چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


خانقاه و خرابات


خانقاه و خرابات
اگر سید احمد فردید را فیلسوف پرهیاهوی جغرافیای فکری ایران بنامیم شاید بیراه نگفته باشیم. افراط هواداران و تفریط مخالفانش از یک سو و جدا کردن اندیشه و زبان فردید از بستر زمانی اش توسط مفسران او از سوی دیگر فردید را به یکی از بحث انگیزترین متفکران معاصر ایران بدل کرده است. رجوع به گفته ها و نوشته های فردید به دور از واسطه گری موافقان و تفسیرهای مخالفان قطعاً راست ترین راه برای ورود و شناخت اندیشه این فیلسوف پرهیاهو است.
به همین اعتبار، نشریه «موقف» شماره اخیر خود را به افادات شفاهی، تقریرات و سخنرانی های فردید اختصاص داده است. سالنامه فرهنگی ـ هنری «موقف» با صاحب امتیازی و مدیر مسئولی بهمن خدابخش پیرکلانی در شماره ششم خود شش مقاله از سیداحمد فردید پیرامون شش موضوع «ادب و فرهنگ»، «اگزیستانس»، «ایده»، «وجود و ماهیت»، «دترمینیسم»و «خانقاه و خرابات» آورده است که بخش قابل توجه ای از این مجموعه حاصل گردآوری افادات شفاهی، تقریرات و یادداشت های خدابخش از دروس سیداحمد فردید است. به علاوه سخنرانی های تلویزیونی و مطالبی که از وی در کتب و نشریات مختلف منتشر شده بود. مقالات این مجموعه با حاشیه نویسی و توضیحات مفصل و جامعی همراه شده است و در کل می توان گفت مجموعه ای خواندنی برای علاقه مندان فلسفه فردید و حتی منتقدان او در این شماره «موقف» فراهم آمده است. شماره های پیشین سالنامه «موقف» شامل موضوعاتی چون یادبود سیداحمد فردید، مارکس، هایدگر و زبان شناسی بود.
ز خانقاه به میخانه می رود حافظ
مگر ز مستی زهد و ریا به هوش آید
«خانقاه» به یونانی xenodocheion می شود. Xenos یعنی بیگانه، docheion در یونانی به «جای» و «گاه» و اینها معنی شده است. این «خانقاه» و xenos با «مسکنت» و «مسکین» هم ریشه است.
«مسکنت زده» یعنی «بیگانه گشته». «خانقاه» یعنی «دارالمساکین».
سابقاً در یونان یا در قرون وسطی غربایی به در خانه مردم می آمدند، فقیر بودند، مردم به آنها چیزهایی می دادند و جای اینها را می گفتند xenodocheion یعنی «جای غربا و مساکین» که به معنی «خانقاه» است ‎/‎/‎/
این «بیگانگی» و از خود بیگانگی را که من بارها گفته ام یعنی «مسکنت»، من سال ها گفته ام انسان «مسکنت زده» است، در خانقاه زهد و ریا؛ زهد و ریای نیست انگارانه از یک سو و زهد و ریای خودبنیادانه و غربزدگی مضاعف از سوی دیگر. در این خانقاه بیگانگی از خدای پریروز و پس فردا و آشنایی با خودش با «نفس اماره» خودش و بیگانگی از «نفس مطمئنه» است، «و ضربت علیهم الدوله و المسکنه و بآؤ بغضب من الله» یعنی بر آنها بیگانگی از حق و حقیقت زده شده، بیگانه اند.‎/‎/
بشر امروز در «خانقاه» است نه در «خرابات» ‎/‎/‎/
«.‎/‎/ «صومعه» به معنی «دیر» است و محلش در بالای کوه ‎/‎/‎/ «صومعه» با «قله کوه» هم ریشه است. صومعه نشینان می رفتند آنجا و روی اصول مسیحیت عبادت می کردند، این است که «حافظ» می گوید «آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی». آن صومعه مسیحی قرون وسطی که «کار ما با رخ ساقی و لب جام افتاد»، اشاره است به «خلق الله آدم علی صورته»؛ «رخ ساقی» اسماء لطف حق است. هیچ موجودی مظهر تام و تمام اسماء حق نیست و بر صورت حق آفریده نشده، چنانچه در دیوان «حافظ» طوری و در قرآن طور دیگری بیان می شود.‎/.»
من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم
اینم از روز ازل حاصل فرجام افتاد
‎/‎/‎/ خراباتی گری و در خرابات بودن یک نوع طریقت است.‎/‎/
در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم
مقام اصلی ما گوشه خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
‎/‎/‎/ «مقام اصلی ما گوشه خرابات است» که اشاره است به «مقام محمود» انسانی. فرشتگان مقامشان «مقام معلوم» است، چنانکه در قرآن آمده است. تنها انسان است که «مقام محمود» دارد ‎/‎/‎/
‎/‎/‎/ «خرابات» کلمه ای است که در کتب یونانی استعمال شده است. سابقاً می گفتند دسته ای بودند. اصل کلمه Korybas است که می شود «خرابات». حالا یک Korybantismus داریم که در فرانسه می شود Corybantisme و در انگلیسی Korybantism این Korybas را به انگلیسی Corybant می گویند.‎/‎/
Korybantos می شود «خراباتی».
Korybantismus همان «خراباتی گری» است. اینها دسته ای بودند در آسیای صغیر که به «آنتوزیاس» یعنی شور و شر می رفتند و حتی یک دسته دینی بودند.
در کتب غربی از این ها صحبت شده است. یک دسته دیونیزوسی، یا دیونوسوسی بودند و دسته ای «بهوت» ها بودند که فحشا از اینها آمده، اینها کارشان عبادت بوده است و حتی این کلمه «کوریبانت» و «کوریبانتس» را به معنی مجازی نوعی شور و شعف شاعرانه گفته اند ‎/‎/.»
«.‎/‎/ حتی درباره این دسته یک انگلیسی کتابی نوشته که به فرانسه ترجمه شده و من آن را خوانده ام. الان یادم آمد که در آنجا وقتی از «کوریبانت » ها یعنی خراباتیان و سرمستی خراباتیان که یک دسته دینی بودند حرف می زند، ذهنش به جایی رفته و می گوید این دسته ها در سرزمینی که بعداً دسته «مولویه» که دست می افشاندند پیدا شده اند یعنی روم، بی اثر نبوده است. کتاب دیگر به فرانسه که درباره ادیان آسیای صغیر نوشته شده به «کوریبانت » ها اشاره دارد ‎/‎/.»
«.‎/‎/ بنابراین کلمه «کوریبانت» اصلش از کلمه «خراب» به معنی «شوقی» است، به اصطلاح «قنوات شوق» سرمستانه است که همین طور در ابیات حافظ آمده است ‎/‎/.»
«.‎/‎/ «خراباتی» که «حافظ» می گوید این معنی در آن هست، با این همه تفاسیری که حافظ می کند مقصدش مقام خراب شدن از تشبه به فرشتگی معین و معلوم دوره قدیم و خراب شدن از زهد و ریای قدیم و جدید با گذشتن از آن و رسیدن به «خرابات» و خراب شدن «خانقاه» است.‎/.»
«.‎/‎/ اما در مقابل «تصوف رندانه» حافظ، هر دو طرف دنیای جدید به یک معنی «تصوف» است و «زهد»، «تصوف زاهدانه» که غیر از «تصوف رندانه» است. دارم «حافظ» را می گویم و «زند آگاهانه» تشریح می کنم.‎/.»
‎/‎/‎/ در این ایام و روزگار امروزی هم «نفحاتی» هست، اما روی برگردانید از این «نفحات» به طرف «نفحات انس». «نفحه» و «نفسه» و «پسوخه» یکی است، یعنی دمی که انسان می کشد.‎/‎/ که از «مولانا»ست در دفتر اول، که شرح کرده، بسیار عالی است. اگر بخوانید خیلی خوب است: «ان لربکم فی ایام دهر کم نفحات الا فتعرضوا.‎/.»
شرط گذر از این هجرت و فراق، «درد» است و احساس دردمندی است. بدون «درد» نمی شود، مهجور باید دردمند باشد.‎/‎/
سید احمد فردید
موقف
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید