمسخر و استهزا قرار می داد.
اما به عنوان نكته پایانی این مقاله، خالی از لطف نخواهد بود كه به گرایش های سیاسی ـ اجتماعی رمانتیك اشاره كنیم. رمانتیسیسم به مثابه نوعی جهان بینی، ساختار ذهنی جمعی است كه این ساختار ذهنی ممكن است در حوزه های گوناگون و متعدد فرهنگ تجسم یابد؛ در ادبیات و هنر، در فلسفه و علم كلام، در تفكر سیاسی و اقتصادی و حقوقی، در جامعه شناسی و تاریخ و...
برای نمونه بایرون و وینیی (Vigny) و نوالیس و هوگو در ادبیات، سیسموندی را در نظریه اقتصادی، شلایرماخر را در علم كلام و ادموند برك و پردورن و هربرت ماركوزه را در فلسفه سیاسی و زیمل و تونیز و ماكس وبر را در جامعه شناسی، رمانتیك یا حداقل دارای گرایش های رمانتیك می توان معرفی كرد.
دانشمندان علوم اجتماعی و نظریه پردازان علوم سیاسی در جریان شناسی مكتب رمانتیسیسم ۸گرایش را از یكدیگر بازمی شناسند:
۱) رمانتیسیسم احیاطلب
۲) محافظه كار
۳) اعتزالی
۴) فاشیستی
۵) لیبرالی
۶) انقلابی
۷) ماركسیستی
۸) رهایی طلب یا آنارشیستی.
كه در مجالی دیگر به تفصیل به این گرایشهای مختلف رمانتیسیسم خواهیم پرداخت.
لیدا فخری
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید