شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

گریز از آکواریوم قدرت!


گریز از آکواریوم قدرت!
نمی دانم قدرت درآمریکا چه خصوصیتی دارد که چهره سیاستمداران قبل و بعد از ورود به حیطه آن تغییر می یابد!بارها در ذهنم این سوال پیش آمده است که در فراق “اخلاق”،نسبت “عقلانیت”و”قدرت” در معادلات سیاسی واشنگتن چگونه تعریف می شود.به نظر می رسد “عقلانیت”در دل قدرت آمریکایی مجالی برای بقا ندارد و سیاستمداران بیشتر از آنکه تابع قواعد و ایستارهای واقعی باشند تابع ایده آل گرایی مضحکانه کانونهای تصمیم گیرنده دائم یا موقت هستند.اما زمانی که سیاستمداران از قدرت فاصله می گیرند ناگهان “عقلانیت سیاسی”به افکار و نگرش آنها باز می گردد!رئالیستها آرمانگرا می شوند و طرفداران دکترین مبارزه نامحدود با دشمنان آمریکا به حامیان احیای دکترین حقوق بشر جیمی کارتر تبدیل می شوند.
اخیرا “نیکلاس برنز”،معاون سابق کاندولیزارایس در خصوص نحوه تعامل واشنگتن و تهران سخنان قابل تاملی را بر زبان رانده است.توجه کنید!معاون”سابق”!یعنی کسی که زمانی در قدرت بوده و الان در قدرت نیست!شاید تاکید ما بر روی کلمه سابق کمی ناملموس به نظر آید اما در ایالات متحده آمریکا میان گذشته،حال و آینده یک مقام سیاسی یا نظامی فاصله زیادی وجود دارد.درد دلهای معاون سابق وزارت امور خارجه آمریکا با هفته نامه پرفروش نیوزویک موید همین مسئله است.برنز در این خصوص می گوید:
“ مک کین و تیم انتخاباتی وی در سه مناظره اخیر ریاست جمهوری، اوباما را به عنوان شخصی ساده لوح که معتقد است آمریکا باید با ایران مذاکره کند، تحقیر کردند، اما آنها اشتباه می کنند. من به عنوان یک دیپلمات حرفه ای که ۲۷ سال در دولت های جمهوریخواه و دموکرات با موضوع ایران زندگی کرده ام با ایده مک کین و طرفدارانش مخالفم. برای به تصویر کشیدن اینکه ما تا چه اندازه خود را منزوی کرده ایم کافی است بدانید که من مدت سه سال در دولت بوش به عنوان مسئول مسائل مربوط به ایران خدمت کردم ولی هیچ‌گاه اجازه ملاقات با ایرانیان را نداشتم....”
هرچند برنز اظهارات منطقی و عاقلانه ای را بر زبان رانده است ،اما چر این عقلانیت در دوران حضور وی در قدرت نمود نداشت؟شاید مروربرخی جملاتی که برنز در زمان معاونت رایس و در خصوص جمهوری اسلامی ایران بر زبان رانده است خالی از لطف نباشد:
“ایران کشوری دردسرساز است.امیدوارم هرچه سریع تر قطعنامه سوم شورای امنیت علیه ایران صادر شود........ایران برای طالبان تسلیحات ارسال می کند.....ما خواهان کاهش مبادلات تجاری کشورها با ایران هستیم...برای اخلال در اقتصاد ایران تلاش می کنیم....ما حاضر نیستیم بر سر مذاکرات هسته ای با ایران به این کشور جایزه دهیم...”
آیا باید میان گفتار یک سیاستمدار، قبل و بعد از خروج از قدرت تا این حد فاصله وجود داشته باشد؟به راستی هندسه سیاسی حاکم بر کاخ سفید و کنگره آمریکا چگونه است که به راحتی منجر به تغییر رنگ مقامات این کشور می شود؟
“نیکلاس برنز”نخستین سیاستمدار عالی رتبه سابق آمریکایی نیست که رویکرد واشنگتن نسبت به تهران را مورد نقد قرار می دهد.چندی پیش کالین پاول وزیر امور خارجه سابق دولت بوش از لزوم تعامل ایالات متحده آمریکا با ایران و سوریه سخن گفت.پاول در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مانند یک دموکرات خبره از نامزدی باراک اوباما حمایت نمود.در این میان هیچ کس تصور اینکه پاول یک جمهوریخواه سنتی است را به خود راه ندارد.پاول زمانی که در قدرت بود در اجرایی نمودن جنگ افغانستان و عراق نقش ویژه ای داشت.پاول در آن زمان مانند بوش پسر،چنی و رامسفلد از لزوم مقابله با محور شرارت و تروریستها سخن می گفت و ایران را نیز از مصادیق کشورهای حامی تروریسم می دانست.حال پاول در گفتگو با رسانه ها بسیار آرام ظاهر می شود و در کنار چهار وزیر امور خارجه دیگر آمریکا(که همگی سابقه خصومت با حکومت و ملت ایران را دارند)خواستار گفتگوی سریع با مقامات کشورمان می شود.لازم به ذکر است که پاول در سال ۲۰۰۴ و به دنبال یک سری تصفیه حسابهای درونی میان نومحافظه کاران و بازهای سنتی مجبور به استعفا شد و جای خود را به کاندولیزارایس،ملکه جنگ عراق داد.
اما مسئله به اینجا ختم نمی شود.اخیرا، خبر حمایت “اسکات مک کیلان”سخنگوی سابق کاخ سفید در زمان ریاست جمهوری بوش پسر منتشر شد .گویا مک کیلان از بوش و دار و دسته تگزاسی او خیلی عصبانی است!مک کیلان پس از برکناری از قدرت از بی مرامیهای بوش و چنی سخن گفت!اینکه بسیاری از اخبار به صورت غلط به وی داده شده و او مجبور بوده آنها را برای مردم و رسانه ها قرائت کند!اما خبرنگاران رسانه ها هرگز فراموش نمی کنند که مک کیلان چگونه دولت بوش را در خصوص مسائلی مانند تقابل با ایران پرتوان و با انگیزه نشان می داد.
شاید بهتر باشد از اردوگاه جمهوریخواهان خارج شده و سری به چهره های به ظاهر دموکرات بزنیم!نام “زیگنیو برژینسکی”برای همه آشناست.سیاستمداری که در کتاب “صفحه شطرنج”قواعد جاری در سیاست بین الملل را مورد بررسی قرار داده است.کسی که در زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر مشاور امنیت ملی وی بود.در یک تعریف بهتر،فردی که برای مقابله با شوروی بذر مسموم القاعده را در خاکهای افغانستان و پاکستان کاشت و این علفهای هرز را آبیاری نمود.برژینسکی در زمان وقوع انقلاب اسلامی ایران از اصلی ترین طرفداران براندازی نظام اسلامی بود.حمله ناکام ایالات متحده به طبس در زمان حضور وی در قدرت انجام گرفت.
هم اکنون برژینسکی به مقامات آمریکایی توصیه می کند که ایران هسته ای را مورد شناسایی قرار دهد و زندگی در کنار آن را بیاموزد.البته احتمال آن می رود که برژینسکی در صورت پیروزی اوباما به یکی از اصلی ترین چهره های سیاست خارجی آمریکا طی چهار سال آتی تبدیل شود.آیا در آن زمان برژینسکی همین سخنان را بر زبان می راند؟
در هر صورت،”قدرت”مانند آکواریومی است که سیاستمداران آمریکایی در آن زندگی محدود و تعیین شده ای دارند.دراین مجموعه “عقلانیت سیاسی”نسبت به “رویکرد ابزاری”حالتی مغلوب دارد.از این رو زمانی که آنها از این مجموعه بسته خارج شوند فرصت می یابند تا بازگشتی نسبی به عقلانیت مفقوده در زمان قدرت خود داشته باشند.هم اکنون جداره های شیشه ای آکواریوم قدرت آمریکا در حال انبساط و انقباض بوده و هرلحظه ممکن است صدای انفجار آن کاخ سفید را به لرزه در آورد.در این صورت رصد کردن صف سیاستمدارانی که می خواهند در کتاب خاطرات یا مصاحبه های رسانه ای خود از ساختار قدرت آمریکایی انتقاد کنند جالب توجه خواهد بود!
حنیف غفاری
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید