چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


چند اشتباه تاریخی


چند اشتباه تاریخی
تلاش دکتر حسین پاینده جهت انطباق تئوری های پسامدرن و فیلم «میکس» از آن رو ارزشمند است که کمتر کسی تاکنون به این مقوله در نقد ادبی و سینمایی ایران پرداخته است. اگر تلاش هایی نیز در این عرصه صورت گرفته باشد، به مطبوعات محدود بوده یا در مورد آثار فرنگی نوشته شده است. تلاش دکتر پاینده بر آن بوده که تئوری های رمان پسامدرن را با فیلم پسامدرن و نمونه ایرانی آن، «میکس»، مطابقت دهد و در این مسیر تلقی از رمان پسامدرن را نیز به نمایش بگذارد. این کار و هدف نویسنده، ارجمند و گرامی است، به ویژه آنکه در جامعه ما بسیاری از آثار تئوری ادبی و سینمایی، با ترجمه های نه چندان خوب منتشر شده اند و راه های هرگونه بدفهمی را باز گذاشته اند.
با این همه کتاب «رمان پسامدرن و فیلم؛ نگاهی به ساختار و صناعات فیلم میکس» دچار لغزش هایی است که نمی توان به سادگی از کنار آنها گذشت. نوشتن درباره این نکات به طور حتم می تواند انتشار کتاب های بعدی در این عرصه را با جدیت بیشتری همراه کند، کتاب هایی که جای خالی آنها در ادبیات و سینمای ایران به شدت حس می شود.
آنچه در ابتدا باید به آن اشاره کرد، شناخت کم دکتر پاینده از سینمای ایران است. وی در مقدمه کتاب «میکس» را از جمله معدود فیلم های پسامدرنیستی سینمای ایران می داند و ذیل همین نکته و در پاورقی شرح می دهد که «سلام سینما» ساخته محسن مخملباف، اولین فیلم پسامدرن در سینمای ایران است. وی خواننده علاقه مند را به کتابی دیگر ارجاع می دهد که در این مورد نوشته است. اما خواندن کتاب و دست کم استدلال های دکتر پاینده با این ادعای او در تناقض است. در ادامه به این مهم اشاره خواهد شد.
مولف کتاب «رمان پسامدرن و...» برای آنکه ثابت کند «میکس» ساخته داریوش مهرجویی یک فیلم پسامدرن است، هشت علت آورده است. از این استدلال نه چندان محکم که نمی توان مولفه های پسامدرن را برشمرد می گذریم، اما از این نمی توان گذشت که شرح دکتر پاینده و دلایلی که او در ارتباط «میکس» و این هشت مولفه می آورد چنان است که می تواند تعداد زیادی از فیلم های ایرانی را دربر بگیرد. مولفه اولی که دکتر پاینده آن را پایه استدلال قرار می دهد، نقش بینامتنیت در «میکس» است و بینامتنیتی که وی در نظر دارد، آوردن سکانس هایی از فیلم های «پری» و «بانو» در فیلم مورد نظر است. اگر از این منظر به ماجرا بنگریم، می توانیم فیلم های بسیاری را ببینیم که نماهایی از فیلم های دیگر را در خود دارند، از نماهایی که در تلویزیون واقع در فیلم به نمایش درمی آید تا فیلم هایی که شخصیت ها برای دیدن آن به سینما می روند. در بسیاری از فیلم های ایران قهرمان ها به تماشای تلویزیون نشسته اند و فیلم های بیشتری را می توان سراغ گرفت که قهرمان های آنها، عاشق سینما بوده اند، از «سرخپوست ها» ساخته غلامحسین لطفی بگیرید تا «ناصرالدین شاه آکتور سینما» ساخته محسن مخملباف. در هر دو فیلم نام برده علاوه بر حضور تصاویری از فیلم های دیگر می توان دیگر مولفه هایی را که دکتر پاینده به عنوان اثبات «پسامدرن» بودن «میکس» آورده به روشنی مشاهده کرد.
مولف «فروپاشی روایت های عظیم» را به عنوان دومین برهان برای پسامدرنیست بودن «میکس» آورده است و شرح می دهد که روایت های موازی و چندپاره موجود در «میکس » آن را بدل به یک فیلم «پسامدرن» می کند. آنهایی که با تاریخ سینمای ایران آشنایند، می دانند که فیلم هایی با روایت های موازی و خرده روایت هایی از جنس «میکس» کم در ایران ساخته نشده اند. کافی است به فیلمی مثل «زیر درختان زیتون» ساخته عباس کیارستمی بنگریم. این فیلم نیز می تواند دارای تمام مولفه هایی باشد که دکتر پاینده آنها را برای «پسامدرن» بودن «میکس» می آورد. از سویی دیگر فیلم کیارستمی هیچ تلاشی در پنهان کردن صناعات موجود در فیلم ندارد، حتی زمانی که فیلمبردار فیلتر را جلوی دوربین می گذارد، تماشاگر در جریان گذاشته می شود، حال آنکه مولف کتاب «رمان پسامدرن و...»، «آشکارسازی تصنع» را یکی از دلایل پسامدرن بودن «میکس» برمی شمرد و «سلام سینما» را نیز احتمالاً بر این استدلال اولین فیلم «پسامدرن» ایرانی می نامد.
می توان تمام هشت موردی را که دکتر پاینده برای اثبات پسامدرن بودن «میکس» آورده یکی یکی برشمرد و مثال هایی آورد که پیش از این نیز، این مولفه ها در فیلم های ایرانی بوده اند، همچنان که در فیلم «سرخپوست ها» (ساخته سال ۱۳۵۶) می توان آن را پی گرفت. شاید اشتباهات تاریخی در عرصه سینمای ایران برای کسی که به هر حال نامی شناخته شده در عرصه سینما نیست و بیشتر شخصیتی ادبی به حساب می آید، مته به خشخاش گذاشتن باشد، اما استدلال مولف حتی در مورد «میکس» نیز دچار اشکال است. به گمان نگارنده این سطور، اگر بخواهیم رد یک سینمای پسامدرن در ایران را شناسایی کنیم، بی گمان به عباس کیارستمی خواهیم رسید، هر چند که فیلم هایش را آنچنان نمی پسندم و اشتباه دکتر پاینده در این است که تلاش می کند مولفه های پسامدرنیستی را به «میکس» نزدیک کند، در حالی که این مولفه ها با بسیاری از فیلم های دیگر قابل انطباق است. او کمتر به این نکته توجه دارد که آیا «میکس» تئوری های پسامدرن را درونی کرده است یا نه. حتی نگاهی به آثار ساخته شده در دفاتر سینمای جوان ایران، می تواند فیلم های تجربی بسیاری را پیش روی دکتر پاینده بگذارد، فیلم هایی که با دلایل وی در مورد «میکس» پسامدرن هستند و تاریخ ساخت آنها نیز به سال ها پیش از این فیلم می رسد.
سجاد صاحبان زند
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید